«مروری بر یک تجربه کارآمد مبارزاتی در مسجد جلیلی تهران» در گفت‌وشنود با مهندس محمدعلی گل‌افشانی

ساواک قصد داشت صندوق مسجد جلیلی را مصادره کند!

مهندس محمدعلی گل‌افشانی در زمره فعالان خدمت‌رسانی در مسجد جلیلی تهران در دوران پیش از انقلاب اسلامی است. وی با حمایت آیت‌الله مهدوی کنی و چند تن از خیرین، تجربه‌ای نوین از مددرسانی به نیازمندان و مبارزان را تحقیق بخشید. گل‌افشانی در گفت‌و‌شنودی که پیش روی دارید، شمه‌ای از خاطرات مربوط به این موضوع را باز گفته است.
ساواک قصد داشت صندوق مسجد جلیلی را مصادره کند!
ارتباط حضرت عالی با مسجد جلیلی بیشتر به موضوع صندوق کمک‌رسانی مسجد و نحوه تشکیل و اداره آن برمی‌گردد. قبل از اینکه به موضوع این صندوق بپردازیم، بفرمایید که ابتدائا چگونه با مرحوم آیت‌الله مهدوی کنی آشنا شدید؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم. بنده از چند نفر شنیده بودم که ایشان رساله حضرت امام را  تدریس می‌کنند و چند بار خدمتشان شرفیاب شدم که اطلاعات بیشتری کسب کنم. در این شرف حضورها متوجه شدم که ایشان انسانی بسیار شریف، ارجمند و مفید و مسلط به موضوعات مختلف فقهی، اخلاقی، سیاسی و حتی اقتصادی هستند. ابتدا با ایشان مطرح کردم که می‌خواهم بیشتر با ویژگی‌های حضرت امام آشنا شوم و از رساله ایشان استفاده کنم. ایشان فرمودند: ازآنجاکه ساواک دنبال بهانه می‌گردد تا برای خود ایشان و مسجد ایجاد مزاحمت کند، ایشان نمی‌توانند به طور رسمی رساله امام را تدریس کنند و فقط گاهی شب‌ها بعد از نماز مسائلی را مطرح می‌کنند و من هم می‌توانم مسائل اقتصادی را مطرح کنم.
و اما صندوق مسجد جلیلی به این شکل تأسیس شد که بنده به ایشان عرض کردم: برای مبارزه با نظام شاهنشاهی، بد نیست که ما صندوقی را تحت عنوان کمک به بیماران مستمند و مستمندان آبرومند در مسجد دائر کنیم. ایشان فرمودند: مسجد منابع مالی ندارد. من عرض کردم: اگر این صندوق را راه‌اندازی کنیم، مسئله اقتصادی مسجد را هم می‌توانیم حل کنیم و در عین حال به افراد مستضعف هم می‌توانیم کمک کنیم. البته ایشان مایل نبودند وارد مسائل اقتصادی بشوند و فرمودند: ما موقوفه‌ای برای کارهای اقتصادی نداریم. من عرض کردم: راه‌حلی دارم که این مشکل را حل کند و در عین حال موجب حساسیت و مزاحمت ساواک هم نمی‌شود. یک صندوق دائر می‌کنیم و از افرادی که برای نماز به مسجد می‌آیند، می‌خواهیم در این مورد کمک کنند و یک اساسنامه هم می‌نویسیم.
 
محمدعلی گل‌افشانی
 
چگونه برنامه‌ریزی کردید؟
جمعه‌ها از ساعت 5 بعدازظهر تا اذان مغرب جلسه می‌گذاشتیم و برنامه‌ریزی می‌کردیم. در زمستان‌ها که زود غروب می‌شد، بعد از نماز مغرب و عشا هم جلسه داشتیم. حضرت آیت‌الله مهدوی تقریبا در تمام این جلسات شرکت می‌کردند و رهنمود می‌دادند.
 
معمولا چند نفر در جلسات مسجد شرکت می‌کردند؟
تعداد دقیق یادم نیست. ده، بیست نفری می‌شدیم. البته در شب‌های نوزدهم و بیست‌ویکم ماه رمضان، تعداد بیشتر می‌شد.
 
بحث سیاسی هم می‌شد؟
خیر؛ علیه سیستم حرف صریحی نمی‌زدیم، ولی به عادت برخی، تعریف و تمجید هم نمی‌کردیم. فقط مسائل اجتماعی را مطرح می‌کردیم؛ مثل گرانی، مسائل اخلاقی، فساد. برنامه‌مان این بود که طوری عمل کنیم که سایر مساجد و حتی از شهرستان‌ها هم بیایند و کمک کنند.
 
ساواک مزاحمتی ایجاد نکرد؟
چرا؛ یک روز در کتابخانه نشسته بودم که متولی مسجد آمد و گفت که سه نفر از سازمان اطلاعات و امنیت کشور آمده‌اند و می‌گویند: می‌خواهیم صندوق را ببریم. در آن دوره، حضرت آیت‌الله مهدوی به بوکان تبعید شده بودند و در غیبت ایشان، مسئولیت صندوق با من بود؛ به همین دلیل هم متولی مسجد آنان را نزد من آورده بود.
 
اشاره کردید به تبعید آیت‌الله مهدوی کنی. به عنوان معترضه، چرا به بوکان تبعید شدند؟
ایشان به انحای مختلف علیه رژیم صحبت می‌کردند. پیش از این شهربانی گفته بود: ایشان باید بروند و در آنجا تعهد بسپارند که دیگر حرف مخالفی نخواهند زد و یا وقتی می‌خواهند سخنران دعوت کنند، باید پیشاپیش اسامی را به کلانتری محل بدهند!، ولی ایشان این کار را نمی‌کردند. روی منبر هم حرف‌هایشان را می‌زدند و باکی از کسی نداشتند.
درهرحال ساواک به این نتیجه رسیده بود که یکی از علل رونق مسجد جلیلی، همین صندوق است و کمک‌هایی که به مردم بی‌بضاعت می‌کند. واقعیت هم همین است که حضرت آیت‌الله مهدوی به قدری مسجد جلیلی را عالی مدیریت کرده بودند که یکی از چند مسجد پررونق و پرجمعیت تهران بود و به همین دلیل هم، ساواک حساس شده بود. ساواکی‌ها معتقد بودند که اگر این صندوق را بردارند، تا حد زیادی از اعتبار مسجد کم می‌شود!
 
و قطعا کمک به مستمندان نمی‌توانست بهانه خوبی برای ساواک باشد. دلیلی که اقامه می‌کردند چه بود؟
می‌گفتند: این صندوق دارد به مجاهدین خلق و خانواده‌هایشان کمک می‌کند و به همین دلیل می‌خواهیم آن را برداریم و ببریم!
 
حالا واقعا مسجد به آنها کمک می‌کرد؟
حضرت آیت‌الله مهدوی افرادی را برای تحقیق می‌فرستادند و اگر واقعا بی‌بضاعت بودند به آنها کمک می‌کردند. کاری به مسائل سیاسی و اینکه چه کسی چه طرز فکری داشتند، نداشتند. بااین‌همه بدیهی بود که متدینین و آدم‌های درست و حسابی در اولویت باشند.
 
شما چه پاسخی به مأموران ساواک دادید؟
به آنها گفتم: «این‌طور نیست و مسجد جلیلی هیچ کمکی به مجاهدین خلق نمی‌کند. از اینها گذشته ما دفاتر مالی دقیق داریم و کاملا مشخص هست که پول‌ها از کجا می‌آیند و در چه جاهایی مصرف می‌شوند. لیست کسانی که ما هر ماه به آنها پول می‌دهیم، با اسم و مشخصات و آدرس مشخص هستند و مسئله پنهانی وجود ندارد. شما بیایید و این دفاتر را بررسی کنید، همه چیز اظهر من الشمس است». رئیس آن سه نفر دید که حرف حساب می‌زنم، بااین‌همه لجبازی کرد و گفت: «ما کاری به این کارها نداریم، صندوق را می‌کنیم و می‌بریم!» گردن‌کلفت و اهل زور گفتن بود و نمی‌شد خیلی با او بحث کرد. بعد یک‌مرتبه انگار خدا فکری را به ذهنم رساند. گفتم: «اگر صندوق را کندید و بردید، غروب که نمازگزارها می‌آیند و می‌خواهند پول توی صندوق بریزند، چه جوابی به آنها بدهیم؟» او گفت: «بگویید هیئت امنای مسجد تصمیم گرفته صندوق را بکند!» گفتم: «مگر شاهنشاه آریامهر نفرموده‌اند ملت ایران هرگز نباید دروغ بگوید؟ شما با توجه به این امریه اعلیحضرت می‌فرمایید ما به مردم دروغ بگوییم؟» مأمور ساواک رنگ از رویش پرید و گفت: «ما غلط می‌کنیم خلاف فرمایشات ملوکانه حرفی بزنیم!» من هم گفتم: «پس بفرمایید تشریفتان را ببرید!»
 
پس تدبیر به خرج دادید؟
بله؛ انسان نباید حتما وزیر امور خارجه باشد که دیپلماسی به خرج بدهد. مسلمان باید در هر موقعیت زرنگ باشد و سیاست به خرج بدهد.
 
به منابع مالی تأمین صندوق هم اشاره بفرمایید.
وجوهی را که مؤمنین به حضرت آیت‌الله مهدوی می‌دادند یکی از منابع بود. علاوه بر این، نمازگزارانی هم که به مسجد می‌آمدند، به صندوق کمک می‌کردند. از سوی دیگر، کسانی که مغازه یا محل کسب و کاری داشتند، صندوق‌هایی را در آنجا تعبیه کرده بودند که روی آنها نوشته شده بود: «بیماران مستمند را دریابید!»
 
چیزی شبه به صندوق‌های کمیته امداد؟
تقریبا؛ صندوق‌های کوچکی بودند که مردم نذوراتشان را در آنها می‌ریختند. هرچند وقت یک‌بار هم افرادی می‌رفتند و پول‌های این صندوق‌ها را گردآوری می‌کردند و می‌آوردند و منبع تأمین مالی خوبی برای خدمت‌رسانی به مردم مستمند بود. بازاریان علاقه‌مند به آیت‌الله مهدوی هم زیاد کمک می‌کردند؛ مخصوصا پزشکان پیرو ایشان بیمارانی را که به آنها ارجاع می‌دادیم، بدون دریافت ویزیت، معالجه می‌کردند. داروخانه‌هایی هم بودند که بدون دریافت هزینه به بیماران مستمندی که آنها را به آنجا ارجاع می‌دادیم، دارو می‌دادند. زنجیره خدمات‌رسانی خوبی درست شده بود. این تجربه مورد الگوبرداری بسیاری از افراد، گروه‌ها و مساجد قرار گرفت و توانست موجی درست کند.
https://iichs.ir/vdcb.0b9urhb09iupr.html
iichs.ir/vdcb.0b9urhb09iupr.html
نام شما
آدرس ايميل شما