کارکرد لباس متحدالشکل در جامعه سربازخانه‌ای پهلوی اول؛

به سوی جامعه پادگانی

در دوره پهلوی اول نه تنها دریافت صلاحیت شهروندی برای مردان با انجام خدمت نظام وظیفه گره خورد، بلکه فراتر از آن، مقدمات تعمیم نظامیگری به عنوان اقدامی مردانه در جامعه سنتی و مذهبی ایران به زنان ایران نیز آغاز شد؛ برای نمونه با آغاز جنگ بین‌الملل دوم زمزمه حضور زنان در ارتش در جامعه مطرح شد. با تئوری‌پردازی‌هایی که می‌شد این باور تبلیغ می‌شد که زنان ایرانی به دلیل انجام ندادن خدمت سربازی از حق شهروندی کامل خود محروم شده‌اند
به سوی جامعه پادگانی
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رضاخان فردی بود که مراحل و مدارج خدمت را در لشکر قزاق و تحت فرماندهی نظامیان روس پیموده و از آموزش‌های نوین در مدارس نظامی و غیر نظامی بی‌بهره بود. او نمونه یک نظامی سرسخت، منضبط و خودرأی بود که کشور را به مثابه یک پادگان، مدیران آن را فرماندهان تحت امر و شهروندانش را نفرات خود می‌دانست. با توجه به شرایط سخت سال‌های منتهی به کودتای 1299 جای تعجب نداشت که ارتش به عنوان نماد ملت و ملی‌گرایی نگریسته می‌شد. دولت نیز تبلیغات گسترده‌ای به راه انداخته بود تا این نهاد را برای موجودیت کشور حیاتی معرفی کند، اما مسئله این بود که به‌مرور برای ارتش و نظامیان وظایفی تعریف شد که با فرهنگ و سنن ایرانی مطابقت نداشت. سخنرانی شاه در سال 1931م/ 1310ش به دانش‌آموزان مقیم خارج از کشور کاملا نمایانگر دید او نسبت به ارتشی است که می‌خواهد مردم آن را به عنوان الگو بشناسند:
 
«به باور من فرد زمانی که در ارتش است می‌تواند خدمت کاملی به کشورش ارائه دهد. خدمت در ارتش وظیفه مهم و اساسی هر فرد وطن‌پرستی است به‌ویژه در قامت یک دانش‌آموز. خدمت سربازی روح و ذهن فرد را برای کارهای آتی آماده می‌کند. برای همین دانش‌آموزانی که در دوره‌های راهنمایی هستند و حتی آنهایی که دوره‌های بالاتر را می‌گذرانند باید برای مدتی در ارتش خدمت کنند، حتی اگر برای یک دوره کوتاه‌مدت باشد. این دوره آنها را به ارائه خدمات رضایت‌بخش‌تر قادر خواهد کرد و آنها را برای خدمت به کشور و تأمین منافع کشور توانا می‌سازد. با گذراندن این دوره‌ها شما و ولیعهد در نظر من برابر خواهید بود».1
 
این اظهارات بدین معناست که یک فرد از طریق خدمت نظامی می‌تواند یک ایرانی کامل شود. این در حالی است که نظامیگری شاخص‌ها و وظایف متفاوتی نسبت به یک غیرنظامی و شهروند عادی دارد. بعدها ذیل این اظهارات عملا رویه‌ای آغاز می‌شود که در این نوشتار از آن به «تعمیم نظامی‌گری بر جامعه» و «ساخت جامعه سربازخانه‌ای» تعبیر خواهیم کرد. برای تحقق جامعه سربازخانه‌ای مورد نظر رضاخان یکی از ابزارها لباس نظامی بود که تلاش می‌شد به کل جامعه تعمیم داده شود. کاری که در درجه اول با یکدست کردن لباس نظامیان و بعدها با نظام وظیفه و تعریف کارکرد ویژه برای لباس آنها آغاز شد.
 
اهمیت لباس نظامی در جامعه سربازخانه‌ای رضاخان به لباس نظامی به عنوان ابزار مشروعیت خود و دولت پهلوی می‌نگریست. او از کودکی لباس نظام به تن کرد و زمانی که با تحولات کودتا 1299 به وزارت جنگ و پادشاهی رسید (1304) همواره لباس نظامی را بخشی از هویت خود می‌دانست. او حتی در روز تاج‌گذاری و سپس در تمامی دوران سلطنت، در همه موقعیت‌های رسمی، با لباس نظامی ظاهر می‌شد و حتی منشی شبه‌سرباز داشت.2 در مراسم تاج‌گذاری او، برای اکثریت مقامات لباس رسمی نظامی سفارش داده شد و حتی ولیعهد شش‌ساله نیز لباس نظامی بر تن داشت. او بعدها لباس نظامی را به لباسی مدرن برای رجال درباری بدل کرد.3
 
کارکرد لباس سربازان نظام وظیفه با اجرای قانون نظام وظیفه اجباری (1304) و اجبار سربازان به پوشیدن لباس یکدست، تعمیم لباس نظامیان به جامعه کلید خورد. ورای همه اهدافی که برای اجرای قانون نظام وظیفه اجباری در نظر گرفته شده بود با خدمت سربازی، لباس نظامی در ابعاد گسترده‌ای برای تأثیرگذاری بر پوشش سنتی به‌کار گرفته شد. لباس‌های جدید به‌خصوص در مناطق دوردست و محروم نمادی زیبایی‌شناختی از لباس مدرن و بی‌سابقه بودند و دولت سعی داشت از لباس نظامیان به عنوان مظهر توسعه و پیشرفت کشور بهره برد. دراین‌باره می‌توان ادعا کرد سربازان و لباس آنها وسیله انتقال برخی از مظاهر دولت به دورترین نقاط کشور بودند.4
 
علما و لباس نظامی در سال 1309 رضاشاه امتیاز قبلی خود به علما را لغو کرد و دستور داد همه طلاب حوزه علمیه پس از تکمیل تحصیلات به ارتش بپیوندند و لباس نظام بپوشند.5 استدلال دولت این بود که هیچ شخصی نمی‌تواند در حوزه خدمات ملی استثنا باشد. ولیعهد نیز در سال 1939م/ 1317ش ضمن یک سخنرانی تأکید کرد حرفه نظامی از هر کار دیگری در جامعه مهم‌تر و پراهمیت‌تر است و همه ایرانیان باید به خدمت سربازی بروند و این بالاترین وظیفه‌ای است که هر فرد می‌تواند برای کشور خود انجام دهد.6
 
سال 1927 قانونی تصویب شد که آمادگی جسمانی را به عنوان بخش مهمی از برنامه درسی دانشگاهی کشور برای زنان  و مردان اجباری کرد. تقریبا در همین مقطع بود که یک نسخه ایرانی از پسران پیشاهنگ و بعدا دختران پیشاهنگ با هدف رفتار بافضیلت و تناسب اندام راه‌اندازی شد. از رهبران این پیش‌آهنگ‌ها خواسته شده بود تربیت‌های خود را مطابق آرمان‌های ملی‌گرایانه تعریف کنند. در آن مقطع پیشاهنگی به عنوان روشی مؤثر برای ارتقای آمادگی جسمی و روحی افراد و تبدیل آنها به یک شهروند درجه یک و قدرتمند مانند جوامع صنعتی ارزیابی می‌شد  
زنان و نظام وظیفه
در دوره پهلوی اول نه تنها دریافت صلاحیت شهروندی برای مردان با انجام خدمت نظام وظیفه گره خورد، بلکه فراتر از آن مقدمات تعمیم نظامیگری به عنوان اقدامی مردانه در جامعه سنتی و مذهبی ایران به زنان ایران نیز آغاز شد؛ برای نمونه با آغاز جنگ بین‌الملل دوم، زمزمه حضور زنان در ارتش در جامعه مطرح شد. با تئوری‌پردازی‌هایی که می‌شد این باور تبلیغ می‌شد که زنان ایرانی به دلیل انجام ندادن خدمت سربازی از حق شهروندی کامل خود محروم شده‌اند.
 
