به بهانه ورود هریمن به ایران و دیدار وی با آیت‌الله کاشانی؛

دیدگاه‌های آیت‌الله کاشانی درباره ملی شدن صنعت نفت

ائتلافی بودن جنبش ملی شدن صنعت نفت باعث شد هر گروه و جریانی ، با دیدگاه‌های متفاوت به این نهضت بپیوندند. آیت‌الله کاشانی یکی از حامیان این نهضت بود که با وجود یکسان بودن برخی از دیدگاه‌های او با محمد مصدق، تمایزات آشکاری با او داشت.
دیدگاه‌های آیت‌الله کاشانی درباره ملی شدن صنعت نفت
 
ائتلاف‌های طبقاتی در طولِ تاریخِ معاصر ایران برای تحقق خواسته‌های جامعه حائز اهمیت بوده‌اند. در اکثر این جنبش‌ها روحانیت نقش مهمی را عهده‌دار بوده که بیشتر در قالب بسیج اجتماعی قرار می‌گیرد. در جنبش ملی شدنِ صنعت نفت نیز روحانیت با نقش‌آفرینی ویژه آیت‌الله کاشانی چنین کارویژه‌ای را به انجام رساند. در نوشتارِ پیش رو تلاش بر آن است تا دیدگاه‌های آیت‌الله کاشانی پیرامون ملی شدن صنعت نفت به‌عنوان یکی از مهم‌ترین جنبش‌های اجتماعی ایران بررسی شود.
 
ملی شدن نفت بر پایه ناسیونالیسم مذهبی
انسجام نیروهای سیاسی در دوره ملی شدن صنعت نفت بسیار زیاد بود که می‌توان آن را انسجام «ملی و مذهبی» نام نهاد. در این بین آیت‌الله کاشانی ملی شدن نفت را بر پایه ناسیونالیسم مذهبی تعریف کرده بود که در سخنرانی‌ها و مکتوبات برجامانده از ایشان مشهود است. شاید بتوان یکی از عمده دلایل شکاف و سپس جدایی بین مصدق و آیت‌الله کاشانی را نیز در این مورد پیگیری کرد.1
 
با چنین استدلالی بود که وی در مقابل افزایش اختیارات مصدق ایستادگی کرد. درواقع آیت‌الله کاشانی اعتقادی به گره زدن جنبش ملی شدن نفت به فرد یا حتی دولت نداشت، بلکه آن را امری اجتماعی و در قالب ناسیونالیسم مذهبی می‌دید. تحت چنین اندیشه‌ای بود که در مقام ریاست مجلس در نامه‌ای به محمد مصدق با افزایش اختیارات ویژه وی مخالفت کرد. ایشان در این نامه یادآور شد که با کمک مصدق، در راه موفقیت ایران و نیل به آزادی طبقات مختلف کشور و مبارزه علیه استعمار قدم‌های بلند برداشته شده است و از کمک ملت ایران در این «راه پرافتخار» برخوردار شده‌اند. «انصاف اجازه نمی‌دهد که در این «جهاد بزرگ» با آن‌همه فداکاری که مردم ایران نمودند به جای پاداش آنان دست در آزادی و حقوق آنها برده و قانون اساسی را که ضامن حیات و بقای استقلال و ملیت آنهاست از اختیار بیندازیم».2
 
آیت‌الله کاشانی در آذر 1329 نیز ملی شدن نفت را با مفاهیم دینی پیوند زد. پس از رد قرارداد الحاقی گس ـ گلشائیان، طی بیانیه‌ای دفاع از ملی شدن صنعت نفت را وظیفه فرد فرد جامعه دانست و از آنها خواست همه نیروی خود را برای دستیابی به «هدف مقدس» ملی کردن صنعت نفت به‌کار گیرند. همچنین ملی کردن صنعت نفت را «تکلیف دینی و وطنی ملت مسلمان ایران» دانست.3
 
آنچه از سخنان آیت‌الله کاشانی استخراج می‌شود آن است که وی با مفاهیم کاملا اسلامی مانند «جهاد» به ملی شدن نفت می‌نگرد و ناسیونالیسم مذهبی را هسته اصلی آن می‌داند. چنین رویکردی هنگامی نمود بارز می‌یابد که آیت‌الله کاشانی و افراد دیگری چون آیت‌الله محمدتقی خوانساری با استفاده ابزار مذهبی چون «فتوا» بر ضرورت ملی شدن صنعت نفت تأکید ‌کردند.4
 
ملی شدنِ نفت؛ عمل‌گرایی ضد استعماری
عمل‌گرایی ضد استعماری یکی دیگر از شاخص‌های ملی شدن نفت در اندیشه آیت‌الله کاشانی است که از پیشینه سیاسی او برآمده است. کاشانی به هنگام طلبگی در نجف در قیام شیعیان عراق بر ضد بریتانیا در اوایل دهه 1300 مشارکت کرده بود. شایع بود که پدر روحانی وی نیز در نبرد با انگلیسی‌ها جان خود را از دست داده است. خود کاشانی نیز چندین بار به دلایل مختلف به زندان افتاد که یکی از آنها توسط انگلیسی‌ها و به اتهام ارتباط با ستون پنجم آلمان بود.5
 
ضد استعماری دیدنِ جنبش ملی شدن نفت در دیدار اورل هریمن با آیت‌الله کاشانی که برای مذاکره با ایشان و مصدق به تهران آمده بود به‌خوبی مشهود است. هریمن ابتدا با مصدق دیدار کرد و پس از انعطاف‌ناپذیری وی در پاسخ به این سؤال که چه کسی می‌تواند بر مصدق و مردم تأثیر بگذارد به نتیجه عجیبی رسید. او به آیت‌الله کاشانی، یار دکتر مصدق که به یکی از برجسته‌ترین چهره‌های مردمی مبدل گشته بود، روی آورد. به‌دشواری می‌توان دو مرد را با تفاوت‌های عمیق تجسم نمود. هریمن در یکی از ثروتمندترین خانواده‌ها بزرگ شده بود. از دانشجویان برجسته دانشگاه ییل به‌حساب می‌آمد، به هوانوردی و واترپلو علاقه داشت و زندگی خود را در عالی‌ترین طبقات اجتماع گذرانده بود، اما آیت‌الله کاشانی سال‌ها علیه انگلیسی‌ها مبارزه کرده و توسط آنان به زندان افتاده بود و سپس به دستور آنها به خارج از ایران تبعید شده بود. زندگی او در اتاقی کوچک و مفروش و عملِ عبادت خلاصه می‌شد. هریمن به درِ منزل کاشانی رسید و به اتاقی که پرده‌های آن کشیده و تقریبا تاریک بود هدایت شد و پیرمرد روحانی را دید که بی‌حرکت نشسته بود. هریمن کفش‌های خود را درآورد، روی قالی نشست و پس از ادای احترام گفت که امیدوار است آقای کاشانی با وی موافق باشد که بحران نفت را فقط می‌توان با حصول سازش میان ایران و انگلیس حل کرد.
 
هریمن تصور می‌کرد آیت‌الله کاشانی بتواند مصدق را نسبت به پذیرش نمایندگان انگلستان قانع کند، اما به‌محض آنکه چند جمله اول برای آیت‌الله کاشانی ترجمه شد، ایشان با حالتی افروخته سخنان خشم‌آلود به زبان راند بدین مضمون که هیچ ایرانی شریفی «سگ‌های» انگلیسی را به حضور نمی‌پذیرد و ایالات متحده نیز با طرح این پیشنهاد خود را دشمن ملت ایران ساخته است ... او در پایان گفت که اگر «مصدق تسلیم شود خونش مثل رزم‌آرا به زمین ریخته خواهد شد»  
هریمن تصور می‌کرد آیت‌الله کاشانی بتواند مصدق را نسبت به پذیرش نمایندگان انگلستان قانع کند، اما به‌محض آنکه چند جمله اول برای آیت‌الله کاشانی ترجمه شد، ایشان با حالتی افروخته سخنان خشم‌آلودی به زبان راند بدین مضمون که هیچ ایرانی شریفی «سگ‌های» انگلیسی را به حضور نمی‌پذیرد و ایالات متحده نیز با طرح این پیشنهاد خود را دشمن ملت ایران ساخته است. در مورد نفت ایران نیز به نظر آیت‌الله کاشانی این نفت می‌توانست تا ابد زیرزمین باقی بماند. او در پایان گفت که اگر «مصدق تسلیم شود خونش مثل رزم‌آرا به زمین ریخته خواهد شد».
 
آیت‌الله کاشانی از هریمن پرسید که «سروان امبری» را می‌شناسد. هریمن جواب منفی داد. کاشانی پس از شرح ماجرا برای او چنین گوشزد کرد که امبری با دخالت در نفت، به خشمِ مردم دامن زد و مردم تا داخلِ بیمارستان با او مقابله کردند. نگاه تحقیرآمیز کاشانی به هریمن که ایده سازش را مطرح کرده بود حتی از موضع مصدق نیز تندتر بود و بر ناامیدی او در جهتِ دستیابی به توافق افزود.6 آنچه هریمن را در این خصوص ناکام گذاشت، ناآگاهی نسبت به عمل‌گرایی ضد استعماری و ضد بریتانیایی آیت‌الله کاشانی بود که همواره در زندگی خود بر آن تأکید داشت و در جنبش ملی شدن نفت نمود کامل پیدا کرد.7 بنابراین آیت‌الله کاشانی جنبش ملی شدن نفت را یک جنبشی ضد استعماری می‌دانست که باید با عمل‌گرایی ضد استعماری تقویت شود و تا حصول نتیجه عقب‌نشینی صورت نگیرد.
 
سازش‌ناپذیری در جنبشِ ملی شدن نفت
پذیرشِ کاملِ «اصلِ» ملی شدن نفت در فرایند این جنبش اجتماعی دغدغه عمده ایرانیان بود. در برخی از مذاکرات اصل ملی کردن با شروطی پذیرفته شده بود، اما این اصل به دولت ایران اجازه نمی‌داد که قانون اجرای ملی شدن را به کار ببندد؛ بنابراین، پس از ملی کردن صنعت نفت باید برای بهره‌برداری باز هم در اختیار شرکت انگلیسی باقی می‌ماند، اما دولت ایران نمی‌توانست ملی شدن کامل نفت را نادیده بگیرد. هرگاه هم که می‌خواست در برابر دو دولت بزرگ نرمش نشان دهد، با مخالفت نیروهای عمده روبه‌رو می‌شد. آیت‌الله کاشانی در کنارِ مصدق ازجمله مخالفان پذیرش مشروط ملی شدن نفت بودند.8
 
آیت‌الله کاشانی به دلیلِ برخورداری از حمایت عامه مردم، در برهه‌های حساس مذاکرات بین انگلیس و نمایندگان ایران، تذکراتی را یادآور می‌شد که نوعی تعیین مسیر در جنبش ملی شدن نفت بود. چنین رهنمودی در پیشنهاد مشترک ترومن و چرچیل به‌خوبی خود را نشان می‌دهد. پیشنهاد ارائه‌شده به ایران از این قرار بود که دیوان دادگستری بین‌المللی مبلغی را که ایران باید به‌عنوان غرامت به شرکت سابق بپردازد تعیین کند و آن‌گاه مذاکراتی درباره جریان فوری نفت ایران به بازارهای جهانی آغاز شود و دولت آمریکا یک کمک فوری چند میلیون دلاری به ایران بپردازد.
 
مصدق این پیشنهاد را نپذیرفت و در 30 مهر 1331 مناسبات سیاسی با انگلیس را قطع کرد. یکی از دلایل مهم رد پیشنهاد مشترک انگلیس و آمریکا از جانب مصدق، مصاحبه‌ای بود که در همان هنگام آیت‌الله کاشانی به‌عنوان رئیس جدید مجلس شورای ملی کرد. در این مصاحبه یادآور شد که دولتِ استعماری انگلیس هر سال میلیون‌ها لیره از نفت ایران استفاده می‌کرده و پنجاه سال ریشه فساد را در این مملکت کاشته است. تحت چنین نگرشی، اعتقاد داشت که ادعای خسارتِ انگلیس «بی‌معنی» است و مصدق نباید درصدد سازش برآید که مخالف با قانون اجرای اصل ملی شدن نفت و مواد درج‌شده در آن است.9
 
فشرده سخن
به دلیل ائتلافی بودن جنبش ملی شدن صنعت نفت، دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به آن در نزد گروه‌های مختلف قابل استخراج است. دیدگاه‌های آیت‌الله کاشانی در برخی از موارد مانند «اصلِ ملی شدن نفت» با محمد مصدق یکسان است، اما اگر به ایدئولوژی و روح حاکم بر این جنبش در دیدگاه آیت‌الله کاشانی نظر کنیم، وی این جنبش را با ناسیونالیسم مذهبی پیوند زده بود که متفاوت از دیدگاه‌های مصدق و به‌طور ویژه عرفی‌نگری وی بود.
 

آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی در گفت‌وشنود با خبرنگار یک روزنامه ژاپنی در منزل شخصی خود در تهران (سال 1330)

پی نوشت:
 
1. محمود شروین، دولت مستعجل (دکتر مصدق ـ آیت‌الله کاشانی)، تهران، علمی، 1374، ص 149.
2. همان، ص 151.
3. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1320-1357، تهران، قومس، 1387، چ هشتم، ص 198.
4. مصطفی اسلامیه، فولاد قلب: زندگینامه دکتر محمد مصدق، تهران، نیلوفر، 1381، ص 197.
5. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1395، چ چهاردهم، ص 213.
6. استیون کینزر، همه مردان شاه: از کودتای 28 مرداد تا 11 سپتامبر، ترجمه لطف‌الله میثمی، تهران، نشر صمدیه، 1385، چ دوم، صص 119-120.
7. مایکل آکسورتی، امپراتوری اندیشه: تاریخ ایران، ترجمه شهربانو صارمی، تهران، ققنوس، 1394، ص 296.
8. سهراب یزدانی، کودتاهای ایران، تهران، نشر ماهی، 1396، ص 294.
9. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300، تهران، نشر پیکان، 1391، چ نهم، ص 211.
  https://iichs.ir/vdcc.1qma2bqoila82.html
iichs.ir/vdcc.1qma2bqoila82.html
نام شما
آدرس ايميل شما