زمان به کندی می‌گذشت. همه در کاخ نیاوران سرگشته و پریشان بودند. قیافه‌ها گرفته و عبوس بود و هیچ‌کس نمی‌دانست چه سرنوشتی در انتظارش است.
طرح فرماندهان نظامی برای بمباران شهرها و تأسیسات حیاتی کشور
طرح اویسی و افسران ارشد
زمان به کندی می‌گذشت. همه در کاخ نیاوران سرگشته و پریشان بودند. قیافه‌ها گرفته و عبوس بود و هیچ‌کس نمی‌دانست چه سرنوشتی در انتظارش است.
 
 در این روز، بدون آگاهی بختیار نخست‌وزیر نشستی با شرکت سران نظامی رده بالا و با حضور اعلیحضرت در کاخ نیاوران تشکیل شد. هدف از تشکیل این نشست، بررسی طرح ویژه‌ای بود که بر اساس آن، در صورت بالا گرفتن جنبش بر ضد رژیم، مشخص می‌شد چه باید کرد.
 
یکی از سران نظامی بدره‌ای پیشنهاد کرد در صورتی که دامنۀ تظاهرات بالا گیرد و وضع از این بدتر شود، بی‌درنگ نیروی هوایی پا به میدان گذارد و شهرها و تأسیسات مهم را بمباران کند.
 
نخستین ‌بار، در روز 12 آبانماه که تهران آتش گرفت، انهدام تأسیسات حیاتی کشور را ارتشبد اویسی، فرماندار نظامی، به اعلیحضرت پیشنهاد کرد. همچنین به موجب این طرح که جنبۀ محرمانه داشت، قرار بود کلیۀ جاده‌هایی که شهرها را به هم متصل می‌کند، سدها، نیروگاههای برق، پایگاههای موشکی، مراکز بی‌سیم، مخابرات، شبکه تلفنی را منهدم کنند.
 
اویسی این طرح را با مشورت چند تن از سران نظامی، تهیه کرده بود و آنان به توفیق این طرح خیلی اطمینان داشتند. اما آنچه باعث نگرانی آنان بود، واکنش احتمالی قدرتهای خارجی بود که سبب تردید آنان در به اجرا در آوردن این عملیات می‌شد. در آخرین روزی که اعلیحضرت قصد داشتند تهران را ترک کنند، یک بار دیگر با فرماندهان مورد اعتمادشان طرح عملیات یاد شده را از نظر گذراندند و دستورهای لازم را به فرماندهان دادند. در پایان یکی از حاضران خطاب به اعلیحضرت گفت: «اگر هنگام مسافرت بختیار در برابر مخالفان به طور یکجانبه اعلام جمهوری کند تکلیف چه خواهد شد؟»
 
اعلیحضرت گفتند: «ما می‌دانیم که او چندان علاقه‌مند به تاج و تخت ما نیست. حتی در مذاکراتی که با او داشتیم موضوع کشته شدن پدرش را پیش کشید و چنین وانمود می‌کرد که دارد گذشت می‌کند و برای نجات مملکت آمده است نه به خاطر سلطنت. ولی من مطمئنم با وجود فرماندهانی مانند شما بختیار فکر احمقانه‌ای نخواهد کرد. اگر راه درست رفت و خیال براندازی نداشت کمکش کنید، ولی اگر سستی نشان داد و فهمیدید راهی به پاریس دارد، وارد عمل شوید.» 1
 
اعلیحضرت آنگاه به خسروداد و رحیمی رو کردند و گفتند: «در این میان امید من بیشتر به شما و رحیمی است.»
خسروداد در پاسخ گفت: «خاطر اعلیحضرت آسوده باشد، جان‌نثار و افراد هوانیروز آماده‌ایم که در هر لحظه ضروری باشد در تمام نقاط کشور نیرو پیاده کنیم و از کشور شاهنشاهی محافظت کنیم.»
 
پس از خسروداد، مقدم گفت: «قربان بر اساس گزارشی که مأموران نفوذی ما از پاریس فرستاده‌اند، احتمال می‌رود پس از عزیمت اعلیحضرت، آیت‌الله خمینی به ایران بیایند. ما حساب کرده‌ایم در صورت بازگشت آیت‌الله خمینی وضع بسیار بحرانی خواهد شد و احتمال می‌رود یک انقلاب عمومی در سطح کشور به وجود آید که جلوگیری از آن باعث از بین رفتن هزاران تن از مردم کشور خواهد شد.»
 
اعلیحضرت، مثل اینکه نکته‌ای به نظرشان رسیده باشد، به قره‌باغی رو کردند، و پرسیدند: «راستی، پیک شما چه کار کرد؟ مثل اینکه خیلی به او امیدوار بودید!»
 
ارتشبد قره‌باغی با لحنی آرام گفت: «قربان پیک توانسته است، از طریق یک واسطه، ملاقاتی با یکی از نزدیکان آیت‌الله خمینی انجام دهد. متأسفانه حرفها همان حرفهای سابق است، ولی به گفتۀ همین پیک، اگر اعلیحضرت خودشان به پاریس بروند و ملاقاتی با آیت‌الله بکنند، گمان می‌رود به نتیجۀ مطلوبی دست یابیم.»
 
اعلیحضرت در حالی که صدایشان می‌لرزید با عصبانیت گفتند: «ما تلاش کردیم، ملک حسین هم خیلی کوشید تا مقدمات این کار را فراهم کند، ولی موفق نشدیم. شاید در هنگام اقامت در مصر بتوانیم با کمک شیخ الازهر این اقدام را انجام دهیم».
 
پس از این گفت‌و‌گو بار دیگر اعلیحضرت متوجه سپهبد مقدم شد و گفت: «گفتید آیت‌الله ممکن است به ایران باز گردد؟ گمان می‌کنم، اگر لازم باشد باید فرودگاه را ببندیم و اجازه ندهیم هواپیمای آیت‌الله خمینی در فرودگاه مهرآباد به زمین بنشیند.»
 
تیمسار رحیمی، فرماندار نظامی تهران گفت: «علاوه بر طرحهای فوق یک طرح ویژه با کمک همقطاران تهیه کرده‌ایم که در صورت به خطر افتادن موقعیت کشور در مدت دو ساعت آن را به اجرا در می‌آوریم».
 
اعلیحضرت با کنجکاوی گفتند: «توضیح بیشتری بدهید.»
 
در این هنگام رحیمی از کیف خود نقشه‌ای بیرون آورد و آن را بر روی میز پهن کرد. سپس، در حالی که اعضای شورای امنیت ملی به رحیمی نگاه می‌کردند، گفت: «در این نقشه نقاط حساس پایتخت، از قبیل فرودگاهها، پادگانها، مخابرات و ستاد ارتش مشخص شده است. در صورتی که دامنۀ تظاهرات بالا بگیرد، ساعت حکومت نظامی را هر اندازه لازم باشد جلو می‌کشیم و این نقاط را تصرف می‌کنیم. 2
 

حضور جمعی از امرای ارتش در مراسم سلام نوروزی کاخ گلستان
شماره آرشیو: 686-11ع

پی نوشت:
1. یکی از کسانی که در دورۀ رضاشاه مورد غضب واقع و سربه‌نیست شد، سردار اسعد بختیار، پدر شاپور بختیار بود. دلیل سربه‌نیست کردن وی آن بود که رضا افشار، فرماندار اصفهان، به رضاشاه خبری داد مبنی بر اینکه از سوی خوانین بختیاریها و با اطلاع سردار اسعد بختیاری، وزیر جنگ توطئه‌ای ترتیب داده شده است. به این ترتیب که هنگام سفر رضاشاه به شمال در پاییز 1312 از طریق جادۀ چالوس، کارگرانی که بختیاری و مسلح‌اند به یکی از پلهای چالوس گسیل شوند تا اتومبیل وی را هنگام بیرون آمدن از یک تونل هدف گلوله قرار دهند.
رضاشاه ضمن سفر به شمال دستور دستگیری تفنگداران بختیاری را که با لباس کارگری در جاده چالوس مستقر شده بودند داد.
پس از اینکه دو ستون، یکی فرستاده شده از تیپ مستقل گیلان و دیگری گسیل شده از سوی تیپ رضاپور، مستقر در ساری از دو طرف تفنگداران بختیاری را محاصره و دستگیر کردند و گزارش تلگرافی را به شاه دادند. شاه از همان‌جا دستور بازداشت سردار اسعد بختیاری را صادر کرد.
نکتۀ درخور توجه ارتباط تنگاتنگ پروندۀ تیمورتاش و سردار اسعد است که هر دو به قضیۀ نفت مربوط می‌شود. هر دو در زندان قصر به وسیلۀ پزشک احمدی با آمپول هوا به دیار نیستی فرستاده شدند. منتهی از سردار اسعد بازجویی به عمل آمد. جالب توجه اینکه سردار اسعد در تمام جلسات بازجویی، وفاداری و اعتقاد خود را به رضاشاه و سلطنت او ابراز داشت. ولی او ضمن بازجویی در پاسخ به پرسشهای بازجو جواب منطقی می‌داد و حتی ارتباط خود را با نمایندگان شرکت نفت ایران و انگلیس تکذیب نمی‌کرد و دخالت خود را به دلیل حق‌السهم داشتن در سرمایۀ شرکت و محافظت از لوله‌های نفت به وسیلۀ تفنگداران بختیاری عادی می‌داند.
سردار اسعد دوم، پدر شاپور بختیار، سالها وزیر جنگ کابینه‌های رضاشاه بود تا اینکه در پاییز سال 1312 رضاشاه دستور بازداشت او را صادر کرد. وی را با وضع خفت‌باری به تهران آوردند و با خوراندن غذای مسموم به آهستگی جانش را گرفته و در پایان هم پزشک احمدی به قتلش رساند.
2. امیراصلان افشار. سروها در باد: آخرین روزهای شاه در تهران. به تقریر امیراصلان افشار؛ تهیه و تنظیم محمود ستایش، تهران: نشر البرز، 1378، صص 109ـ113.
وزیر اقتصاد آلمان اضافه کرد، «بر این باورم که حکومت ایران قادر است بر ناآرامی‌های جاری و بحرانی که کشور را فرا گرفته است، فایق آید و این مشکلات را حل کند. سی و شش شرکت آلمانی در ایران مشغول به کارند که به هیچوجه قصد ندارند ایران را ترک کنند.1
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. امیراصلان افشار، سروها در باد: آخرین روزهای شاه در تهران، به تقریر امیراصلان افشار؛ تهیه و تنظیم محمود ستایش، تهران: نشر البرز، 1378، ص81 تا 82. https://iichs.ir/vdch.mnkt23nimftd2.html
iichs.ir/vdch.mnkt23nimftd2.html
نام شما
آدرس ايميل شما