لباس شبه‌نظامی مدارس دولت پهلوی اول در باب ضرورت استعمال لباس یکدست شبه‌نظامی در مدارس بسیار سختگیری می‌کرد؛ برای همین نه تنها دانش‌آموزان بلکه معلمان نیز ملزم به پوشیدن لباس یک شکل بودند. با سلطنت رضاشاه مصوباتی وضع شد که بر پایه آنها برای دانش‌آموزان و نیز معلمان لباس متحدالشکل در نظر گرفته شد. مدل پسرانه لباس دانش‌آموزان، کت و شلوار و کلاه پهلوی یا در برخی مدارس لباسی شبه‌نظامی بود؛ یعنی مدلی کوچک از لباس یک نظامی بزرگ‌سال.7 برای دختران نیز پیراهن یا روپوش آستین بلندی که تا میانه ساق پا، از جنس پارچه نخی ساده به رنگ خاکستری که کمربند و یقه سفید داشت و تا زیرگردن تکمه می‌خورد طراحی شده بود. با این توضیح فرزندان ذکور در ایران اواخر دوره پهلوی اول با ورود به نهادهای نظامی و آموزشی تقریبا از کودکی سرباز بودند.8 هدف از اعمال این رویه نیز همسان‌سازی اجتماعی، اعمال نظم و انضباط دستوری و خوگرفتن با ضوابط جامعه سربازخانه‌ای بود.
 
نمایی از صف سربازان گارد احترام در برابر رضاشاه (سال 1317)
نمایی از صف سربازان گارد احترام در برابر رضاشاه (سال 1317)
شماره آرشیو: 64821-۲۷۵م
 
راه‌اندازی گروه‌های پیشاهنگی دوره پهلوی اول به سبب تعمیم قواعد نظامی به حوزه‌های غیر نظامی حائز اهمیت است. این امر به‌ویژه در مورد کودکان درخور توجه است. در همین زمینه در سال 1927 قانونی تصویب شد که آمادگی جسمانی را به عنوان بخش مهمی از برنامه درسی دانشگاهی کشور برای زنان و مردان اجباری کرد. تقریبا در همین مقطع بود که یک نسخه ایرانی از پسران پیشاهنگ و بعدا دختران پیشاهنگ با هدف رفتار بافضیلت و تناسب اندام راه‌اندازی شد. از رهبران این پیش‌آهنگ‌ها خواسته شده بود تربیت‌های خود را مطابق آرمان‌های ملی‌گرایانه تعریف کنند. در آن مقطع پیشاهنگی به عنوان روشی مؤثر برای ارتقای آمادگی جسمی و روحی افراد و تبدیل آنها به یک شهروند درجه یک و قدرتمند مانند جوامع صنعتی ارزیابی می‌شد.9
 
وجود سازمان‌هایی مانند پیشاهنگی به عنوان ملزومات سلامت فرهنگی زمانی که در کنار فاکتورهای دیگری مانند برگزاری عمومی رژه قرار می‌گیرد نشان می‌دهد دولت در تلاش است ساختارهای نظامی را بر غیر نظامیان تحمیل کند؛ به‌ویژه زمانی که توجه شود پیشاهنگ‌ها همانند سربازان در رژه‌ها مقابل شاه رژه می‌رفتند. همه اینها تلاش برای جذب جوانان در فرهنگ نظامی و نظامیگری بود. حتی پیش از اجرای پیشاهنگی اجباری در سال 1939 دانش‌آموزان پسر در تهران تحت نظارت مأموران ارتش تحت تعلیم رژه‌های هفتگی و ماهانه قرار داشتند. در اواخر دوره پهلوی اول پسران ارشد از سراسر کشور برای رژه مراسم بزرگداشت 3 اسفند حاضر می‌شدند.10 دولت مرکزی علاقه‌مند بود آموزش‌های درسی را با آموزش اقتدار دولت تلفیق کند. بچه‌های مدرسه در هر شهری که شاه به بازدید می‌رفت رژه می‌رفتند و ادعا شده است که این رژه‌ها موجبات شادی و لذت وافر او را فراهم می‌کرد.11 از سال 1939 به عنوان مقدمه خدمت سربازی، پسران ملزم به گذراندن چهار ساعت در هفته تمرینات نظام بودندو در این تمرینات دوره‌های آشنایی با سلاح و آموزش‌های مقدماتی رزم زیر نظر افسران ارتش آموزش داده می‌شد.
 
در فستیوال جوانان در سال 1938 ولیعهد و برادرش در حالی که ملبس به لباس پیشاهنگی بودند تماشاگر رژه پیشاهنگان دختر و پسر همراه کادر آموزشی آنها بودند. در این فستیوال درحالی‌که بیش از دوهزار نفر حضور داشتند، آموزش‌های متعدد از جمله تربیت بدنی، کمک‌های اولیه و آتش‌نشانی به شرکت‌کنندگان ارائه می‌شد.12 مطبوعات این جشن‌ها را با عباراتی مانند «پسران ما»، «دختران ما» و... به صورت ویژه پوشش می‌دادند. ادعا می‌شد با ساختن جوانان وطن، «جوانانی که از نظر اخلاقی و جسمی درست تربیت شده‌اند»! به دولت و اقتدار آشنا هستند، نظم و انضباط را خوب می‌شناسند، آنها نه فقط به عنوان یک سرباز بلکه به یک شهروند مولّد برای ملت تبدیل می‌شود و به کشور خدمت می‌رسانند! اینکه رضاشاه (یک شاه قزاق) به این پروسه علاقه نشان می‌دهد و از اینکه کودکان تحت تعلیم نظامی قرار گرفته‌اند و رژه می‌روند ذوق می‌کند جای تعجبی ندارد.
 
 اردوی پیشاهنگی

لباس یکدست برای مردم عادی با اینکه طرحی برای رژه بزرگ‌سالان غیرنظامی وجود نداشت، اما آنها نیز از اقداماتی که به منظور سربازخانه کردن جامعه طراحی شد بی‌نصیب نبودند. دولت پهلوی بین سال‌های 1304 تا 1307ش/ 1925 تا 1928م قوانین معینی برای استفاده از لباس متحدالشکل (یونیفورم) در ایران اعمال کرد. با اینکه دولت پهلوی برای همسان‌سازی جامعه ایران از روش‌های متعددی بهره برد، اما هیچ کدام از این اقدامات مانند طراحی لباس یکدست کارایی نداشت. رضا پهلوی با دیکته کردن لباس یکدست برای مردم ایران به خیال خود در پی مدرنیزاسیون طبقات متوسط و کاهش قدرت روحانیت بود. متن قانون یکسان‌سازی لباس مصوب 28 دسامبر 1928 نمونه حیرت‌انگیز و ترسناکی از اجرای عملی اقتدارگرایی است: «کلیه اتباع ذکور ایران که برحسب مشاغل دولتی دارای لباس مخصوص هستند، در داخله مملکت مکلف هستند که ملبس به لباس اتحاد‌الشکل بشوند و کلیه مستخدمین دولت، اعم از قضایی و اداری مکلف هستند در موقع اشتغال به کار دولتی به لباس مخصوص قضایی یا اداری ملبس شوند. در غیر آن موقع باید به لباس متحدالشکل ملبس گردند».13 روحانیان و طلاب نیز با شرایط خاصی اجازه یافتند لباس خود را حفظ کنند. برای طلاب حفظ لباس منوط به شرکت در امتحانات رسمی دولتی بود.14 این امر در مورد عشایر نیز اجرایی شد تا در نهایت آنها در پروژه یکسان‌سازی مد نظر شاه شرکت داده شوند. با اقدامات انجام‌شده فرهنگ مردمی که با لباس‌های رنگارنگ در جشن تاج‌گذاری رضاشاه حضور داشتند به تاریخ فرستاده و به جای آنها کلاه، کت، پیراهن و شلوارهای فاقد علامت ویژه و یکدست به سبک غربی جایگزین شد. دستورات او به جامعه بدین معناست که او غیر نظامیان را نیز همانند نظامیان می‌نگریست و داعیه کنترل بر همه بخش‌های جامعه را داشت.
 
ارتش و کشف حجاب برنامه کشف حجاب از دیگر نمودهای شکل‌گیری یک جامعه سربازخانه‌ای بود. حکومت برای پیشبرد این قانون از دو طریق وارد عمل شد: یکی از طریق سیاست تشویق و دیگری تنبیه. از یک طرف با برگزاری مجالس جشن و سرور بین کارمندان دولت که قابل کنترل بودند یا به بهانه‌های مختلف از قبیل افتتاح مدارس و مراکز تفریحی و ورزشی مردم را دعوت می‌کردند که الفبای کشف حجاب را از کارکنان دولت و خانم‌هایشان بیاموزند. ارتش به عنوان ابزار ویژه رضاخان نیز جایگاه ویژه‌ای داشت. دراین‌باره در یکی از اسناد چنین آمده است:
 
«... بایستی فرماندهان واحدهای ارتش نیز در تشویق و پیشرفت رفع حجاب اقدام و پیش‌قدم باشند. مخصوصا بایستی به منظور ترویج بانوان آن منطقه و ترغیب آنها در مشارکت با اقدامات سایر نسوان کشور، مجلس‌های میهمانی برای افسران از طرف فرماندهان قسمت‌ها تشکیل و از آنها دعوت شود که در معیّت خانم‌های خودشان بدون حجاب در میهمانی مزبور حضور پیدا کنند. و ضمنا به آنها گوشزد شود که امروز در سایه ترقیاتی که کشور شاهنشاهی پیدا کرده بایستی با دنیا معاشرت و مماشات داشته باشند. ضروری است که بانوان کشور ما نیز مانند نسوان سایر ممالک در طریق ترقی وتعالی بوده باشند».15
 
پی نوشت ها:
 
1. Quoted in Alvin J. Cottrell "Iran's Armed Forces under the Pahlavi Dynasty," in George Lenczowski, ed., Iran Under the Pahlavis, Stanford, Hoover Institution Press, 1978, P. 393.
2. ویتا سکویل وست، مسافر تهران، ترجمه مهران توکلی، تهران، فرزان روز، 1387، ص 128.
3. باقر عاقلی، تیمورتاش در صحنه سیاست ایران، تهران، جاویدان، 1371، صص 237-238.
4. جمشید بهنام، ایرانیان و اندیشه تجدد، تهران، فروزان، 1375، ص 63.
5. Ali Ansari, Modern Iran since 1921: The Pahlavis and After, Harlow, Longman, 2003, P. 60.
6. GB-FO416/97, Further Correspondence Respecting Persia, Part 46, January to June 1939, No. 5, p. 10.
7. تاریخ معاصر ایران، سال 17، ش 65-66 (بهار ـ تابستان 1392)، ص 257.
8. مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران، زوار، 1344، ص 331.
9. Firoozeh Kashani-Sabet, "Cultures of Iranianness: The Evolving Polemic of Iranian Nationalism," in Nikki R. Keddie and Rudi Matthee, eds., Iran and the Surrounding World: Interactions in Culture and Cultural Politics, Seattle, University of Washington Press, 2002, PP. 172-173.
10. GB-FO416/93, Further Correspondence Respecting Persia, Part 38, January to June 1935, No. 47, p. 106.
11. GB-FO416/95, Further Correspondence Respecting Persia, Part 42, January to une 1937, No. 52, p. 139.
12. GB-FO416/96, Further Correspondence Respecting Persia, Part 44, January to June 1938, No. 25, p. 41.
13. واقعه کشف حجاب؛ اسناد منتشرنشده از واقعه کشف حجاب در عصر رضاخان، به کوشش مرتضی جعفری، صغری اسماعیل‌زاده و معصومه فرشچی، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، چ دوم، ۱۳۷۳، ص ۳۰.
14. Quoted in Houchang E. Chehabi, “Staging the Emperor's New Clothes: Dress Codes and Nation-Building under Reza Shah,” Iranian Studies 26, no. 3 (Summer/Fall 1993), 209-39, p. 213.
15. تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران، ۱۳۷۸٫، سند شمارۀ۵۹، ص۱۴۷.
 
 
  https://iichs.ir/vdcev78w.jh87ni9bbj.html
iichs.ir/vdcev78w.jh87ni9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما