بررسی چرایی انعقاد قرارداد 1907؛

انگلستان حامی مشروطه یا همراه روسیه؟

چرا انگلستان درحالی‌که ابتدا از حامیان انقلاب مشروطه بود و از مشروطه‌خواهان حمایت به عمل می‌آورد در نهایت به این نتیجه رسید که باید همراه روسیه مسیر دیگری در پیش گیرد و ایران را میان خود تقسیم نمایند؟
انگلستان حامی مشروطه یا همراه روسیه؟
 
قدرت‌های بزرگ در طول تاریخ همواره تلاش کردند در قبال کشورهای کوچک‌تر سیاست و راهبردی را پیش برند که بیشترین منافع و سود را برای آنها در پی داشته باشد. چنین نگاهی در مورد تاریخ معاصر ایران نیز به‌وضوح قابل مشاهده است؛ تاریخی که آکنده از تحولاتی است که طی آن قدرت‌هایی همچون روسیه و انگلستان نقشی بی‌بدیل را ایفا نموده و همواره بر آن بوده‌اند که چنین روندی را در پیش گیرند.
 
در همین ارتباط، یکی از مقاطعی که در تاریخ معاصر ایران بسیار حساس و اثرگذار بوده به نحوی که تا به امروز در مورد آن بحث و جدل صورت می‌گیرد دوران انقلاب مشروطه است. در واقع در این برهه زمانی است که دو قدرت روسیه و انگلستان تلاش کردند رویکردی را در پیش گیرند که در نهایت به پیشبرد منافعشان کمک نماید؛ رویکردی که در نهایت به قرارداد 1907 میان این دو کشور و تقسیم ایران منجر شد.
 
در واقع اگر دخالت این دو ابرقدرت در انقلاب مشروطه نبود شاید انقلاب مسیر دیگری در پیش می‌گرفت و می‌توانست تا حدودی به شعارهایش جامه عمل بپوشاند. بر همین اساس، در سطور زیر تلاش خواهد خواهد شد به این سؤال پاسخ داده شود که چرا درحالی‌که انگلستان ابتدا از حامیان انقلاب مشروطه بود و از مشروطه‌خواهان حمایت به عمل می‌آورد در نهایت به این نتیجه رسید که باید همراه روسیه مسیر دیگری در پیش گیرد و ایران را میان خود تقسیم نمایند.
 
انگلیس و انقلاب مشروطه
ساختار نظام‌ بین‌الملل در دورانی که به انقلاب مشروطیت ختم شد در ایران به شکلی بود که رقابت دو ابرقدرت روسیه و انگلستان به الگو و روندی دیرپا تبدیل شده بود. در واقع در آستانه انقلاب مشروطیت، استبداد در داخل با استعمار در خارج پیوند و گره خورده بود. در این میان، دولت بریتانیا به دلیل منافعی که در هند داشت و ایران را به عنوان دروازه این کشور می‌شناخت از هر وسیله‌ای برای رسیدن به اهداف خود در ایران بهره می‌جست. در واقع اصل مطلب در این مسئله خلاصه می‌شد که سلطه بر ایران مسیر را برای رسیدن به منافع بریتانیا در هند هموار می‌ساخت. در نتیجه باید گفت که ایران به عنوان دروازه هندوستان (یا سد هندوستان) همواره مد نظر بریتانیایی‌ها قرار داشت و این مسئله سبب می‌شد تا دست روس‌ها از مستعمرات بریتانیا کوتاه شود. لندن برای رسیدن به اهداف خود در ایران پیش از انقلاب مشروطه کوشش‌های بسیاری کرده بود. از جمله این تلاش‌ها می‌توان به جدا کردن بخش‌هایی از مناطق شرقی ایران، کسب امتیازات گسترده اقتصادی در ایران، تأسیس بانک شاهنشاهی و امتیاز تلگراف اشاره کرد.1
 
بااین‌حال، در زمان آغاز انقلاب مشروطه در ایران، روس‌ها بودند که در ایران دست بالا را داشتند و از جایگاه مناسب سیاسی و اقتصادی در ایران برخوردار بودند؛ به همین دلیل می‌توان گفت که در آستانه انقلاب مشروطه نفوذ چشمگیر روس‌ها در ایران بود که موازنه نفوذ را به زیان لندن تغییر داده بود و بدین‌ترتیب به تعبیر والتز زمینه‌ساز تغییر رفتار انگلستان شده بود. در واقع ازآنجاکه در نظام دو قطبی، جنگ سرد میان کشورها روی می‌دهد، دو قطب قدرت تلاش می‌کنند از رویارویی مستقیم بپرهیزند و عوامل غیرمستقیم را بر ضد یکدیگر به‌کار گیرند تا از یک‌سو بر رقیب خود فشار وارد سازند و از طرف دیگر موازنه نفوذ را به سود خود تغییر دهند. در نتیجه، انگلستان در جریان انقلاب مشروطه با حمایت از مشروطه‌خواهان در راستای افزایش نفوذ خود در ایران استفاده کرد تا در واقع از یک طرف آبروی ازدست‌رفته خود را بازیابد و از طرف دیگر با حمایت از این جنبش مردمی، رقیب خود را به پذیرش موازنه و سیاست همکاری دو جانبه ترغیب کند.2
 
آنها فعالیت خود را در جهت حمایت از مخالفان دولت در ایران به صورت پنهانی از سال 1902 آغاز و تلاش کردند از رویارویی مستقیم با سنت پترزبورگ خودداری کنند؛ سیاستی که راه را برای قرارداد 1907 و تقسیم ایران میان انگلستان و روسیه فراهم کرد؛ به همین دلیل بود که در جریان مبارزات انقلابی مردم، هزاران مشروطه‌خواه به سفارت انگلستان پناه بردند و خواستار اصلاحات واقعی در ساختار حاکمیت شدند. در همین ارتباط، سر دنیس رایت، سفیر سابق انگلیس در ایران در خاطرات خود در موارد گوناگون به برنامه‌ریزی دولت انگلستان برای تبدیل کردن سفارتخانه و کنسولگری‌های کشورش در ایران به محل امنی برای مشروطه‌خواهان اشاره کرده است که آنها در جهت پیاده کردن مقاصد اصلی خود از آن استفاده می‌کردند.3
 
توافق مسکو و لندن و امضای قرارداد 1907 میان آنها یک بعد و جنبه بین‌المللی نیز داشت و آن نیز قدرت‌گیری روزافزون آلمان در عرصه جهانی بود  
همچنین نویسنده کتاب «سیاست منفی» دراین‌باره می‌نویسد: گذشته از فداکاری‌ها و ازخودگذشتگی‌های علما و رجال آزادی‌خواه که برای مشروطیت بسیار تلاش کردند، موافقت انگلیسی‌ها نیز با نظرات آزادی‌خواهان برای رسیدن به مقصود تأثیری بسزا داشت. با آنکه مقصود اصلی لندن از این موافقت سنگ‌اندازی در مسیر فعالیت روسیه تزاری در دربار بود، چون این فعالیت‌ها به نفع آزادی‌خواهان به پایان رسید، برای انگلستان در ایران محبوبیت بسیار به ارمغان آورد. این فعالیت‌ها تا جایی ادامه داشت که بریتانیا توانست سیاست‌های رقیب خود در ایران، یعنی روسیه، را تا حدودی خنثی نماید.
 
بااین‌حال، این پایان کار نبود و انگلیسی‌ها که می‌دیدند مسیر انقلاب مشروطه در راستای منافع آنها نیست، رویکرد خود را تغییر دادند. در واقع دولت بریتانیا پشتیبانی از مشروطه‌خواهان را تا آنجا ادامه می‌داد که نفوذ و جایگاه روسیه در ساحت  سیاسی ایران تقلیل یابد و تا حد امکان به کمترین میزان خود رسد تا به این طریق بتواند روسیه تزاری را به سازش فراخواند؛ زیرا در نهایت بریتانیا گرایش چندانی به دگرگونی و تغییرات بنیادین سیاسی در ایران نداشت و آن را در راستای منافع و مصالح خود نمی‌دید. این نوع بینش از آن رو بود که عواقب و پیامدهای انقلاب برای سیاست‌مداران بریتانیا چندان روشن نبود و ممکن بود منافع آنها در ایران را با مخاطره روبه‌رو سازد.4   
 
قرارداد 1907 میان روسیه و انگلستان
به هر صورت، پس از مدتی انگلیسی‌ها به عمق امیال آزادی‌خواهانه، بنیان‌های مذهبی و ملی‌گرایانه رهبران انقلاب پی بردند و به این نتیجه رسیدند که با پیروزی انقلاب در ایران و روی کار آمدن مشروطه‌خواهان نقش آنان به‌تدریج از میان خواهد رفت و کشور مسیر استقلال از خارج را در پیش خواهد گرفت؛ به همین دلیل بود که به مخالفت با آزادی‌خواهان روی آوردند. در نتیجه این روند بود که بریتانیا با همکاری و همراهی بخش‌ها و طبقات مختلف جامعه از جمله سرمایه‌داران و ملاکین و همچنین سیاستمدارانی که وابسته به لندن بودند مشروطیت را به مسیری دیگر هدایت نمود. بدین‌ترتیب زمینه برای انعقاد قرارداد 1907 و توافق با روسیه فراهم شد.5
 
بر اساس این توافق بود که ایران به سه قسمت تقسیم شد. طبق این توافق مناطق شمالی کشورمان شامل شهرهای پرجمعیت و متمرکز و همچنین مراکز عمده اقتصادی از خط فرضی بین قصرشیرین و اصفهان و یزد و خواف و مرز افغانستان، منطقه نفوذ روسیه شناخته شد و مناطق جنوبی که دارای ارزش راهبردی برای حمایت و پشتیبانی از مستعمره انگلستان، یعنی هند، بود از خط فرضی بین بندرعباس، کرمان، بیرجند، زابل و مرز افغانستان منطقه تحت نفوذ و سیطره انگلستان شناخته شد. طنز مطلب در اینجاست که مناطق مرکزی کشور که بیشتر شامل کویر و بیابان‌های بی‌آب و علف و فاقد اهمیت راهبردی بود، منطقه‌ی حائل و بی‌طرف متعلق به دولت ایران شناخته شد. دلیل این امر هم این بود که دو دولت تا حدودی از هم فاصله بگیرند و از برخوردهای احتمالی و اختلافاتی که ممکن بود میانشان رخ دهد در این منطقه جلوگیری به عمل آید.6

نکته جالب توجه در اینجاست که قرارداد 1907 در شرایط و مقطعی توسط لندن و مسکو امضا شد که در ایران حکومت  مشروطه در نتیجه مبارزات مردمی دولت مشروطه بر سر کار آمده بود و فرمان برقراری حکومت مشروطه در مرداد 1285 توسط مظفرالدین‌شاه صادر شده بود. در نتیجه صدور فرمان مشروطیت اولین مجلس شورا برپا گردید و به دنبال آن اولین قانون اساسی ایران به رشته تحریر درآمد. بنابراین عقد قرارداد 1907 در برهه‌ای که انقلاب مشروطیت در ایران به پیروزی رسیده و در ظاهر انگلیس از آن حمایت می‌نمود، این واقعیت پنهان و مکتوم را هویدا ساخت که برای بریتانیا منافع استعماری و واقع‌گرایانه در اولویت اول است و دفاع از مردم‌سالاری و دموکراسی و ارزش‌های لیبرالی و به قدرت رسیدن حکومت‌های مردمی در کشورهای تحت سلطه تنها در حد حرف است.7

البته توافق مسکو و لندن و امضای قرارداد 1907 میان آنها یک بعد و جنبه بین‌المللی نیز داشت و آن نیز قدرت‌گیری روزافزون آلمان در عرصه جهانی بود. در واقع انگلستان و روسیه با امضای قرارداد 1907 زمینه را برای همکاری مشترک و ایجاد جبهه‌ای واحد علیه آلمان فراهم ساختند. در واقع آنها از آلمان، که در بالکان و عثمانی نفوذ بسیاری پیدا کرده بود و می‌رفت که خطری جدی برای سایر دول استعمارگر محسوب شود، هراس بسیار داشتند. در نتیجه دو کشور روی به نزدیکی هرچه بیشتر آوردند و در این میان آنچه برای لندن اهمیت نداشت انقلابی بود که در ایران علیه استبداد داخلی رخ داده بود. در واقع اگرچه افشای قرارداد در ایران با موجی از اعتراضات عمومی همراه بود و مجلس شورای ملی نیز آن را مردود اعلام کرد، اما انگلستان و روسیه که منافع خود را دنبال می‌کردند از عملی کردن قرارداد 1907 ابایی نداشتند و آن را به مرحله اجرا درآوردند.8
 
در مجموع باید گفت که آنچه انگلستان در آستانه انقلاب مشروطه در ایران دنبال می‌کرد نه ارزش‌ها و آرمان‌های لیبرالی بلکه منافعی بود که این کشور در ایران داشت؛ به همین دلیل بود که از انقلاب مشروطه تا آنجا حمایت کرد که مصالح این کشور به خطر نیفتد.
 

سر دنیس رایت، سفیر سابق انگلیس در ایران، در خاطرات خود به برنامه‌ریزی دولت انگلستان برای تبدیل کردن سفارتخانه و کنسولگری‌های کشورش در ایران به محل امنی برای مشروطه‌خواهان اشاره کرده است که آنها در جهت پیاده کردن مقاصد اصلی خود از آن استفاده می‌کردند
جمعی از متحصنین مشروطه‌خواه در کنار دیگ‌های غذا در سفارت انگلستان
شماره آرشیو: 60499-275م https://iichs.ir/vdcj.aeofuqeytsfzu.html
iichs.ir/vdcj.aeofuqeytsfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما