نداشتن پروژه فکری مشخص، نقطه ضعف برخی شخصیتها و اندیشوران ماست. اینکه پروژه فکری هر اندیشوری برای او و مخاطبانش مشخص باشد، یک حُسن و توفیق برای او خواهد بود، مگر در موارد خاص و نادر، که به دلایلی برخی اندیشوران تمایل ندارند پروژه فکریشان آشکار و عیان باشد. تجربه نشان داده است که اگر پروژه فکری اندیشور یا کُنشگری روشن باشد، اثرگذاری و ماندگاری بیشتری خواهد داشت
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ نداشتن پروژه فکری مشخص، نقطه ضعف برخی شخصیتها و اندیشوران ماست. اینکه پروژه فکری هر اندیشوری برای او و مخاطبانش مشخص باشد، یک حُسن و توفیق برای او خواهد بود، مگر در موارد خاص و نادر، که به دلایلی برخی اندیشوران تمایل ندارند پروژه فکریشان آشکار و عیان باشد. تجربه نشان داده است که اگر پروژه فکری اندیشور یا کُنشگری روشن باشد، اثرگذاری و ماندگاری بیشتری خواهد داشت. البته اندیشمندانی که در این یادداشت آمدهاند، نه همه اندیشمندان جامعهاند و نه آنان که نامشان ذکر شد، در یک سطح اثرگذاریاند و نه یک محقق بهتنهایی میتواند پروژه فکری اندیشوران کشور را آن گونه که شایسته است، دریابد؛ لذا تعداد معدودی که نگارنده آثار آنها را مطالعه کرده و از این جهت که فعالیتهای رسانهای دارند و یا اینکه در رسانهها و مراکز فرهنگی و علمی، آثارشان بیشتر دیده میشود، به ترتیب اولویت و اثرگذاری، انتخاب شدهاند. طبیعی است در یک یادداشت، نمیتوان به همه شخصیتهای فکری و فرهنگی و سیاسی برجسته کشور پرداخت و اگر مخاطبان و دانشوران به ضرورت «داشتن پروژه فکری مشخص» ترغیب کند، نگارنده به هدف خود رسیده است. محتوای این یادداشت پیشتر در جلسات و گفتارهایی، در حسینیه هنر قم ارائه و هماکنون مکتوب شده است.
مراسم تنفیذ حکم ریاستجمهوری آیتالله خامنهای از سوی امام خمینی (حسینیه جماران؛ 17 مهر 1360)
کلانپروژه امام روحالله خمینی
به نظر میرسد که کلانپروژه امام خمینی(ره)، «احیای دین اسلام» در دوره معاصر است و برای اینکه نشان بدهد دین اسلام برای همه دورانها و از جمله دوران حاضر، سخنی برای گفتن دارد، باید به صورت جامع متبلور و محقق شود. تحقق جامع دین، جز با تشکیل حکومت اسلامی امکانپذیر نیست. امام پس از تشکیل حکومت اسلامی، سبک جدیدی از حکمرانی دینی ارائه داد که برای تمام پیروان ادیان هم قابل الگوبرداری است و حکومت جمهوری اسلامی نیز، الگوی دینمداران دنیا شده است. اما چرا میگوییم که کلانپروژه امام، «احیای دین» بوده، ولی «حکومت اسلامی» نبوده است، برای اینکه امام بر مبنای تعبیر قرآنی «قیام لله/ قوموا لله» تلاش داشته است که نام دین را که در دورهای مورد هجمه ایسمها و استبداد و طاغوت و استکبار بود، زنده کند. برای او تحقق و جامعیت دین در جامعه، مهم و اساسی بود و از سردمداران و مسئولان حکومتی، عمل به اسلام را خواستار بود. امام با توجه به تجربههای گذشته، به این نتیجه رسید که تنها راه «تحقق جامعیت دین در جهان»، تشکیل حکومت اسلامی و داشتن حاکم اسلامی عادل و نظام مقتدر اسلامی و جامعه اسلامی باورمند است، که تمام همّ و غمّ خویش را در این زمینه به کار گرفت. او خواست جامعه اسلامی را به سمت ظهور حضرت حجت(ع) سوق دهد و اگر فردی بگوید کلانپروژه امام(ره) زمینهسازی برای ظهور حضرت حجت(ع) بوده است نیز، دور از ذهن و واقع نگفته است. گرچه امام از جمله افرادی نبوده که چنین ادعایی داشته باشد، ولی نقشی که در جهان معاصر ایفا کرد و باعث توجه مجدد جهانیان به دین و دینداران در این دوران شد، قابل ارزیابی و تحلیل است. در این میان اظهار نظرات بسیاری از رهبران ادیان در این زمینه وجود دارد که امام خمینی را سبب احیای مجدد دین (نه تنها دین اسلام) در دوران معاصر میدانند.[1]
کلانپروژه فکری آیتالله سیدعلی خامنهای
برای هر شخصیتی، معمولا پروژههای فکری به مرور کامل میشود و با توجه به افزایش تجربه یا تعالی اندیشهها، عمیقتر میشود؛ لذا به جای یک کلانپروژه درباره زندگی و اندیشه یک شخصیت، میتوان از چندین کلانپروژه سخن گفت که ممکن است در طول همدیگر باشند. «قرآن» جایگاه محوری در کلانپروژه رهبر معظم انقلاب دارد و چه در قبل و بعد از انقلاب، قبل و بعد از رهبری، همواره قرآن نقش و جایگاه و اصالت بنیادین را در فکر و اندیشه معظم له داشته است. شاید بتوان گفت کلانپروژه فکری آیتالله خامنهای در پیش از انقلاب، «جامعهسازی قرآنی» یا تشکیل «حکومت و جامعه قرآنی» بوده است. در دورههای اول رهبری، «نظامسازی قرآنی» (نظام به معنایی فراتر از حکومت و جامعه) و در دوره متأخر، «تمدنسازی قرآنی» است (تمدن به معنایی فراتر و فراختر از حکومت و جامعه و نظام و ملیت و طراحی برای تمام امت اسلامی و جوامع بشری). محوریت قرآن در اندیشه و منظومه فکری و معرفتی آیتالله خامنهای، بسیار بنیادی است و میتوان گفت که این بزرگ از شخصیتهای قرآنمحور، جامعالاطراف و ممتاز دوران معاصر است.
کلانپروژه آیتالله مرتضی مطهری
میتوان گفت کلانپروژه فکری آیتالله شهید مطهری، ارائه «اسلام عقلانی» است. با اینکه استاد مطهری یک فیلسوف، فقیه و مفسر برجسته است، اما بُعد متکلم بودن او و دفاع کلامی از دین بسیار بارزتر است. ناگفته نماند که شرایط تاریخی هم، بر تعیین پروژه فکری شخصیتها مؤثر است و امثال شهید مطهری و همدورهایهایش، در دورهای زندگی میکردند که اساس دین و باورهای دینی به صورت جدی زیر سؤال رفته بود یا میرفت، اما بااینهمه ایشان درصدد تبیین عقلانی از دین است و همه آثار و نوشتهها و گفتارهای او را باید در این کلانپروژه تعریف و تبیین کرد. میتوان گفت همه نوشتهها و سخنرانیهای استاد، متناسب با نیاز زمان و پاسخگوی سؤالات «زمان» و «نیازسنجی مخاطبان» است و اين از ویژگیهای ممتاز شهید مطهری است؛ لذا بدین سبب، آثار و گفتارهای او متنوع و بسیار گسترده است و کمتر شخصیتی حوزوی داریم که مانند ایشان در ابعاد مختلف علوم اسلامی اظهار نظر یا تبیین کارشناسی و البته دقیق و راهگشا داشته باشد. از باب نمونه، دکتر غلامعلی حداد عادل، که از شاگردان و مرتبطان شهید مطهری محسوب میشود، نیز بر این موضوع صحّه میگذارد و میگوید: «میراث ماندگار مطهری، بینش عقلانی او در نگاه به دین است».[2] استاد رحیمپور ازغدی هم، پروژه استاد مطهری در حسینیه ارشاد تهران را «پروژه عقلگرایی دینی و جنبش آگاهیبخش و اعتلایی مدرن اسلامی» مینامد.[3] وی درباره رویکرد استاد مطهری میگوید: «ایشان [استاد مطهری] شعار حذف کلی روحانیت یا طرح اسلام منهای میراث فرهنگی اسلام را قبول ندارد، ولی از طرفی روحانیت موجود، فقه موجود و نظام آموزش و پرورش و تبلیغ حوزه را قبول ندارد و منتقد آن است، نظام مالی حوزه را مورد نقد جدی قرار میدهد و معتقد است که نه شعار اسلام منهای روحانیت موجود در آن دوره و نه شعار اسلام بهعلاوه روحانیت موجود در آن دوره کارساز است، بلکه شعار ایشان، اسلام بهعلاوه روحانیتِ اصلاحشده بود».[4]
نکتهای که درباره استاد مطهری باید بر آن تأکید کرد «مسئلهشناسی» است. استاد مطهری به علت حضور در دانشگاهها و ارتباطات گسترده با اساتید مختلف حوزوی و دانشگاهی و رصد دقیق فضاها و چالشهای فکری و علمی روز، برخی مسائل و چالشها را از روشنفکران و نواندیشان دینی و سکولار اخذ میکرد و به آنها، پاسخ های اسلامی و عمیق ارائه میداد. شاید بتوان گفت که از استاد مطهری، موضوعشناستر و رصدگری قویتر، دکتر علی شریعتی بود که ارتباط گستردهتر و متنوعتری با نسل جوان و مسائل دنیای مدرن داشت، اگرچه پاسخهایش عمق و جامعیت و نگاه منظومهای و سیستمی استاد مطهری را نداشت. برخی از مباحث شهید مطهری، ناظر به تکمیل و تعمیق پاسخهای دکتر شریعتی و مهندس بازرگان و امثالهم، به چالشهای دوران خویش است.
کلانپروژه فکری آیتالله محمدتقی مصباح یزدی
درباره آیتالله مصباح یزدی بسیار گفتهاند و هنوز جا دارد که درباره اندیشه و عمل آن حکیم مجاهد بیشتر بگوییم. میتوان گفت که کلانپروژه فکری آیتالله مصباح «دفاع عقلانی و منطقی از عقاید اسلامی و شیعی و مبارزه با انحرافات فکری و عقیدتی» است، که در این میان، بُعد سلبی آن یعنی «مبارزه با انحرافات فکری و عقیدتی»، پُررنگتر است. استاد دغدغه زیادی در زمینه دفع تهاجم فرهنگی داشت و تلاشهای ایشان را ذیل این پروژه میتوان تبیین نمود. یکی از خصلتهای ویژه آیتالله مصباح، «تکلیفمداری» ایشان است. ایشان مرد انجام وظیفه بود، نه نتیجه. در هر زمان آنچه تشخیص میداد وظیفه اوست، دنبال همان میرفت. مراحل مختلفی از زندگی و عمل آیتالله مصباح یزدی هست که بدون توجه به ملامت ملامتگران و خوشایند یا بدآیند دیگران، مواضع خویش را صریحا اعلام و علنی میکرد. کم نبودند حامیان نظام اسلامی که بعد از تغییر رویکردها و روحیات، در قبال مسائل سیاسی و حوادث ساکت شدند، ولی آیتالله مصباح در عداد این دسته نبود و همچنان در عرصههای فکری، فرهنگی و سیاسی روشنگری میکرد. ایشان بهراحتی از کنار انحرافات و التقاط نمیگذشت و مخالف و منتقد شدید هر گونه دیدگاه انحرافی و التقاطی بود. مماشات در این زمینه نداشت و مماشات در این حوزهها را خطرناک و پایهگذار انحرافات عمیقتر میدانست. حدس میزنم که آیتالله مصباح در زمینه تکلیفمداری، بسیار تحت تأثیر امام خمینی(ره) است و تکلیفمداری را بهصورت ویژه از امام فرا گرفته است.
آیتالله مصباح یزدی در دو دهه اخیر، توجه ویژهای به تولید علوم انسانی با رویکرد اسلامی داشت و اگر کلانپروژه دو دهه آخر حیات او را تولید علوم انسانی اسلامی و اسلامیسازی علوم انسانی بدانیم، به بیراهه نرفتهایم. آیتالله مصباح به جاودانگی، جامعیت و جهانی بودن، عمق افکار و آموزههای اسلامی، اعتقاد راستین داشت و به خاطر تسلطش بر علوم مختلف اسلامی و روحیه نقادی، مرعوب اندیشهها و افکار جدید و غیراسلامی نمیشد. یکی از نعمات حضور آیتالله مصباح، دلگرمی جوانان در ارائه رویکردهای اسلامی در حوزههای جدید و مسائل روز جهانی بود؛ یعنی آنان امید داشتند که شخصیتی برجسته داریم که میتواند از منظر اسلامی، آن موضوع را تحلیل و بررسی کند یا در دیدار با شخصیتها و استادان خارجی و غیرمسلمانان، پاسخهای اسلامی شایستهای را به آنها ارائه میدهد؛ پاسخهایی که باعث تأمل آنها میشد.
کلانپروژه آیتالله حسن حسنزاده آملی
کلانپروژه آیتالله حسن حسنزاده آملی را میتوان «انسان و جامعه خودساخته/ مهذّب الهی» دانست. همّ و غمّ اصلی ایشان، تربیت انسانهای خودساخته و بالطبع، جامعه خودساخته است. او توجه ویژهای به ضرورت خودسازی انسان و تهذیب انسان بر محور قرآن و روایات (مکتب اهل بیت(ع) دارد. شاید این عبارت از سخنان محوری او در طول زندگی باشد، که «ای انسانها! خود را ارزان میفروشید، شما برای ابدیت آمدهاید...». حسنزاده تشنه دانش است و تأکید بسیاری بر کسب علوم و دانشهای مختلف دارد و معتقد است: «انسانی که مزاجش معتدل باشد خواهان کسب همه علوم است و به علم خاصی محدود نمیشود...».
کلانپروژه آیتالله عبدالله جوادی آملی
تعیین کلانپروژه آیتالله عبدالله جوادی آملی کار سهلی نیست، اگرچه او نیز همانند شهید آیتالله مطهری، درصدد تبیین عقلانی از دین و آموزهای دینی است، ولی با تمرکزش در حوزه تفسیر قرآن و فلسفه اسلامی، درصدد تربیت انسانهای حکیمِ مُهذّب قرآنی (خودساخته) است. در منظومه فکری آیتالله جوادی آملی، نقش عقلانیت اسلامی، عقلانیت قرآنی و عقلانیت فلسفی، بسیار پُررنگ است و کمتر وارد چالش جدّی و بنیادین با مفاهیم دنیای مدرن میشود (برخلاف رویکردهای آیتالله مصباح یزدی به صورت ویژه و برخلاف رویکردهای شهید آیتالله مطهری به صورت عمومی).
کلانپروژه آیتالله محیالدین حائری شیرازی
کلانپروژه آیتالله محیالدین حائری شیرازی را میتوان «تربیت فطری انسان» یا «برگشت انسانها به تربیت فطری آنها» دانست. آیتالله حائری شیرازی به انسانشناسی توجهی ویژه دارد و میتوان گفت نظریات اصلی او، در باب انسانشناسی است. او در انسانشناسیاش، به «فطرت» توجه ویژه دارد و تلاش دارد تا انسانها، به این ودیعه الهی خود وقوف یابند و مسیر بندگی و فطرت الهی خویش را در پیش بگیرند. حکمت گمشده مؤمن است و گویی آیتالله حائری شیرازی در زندگیاش خواسته است این مسئله را به انسانها و مخاطبانش یادآوری کند.
پروژه فکری آیتالله سیدهادی خسروشاهی
استاد سیدهادی خسروشاهی، از دانشوران و روحانیان مجاهدی بود، که میتوان کلانپروژه فکری او را «احیای اسلام سیاسی» دانست، که در این زمینه توجه ویژهای به تقریب مذاهب اسلامی و وحدت جوامع مسلمان و ارتباطات بین اندیشمندان و جریانهای اسلامی داشت. او به دانستن سابقه و گذشته جریانهای اسلامگرای داخلی و خارجی، توجه ویژه داشت و از این منظر به ثبت و ضبط حوادث و اتفاقات و سوابق جریانات اسلامگرای جهان پرداخت. او به دنبال وحدت جوامع اسلامی و تشکیل امت واحده اسلامی بود و علاوه بر نقد رویکردهای و نقشههای استعمارگران و مستشرقان، توجهی به بازشناسی شخصیتهای علمی و فرهنگی جهان اسلام داشت و آثار ارزشمندی از خود به یادگار گذاشت. خسروشاهی به معرفی عقلانی شیعه در جهان اسلام پرداخت و از اندیشه سیاسی شیعه و فقه شیعه در محافل و همایشهای بینالمللی جهان اسلام دفاع میکرد. او خود را مبلغ اسلام و مکتب اهل بیت(ع) میدانست.
پروژه فکری آیتالله محمدعلی تسخیری
پروژه فکری آیتالله محمدعلی تسخیری مانند پروژه استاد خسروشاهی، تبیین و دفاع عقلانی از شیعه در جهان معاصر بود، بهویژه در مواجهه با جهان اسلام. تعبیری که رهبر معظم انقلاب وی را با آن ستودند، یعنی «زبان گویای اسلام و تشیع»، بسیار مهم و کلیدی است. آیتالله تسخیری مانند استاد خسروشاهی، بیشتر فعالیتهایش در حوزه جهان اسلام تعریف میشود و ارتباط و گفتوگو با پیروان ادیان دیگر. این دو بزرگوار علاوه بر تبیین عقلانی مکتب اهل بیت(ع)، به چالشهای نظری دنیای معاصر، فراتر از مذاهب و مرزها پاسخ دادهاند. جای نگاه امام موسی صدر در فضای دینپژوهی و دینداری معاصر ما خالی است. امام موسی صدر ادیان را در خدمت انسان میدانست. او تلاش داشت که نقش دین را در زندگی انسانها تبیین کند.
کلانپروژه حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی
حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی از آن طیف شخصیتهای حوزوی است که کلانپروژه وی «تربیت انسان قرآنی» و «زندگی قرآنی» قلمداد میشود. او تلاش دارد که همه مؤمنان و مسلمانان، توجه جدی به قرآن داشته باشند و قرآن جدیترین منبع معرفتی برای مسلمانان محسوب شود و ایضا میکوشد که جامعه شیعی را با قرآن بیشتر مأنوس کند. شاید او به این مسئله باور عملی دارد که شیعیان از بین دو توصیه پیامبر اعظم(ص)، توجه بیشترشان به اهل بیت(ع) است و از نقش و جایگاه قرآن غافل شدند و درصدد است که به حدیث ثقلین، به درستی و کمال عمل کند و جامعه را به سمت بهرهبرداری همزمان قرآن و اهل بیت(ع) و همتایی این دو ثقل سوق دهد. استاد قرائتی نمونهای برجسته از مبلّغ اسلامی و قرآنی در دوره حاضر است و لازم است تحقیقات فراوانی درباره رویکردها و تجربیات تبلیغی و تدریسی او انجام شود. قرائتی از قدرت تمثیلی و سادهسازی مفاهیم اسلامی و قرآنی، برخوردار است. استاد قرائتی در مقدمه خویش بر کتاب «پرتوی از اسرار نماز» (در فروردین 1369ش/ رمضان 1410ق) مینویسد: «ارائه معارف دین اسلام، در زمینه عقاید و احکام و اخلاق، آن هم به زبانی روشن و متکی به آیات و احادیث، ضرورتی است که نیاز علاقهمندان به این معارف را برآورده میسازد».[5]
پينوشتها:
[1] . رک: امام فراتر از مرزها، به کوشش پژمان عرب، تهران، انتشارات راه یار.
[2] . «میراث مطهری»، مطهری که بود؟، به کوشش سیدحمید جاوید موسوی، تهران، انتشارات صدرا، چ دوم، 1388، ص 41.
[3] . «روشنفکری دینی در نگاه استاد مطهری»، مطهری که بود؟، همان، ص 111.
[5]. محسن قرائتی، پرتوی از اسرار نماز، تهران، ستاد اقامه نماز، چ چهاردهم، 1374، ص 11. او رویکرد خودش را ارائه معارف اسلامی و قرآنی ساده و همهفهم برای تودهها (غیرنخبگان) میداند.