کانون ایران جوان؛

تمثال حکومت پهلوی

علی‌اکبر سیاسی در تاریخچه انجمن ایران جوان، که متشکل از دانش‌آموختگان اروپا بود، از دیداری یاد می‌کند که میان اعضای انجمن و رضاشاه روی‌داده است. در این دیدار، اعضای انجمن خواسته‌ها و ایده‌های خویش را با شاه در میان می‌نهند و رضاشاه در پاسخ آنان با تکیه بر این نکته که این ایده‌ها و خواست‌ها همان خواسته‌های او نیز هستند، چنین می‌گوید که اینک ایده و برنامه از شما و عمل از من
تمثال حکومت پهلوی
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ روشنفکران ایرانی با الهام از تجربه زیست اجتماعی عصر مشروطه و سال‌های هرج‌ومرج پس‌ازآن، طی دهه ۱۲۹۰ش به بعد، سرمایه اجتماعی و نمادین لازم را برای نوسازی آمرانه برساختند و با تأثیرپذیری از الگوهای نوسازی در آلمان، روسیه و ژاپن، از تدارک آلاچیقی برای نجات ایران سخن گفتند. کانون ایران جوان یکی از مهم‌ترین ابزارهای چنین نوسازی آمرانه‌ای بود که از طریق آن به پادشاهی رسیدنِ رضاخان امکان‌پذیر می‌شد. اگرچه این انجمن، که متشکل از جوانان تحصیل‌کرده در غرب بود، به دنبال آرمان‌های دموکراتیک بود، اما در عمل نوسازی و اصلاحات در ایران را جز از طریق مشت آهنین دنبال نمی‌کرد؛ درنتیجه پایه‌گذار تناقضی بود که متعاقب آن نه از ایجاد یک دولت تمرکزگرا و استبدادی گریزی بود و نه می‌توانستند از آرمان‌هایِ دموکراتیک‌منشانه عقب‌نشینی کنند.
 
تب روشنفکری و کانون ایران جوان
نسل اول روشنفکران پس از مشروطیت برای شناخت تاریخ تلاش عمده‌ای کردند، بسیاری از مفاهیم ملی را از اسناد و آثار پراکنده اما به‌جامانده گرد آوردند، درکی ابتدایی از ایران پیش از اسلام ارائه و هویت ملی را بر پایه فهم زمان و زبان تبیین کردند. دوره همراهی و همگامی روشنفکران و رضاشاه با سر برافراشتن نشریات، روزنامه‌ها و کتاب‌ها و مقاله‌هایی همراه بود که «نو شدنِ» جامعه ایرانی را آرزو می‌کردند. آنها با اتکا به الگوی همسوسازی جهان نمادین باستان و تجدد، سرمایه اجتماعی و نمادین لازم برای ظهور رضاخان را برساختند. در این دوران، میدان منازعه سیاسی از آن روشنفکرانِ متجددی بود که نوسازی ایران را به سبک غرب خواستار بودند.1 روشنفکران ایرانی، به‌ویژه کسانی همچون اعضای انجمن ایران جوان را در اصل باید بنیان‌گذاران اصلی گفتمان پهلویسم در ایران دانست.
 
از نظر روشنفکران پس از مشروطه، ابتدا لازم بود با تشکیل دولتی قدرتمند و مطلقه، ایران را از آشفتگی و هرج‌ومرج نجات داد و پس از ایجاد نظم آمرانه در گام‌های بعدی، به مشروطه‌خواهی به معنای دموکراتیک آن دست یافت. از نظر این روشنفکران، در یک سیستم دموکراتیک، امکان اقدام فوری برای رفع عقب‌ماندگی ایران ممکن نیست و صرفا ظهور فردی مقتدر و نوساز‌گرا چاره کار خواهد بود. بنابراین با توجه به شکست‌های پی‌درپی و ضعف‌ها و عقب‌ماندگی‌هایی که به فروپاشی کشور منجر شده بود، همگی متجددان به لزوم اخذ تمدن غرب و نوسازی به‌منظور رهایی از چنین وضعیتی تأکید و با توجه به سابقه حکومت قاجار، از براندازی آن و بنا کردن حکومتی جدید با رویکردی متفاوت و نو دفاع می‌کردند.2
 
علی‌اکبر سیاسی
علی‌اکبر سیاسی
شماره آرشیو: 4673-5ع
 
یکی از انجمن‌های نوپا در آن روزگار، «انجمن ایران جوان» بود که با نگرشی نسبتا متفاوت به مقولات جدید می‌نگریست و آرمان‌های تجددخواهانه را با اندکی تغییر، به‌عنوان مهم‌ترین دغدغه‌های فکری و سیاسی خود مطرح می‌کرد. انجمن ایران جوان در آغاز کار، انجمن خاص جوانانی بود که در اروپا و آمریکا تحصیل کرده بودند و به طرز تفکر و تمدن غربی‌ها آشنایی کافی داشتند. علی‌اکبر سیاسی ــ مؤسس انجمن ــ می‌نویسد: «انجمنی تشکیل دادیم نخست به نام "سروش دانش" و اندکی بعد به نام "ایران جوان"؛ بدین مناسبت که معتقد بودیم ایران "پیر و فرسوده" باید با قبول تمدن جدید از نو جوان و نیرومند گردد... . ما در آغاز کار عضویت انجمن را به جوانانی اختصاص دادیم که به طرز تفکر مغربی‌ها آشنایی داشتند و علت این اختصاص و انحصار این بود که افکار ما برای آن زمان ایران تند و انقلابی می‌نمود و بیم آن می‌رفت که جوانان دیگری که با افکار جدید آشنا و مأنوس نبودند مراد ما را درست درنیابند و به‌جای اینکه برای پیشرفت مرام انجمن مدد برساندند مانع اجرای آن شوند؛ یعنی بار شاطر نباشند، بلکه بار خاطر گردند».3
 
علی‌اکبر سیاسی ــ مؤسس انجمن ــ می‌نویسد: انجمنی تشکیل دادیم نخست به نام «سروش دانش» و اندکی بعد به نام «ایران جوان»؛ بدین مناسبت که معتقد بودیم ایران «پیر و فرسوده» باید با قبول تمدن جدید از نو جوان و نیرومند گردد... . ما در آغاز کار عضویت انجمن را به جوانانی اختصاص دادیم که به طرز تفکر مغربی‌ها آشنایی داشتند  
علی‌اکبر سیاسی توضیح می‌دهد که آنها جوانان میهن‌پرستی بودند که از عقب‌ماندگی ایران عذاب می‌کشیدند و آرزو داشتند شکاف میان ایران و کشورهای اسلامی پٌر شود. ارکان این جمعیت، مجله مشهور «آینده» بود که مدت‌ها پس از تشکیل جمعیت، به مدیریت دکتر محمود افشار یزدی انتشار یافت. در نخستین شماره به قلم تقی‌زاده پنج رکن عمده استقلال و اعتلایِ ایران به‌این‌ترتیب طبقه‌بندی شدند: ۱. وحدت ملی؛ ۲. امنیت؛ ۳. اصلاح ادارات دولتی به‌خصوص مالیه؛ ۴. اصلاح اصول حکومت ملی و ۵. نمایندگان ملی.4 این، خود نشان مهمی از هم‌گرایی میان تجددخواهان جوان آن روزگار با رضاخان و پیگیری اهداف ترقی‌خواهانه توسط رضاخان با پشتیبانی فکری اینان بود. در حقیقت تب روشنفکریِ آن مقطع تاریخی در یک پارادوکس میانِ تحقق اصلاحات سیاسی از طریق ایجاد یک حکومت اقتدارگرا در نوسان بود.
 
انجمن ایران جوان و پارادوکس میان اقتدارگرایی و آزادی‌خواهی
از نظر سیاسی، جمعیت ایران عنوان خواستار استقرار حکومت دموکراتیکِ پارلمانی، حفظ آزادی‌هایِ فردی و جمعی، آزادی بیان و مطبوعات، لغو کاپیتولاسیون، ایجاد امنیت قضایی و تقویت رابطه حسنه با سایر کشورها بود. از حیث اقتصادی، مدافع مالکیت خصوصی، حمایت از دهقانان و خرده‌مالکین، رفع موانع تجارت، تشویق سرمایه‌های خارجی، احداث راه آهن، تجدیدنظر در قراردادهای گمرکی، تعدیل مالیات‌های فعلی، تأسیس بانک‌های کشاورزی، منع تدریجی کشت تریاک و جلوگیری از استعمال آن بود. از حیث اجتماعی خواستار توجه به معارف و توسعه دانش، اعزام دانشجو به خارج، توجه به ورزش، آموزش زنان، جلوگیری از فساد اخلاقی و مبارزه با خرافات بود.5
 
نگاه جمعیت ایران جوان به تجدد از حیث فرهنگی نزدیک به دیدگاه مجله «ایرانشهر» بود. این جمعیت علاوه بر ضرورت مبارزه با خرافات و رذایل اخلاقی مانند تملق و چاپلوسی، بر عدم خودباختگی در مقابل ظواهر تمدن غرب نیز تأکید داشت؛ به عبارت دیگر استفاده گزینشی از افکار و دستاوردهای مثبت غرب را مورد توجه داشت. چه از نظر فرهنگی و چه از نظر سیاسی، خواست این انجمن، کاملا دموکراتیک‌منشانه بود؛ درحالی‌که بدون شک زمامداری رضاشاه حرکت به سمت‌وسوی دموکراسی را که انقلاب مشروطه در قانون اساسی‌اش پایه گذاشته بود، سرعت نداد. رضاشاه نیز همچون بسیاری کسان دیگر بیشتر در فکر وحدت سرزمینی و تمرکز قدرت بود تا نگران آزادیِ مردمش و به‌این‌ترتیب دموکراسی مشروطه در پای استقلال و تمرکزگرایی قربانی شد.6 برخلاف گروهی اندک از روشنفکران، که مخالفت با رضاشاه را پیشه خود قرار دادند و درنتیجه همین امر نیز حذف شدند، باقی روشنفکران ازجمله انجمن ایران جوان هم‌گرایی و اتحاد با دولت رضاشاه را مورد توجه خود قرار دادند. هم‌گرایی میان متجددان در حمایت از تلاش‌های یکپارچه‌سازی و ملت‌سازی رضاخان، در نشست بین او، که در آن موقع رئیس‌الوزرا بود، و اعضای انجمن تازه‌تأسیس ایران جوان در فروردین ۱۳۰۰ بیان روشنی می‌یابد. با تشکیل «انجمن ایران جوان»، اعضای آن هوادار پذیرش «تمدن جدید» شدند و این را راه نیرومندی ایران «پیر و فرسوده» دانستند. 8
 
علی‌اکبر سیاسی در تاریخچه انجمن ایران جوان، که شکل‌گرفته از دانش‌آموختگان اروپاست، از دیداری یاد می‌کند که میان اعضای انجمن و رضاشاه روی داده است. در این دیدار اعضای انجمن خواسته‌ها و ایده‌های خویش را با شاه در میان می‌نهند و رضاشاه در پاسخ آنان با تکیه بر این نکته که این ایده‌ها و خواست‌ها همان خواسته‌های او نیز هستند، چنین می‌گوید که اینک ایده و برنامه از شما و عمل از من. چنین است که در این دوران روشنفکران با پرداختن ایده‌ها و زمینه‌های نظری مدرن، پیش‌شرط عملی شدن آنها به دست رضاشاه را فراهم کردند؛ چنان‌که علی‌اکبر سیاسی در خاطرات خود آورده است: رضاشاه با دیدن مرامنامه انجمن ایران جوان، که متشکل از جوانان تحصیل‌کرده در غرب بود، با جدیت گفته بود که تمام این اقدامات نوگرایانه را انجام خواهم داد.9 درنتیجه پارادوکس حاصل از آرمان‌های روشنفکرانه با اقتدارگرایی رضاخانی، به سودِ تجدد آمرانه و استبداد پهلوی حل‌وفصل شد.
 
اعضای هیئت‌مدیره کانون ایران جوان (دی 1333)
اعضای هیئت‌مدیره کانون ایران جوان (دی 1333)
شماره آرشیو: 1-6116-288م
 
فرجام سخن
هدف از تأسیس انجمن ایران جوان کاستن از فاصله ایران با جوامع متمدن اروپایی و جوان کردن ایرانِ پیرشده زیر بارِ تاریخ طولانیِ شاهان بی‌کفایت بود. با وجود آنکه در ظاهر رضاشاه متعهد شد مرامنامه این انجمن را جامه عمل بپوشاند، نکته مهم آن بود که پس از تحکیم پایه‌های قدرت شخصی، دیگر میدان دادن به احزاب و گروه‌ها از نظر شاه پسندیده نبود. بر همین اساس دوران رضاشاه را باید دوران مردود شدن قشر روشنفکر مقلّد در آزمون قدرت دانست. آنان اگرچه به‌خوبی با ابعاد تاریک استبداد پهلوی آشنایی داشتند، از آرمان‌های مشروطیت دست شستند و به همراهی با اقتدارگرایی و استبداد رضاشاهی پرداختند. پیامد این کار آنها زیاد به درازا نکشید و به‌زودی با سر برافراشتن حکومت فائقه رضاشاه، اندیشه‌هایِ مدرن این روشنفکران نیز به خاموشی گرایید.
 
پی نوشت ها:
 
1. مجید اوار، انقلاب اسلامی و نبرد نمادها، تهران، نگاه معاصر، 1396، ص 128.
2. جمشید بهنام و رامین جهانبگلو، تمدن و تجدد (گفت‌وگو)، تهران، مرکز، 1386، ص 19.
3. علی‌اکبر سیاسی، گزارش یک زندگی، لندن، پاکا، 1367، صص 77-79.
4. علی‌رضا ملایی توانی، مشروطه و جمهوری (ریشه‌های نابسامانی نظم دموکراتیک در ایران)، تهران، گستره، 1381، ص 205.
5. اسماعیل معظم‌پور، نقد و بررسی ناسیونالیسم تجددخواه در عصر رضاشاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 235.
6. مهدی نجف‌زاده، جابه‌جایی دو انقلاب، چرخش‌های امر دینی در جامعه ایرانی، تهران، انتشارات تیسا، 1397، ص 289.
7. فخرالدین عظیمی، هویت ایران، تهران، آگاه، 1399، ص 287.
8. مهدی رهبری، «نخبگان و شکل‌گیری گفتمان توسعه در ایران»، پژوهش حقوق و سیاست، ش 22 (بهار و تابستان 1386)، ص 55. https://iichs.ir/vdchkvni.23nvidftt2.html
iichs.ir/vdchkvni.23nvidftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما