اوایل دهه ۱۳۸۰ است و زندهیاد استاد محمدرضا حکیمی، به دیدار زندهیاد شمس آل احمد در منزلِ مسکونی وی رفته است؛ در دوره عزلت و خاموشی که کمتر کسی از وی سراغ میگرفت! آن دو خاستگاهی متفاوت داشتند، اما تقریبا مسیری مشابه را پیمودند
پایگاهاطلاعرسانیپژوهشکده تاریخ معاصر؛ اوایل دهه ۱۳۸۰ است و زندهیاد استاد محمدرضا حکیمی، به دیدار زندهیاد شمس آل احمد در منزلِ مسکونی وی رفته است؛ در دوره عزلت و خاموشی که کمتر کسی از وی سراغ میگرفت! آن دو خاستگاهی متفاوت داشتند، اما تقریبا مسیری مشابه را پیمودند. حکیمی ریشه در سنت و روحانیت داشت، اما با روشنفکران ارتباط یافت و توانست معارف مکتب تفکیک را به زبان آنان ترجمه و بخشی از ایشان را در دغدغههای خویش شریک سازد. شمس اما از میان روشنفکران برخاست و با تجربه زیستهای مملو از فراز و نشیب، با روحانیتِ زمانآگاه و مبارز به تعامل رسید. او در این فقره ادامهدهنده راه برادرش بود؛ حرکتی که پیشتر جلال آل احمد در ایجاد همگامی میان چهرههای تحولخواه روشنفکر و روحانی کلید زده بود. در آزادگی و خوداتکایی او همین بس که تشخیص خویش در ضرورت حمایت از انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن را بر شهوت مخالفخوانیِ روشنفکری غلبه داد و از دوستی با بسیاری از ایشان دست شُست! وی حتی در دوران انزوا نیز، نگاه انتقادی به این جماعت را حفظ کرد و رفتار آنان با یکدیگر را به «هووها» تشبیه مینمود.
در عرصه فرهنگ اما، برخلاف برخی داوریهای آلوده به رشک و کین، شمس میتوانست دومین آل احمدِ ادبیات فارسی باشد و با قلمی که متفاوت از برادر بود، به خلقِ بسا خواندنیها بپردازد. در مجموعه نامههای جلال به سیمین دانشور، وی اذعان دارد: «این شمس خیلی خوب مینویسد، حتی بهتر از من!...». در سبک نگارشِ وی، از عصبانیتها و پرخاشهای برادرِ مهتر خبری نیست، که او بیشتر سخن خویش را با نثری متین و طنزی شیرین میگفت. آثاری چون: عقیقه، گاهواره، از چشم برادر، سیر و سلوک، حدیث انقلاب و...الخ، شاهدی بر این مدعایند؛ بااینهمه وی ترجیح داد که خویشتن را وقف انتشار آثار جلال کند و در کنار یا برابر او، به ابراز وجود نپردازد! این مهم نیز، از بارزترین مصادیق جوانمردی و درویشیِ وی قلمداد میشود.
در جمعه 14 آذرماه، سوگ شمس آل احمد پانزدهساله میشود و چه زود گذشت! روحش شاد و یادش گرامی باد.