«جلوه‌هایی از منش سیاسی و اجتماعی زنده‌یاد آیت‌الله حاج شیخ نصرالله شاه‌آبادی» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمود دعایی

او در نجف، مایه دلگرمی علاقه‌مندان به امام و مبارزه بود

روزهایی که پیش روی ماست تداعی‌گر سالروز ارتحال عالم ربانی زنده‌یاد آیت‌الله حاج شیخ نصرالله شاه‌آبادی است (12 اسفند 1396)؛ هم ازاین‌روی و در نکوداشت نقش تاریخی و انقلابی آن بزرگ، گفت‌وشنودها و خاطراتی را به شما تقدیم خواهیم کرد. آنچه پیش روی دارید، اولین بخش از این سلسله مطالب است که طی آن، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمود دعایی به بیان خاطرات خویش از آن مرحوم پرداخته‌اند.
او در نجف، مایه دلگرمی علاقه‌مندان به امام و مبارزه بود
جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با آیت‌الله حاج شیخ نصرالله شاه‌آبادی آشنا شدید و شخصیت ایشان را چگونه  یافتید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده در سـال 1346، از ایـران بـه نجـف اشـرف هجـرت کـردم و در همـان سـال‌ها، این توفیـق بـرای مـن حاصـل شـد کـه در بعضـی از دروس سـطحِ مرحـوم آیت‌الله حاج شـیخ نصرالله شـاه‌آبادی شـرکت کنم. مشـخصا مکاسـب و بخشـی از کفایـه را نـزد ایشـان فـرا گرفتـم. علاقه‌منـد بـودم کـه فلسـفه را هـم بخوانـم؛ لـذا انتخـاب کـردم که منظومـه ملاهـادی سـبزواری را هم خدمـت ایشـان تلمذ کنـم. ایشـان بـا بزرگـواری پذیرفـتند و بـا کمـال تواضـع و فروتنـی، بـه حجـره بنـده تشـریف مـی‌آوردند و می‌نشسـتند و درس خـود را می‌فرمـودند. پس از مدتی به دلیل فعالیت‌هــای سیاســی، نتوانســتم به طور مســتمر از محضــر ایشــان بهـره بگیـرم. در آن دوره خودشـان بـه مـن فرمـودند: «کامـلا آزاد بـاش و هـر وقـت کـه اوقـات فراغـت داشـتی، اطـلاع بـده تـا خـودم بیایـم و درس را ادامـه بدهـم!».کلام و بیـان متواضعانـه ایشـان، بـرای بنـده به نوعـی احسـاس همراهی و همدلـی را تداعی می‌کرد. شـخصیت بزرگـی کـه تـا ایـن حـد، خـودش را بـه خاطـر بنـده ناچیـز پاییـن مـی‌آورد و این‌گونـه متواضعانـه اظهار لطف می‌نمـود، مـرا شـیفته خـود کـرد. ایـن نـوع برخوردهـا برای مـن سرمشـق و درسِ اخـلاق بـود.
 
سیدمحمود دعایی
 
چه دلیلی داشت که میان مبارزه و تحصیل، ولو به شکل موقت ناگزیر از انتخاب شدید؟
بــه دلیــل پیشــینه حضور بنــده در جریان مبــارزات سیاســی در قــم و نجــف، احســاس می‌کــردم کــه برخــی از شــخصیت‌های غیرسیاســی نجــف، روی مــا حسـاس شـده‌اند! بـه همیـن دلیـل، در ما نوعـی حالت اجتنـاب یا احتیاط بـه‌وجود آمـد. این احسـاس از ناحیه کســانی بــه مــا منتقــل می‌شــد کــه بــه دلیــل اعتقــادات و فضــای فکری‌ای کــه بر آنها حا کــم بــود، می‌خواســتند درگیــرِ مســائل و فعالیت‌هــای سیاسـی نشـوند. در کنـار این طیف، گـروه دیگـری هـم بودنـد کـه نسـبت بـه فعالیت‌های مــا، نـگاهی کاملا منفـی داشــتند و طبیعتـا اگــر می‌‎توانســتند، علیــه امثــال مــا اقــدام، یــا بــه‌اصطــلاح افشــاگری می‌کردند! ما به دلیل مجمــوعه ایــن شــرایط و فضــای ایجــادشــده، در نجف احســاس غربـت و تنهایـی می‌کردیـم. محبـت و لطـف بزرگانـی کـه موقعیـتی برجسـته در حـوزه داشـتند، بـه مـا خیلـی روحیـه مـی‌داد و برایمـان مغتنـم بـود. بـه دلیـل همین فضا هم بود که مرحــوم آیت‌الله شــاه‌آبادی، ســعی می‌کــردند کــه در برخــورد بــا امثــال مــا و دوســتان فعــال در نهضــت امــام، رفتاری دلگــرم‌کننــده داشته باشند و مؤیــد فعالیت‌هــای مــا باشــند. به‌رغــم آنکــه ایشــان بــا افــراد مختلفـی در نجـف ارتبـاط داشـتند، حتـی بـا کانون‌هایـی کـه مخالـف نهضـت و امـام بودنـد، اما سـعی می‌کـردند خـودشان را به عنـوان پنـاه، پشـتوانه و مقـوّم فعالیت‌هایی کـه دنبــال می‌کردیــم نشــان بدهنــد.
 
رابطه ایشان با حضرت امام به چه دوره‌ای باز می‌گشت؟ ریشه این حمایت‌ها در چه بود؟
مرحــوم آیت‌الله حاج آقــا نصــرالله شـاه‌آبادی، در نوجوانــی شــاهد صحنه‌هــای دیــدار و علاقه وافــر و متقابــل حضــرت امــام بــا پــدرشان بــودند و می‌دانســتند کــه آن بزرگــوار در مرحــوم امــام چــه آینــده‌ای را می‌دیــدند و چــه پیش‌بینی‌ای درباره ایشــان داشــتند. بــه دلیـل همیـن شـناخت و رابطـه، وقتـی امـام وارد نجـف شـدند، بـه ایشـان پیوسـتند. البتـه به‌رغـم مشـی ایشـان در نجـف و احتـرام بـه همـه مراجـع تقلیـد و گروه‌هـای فکـری و جناحــی، حضــرت امــام را در جایــگاه ویــژه‌ای پذیرفــت و بــه ایشــان ملحــق شــد.
طبیعتا امــام در ابتــدای امــر، بنــا نداشــتند کــه عنــوان مرجعیــت و شــخصیت تــراز اول نجــف را بپذیــرند، بلکــه صرفا پذیرفــتند تا به عنــوان میهمانــی کــه ناگزیــر بایــد مدتــی را در آنجــا بــه ســر ببــرد، در این شهر سکونت داشته باشند. ایشان در ابتــدا، حتــی کرســی درس و بحــث و امــامت جماعـت در جایـی را نپذیرفـتند. سـاعاتی را بـه بحـث علمـی در منـزل خـود می‌گذرانــدند و اگر کســی ســؤالی داشــت، بــه او پاســخ می‌گفــتند و بــالطبــع در همــان جـا نمـازی می‌خوانـدند و عـده معـدودی از طـلاب، بـه ایشـان اقتـدا می‌کردنـد. کسـانی کــه از امــام شــناختی داشــتند به‌خصــوص مرحــوم آیت‌الله حاج آقــا نصــرالله شـاه‌آبادی، از ایــن مســئله تأســف می‌خوردنــد کــه از حضــور ایشــان در نجــف، بهره‌گیــری علمی نشــود؛ لــذا مقدماتــی را فراهــم نمودنــد و بــا بیــان فضایــل و مقــام والای علمــیِ حضــرت امـام، افرادی را تشویق کردنـد تـا از ایشـان تقاضـای شـروع درس کننـد. بنابرایـن یکـی از کســانی کــه در نجــف منشــأ بهره‌گیــری فقهی و اصولــی از حضــرت امــام شــد، مرحــوم آیت‌الله حاج آقا نصــرالله شـاه‌آبادی بــودند. در ایــن میــان می‌تــوان بــه دیگــر افــراد همچــون: مرحــوم آیت‌الله ســیدعبــاس خاتــم یــزدی، مرحــوم آیـت‌الله شیخ حسین راســتی کاشانی و... هــم اشــاره کــرد. مرحــوم آیت‌الله راســتی در آن موقــع تعبیــری را بــه‌کار بــرد کــه بــه بعضــی از علمــا و مراجــع نجــف برخــورد! ایشــان گفـت: «مـا با دیدن آیت‌الله خمینی تـازه فهمیدیـم کـه بایـد درس را از نو شروع کنیم!» به موازات مطرح شدن حضرت امام و جا افتادن ایشان در حوزه علمیه نجـف، مخالفانی کـه وابسـتگی‌هایی هم بـه مرا کـز امنیتـی حکومـت داشـتند، تلاش‌هــا و فعالیت‌های خود را بیشتر کردند و طبیعــی بــود کــه بــرای خنثــی کــردن ایــن تلاش‌هــا، ضــرورت داشــت کــه عــده‌ای فــداکاری کننــد و از آبــرو و اعتبــار و ســرمایه علمـی و حـوزوی خودشـان مایـه بگذارنـد. یکـی از کسـانی کـه ایـن فـداکاری را کـردند، مرحــوم آیت‌الله شـاه‌آبادی بــودند. ایشــان از حضــرت امــام، شــناختی واقعــی داشــتند. وقتــی آیت‌الله شـاه‌آبادی بــزرگ فــوت کردند، ایشان هجــده ســال ســن داشــتند و تــا آن زمــان، شــاهد مراجعــات حضـرت امـام بـه پـدرشان و علاقه‌منـدی هـر دو بزرگـوار بـه یکدیگـر بـودند؛ لـذا شـناختی واقعـی و ریشـه‌ای از امـام داشـتند و ایـن شـناخت و علاقه‌منـدی را در فضـای متفـاوت نجـف، کتمـان نکـردند و همیـن عـدم کتمـاِن واقعیـت، در آن زمـان یـک نـوع فـداکاری ارزشمند بـه‌شـمار می‌آمـد.
 
آیا حمایت‌های ایشان از حضرت امام و مواضع ایشان، پس از ترک نجف هم ادامه پیدا کرد؟
اقامــت آیت‌الله شاه‌آبادی در نجــف، زیــاد طــول نکشــید و در اواخــر دهــه 1340، مدتــی بــه پاکســتان رفــتند و ســپس بــه ایــران برگشــتند، تــا زمانــی کــه انقــلاب اســلامی بــه پیــروزی رسـید. بـه دلیـل همیـن نقشـی کـه در نجـف داشـتند، سـاواک حسـاس شـد و ایشـان را از ایـران ممنـوع‌الخـروج کـرد! البتـه دلـشان بـه رفتـن بـه نجـف بـود و ارتباطاتـی را کتبا یـا شفاها، از طریـق مسـافرین بـا حضـرت امـام داشـتند. امـام هـم متقابلا بـه ایشـان اعتمـاد کامـل داشـتند و ازاین‌روی، بـه عنـوان یکـی از نمایندگان مــورد اعتماد ایشان در تهــران، مشــغول فعالیــت شــدند. بـا هجـرت حضـرت امـام بـه پاریـس، ایشـان از پیش‌قـراولان رفتـن بـه آنجـا بـودند تـا بــا امــام دیــدار کنـنـد؛ همچنیــن در مراســم اســتقبال از حضــرت امــام هم حضــور داشــتند و بعد پیروزی انقلاب، به عنوان یکی از فعالان و بازوان امام در شرایط جدید قلمداد می‌شدند. البته با موقعیت علمی‌ای که داشتند، منزلشان محــل مراجعــات عمومــی بــود. هــر کســی پیشــنهادی یــا حتــی مشــکلی داشــت، بــه  ایشــان مراجعــه می‌کــرد و بــه عنــوان معتمــدِ بخشی از جامعــه شــناخته می‌شــدند. طبیعتــا بــا توجـه بـه ارتباطاتـی کـه بـا محافـل سیاسـی و نظـام داشـتند، سـعی می‌کـردند تا مشـکلات مــردم را حــل کننــد. بالطبع بـا جـا افتـادن نهادهـای نظـام ماننـد مجلـس شـورای اسـلامی، ریاســت‌جمهــوری و... و تثبیــت شرایط سیاسی، ایشــان بــه حــوزۀ علمیـه برگشـتند و در مسـجد هـم بـه نوعـی پناهـگاه مشـکلات و مراجعـات مـردم شـدند.
 
سیدمحمود دعایی
 
از مراودات و نحوه سلوک آیت‌الله شاه‌آبادی در این دوره، چه تلقی و تحلیلی دارید؟
بـه دلیـل رفتـار متفـاوت و محبتـی کـه مرحـوم حاج آقـا نصـرالله شـاه‌آبادی نسبت به همـه داشـتند، کشـش و جذبـه خاصـی میـان ایشـان و جوانـان برقـرار شـد. بـا قشرهای مختلف صمیمـی بـودند و بـه نحـوی رفتـار می‌کـردند کـه هـر کسـی مشـکلی داشـته باشـد، مسـتقیم بــا ایشــان در میــان بگــذارد و از ابــراز عقیــده و نیــاز خــود، هیــچ وحشــت و نگرانــی نداشـته باشـد. چنیـن ویژگـی‌ای بسیار ارزشـمند اسـت. اینکـه انسـان کسـی را انتخـاب کنــد و بــا او درد دل کند کــه هیــچ نگرانــی از ابــراز گفتــارش بــا او نداشــته باشــد و حتـی امیـد پیـدا کنـد کـه مشـکلش حـل بشـود، از ویژگی‌هـای ارزشـمندی اسـت کـه شــامل حــال هــر کســی نمی‌شــود. مرحــوم حاج آقــا نصــرالله شـاه‌آبادی یکــی از همیــن شــخصیت‌ها بــودند. در واقــع رازدار و مشکل‌گشــای همــه مراجعیــن بــه خــودشان بــودند. در حـد توانـشان سـعی می‌کـردند مشـکلات دیگـران را حـل کنـند؛ بـه همیـن دلیـل هـم گاهی در نجــف و هــمچنین در جــای دیگــر، بــرای رفــع مشــکلات افــراد قــرض می‌گرفتند! در نجــف مغازه‌هایــی بــود کــه بــه معتمدیــن پــول قــرض می‌دادنــد و ایشــان در گرفتــن نســیه و حــل مشــکلات نیازمنــدان، شــهره بــودند کــه البتــه در وقــت مقــرر، نســیه خــود را پرداخــت می‌کــردند. در ایــران هــم همین‌طــور بــود.

بنــده توفیــق داشــتم که در مراســم تشــییع پیکر ایشان شــرکت کـنم و شـاهد حضـور جمـع کثیـری از جوانـان و مردمـی بـودم کـه سـال‌ها بـه ایشـان پنـاه آورده بودنــد و بــه دلیــل همیــن ارتباطشــان، احســاس آرامــش و طمأنینــه می‌کردنــد و نگــران بودنــد از ایــن پــس، آیــا امــکان ارتبــاط بــا فــردی مشــابه ایشــان وجــود دارد کــه بتواننــد بــه همــان راحتــی، بــا او درد دل کننــد و مثــل ســابق ابــراز نیــاز نماینــد و مشکلاتشــان حـل بشـود یـا خیـر؟ البتـه ایشـان توفیقـات زیـادی در تربیـت فرزنـدان و اطرافیـان خـود داشـتند؛ لـذا خانـدان و تبـار شـاه‌آبادی همگـی همچـون خـود مرحـوم حاج آقـا نصـرالله شاه‌آبادی و جدشــان آیت‌الله شـاه‌آبادی بــزرگ هســتند و می‌تواننــد ایــن پنــاه و مشکل‌گشــایی از مـردم را تضمیـن کننـد. امیـدوار هسـتیم کـه همـان روش و همـان مشـی و سـنت الهــی اســتمرار پیــدا کنــد و مــا را قــدردان نعمــت وجــود کســانی کــه ایــن راه را ادامــه می‌دهند قرار بدهد. وسلام علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا.
https://iichs.ir/vdcg.79yrak93xpr4a.html
iichs.ir/vdcg.79yrak93xpr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما