«نکته و خاطره‌هایی از دوران پانزده‌ساله نهضت امام خمینی» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدعلی‌اکبر محتشمی‌پور

امام به نماینده صدام فرمود: «حکومت بعث یا نفهم است یا مزدور!»

چهل‌ویکمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی فرصتی است مغتنم برای بازخوانی خاطراتی از سیره امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب، در نحوه مدیریت خشونت‌پرهیز و مؤثر نهضت اسلامی. گفت‌وشنودی که پیش روی شماست در صدد بوده است که چنین خوانشی را انجام دهد.
امام به نماینده صدام فرمود: «حکومت بعث یا نفهم است یا مزدور!»
به نظر شما ریشه قیام 15 خرداد 1342 در چیست؟ یا این واقعه را به لحاظ چیستی، چگونه باید تحلیل کرد؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم. قیام 15 خرداد 1342، در واقع نقطه آغاز رهبری حضرت امام در خروش حوزه‌های علمیه و ملت ایران است. شاه از سال 1340، حرکت‌های اسلام‌زدایی خود را آغاز کرد و تصمیم گرفت توسط مجلس دست‌نشانده خود، قوانین مربوط به مذهب تشیع و دین اسلام را در قانون اساسی نادیده بگیرد، از جمله قسم خوردن به قرآن را به قسم به هر کتابی تبدیل کرد و البته در پی آن، ده‌ها اقدام دیگر را برای حذف اسلام در نظر داشت که انجام بدهد.
 
محتشمی پور
 
چرا حذف اسلام، تا این حد از نظر رژیم شاه ضروری بود؟
رژیم شاه از خودش اختیاری نداشت و تحت سلطه کامل آمریکا بود. آمریکا هم بر سر راه غارت کشور و تسلط بر همه امور، فقط یک مانع را می‌دید و آن هم اسلام انقلابی، پرتحرک و پویایی بود که حضرت امام سردمدار آن بودند، وگرنه با اسلامی که به انجام فرائض محدود می‌شد و از حوزه وظایف شخصی فراتر نمی‌رفت، مشکل نداشت؛ زیرا از جانب آن خطری برای خود احساس نمی‌کرد.
 
استراتژی حضرت امام برای مقابله با پروژه اسلام‌زدایی رژیم شاه چه بود؟
حضرت امام تلاش کردند با ارتقای آگاهی مردم، آنان را نه تنها علیه استبداد داخلی، بلکه علیه استعمار و توطئه‌های بیگانگان، به‌خصوص آمریکا بسیج کنند. آنها هم خیلی خوب قدرت حوزه‌های علمیه و روحانیون و توان ملت را بررسی و ارزیابی کرده بودند و می‌دانستند که با چه قدرت عظیمی روبه‌رو هستند. امام با دعوت روحانیون و طلاب سراسر کشور، شبکه مردمی پیچیده‌ای را تشکیل دادند که در کوتاه‌ترین زمان ممکن، پیام‌های ایشان را به دورترین نقاط کشور می‌رساندند؛ به طوری که در ماه محرم سال 1342، همه وعاظ و روحانیون در سراسر کشور فقط یک حرف را تکرار می‌کردند که همان حرف و عقیده امام بود. دشمن این خطر جدی را خیلی خوب تشخیص داده و تصمیم گرفته بود به هر نحو ممکن امام را از سر راه بردارد؛ زیرا هیچ‌یک از شخصیت‌های سیاسی و مذهبی، ژرف‌نگری و شجاعت امام را نداشتند و توطئه‌های پشت پرده استعمارگران و رژیم شاه را با آن دقت شگفت تشخیص نمی‌دادند.
 
آیا علت تبعید حضرت امام همین بود؟
آنها ابتدا قصد اعدام حضرت امام را داشتند، ولی همان شبکه گسترده‌ای که به آن اشاره کردم، به کار افتاد و روحانیون طراز اول بلاد همگی بسیج شدند و گردهمایی باشکوهی را در تهران برگزار کردند، مراجع بلندپایه، از جمله آیت‌الله میلانی از مشهد و مراجع قم و دیگران، در بیانیه‌ای مرجعیت حضرت امام را تأیید و اعلام کردند و چون براساس قانون اساسی نمی‌شد هیچ مرجعی را اعدام کرد، رژیم در مرحله نخست ناچار از آزادی ایشان شد و پس از چندی تصمیم گرفت معظم‌له را تبعید کند و برای این کار دنبال بهانه می‌گشت که با سخنرانی امام علیه کاپیتولاسیون، این مستمسک را پیدا کرد و امام در 13 آبان 1343 به ترکیه تبعید شدند.
 
پس از تبعید امام، شرایط برای مبارزان در داخل کشور بسیار سخت شد. از آن دوران چه خاطراتی دارید؟
در دوران پانزده‌ساله تبعید امام، ساواک و همه دست‌اندرکاران حکومت شاه، تلاش کردند یاد ونام امام را از خاطره‌ها بزدایند. داشتن رساله امام و بردن نام ایشان در مجالس و محافل ممنوع شد و به قول خودشان، با مرتکبین این کارها سخت‌ترین برخوردها را می‌کردند. در کنار این ممنوعیت‌ها، تبلیغات وسیعی برای ترور شخصیت امام هم آغاز شد. اما شاگردان امام و پیروان و مقلدین ایشان ساکت ننشستند و به هر شکل ممکن، یاد و نام امام را زنده نگه داشتند. از جمله اقدامات آنها، برگزاری دعای توسل هر شب بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد بالا سر، در حرم حضرت معصومه(س) بود که در آن برای سلامتی امام دعا می‌کردیم و آنجا به پایگاه مبارزاتی علیه شاه تبدیل شده بود و رژیم ده‌ها روحانی و مجریان این برنامه را دستگیر کرد، اما برنامه متوقف نشد و آن را به مشهد منتقل کردیم و در آنجا ادامه دادیم! در آنجا هم دستگیری‌های زیادی صورت گرفت، اما از آنجا که حرم مطهر زیارتگاه مردم از سراسر کشور بلکه دنیا بود، برگزاری این مراسم تأثیر گسترده‌ای داشت.
 
آیا برای بازگرداندن حضرت امام هم اقدامی شد؟
غیر از برگزاری این‌گونه مراسم ــ که این پرسش را به شکلی جدی مطرح کرده بود که چرا باید یک مرجع به کشور دیگری تبعید شود ــ فضلا و طلاب و سیاسیون، نامه‌های متعددی برای سازمان حقوق بشر و سازمان ملل فرستادند و اعتراض خود را به گوش آنها رساندند. حجم اعتراضات از ایران و سایر کشورها به قدری زیاد بود که قرار شد نامه‌ها و طومارها در اجلاس عمومی سازمان ملل مطرح شوند! در پی این اقدامات، آمریکا به شاه توصیه کرد که امام را از ترکیه خارج کند و به جای دیگری بفرستد؛ چون دولت ترکیه هم اعلام کرده بود که حضور امام در آنجا برایش مشکلاتی را ایجاد کرده و آزادیخواهان دنیا به آنها اعتراض کرده‌اند. سرانجام شاه که مستأصل شده بود با مشاوران خود به مشورت پرداخت و دکتر پیراسته نجف را پیشنهاد داد.
 
چرا نجف؟
پیش‌بینی رژیم شاه این بود که در نجف با وجود مراجع بلندپایه‌ای چون آیت‌الله حکیم، امام امکان بروز و ظهوری پیدا نمی‌کنند و خود به خود فعالیت‌های ایشان محدود می‌شود، اما پس از مشاهده استقبال عظیم مردم نجف از حضرت امام، متوجه اشتباه بزرگ خود شدند. رژیم شاه می‌خواست با تبعید امام به نجف، در واقع با یک تیر دو نشان را بزند: یکی اینکه فشارهای بین‌المللی روی خود را کاهش بدهد و دیگر با شکستن شخصیت علمی و فقاهتی امام در نجف، عملا ایشان را از عرصه رویارویی با خود حذف کند و به محاق ببرد! به همین دلیل پس از ده ماه اقامت در ترکیه، امام را به نجف تبعید کرد.
 
وضعیت در نجف به چه شکل پیش رفت و حضرت امام چه اقداماتی را در آنجا انجام دادند؟
در یکی، دو ماه اول اقامت امام در نجف، طبیعتا وقت ایشان به دید و بازدیدها گذشت، اما بعد از دو ماه، از ایشان خواسته شد تدریس را شروع کنند. به ایشان پیشنهاد شد که در مدرسه آیت‌الله بروجردی هم نماز را اقامه و هم تدریس کنند، اما ایشان مسجد مرحوم شیخ انصاری را ــ که مسجد متروکه‌ای بود ــ ترجیح دادند و در آنجا به تدریس مشغول شدند. هنوز یک ماه از شروع درس امام نگذشته بود که آوازه درس ایشان در نجف پیچید و حتی کسانی که خود را فارغ‌التحصیل و مجتهد می‌دانستند، پای درس امام زانو زدند!
امام در کنار تدریس، با اخلاق محمدی و صفات برجسته خود نیز بر دل‌ها تأثیر گذاشتند و زهد و ورع ایشان زبانزد خاص و عام شد. مراجع اساسا بنا نداشتند به دیدار افرادی که از نظر علمی از آنان پایین‌تر بودند بروند، اما امام بازدید طلاب همه مدارس را تک‌ به تک پس دادند و حتی طلاب افغانی و پاکستانی و دیگر کشورها را هم از قلم نینداختند.
نکته دیگری که بسیار بر محبوبیت امام افزود این بود که پیش از آن، طلاب عراقی و ایرانی بیشتر از طلاب هندی، پاکستانی و افغانستانی شهریه می‌گرفتند. امام این رسم ظالمانه را برانداختند و به همه طلاب، به طور یکسان شهریه می‌دادند. این روش امام مثل بمب در نجف منفجر شد و بر محبوبیت ایشان بسیار افزود! امام در کنار تدریس، به افشاگری‌ها و مبارزات خود علیه رژیم شاه ادامه دادند و شعله نهضت را روشن نگه داشتند.
 
محتشمی پور
 
رابطه حضرت امام با دولت عراق چگونه بود؟
حضرت امام با هیچ ستمگری سر سازش نداشتند و همواره با حکومت‌های ظالم برخورد قهرآمیز داشتند؛ حکومت بعث عفلقی هم که سابقه ننگینی داشت؛ لذا ایشان برخلاف روش معمول حوزه نجف که کاری به سیاست نداشت و در این زمینه دچار رکود و رخوتی طولانی بود، علیه حکومت‌های ستمگر ایران و عراق موضع‌گیری صریح کردند. در برابر حرکت‌هایی که حکومت بعث عراق علیه محافل علمی و شیعی عراق و نسبت به اتباع مسلمان دیگر کشورها انجام می‌داد، امام همواره یک‌تنه ایستادگی می‌کردند. از جمله پس از رحلت آیت‌الله حکیم، حکومت عراق به مردم مسلمان حمله و اقدام به اخراج علما و طلاب ایرانی، پاکستانی و افغانی کرد. سکوت مرگباری بر حوزه نجف و کربلا حاکم بود و روحانیون و طلاب با ترس و وحشت، گروه گروه فرار می‌کردند و یا گوشه عزلت را برمی‌گزیدند، اما امام به‌شدت اعتراض کردند! حکومت بعث فردی به نام علی‌رضا کرد را ــ که فارسی می‌دانست ــ نزد امام فرستاد. هنگامی که او بر امام وارد شد، امام با قهر و غضب فرمودند: «حکومت بعث یا نفهم است یا مزدور و به دستور اربابان خود با حوزه‌های علمیه و مردم چنین برخوردی می‌کند که در هر دو صورت دارد خلاف می‌کند. اگر می‌خواهند جامعه اسلامی و علمای اسلام از آنها راضی باشند، باید دست از این جنایت‌ها بردارند. من به هیچ وجه نمی‌توانم چنین ظلمی را تحمل کنم و چه در عراق باشم، چه در جای دیگری، به مبارزه ادامه خواهم داد. حالا هم عزم کرده‌ام که این کشور را ترک کنم و در جای دیگری به مبارزه ادامه دهم!» نماینده رژیم صدام که رئیس دفتر او هم بود، به عذرخواهی افتاد و قول داد که حکومت روش خود را تصحیح می‌کند، به شرط اینکه ایشان از عراق بیرون نروند! امام هم دو ماه به رژیم عراق فرصت دادند که رفتار خود را اصلاح و جبران مافات کند.
در زمانی هم که چهار نفر از علما و افراد سرشناس عراق که عضو حزب‌الدعوه عراق بودند، از جمله شهید قبانچی، شهید تبریزی و... به دست رژیم بعث به شهادت رسیدند، تنها امام بودند که علیه این جنایت قیام و نماز و درس را تعطیل کردند و تلگراف شدیداللحنی را برای حسن البکر فرستادند و این جنایت را محکوم کردند. امام مرحوم شیخ حبیب‌الله اراکی و مرحوم مرعشی را به منزل آیت‌الله خوئی فرستادند و فرمودند: باید عزای عمومی اعلام و همه مساجد سیاه‌پوش شوند و حوزه علمیه هم به مدت یک هفته تعطیل شود، اما متأسفانه آقای خوئی نپذیرفتند!
 
چه شد که حضرت امام تصمیم گرفتند از عراق هجرت کنند؟
رژیم عراق مدتی صلاح را در این دید که از سختگیری‌های خود نسبت به امام و یاران ایشان بکاهد و آنها هم از این فرصت استفاده و نهایت تلاش را برای افشاگری در مورد جنایات رژیم شاه کردند، اما پس از آشتی شاه و صدام در الجزایر و نزدیکی بیشتر هر دو به آمریکا، عرصه بر امام و یاران ایشان تنگ شد! حکومت عراق نمی‌توانست امام را تحمل کند و امام چنین حکومتی را! سرانجام دولت عراق بیت امام را محاصره و ارتباط ایشان را با طلاب و روحانیون قطع کرد. حتی عده‌ای از یاران امام دستگیر و شکنجه شدند. این فشارها سبب گردید که امام تصمیم به هجرت بگیرند. ابتدا قرار شد به کویت و از آنجا به سوریه بروند، اما حکومت کویت با هماهنگی با رژیم ایران، از ورود ایشان ممانعت به عمل آورد! امام درنهایت به فرانسه رفتند. البته دولت فرانسه هم از حضور امام در آنجا رضایت نداشت، ولی چون طبق قوانین فرانسه، ایرانی‌ها تا سه ماه می‌توانستند بدون ویزا در فرانسه بمانند و از آنجا که امام به صورت قانونی هم وارد فرانسه شده بودند، دولت فرانسه نمی‌توانست مانع از حضور ایشان شود، اما در عین حال به شدت نگران حضور و به خصوص نفوذ و گسترش حرکت ایشان در فرانسه بود. افکار و اندیشه‌های امام از طریق رسانه‌های غربی به‌سرعت در سطح دنیا پخش می‌شد؛ به همین دلیل رئیس‌جمهور فرانسه، ژیسکاردستن، اظهار داشت: فرانسه در برابر ایران تعهداتی دارد و لذا نمی‌تواند اجازه فعالیت علنی برای براندازی رژیم ایران را به ایشان بدهد. امام هم رسما اعلام کردند که من دست از مبارزه نخواهم کشید و کشور به کشور خواهم رفت و پیامم را به گوش عالم خواهم رساند. نهایتا فرانسوی‌ها در برابر صلابت امام و موج گسترده انقلاب در ایران تسلیم شدند و امام این حرکت عظیم و الهی را تا پیروزی هدایت فرمودند.
https://iichs.ir/vdcj.aehfuqeiasfzu.html
iichs.ir/vdcj.aehfuqeiasfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما