حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمدتقی قاضی طباطبایی، فرزند روحانی شهید آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی است. او در گفت و شنودی که پیش روی دارید، به بازگویی پاره‌ای از خاطرات خویش از منش علمی و عملی پدر پرداخته که در مجموع می‌تواند ترسیم‌گر کارنامه آن شهید گرانمایه باشد.
اداره تبریز تا هنگام شهادت، برعهده ایشان بود
□ در ابتدای گفت‌وگو، لطفا مختصری درباره سابقه تحصیلی و جایگاه علمی پدر بزرگوارتان بفرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم. شهید آیت‌الله قاضی طباطبایی در هفت سالگی وارد حوزه علمیه شدند و از محضر مرحوم میرزا محمدحسین مکتب‌دار و خوشنویس استفاده کردند. سپس نزد عموی خود آیت‌الله میرزا اسدالله قاضی و آنگاه از محضر پدر گرانقدرشان آیت‌الله حاج میرزا باقر قاضی طباطبایی بهره‌ها بردند. ایشان پس از طی دوره سطح به حوزه علمیه قم رفتند و بخشی از کفایه را نزد مرحوم آیت‌الله‌العظمی نجفی مرعشی و مرحوم آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی تلمذ کردند و در ظرف دوازده سال شرح منظومه و اسفار ملاصدرا و بعضی از کتب معقول را نزد امام خواندند. درس خارج فقه را ابتدا در محضر مرحوم آیت‌الله‌العظمی حجت کوه‌کمری خواندند و درسهای آن بزرگوار را تقریر کردند و همزمان در درس اصول آقای سید صدرالدین صدر اصفهانی هم حضور یافتند. پس از ورود آیت‌الله‌العظمی بروجردی به حوزه قم در محضر ایشان دروس خارج را خواندند.
 
 

□ چه وقت به نجف اشرف مشرف شدند و در آنجا از محضر کدام یک از اساتید استفاده کردند؟
چند سال قبل از وفات مرحوم آیت‌الله‌العظمی حجت کوه‌کمری، به توصیه ایشان به نجف اشرف رفتند و از محضر آیت‌الله‌العظمی کاشف‌الغطاء، آیت‌الله‌العظمی سید محسن طباطبایی حکیم، آیت‌الله‌العظمی سید حسن بجنوردی و آیت‌الله‌العظمی میرزا باقر زنجانی استفاده کردند و از دست آنان اجازات اجتهادی و روایتی گرفتند.
بعد از چند سال، به خاطر مشکلات خانوادگی به تبریز بازگشتند و به تألیف و تدریس و در مسجد مقبره به اقامه نماز، وعظ و خطابه پرداختند تا سال 1340 و 1341 که نهضت امام آغاز شد.
 
□ ایشان نخستین فرد در آذربایجان بودند که به ندای امام لبیک گفتند. از نقش ایشان در قیام مردم آذربایجان خاطراتی را نقل کنید.
همین‌طور است. ایشان در 13 آذر سال 1342 در پی سخنرانیهای تندی که علیه رژیم طاغوت ایراد کردند، دستگیر و به زندان قزل‌ قلعه تهران منتقل شدند. بعد از چند ماه هم که آزاد شدند، در منزل تحت نظر بودند. پس از آنکه حضرت امام از زندان آزاد شدند، به قم رفتند و با امام ملاقات کردند، سپس به تهران رفتند و با آنکه رژیم دستور داده بود حق ترک تهران را ندارند، به این دستور اعتنا نکردند و با استقبال تاریخی و معروف مردم تبریز به آن شهر بازگشتند، اما مأموران ساواک نیمه شب از در و بام خانه همسایه‌ها به منزلشان ریختند و ایشان را با همان لباس خواب و به زور سوار ماشین کردند و به زندان سلطنت‌آباد تهران بردند. ایشان پس از چند ماه آزاد شدند و به تبریز بازگشتند، اما همچنان به مبارزه خود با رژیم ادامه دادند و با سخنرانیهای روشنگرانه، مردم را از ماهیت رژیم پهلوی آگاه کردند. رژیم بار دیگر ایشان را دستگیر کرد و به تهران برد. ایشان در زندان دچار ناراحتی فتق و به بیمارستان مهر منتقل شدند و تحت عمل جراحی قرار گرفتند. ایشان را چهار ماه به بهانه عمل در بیمارستان نگه داشتند و در 11 آذر 1343 به عراق تبعید کردند.

□ در چه مقطعی به تبریز برگشتند؟
یک سال بعد و تا سال 47 ممنوع‌المنبر بودند. در سال 1347 در روز عید فطر علیه فرقه‌های ضاله، اسرائیل، بانک ملی و مشکلات زنان سخنرانی کردند و پس از آن دستگیر و به بافت کرمان تبعید شدند. پس از پایان تبعید بافت، چهار ماه هم در زنجان تبعید بودند و سپس به تبریز بازگشتند و تا شهادت مرحوم حاج‌آقا مصطفی خمینی ممنوع‌المنبر بودند. از آن پس بار دیگر فعالیتهایشان را شروع کردند که تا هنگام شهادتشان ادامه داشت.
 
□ پس از پیروزی انقلاب بیت شهید آیت‌الله قاضی کانون انقلابیون بود. از خاطرات آن روزها بگویید.
مرحوم پدر از بازگشت امام و پیروزی انقلاب، فوق‌العاده خوشحال بودند و از آنجا که نظام قبلی از هم پاشیده بود و هیچ چیزی در جای خود نبود، اداره همه امور شهر و استان به عهده ایشان قرار گرفته بود که با هوشمندی و نظم خاصی مدیریت می‌کردند. عده‌ای در پی رسیدن به مقام و مال بودند و بسیار ایشان را آزار می‌دادند. دوستان نادان هم که جای خود را داشتند.
 
□ درباره جایگاه علمی ایشان کمتر کسی سخن گفته است. شنیدن سخنان و اطلاعات شما در این زمینه مغتنم است؟
ایشان از اغلب مراجع بزرگ نجف و قم اجازه اجتهاد داشتند، از جمله آیات عظام بروجردی، حکیم، بجنوردی، امام، کاشف‌الغطاء و... و اینها کسانی نبودند که به‌سادگی به کسی اجازه اجتهاد بدهند، لذا جایگاه ایشان در مسائل فقهی و اصولی از همین اجتهادها پیداست. ایشان مخصوصاً در علم کلام کم‌نظیر بودند و نزدیک به دوازده سال در مسائل فلسفی و عرفانی از محضر امام استفاده کرده بودند.
جایگاه علمی ایشان را از تألیفاتشان هم می‌توان تشخیص داد، از جمله اللوامع الالهیه فی مباحث الکلامیه، فاضل مقداد، انوار النعمانیه جزایری، الفردوس الاعلی و جنه الماوی شیخ کاشف‌الغطاء و ده‌ها اثر منتشرشده و چاپ نشده. مقام علمی ایشان به‌درستی تبیین نشده و این مایه تأسف است.
 
□ به نظر شما ویژگیهای بارز اخلاقی و شخصیتی ایشان کدامند؟
یکی از ویژگیهای مهم ایشان، تأکید دائمی بر نماز اول وقت بود. می‌فرمودند: زیاد نماز بخوانید، چون هیچ چیزی به اندازه نماز، انسان را به خدا نزدیک نمی‌کند! دیگر ویژگی ایشان، تقید به نظم و نظافت بود. ایشان در همه مسائل از جمله لباس پوشیدن، غذا خوردن، نگهداری از کتاب، نوشتن و... نماد و نمونه نظم و تمیزی و ضرب‌المثل بود.
ویژگی دیگر ایشان احترام به بزرگ و کوچک بود. در احترام به دیگران، به مقام و جایگاه علمی و اجتماعی فرد کاری نداشتند و جلوی پای همه بلند می‌شدند. دوست و دشمن هم فرق نمی‌کرد و هر قدر آنها در جاهای مختلف پشت سر ایشان حرف می‌زدند و حتی بی‌احترامی می‌کردند، ایشان همواره به همه احترام می‌گذاشتند. همیشه با دقت به حرفهای دیگران حتی اگر کودک بود گوش می‌دادند و هرگز حرف کسی را قطع نمی‌کردند و تا وقتی که از ایشان چیزی نمی‌پرسیدند، حرف نمی‌زدند.
بسیار به مطالعه و نوشتن علاقه داشتند و گاهی هشت ساعت بی‌وقفه، کتاب می‌خواندند و یا می‌نوشتند. بسیار به تهجد مقید بودند و دعاهای خاصی را هم می‌خواندند.
در دوستی بسیار وفادار بودند و هرگز دوستان را از یاد نمی‌بردند. همواره به تهیدستان کمک می‌کردند و در این کار پیگیر بودند. به دین و اهل ‌بیت(ع) تعصب داشتند و اگر کسی از هر طبقه و مقامی خلاف شرع عمل می‌کرد، بدون کوچک‌ترین رودربایستی موضع‌گیری می‌کردند. بسیار شجاع و بی‌باک بودند و در مسائل دینی و بیان حق از هیچ خطری نمی‌ترسیدند. بسیار کم‌خوراک و کم‌خواب بودند. از اتلاف وقت و اسراف به‌شدت پرهیز می‌کردند.
 
 

□ شیرین‌ترین خاطره شما از پدرتان چیست؟
هنگام مراجعت امام از پاریس، مرحوم آقا پیام تبریکی فرستادند و خواهش کردند هواپیما دقایقی در فرودگاه تبریز بنشینند که به دلیل مسائل امنیتی ممکن نبود، اما امام پیام گرمی برای ایشان و مردم آذربایجان فرستادند که خاطره بسیار شیرینی بود. روزی هم که شاه از ایران رفت، مرحوم آقا بسیار خوشحال شدند.
 
□ به نحوه شهادت و دستگیری قاتلین ایشان هم اشاره‌ای بفرمایید.
دشمنان ابتدا سعی کردند ایشان را ترور شخصیت کنند، ولی چون خاندان قاضی طباطبایی و خود ایشان سوابق و جایگاه علمی فوق‌العاده بالایی داشتند در این زمینه موفق نشدند. بعد نامه‌ها و تلفنهای تهدیدآمیز شروع شد و سرانجام در 10 آبان 1358 هنگامی که ایشان از نماز مغرب و عشا در مسجد شعبان به منزل باز می‌گشتند، عده‌ای از عاملان گروه فرقان ایشان را ترور کردند. البته عاملان ترور دستگیر و محاکمه شدند، اما طراحان این ترور مشخص نشدند.
با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
https://iichs.ir/vdcb.wbfurhb8wiupr.html
iichs.ir/vdcb.wbfurhb8wiupr.html
نام شما
آدرس ايميل شما