جمشید آموزگار به روایت اسناد لانه جاسوسی

چهره‌ای شاخص در باند آمریکاییها

آموزگار در روزهای آخر نخست وزیری خود وضعیت ایران را برای سفیر آمریکا کاملا آرام توصیف می‌کند و مخالفین حکومت را بسیار اندک می‌شمارد تا جایی که اعلام می‌کند این عقیده که آیت‌الله‌ها بر مردم و بازاریان نفوذ دارند افسانه‌ای بیش نیست، و همه چیز تحت کنترل دولت وی می‌باشد.
چهره‌ای شاخص در باند آمریکاییها
 
در یک تقسیم‌بندی کلّی، می‌توان رجال محبوب دربار در عصر پهلوی دوم را به دو دسته تقسیم کرد؛ گروهی به واسطه روابط نزدیک یکی از خویشاوندان خود با دربار توانسته بودند به مراتب بالای حکومت راه یابند و گروه دیگر نیز به واسطه تحصیل در غرب و سفارش استعمارگران بزرگ به شاه و دربار پیشنهاد می‌شدند. با این حال در این بین بودند کسانی که از امتیازات هر دو گروه برخوردار بوده و به همین دلیل برای دورانی طولانی و در پستهای مختلف، در حکومت پهلوی ایفای نقش می‌کردند.
 
جمشید آموزگار یکی از همین افراد است که به واسطه بر عهده گرفتن دو سمت مهم یعنی ریاست سالانه مجمع بانک جهانی در سال 46 و  ریاست اپک در سال 50 شمسی، از شهرت بین المللی برخوردار بود و همواره خود را به عنوان آزادی‌خواه، مترقّی و طرفدار دموکراسی مطرح می‌کرد.
 
جمشید آموزگار فرزند حبیب‌الله آموزگار از قضات وزارت عدلیه رضا شاه و از اعضای مجلس سنا در دوران محمدرضاشاه بود. تولد در چنین خانواده‌ای طبیعتا راه را برای پیشرفت و ترّقی در بدنه حکومت پهلوی و نفوذ هرچه بیشتر در میان رجال بلند مرتبه این نظام هموار می‌سازد. وی یکی از پرکارترین و صاحب نفوذترین اشخاص در بدنه حکومت پهلوی پس از کودتای 28 مرداد و به خصوص در دهه 50 به شمار می‌رفت. به طور کلّی آموزگار از نظر شخصیّتی، فردی بسیار باهوش، زیرک و بیش از اندازه جاه طلب و قدرت محور بود تا جایی که برای رسیدن به مراتب بالاتر از ایجاد درگیری و اختلاف در میان سیاسیون دربار و نزدیک به خود ابایی نداشت.1
 
وی به مدد تحصیل در آمریکا و فعالیّت در سازمان ملل متحد به سال 1328 توانسته بود رابطه خوبی با کشورهای غربی و به خصوص آمریکا برقرار کند. با این حال او برخلاف علی امینی که به طرفداری آشکارا از آمریکا و سیاستهای آن می‎پرداخت، شیوه دیگری را در پیش گرفت. به طوری که هرچند در ظاهر به انتقاد از اقدامات قهرآمیز و استعمارگرانه غرب و آمریکا عمل می‌نمود و خود را به عنوان یک ناسیونالیسم و ملی گرا مطرح می‎کرد ولی عملا با خط گیری از برنامه‎های آمریکا به سمتی پیش می‌رفت که منافع این کشور و متحدانش حفظ شود تا جایی که وی در کنار تنی چند از سیاستمداران دوران پهلوی دوم به «باند آمریکایی» شهره شدند.2
 
آغاز فعالیتهای اداری و سیاسی آموزگار در ایران به نیمه نخست دهه 30 در وزارت بهداشت باز می‌گردد. پس از آن در یک رفت و برگشت به وزارتهای کار و کشاورزی دوباره و در سال 42 از سوی حسنعلی منصور به عنوان وزیر بهداری منصوب شد. چه در همان زمان و چه در دوران پس از منصور، آن محفل به عنوان جمعی از طرفداران نزدیک آمریکا شناخته می‎شدند که در این بین آموزگار به واسطه تدریس در آن کشور بیش از سایرین نقش برجسته‌ای در حفظ منافع آمریکا در ایران ایفا می‌کرد.
 
اگرچه وی همواره به عنوان یکی از حامیان کشور آمریکا و همسو با سیاستهای آن کشور شناخته می‎‌شد ولی روحیه جاه‌طلبی زیاد در آموزگار باعث شد که برخی از سفرای آمریکا در ایران نسبت به تصمیمات و اقدامات وی با احتیاط عمل کنند زیرا شخصیّت وی به شکلی بود که امکان شناخت کامل اهداف و برنامه‌های وی به سختی میسّر بود. آموزگار در مناسبات اجتماعی خود بسیار محافظه کارانه عمل می‌کرد و معمولا از حضور در میهمانیهای اعیانی صرف‌نظر می‌نمود. با این حال به عنوان یکی از نزدیکترین اشخاص و مشاوران شاه شناخته می‌‌شد.3
 
آموزگار به واسطه ارتباط نزدیکی که با آمریکا داشت و نیز به خاطر حضور چندین ساله پدرش در ساختار حکومت پهلوی، توانسته بود دوستان زیادی در دربار به دست آورد و اعتماد محمدرضا شاه را نیز به عنوان یکی از مشاوران و افراد قابل اعتماد و کار بلد او جلب کند. اعتماد و کمکهای شاه در کنار حمایتهای آمریکا منجر به این شد که وی در سال 46 به عنوان رئیس مجمع سالانه بانک جهانی انتخاب شود. هرچند این انتخاب تا حدی نیز به خاطر حضور و نقش پررنگ وی در کمیته اقتصادی پیمان بغداد صورت گرفت. اینگونه فعالیتهای بین‌المللی باعث شهرت جهانی آموزگار در میان بسیاری از کشورهای آسیاسی، اروپایی و آمریکایی شد و به همین دلیل در دومین اجلاس سران اپک که در سال 50 برگزار شد وی از سوی محمدرضا شاه به عنوان رئیس هیأت ایرانی اعزام شد و در همین سال وی به عنوان رئیس اجلاسیه اپک نیز برگزیده شد که توانست نقش پررنگی در افزایش قیمت نفت ایفا کند و در نهایت این مسأله منجر به سرازیر شدن ثروت هنگفتی به دربار پهلوی گردید.4
 
اعتماد و کمکهای شاه در کنار حمایتهای آمریکا منجر به این شد که وی در سال 46 به عنوان رئیس مجمع سالانه بانک جهانی انتخاب شود. هرچند این انتخاب تا حدی نیز به خاطر حضور و نقش پررنگ وی در کمیته اقتصادی پیمان بغداد صورت گرفت.  
تمامی این مسائل باعث شد آموزگار به آنچه می‌خواست برسد و عملا در دهه 50 به عنوان یکی از مشاورین مخصوص شاه در کنار سایر سمتهای جاری برگزیده شود و سرانجام در پی اعتراضات شدید صورت گرفته از سوی مردم به خاطر شرایط سخت اقتصادی و وجود جو اختناق سیاسی در دولت هویدا، شاه برای فرار از این بحران و پیدا کردن راهی برای استمرار حکومتش، در مردادماه سال 56 جمشید آموزگار را با حفظ سمت دبیر کلی حزب رستاخیز به عنوان نخست وزیر معرفی کرد. وی نیز توانست از مجلس رأی اعتماد بگیرد.
 
دوران نخست وزیری به بعد
پیش از آنکه آموزگار به عنوان نخست وزیر انتخاب شود، توانسته بود خود را به عنوان روشنفکر و طرفدار آزادی و دموکراسی نزد شاه و برخی از سیاسیون معرفی کند. وی همواره خود را طرفدار ایران و پیشرفت ایران قلمداد می‌کرد و تلاش می‌نمود به عنوان مدافع حقوق ایران در عرصه بین‌المللی مطرح شود. با این حال تمامی این اقدامات از حس جاه طلبی و قدرت خواهی وی نشأت می‌گرفت تا جایی که برای نزدیک شدن به شاه و به دست آوردن پست نخست وزیری، تا حد امکان هم از ارتش و نظامیان انتقاد می‌کرد و هم زبان به نقد از برخی تحصیلکردگان فرنگ می‌گشود.
 
پس از تبعید حضرت امام خمینی(ره) به ترکیه و عراق، گستره اعتراضات در ایران افزایش یافت و شاه برای حفظ قدرت اقدام به سرکوب مخالفان ‌نمود که تنها اهرم ممکن برای این عمل استفاده از نیروی نظامی بود. به همین دلیل روز به روز قدرت این گروه در ساختار حکومت پهلوی بیشتر می‌شد. از این رو آموزگار برای کنار زدن رقیبان نظامی در مسیر رسیدن به قدرت با طرح نظراتی مانند اینکه ارتش بزرگ قدرت را در اختیار کسانی قرار می‌دهد که ممکن است روزی شاه را سرنگون کنند و اینکه سازمان ملل کارآیی خود را در حفظ امنیت کشورها به بهترین شکل انجام می‌دهد، در تلاش بود تا از نفوذ این گروه در شاه و دربار بکاهد.5
 
انتخاب آموزگار به عنوان نخست وزیر از چند جهت قابل تأمل است؛ نخست اینکه وی به عنوان شخصی که توانایی بهبود شرایط اقتصادی را دارد، برای خروج کشور از تورم و رکود سنگین در سال 56 از سوی شاه برگزیده شد. در کنار این مسأله با توجه به حجم گسترده اعتراضات و مخالفتها در کشور، محمدرضا شاه بر این تصور بود که انتخاب آموزگار در مسند نخست وزیری با توجه به وجهه مثبت بین المللی وی، موجب ایجاد فضای باز سیاسی در کشور خواهد شد و این مسأله در نهایت منجر به آرام شدن اوضاع می‌گردد. با این حال انتخاب آموزگار هیچکدام از این دو هدف را برای شاه به ارمغان نیاورد. آموزگار در ابتدا با دموکرات جلوه دادن کابینه خود از منتقدین خواست تا نظرات و نقدهای خود را مطرح کنند تا امکان حل آنها در یک فضای آرام و بدور از خشونت صورت گیرد. نکته جالب در این خصوص چندگانه عمل کردن آموزگار بود زیرا وی از طرفی به مذاکره با معترضان و روحانیون می‌پرداخت تا ایشان را آرام کند و از طرفی نیز در رسانه‌های بین‌المللی قدرت این قشر از جامعه را بسیار ضعیف نشان می‌داد.6
 
آموزگار همواره تلاش می‌کرد خود را مهره آمریکا نشان ندهد. هرچند بسیاری بر تمایلات وی نسبت به این کشور آگاه بودند و این تمایلات تا حدی بود که خود سفیر وقت آمریکا در زمان بر عهده داشتن وزارت دارایی توسط آموزگار، اذعان داشت که وی در بسیاری از مجادله‌های میان ایران و آمریکا جانب آمریکا را گرفته است. از این رو وی بر این باور بود در دوران نخست وزیری با مساعدت این کشور امکان خروج از بحران اقتصادی و سیاسی فراهم می‌شود ولی با توجه به روی کار آمدن کارتر از حزب دموکرات و با توجه به هزینه‌های سنگینی که محمدرضا شاه برای پیروزی جمهوری‌خواهان نموده بود، عملا این امید آموزگار نقش بر آب شد.7
 
آموزگار در روزهای آخر نخست وزیری خود وضعیت ایران را برای سفیر آمریکا کاملا آرام توصیف می‌کند و مخالفین حکومت را بسیار اندک می‌شمارد تا جایی که اعلام می‌کند این عقیده که آیت‌الله‌ها بر مردم و بازاریان نفوذ دارند افسانه‌ای بیش نیست، و همه چیز تحت کنترل دولت وی می‌باشد. وی برای آرام جلوه دادن اوضاع اظهار می‌کند؛ «همواره منافع روحانیون با بازاریون در یکسو بوده و زمانی که بازار از روحانیون طرفداری نکرده این گروه هیچ پشتیبانی نداشته‌اند» و با توجه به اقدامات درست شخص نخست وزیر، بازاریون از کمک به روحانیون دست برداشته و مخالفین شاه بسیار اندک و ضعیف شده‌اند.8
 
در پایان باید یادآور شد که عمر دولت آموزگار بیش از یکسال نشد و در شهریور سال 57 یعنی 5 ماه پیش از فروپاشی حکومت پهلوی، نخست وزیری وی پایان یافت. وی چندی بعد به بهانه مریضی همسرش با مقدار بسیار زیادی از منابع ایران از کشور گریخت و روز 6 مهرماه 1395 که از دنیا رفت.

جمشید آموزگار و اعضای کابینه وی در مراسم سلام رسمی عید نوروز در کاخ گلستان
شماره آرشیو:3149-11ع

پی نوشت:
 
1.اسناد لانه جاسوسی آمریکا، زندگی جمعی از رجال دربار پهلوی، جمشید آموزگار-1، مرسله شماره 195، ص 161.
2.همان، مراسله شماره 42321، پرونده جمشید آموزگار، ص 2-5.
3.همان، زندگی جمعی از رجال دربار پهلوی، جمشید آموزگار-1، مرسله شماره 195، ص 167.
4.جیمز بیل، شیر و عقاب، ترجمه: فروزنده برلیان، تهران، نشر فاخته، 1371، ص 270-271.
5. اسناد لانه جاسوسی آمریکا، زندگی جمعی از رجال دربار پهلوی، جمشید آموزگار-1، مرسله شماره 195، ص 167-168.
6.جان دی استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه: منوچهر شجاعی، تهران، نشر رسا، 1377، ص86-87.
7. اسناد لانه جاسوسی آمریکا، زندگی جمعی از رجال دربار پهلوی، جمشید آموزگار-1، مرسله شماره 195، ص 182.
8.همان، ص 218-219. https://iichs.ir/vdcc.iq0a2bqi1la82.html
iichs.ir/vdcc.iq0a2bqi1la82.html
نام شما
آدرس ايميل شما