"شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی در آیینه خاطره‌ها" در گفت و شنود با حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمود دعایی

در عین فرزند امام بودن،مستقل بود

حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی از یاران شاخص امام خمینی و فرزند ارجمندش شهید آیت الله حاج‌ سید مصطفی خمینی در دوران تبعید در نجف به شمار می رود. او در گفت وشنودی که پیش روی دارید، ابعادی از شخصیت مبارزاتی و اخلاقی فرزند نامدار امام را بازگفته است.
در عین فرزند امام بودن،مستقل بود
□ به عنوان آغازین سؤال، بفرمایید که آشنایی جنابعالی، با شهید آیت الله حاج‌ سید مصطفی خمینی، از چه دوره ای و چگونه آغازشد؟
بسم الله الرحمن الرحیم وبه نستعین. بنده در سال 1342 برای ادامه تحصیل به قم رفتم. در واقعه قیام 15 خرداد که حضرت امام را بازداشت کردند،مرحوم شهید آیت الله حاج ‌آقا مصطفی اداره بیت را به عهده گرفت و به محض اینکه از کرمان به قم رسیدم، یکراست خدمت ایشان رفتم. حاج‌آقا مصطفی بسیار خونگرم، صمیمی و متواضع بود و از من و عده‌ای از کرمانیهای مقیم قم که مرا همراهی می‌کردند، استقبال کرد. ایشان با لطف خاصی دستم را فشرد و مرا در آغوش کشید و از همان لحظه اول نسبت به ایشان علاقه عجیبی در دلم ایجاد شد. از آن به بعد در مناسبتهای مختلف به بیت حضرت امام می‌رفتم و با حاج‌آقا مصطفی ارتباط داشتم.
 
 
 
□ ارتباط مبارزاتی و تشکیلاتی شما با ایشان از کی شروع شد؟
از زمانی که به عراق مهاجرت کردم. تصمیم داشتم در عراق بمانم و به همین دلیل نزد ایشان رفتم که راهنمایی بگیرم. ایشان دوستان انقلابی و همفکر را معرفی کردند و در زمینه شکل دادن به مبارزات و استفاده از امکانات، استعدادها و نحوه مبارزه علیه رژیم شاه مرا راهنمایی کردند.
 
□ ویژگیهای بارز شخصیتی ایشان از نظر شما کدامند؟
برای توصیف شخصیت ایشان، بهترین تعبیر را خودِ حضرت امام به کار بردند که فرمودند: مصطفی امید آینده اسلام بود. ایشان حقیقتاً ذخیره ارزشمندی برای روزهای دشوار انقلاب و پس از پیروزی انقلاب بود. لذا فقدان ایشان، آسیب جبران‌ناپذیری بود و امام در لحظات حساس، بازوی توانای خود را از دست دادند، اما در هر حال خدا چنین می‌خواست و خود امام هم شهادت حاج‌آقا مصطفی را الطاف خفیه الهی خواندند.
شهادت حاج‌آقا مصطفی حقیقتاً نقطه عطفی در تاریخ انقلاب و آغاز رشدی سریع در مبارزات روحانیت و مردم علیه رژیم ستمشاهی بود. چه بسا باید این فاجعه اتفاق می‌افتاد تا ابعاد ناپیدای شخصیت عرفانی و معنوی امام بر همگان روشن شود. امام همواره وقتی پس از شهادت حاج‌آقا مصطفی از ایشان یاد می‌کردند، سخنشان با یک احساس عاطفی و حسرت عجیبی آمیخته بود. دشمن دقیقاً مترصد بود پس از شهادت حاج‌آقا مصطفی انکسار امام را ببیند، ولی کمترین واکنش تلخی را از ایشان ندید. امام در چنین مصیبت بزرگی مثل کوه استوار ایستادند و خیلی عادی با موضوع برخورد کردند.
 
□ از استقلال فکری و عملی شهید آیت الله حاج ‌آقا مصطفی، به عنوان یکی از دوستان نزدیک ایشان بفرمائید. به نظر شما در این موضوع، ایشان چه برجسته‌گیهایی داشتند؟
حاج‌آقا مصطفی هیچ‌وقت از موقعیت فرزند امام بودن استفاده نکرد. علت هم روشن است. اولاً ایشان شخصیت تبعی نداشت و ثانیاً نمی‌خواست متهم به خط دهی به حضرت امام شود. اتفاقاً خود حضرت امام هم بر این موضوع اصرار داشتند که این‌گونه تصور نشود که در کنار ایشان، فرد جهت‌دهنده‌ای حضور دارد. به همین دلیل حاج ‌آقا مصطفی سعی می‌کرد در همه امور و حتی مواضع سیاسی امام، مستقلاً تصمیم بگیرد. از سوی دیگر شخصیت حضرت امام هم به‌گونه‌ای بود که احدی نمی‌توانست بر فکر و تصمیم ایشان تأثیر بگذارد. حاج‌آقا مصطفی حقیقتاً مشی و بینش برجسته و شخصیت مستقلی داشت و از اینکه دیگران صرفاً به‌واسطه اینکه فرزند امام است به او احترام بگذارند، بیزار بود! این بدین معنا نیست که او جایگاه علمی، معنوی و سیاسی پدر را نمی‌شناخت، بلکه به دلیل شخصیت اصیل و مستقل او بود. انسان خودساخته‌ای بود که می‌خواست به خطر شایستگیها و تواناییهایش مورد احترام و توجه باشد، نه به خاطر انتسابات و وابستگیها. خود امام هم از ابتدا تلاش کرده بودند فرزندانشان تافته جدا بافته نباشند و تلاش کنند با پشتکار و لیاقت خود به جایگاه علمی شایسته‌ای برسند. البته حاج‌آقا مصطفی هم حقاً شایستگی خود را اثبات کرد و مخصوصاً در دوران تبعید امام در ترکیه که امام جز او ندیم و همراهی نداشتند و همگان از وضعیت امام بی‌خبر بودند، حق فرزندی و شاگردی امام را به شایستگی ادا کرد و در عین حال که از وجود امام نهایت بهره را برد، برای ایشان مشاور ارزشمندی هم بود. حاج‌آقا مصطفی مجتهد مسلم و شخصیت علمی برجسته‌ای بود، با این همه در محضر امام و سایر علما با نهایت تواضع شرکت می‌کرد و با اینکه مراتب علمی وی کاملاً مشهود و مشهور بود، به‌طوری که حتی خود امام هم با تمام خودداری، مجبور به اعتراف و پذیرفتن نقطه نظرات ایشان می‌شدند، اما هیچ‌گاه ذره‌ای تکبر در وی دیده نمی‌شد.
 
□ از ویژگیهای برجسته اخلاقی ایشان هم نکاتی را بیان بفرمایید؟ ظاهراً و به شهادت دوستان و مرتبطان، ایشان در این عرصه نیز جذابیتهای فراوانی داشتند؟
ایشان به عنوان یک مجتهد مسلم می‌توانست از امکانات مالی فراوانی که در اختیارش بود استفاده و در وجوهات شرعی تصرف کند، با این همه مثل یک طلبه عادی زندگی می‌کرد و در تمام مدتی که در عراق بود، اجاره‌نشینی می‌کرد و یا در منزل پدر زندگی را می‌گذراند. زندگی فوق‌العاده ساده‌ای داشت و به همین دلیل دشمن هرگز نتوانست با مال، زر و زیور دنیا او را بفریبد. بسیار باکدست، متواضع و مهربان بود و اگر کسی با ایشان برخورد خشن و یا آزرده‌خاطرش می‌کرد، به‌سادگی و با بزرگواری خاصی او را می‌بخشید. در مسائل اسلامی و مبارزاتی، بسیار مقاوم و پایدار بود. ابداً اهل غیبت نبود و بر تهجد و زیارتهای مخصوص ائمه اطهار(ع) مداومت داشت. در طول پانزده سال اقامت در نجف، حتی یک روز هم زیارت عاشورای ایشان ترک نشد. هرگاه در مجلسی وارد می‌شد، بسیاری از کسانی که ادعای عالم بودن داشتند، با دیدن او دست و پای خود را جمع و از بحث با ایشان خودداری می‌کردند. همین قدرت و حضور علمی وی بود که در نجف جو انزوایی را که دشمن می‌خواست برای امام فراهم کند در هم شکست و اجازه نداد جایگاه علمی امام تحت‌الشعاع دیگر مراجع و علما قرار بگیرد.
از دیگر ویژگیهای حاج‌آقا مصطفی تحمل و سعه صدر او در مقابل گروهها و روحانیون نجف بود، به‌طوری که همه از راهنماییها و امکاناتی که او می‌توانست در اختیارشان بگذارد استفاده می‌کردند.
 
□ شما از معدود کسانی هستید که در جریان کامل شهادت حاج ‌آقا مصطفی خمینی قرار دارید. شنیدن این فاجعه از زبان شما شنیدنی است.
آن روز صبح هنوز آفتاب سر نزده بود که برای خرید نان از خانه بیرون رفته بودم که دیدم ننه صغری، خدمتکار منزل حاج‌آقا مصطفی دارد پا برهنه و در حالی که به سرش می‌زند به طرف منزل ما می‌آید. او همین که مرا دید گفت: «آقا! بدو، خاک بر سرم شد!» بسیار وحشت کردم و نان را به دست کسی دادم که به خانه‌‌ام برساند و با عجله به منزل حاج‌آقا مصطفی رفتم و دیدم ایشان سر سجاده دراز کشیده است! تلاش کردم پزشک مطمئنی پیدا کنم، اما موفق نشدم. خود را به بیمارستان رساندم، ولی آنها آمبولانس نداشتند به من بدهند. لحظات طاقت‌فرسایی بر من گذشت. باید به شکلی که خانواده ایشان وحشت نمی‌کردند، خبر را به آنها می‌رساندم. به طلبه‌ای گفتم: برو و به احمد آقا بگو فوراً به منزل برادرش بیاید. او رفت و احمد آقا را آورد و با هزار زحمت و با یک تاکسی، حاج‌آقا مصطفی را به بیمارستان رساندیم، اما دیگر کار از کار گذشته بود.
 
□ مرگ ایشان مشکوک بود؟
روی پوست ایشان علائمی وجود داشت که نشان می‌داد مرگ ناشی از مسمومیت بوده است. از این گذشته بیرون بیمارستان یک ماشین نمره تهران ایستاده که به محض پخش شدن خبر فوت ایشان به طرف بغداد حرکت کرده بود!
 
 
 
□ واکنش مرحوم احمد آقا به این واقعه چه بود؟
احمد آقا گیج بود و نمی‌دانست چگونه این خبر را به امام اطلاع بدهد! ظاهراً وقتی به خانه می‌رسد، امام که متوجه ورود او می‌شوند، می‌پرسند: «از مصطفی چه خبر؟» احمد آقا می‌گوید: «چیزی نیست!» امام اصرار می‌کنند و بالأخره احمد آقا نمی‌تواند خودداری کند و به گریه می‌افتد. امام می‌گویند: «اگر از دنیا رفته است بگو، مرگ حق است!» امام با دیدن گریه احمد آقا لحظاتی چند سکوت می‌کنند و بعد می‌فرمایند: «انا لله انا الیه راجعون!»
همه نگران بودند تحمل این فاجعه برای امام به‌قدری سنگین باشد که باعث ناراحتی قلبی ایشان شود، اما ایشان با آرامش و صبری مثال‌زدنی این فاجعه را تحمل کردند و چون کوه استواری ایستادند و خطاب به خانواده و عروس خود فرمودند: «صبر داشته باشید. امانتی بود و از دست ما رفت!» این جریان نه تنها در حالات روحی و فکری امام تأثیر آشکاری نگذاشت، بلکه نظم برنامه روزمره ایشان را هم در هم نریخت. حاج احمد آقا می‌گفت امام وقتی از تشییع جنازه برگشتند، طبق معمول به مطالعه پرداختند و اجازه ندادند این فاجعه تأثیر منفی در روند زندگیشان باقی بگذارد. در تمام آن مدت دو جمله درباره آقا مصطفی از امام شنیده شد. یکی اینکه «مصطفی امید آینده اسلام بود» و دیگر اینکه «چه بسا این اتفاق از الطاف خفیه الهی بوده است که ما اینک متوجه نمی‌شویم، زیرا هر چه از دوست رسد نیکوست».      
https://iichs.ir/vdcj.oetfuqevmsfzu.html
iichs.ir/vdcj.oetfuqevmsfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما