رویکرد آمریکا در برابر تحولات ایران در بحبوحه کودتای رضاخانی؛

موضع واشنگتن در قبال کودتای 3 اسفند 1299

درباره کودتای 3 اسفند 1299 و نقش انگلستان در آن بسیار سخن گفته شده، اما آنچه در این میان مغفول مانده نقش آمریکا در آن است. آیا واشنگتن با کودتا همراهی کرد یا آنکه در مقابل آن ایستاد؟
موضع واشنگتن در قبال کودتای 3 اسفند 1299
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ سیاست قدرت‌های بزرگ در قبال تحولات ایران یکی از مسائل پیش روی محققان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران است؛ تاریخی که آکنده از فراز و نشیب‌ها است و نقش قدرت‌های جهانی در آن انکارناپذیر است. درواقع برای درک و شناخت بهتر جریان‌های سیاسی معاصر در ایران باید به رویکرد قدرت‌های بزرگ در ایران توجه کرد. در این میان یکی از حوادثی که اثری دیرپا بر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران داشته کودتای 3 اسفند 1299ش است که در پی آن رضاخان به همراهی سیدضیاء و با کمک انگلیسی‌ها به قدرت رسید؛ موضوعی که سبب شده است بیشتر تمرکز پژوهش‌ها به نقش انگلستان در کودتا توجه کند. در واقع بیشتر پژوهش‌هایی که در بعد بین‌المللی کودتا انجام شده به نقش انگلستان و نیروها و عوامل این کشور در ایران پرداخته است و از کشورهای دیگر و به‌ویژه آمریکا صحبت به میان نیامده است.
 
واضح است که با توجه به نقش لندن و مسکو در جریان حوادث آن روزگار و تقسیم ایران به حوزه نفوذ این دو ابرقدرت، کمتر توجهی به نقش آمریکا شده است؛ کشوری که به عنوان یک قدرت جهانی نوظهور تلاش می‌کرد برای خود جایگاهی در نظام بین‌الملل دست و پا کند. هرچند در ابتدا واشنگتن تحت تأثیر دکترین مونروئه به نوعی انزواگرایی را در نظام بین‌الملل دنبال می‌کرد، به‌تدریج این کشور توجه خود را معطوف به چالش‌های جهانی کرد تا از این رهگذر بتواند برای خود جایگاهی دست و پا کند. در این بین یکی از نقاط عطفی که رویکرد آمریکا در قبال آن کمتر مورد توجه قرار گرفته همین کودتای 3 اسفند رضاخان است؛ اینکه آمریکا چه نقشی در این رویداد مهم داشته و اینکه آیا با کودتا همراهی کرده یا در مقابل آن ایستاده است. بر این اساس تلاش خواهد شد در سطور زیر نقش واشنگتن در کودتا بررسی و چگونگی رویکرد این کشور دقیق‌تر ارزیابی شود.
 
عوامل کودتای 3 اسفند 1299
عوامل کودتای 3 اسفند 1299
شماره آرشیو: 131013-275م
 
رویکرد آمریکا در قبال نهضت مشروطه
برای درک بهتر نقش آمریکا در کودتای 3 اسفند بهتر است نگاهی هرچند گذرا به تحولات پیش از این رویداد بیندازیم. اولین جرقه‌های برقراری روابط سیاسی رسمی و دیپلماتیک میان ایران و آمریکا در دوران قاجاریه و در زمان صدارت امیرکبیر زده شد. این روابط پس از آن به‌تدریج رو به گسترش گذاشت و برخی از سیاسیون در ایران این کشور را به چشم نیروی سوم در ایران می‌دیدند و از حضور آن در کشور استقبال می‌کردند؛ کشوری که از آن با نام اتازونی نیز یاد می‌شود در دوگانه نظام شاهنشاهی ـ انقلاب مشروطه جانب نظام شاهنشاهی را گرفت. رویکرد آمریکا در این مقطع در قبال ایران و به‌ویژه پیش از جنگ جهانی اول در گرایش به حمایت از نظام شاهنشاهی در مقابل نهضت مردمی مشروطه، بازتاب سیاست‌های روس و انگلستان در ایران به‌شمار می‌آمد که تمایل کمتری را به اقدام مستقل نشان می‌داد. بااین‌حال واشنگتن تلاش می‌کرد خود را به نوعی نسبت به واقعه رخ‌داده در ایران بی‌طرف نشان دهد و بدین‌ترتیب وجه مثبتی چه در میان سیاستمداران و رهبران سیاسی کشور و چه در میان افکار عمومی مردم پیدا کند، اما این پایان کار نبود و ماجرا به همین جا ختم نشد و رخدادهای بعدی به خوبی نشان داد که نقش آمریکا در ایران پیچیده‌تر از آنی است که گمان می‌رفت.1  
 
به طور کلی آمریکا با به نتیجه رسیدن قرارداد 1919م موافق نبود، اما نکته مهم‌تر در مورد این قرارداد این است که حتی هنگامی که شاه و دولت ایران با پیشنهاد کمک آمریکایی‌ها تلاش کردند موضوع را به نوعی فیصله دهند با مخالفت انگلستان روبه‌رو شدند  
رویکرد آمریکا در قبال قرارداد 1919م
اما رویداد مهم دیگری که باید به نقش آمریکا در آن توجه کرد قرارداد 1919م میان ایران و انگلستان است. به طور کلی آمریکا با به نتیجه رسیدن قرارداد 1919م موافق نبود، اما نکته مهم‌تر در مورد این قرارداد این است که حتی هنگامی که شاه و دولت ایران با پیشنهاد کمک آمریکایی‌ها تلاش کردند موضوع را به نوعی فیصله دهند با مخالفت انگلستان روبه‌رو شدند. درواقع هنگامی که قرارداد 1919م به شکست منجر شد و امیدی به اجرای آن نبود، شاه و دولت ایران این فکر را در سر داشتند که به جای نیروهای نظامی و اقتصادی انگلستان، از توان و ظرفیت نیروهای آمریکایی استفاده کنند. آنها بر این باور بودند که با کمک آمریکا می‌توان در برابر روسیه ایستادگی کرد و در صورت حمله روس‌ها به ایران، واشنگتن به ایران کمک خواهد کرد؛ امری که در نهایت با مخالفت لندن روبه‌رو شد؛ هرچند مقام‌های رسمی انگلستان مواضعی عکس آن را اتخاذ می‌کردند؛ برای مثال وزیرمختار بریتانیا در اظهار نظری رسمی اعلام کرد با کمک آمریکا به ایران مخالف نیست.2
 
رویکرد آمریکا در قبال کودتای 3 اسفندماه 1299
کودتایی که در نهایت به روی کار آمدن رضاخان منجر شد را بیشتر ناشی از وضعیتی دانسته‌اند که در نهایت بریتانیا را به این نتیجه رساند که باید برای جلوگیری از افتادن ایران به دام کمونیسم و حفظ منافع خود کاری انجام دهد. آنچه در این میان کمتر بدان توجه شده نقش آمریکا در این مسیر و موفقیت کودتای 3 اسفندماه است. هرچند آمریکا تا این مقطع چندان پایش به تحولات ایران باز نشده بود، اما همکاری و هماهنگی میان دو ابرقدرت جهان غرب را نباید از نظر دور انگاشت.3 در واقع شاید اگر همراهی یا بهتر بگوییم چراغ سبز آمریکا به انگلستان داده نمی‌شد امکان موفقیت طرح انگلستان بسیار کمتر بود. نشان به این نشان که همان‌طور که پیش از این مطرح شد هنگامی که انگلستان قصد داشت از طریق قرارداد 1919م به نوعی سررشته امور سیاسی و نظامی ایران را به‌دست گیرد هنگامی که با مخالفت آمریکا و به‌ویژه افکار عمومی مردم روبه‌رو شد نتوانست به هدف خود دست پیدا کند و مجبور شد به نوعی سناریو دیگر خود را که همان کودتا بود به اجرا گذارد.
 
اما در مورد وقایع منتهی به کودتا باید گفت که آنچه از شواهد امر پیداست انگلیسی‌ها رهبران سیاسی در واشنگتن را در جریان امور قرار می‌دادند. در واقع اگرچه بازیگر اصلی سپهر سیاسی ایران در آن مقطع انگلیسی‌ها بودند، آنها واشنگتن را در جریان فعالیت‌های خود در ایران قرار می‌دادند. حتی برخی از مسئولان رده‌بالای نظامی انگلستان در این زمینه متهم شده بودند که اطلاعاتی را بدون هماهنگی با دولت بریتانیا در اختیار آمریکا قرار می‌دادند و همین امر حتی باعث شد به ژنرال دیکسون، فرمانده نظامی انگلستان در ایران، دستور داده شود فورا تهران را ترک کند. این سرلشکر انگلیسی، که فرمانده نیروهای نظامی بریتانیا در ایران بود و حتی تلاش‌های ابتدایی او در ایران مورد پسند دولت بریتانیا قرار گرفته بود، در اقدامی ناخواسته تهران را ترک کرد. درواقع این احساس در سفارت بریتانیا در تهران پدید آمده بود که ادامه کار او در راستای سیاست‌ها و منافع دولت بریتانیا و سفارت این کشور در ایران نیست و ادامه حضور او در ایران به ضرر اهداف و منافع این کشور است. اتهام اصلی او نیز این بود که با توجه به شناختش از ایران و درک عمیق او از تحولات ایران، وی تمام وقایع ایران را به دقت به سفارت آمریکا در تهران گزارش می‌کند.4
 
در پاسخ نیز وی این اتهام را رد کرد و آن را دروغ بزرگ خواند. او در نامه‌ای که به لرد کرزن نوشت در پاراگراف آخر نامه به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید این اتهامات هم خود من و هم شخص وزیرمختار آمریکا را بسیار می‌آزارد. این حقیقت دارد که در مقطع منتهی به کودتا با اعضا و کارمندان سفارت آمریکا در ایران روابط بسیار نزدیکی داشتم و با خانواده آقای کالدرون روابط بسیار دوستانه‌ای برقرار کرده بودم و به آنها نزدیک بودم، اما این به معنای جاسوسی برای آنها نبود. مهم‌تر اینکه او در ادامه همین نامه می‌گوید بر اساس همین دوستی و روابط نزدیک بود که به این نتیجه رسیدم همکاری نزدیک با واشنگتن می‌تواند ما را در رسیدن به اهدافمان در ایران یاری رساند. در واقع کمک آمریکایی‌ها در ایران و به‌ویژه نقش میسیونرهای مذهبی این کشور در ایران و روابط نزدیک آنها با شهروندان ایرانی می‌تواند ما را در رسیدن به اهدافمان در ایران یاری رساند. وی در پایان نامه یکی از اهداف انگلستان را که با کمک آمریکا می‌توانست محقق ‌شود، ایجاد ارتشی متحدالشکل عنوان می‌کند.5 نکته جالب اینجاست که سفارت بریتانیا به اخراج فرمانده نظامی خود بسنده نکرد و این کشور تمام اتباع خود را که گمان می‌کرد به سفارت آمریکا در ایران نزدیک شده‌اند اخراج کرد. این در حالی بود که برخلاف مواضع خصمانه آمریکا در قبال قرارداد 1919م، واشنگتن در مورد کودتای 3 اسفندماه 1299ش هیچ واکنش منفی از خود نشان نداد و به نوعی راه برای کودتاچیان هموار شد.
 
در مجموع باید گفت که در مورد نقش آمریکا در کودتای 3 اسفند 1299ش و مواضع این کشور در قبال تحولات ایران آنچه باید بدان توجه کرد مخالفت نکردن واشنگتن با آن است. این مخالفت نکردن که به نوعی چراغ سبز این کشور به‌شمار می‌آید، نشان‌دهنده سرآغاز دوره‌ای است که سیاست آمریکا در قبال ایران به‌تدریج و با گذشت زمان به رویکرد لندن بسیار نزدیک شد؛ موضوعی که در نهایت در کودتای 28 مرداد 1322ش به خوبی هویدا شد و این دو کشور با کمک یکدیگر و دست در دست هم تلاش کردند حکومتی را که برآمده از آرای مردم بود سرنگون کنند و دیکتاتوری محمدرضا را برای بیش از سه دهه در ایران رقم زنند.

پی نوشت:
 
1. توماس ام.ریکس، «سیاست قدرت و فرهنگ سیاسی: آمریکا و ایران»، فصلنامه مطالعات راهبردی، ش 7 و 8 (1397)، ص 58.
2. بابک روشن، روابط ایران و آمریکا در دوره قاجار، مرکز دایره‌المعارف ایران اسلامی، 1395، صص 24-25.
3. محمد قلی مجد، قحطی بزرگ و نسل‌کشی در ایران، ترجمه محمد کریمی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص 340.
4. محمدقلی مجد، از قاجار به پهلوی، ترجمه سیدرضا مرزانی و مصطفی امیری، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1389، ص 153.
5. همان، ص 164. https://iichs.ir/vdchxzni.23nvidftt2.html
iichs.ir/vdchxzni.23nvidftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما