نظری بر دشمنی فرهنگی آمریکا با ایرانیان، در هشت دهه گذشته

هالیوودی باشید نه وطنی!

دشمنی آمریکا با ایران و ایرانی، سابقه‌ای نزدیک به یک قرن دارد. اشغال ایران در جنگ جهانی دوم، کودتا و ساقط کردن دولت قانونی دکتر مصدق و سپس غارت منابع ایرانیان به‌ویژه در بخش نفت، از جمله اقداماتی است که عموم مردم از آن باخبرند، اما بسا نوباوگان از تاریخچه و سابقه هشت‌دهه‌ای تهاجم فرهنگی آمریکا به فرهنگ ایرانی و اسلامی ما مطلع نیستند. در مقال پی‌آمده به شکل مختصر، این موضوع را بررسی کرده‌ایم
هالیوودی باشید نه وطنی!

ترویج رقص باله در اوج قحطی و بیماری در ایران
بعد از افول قدرت انگلستان در جنگ جهانی دوم، کم کم آمریکایی‌ها به فکر سلطه یافتن بر ایران افتادند. به این شکل، پای جاسوسان آمریکایی به ایران باز شد. برخی از این افراد، به دنبال نفوذ در مراکز اقتصادی و شناخت معادن ایران بودند؛ برخی سعی داشتند به سیاسیون و رجال درباری نزدیک شوند و البته برخی از آنها هم، به دنبال نفوذ فرهنگی بودند. یکی از جاسوسه‌های قدرتمند آمریکایی که با مأموریت نفوذ و تأثیرگذاری بر فرهنگ ایرانیان، چند سالی در ایران ماندگار شد، لیدی کوک نام داشت. نیلا گراهام کوک آمریکایی در ظاهر هنرپیشه و رقاص بود، اما رسما به استخدام وزارت امورخارجه آمریکا درآمده و مشغول پیشبرد اهداف ایالات متحده در کشورهای مختلف از جمله ایران بود. او در سال 1942م (1321ش) و در زمانی که سربازان آمریکایی و انگلیسی برای کمک به شوروی در جنگ با آلمان‌ها کشورمان را اشغال کرده بودند به ایران آمد.  کوک خیلی سریع با دربار ایران ارتباط گرفت و با کمک خواهران محمدرضا پهلوی (شمس و اشرف)، در تهران کلاس «آموزش رقص» و «نمایش» راه‌اندازی کرد. جالب است که در سال بعد و به فرمان سفارت آمریکا، وزرات کشور ایران، نیلا گراهام کوک آمریکایی را استخدام کرد. او بعد از استخدام در وزارت کشور ایران، به تأسیس اداره تئاتر و تشکیل گروه رقص باله و تأسیس اپرای ملی ایران اقدام کرد!، آن‌هم در شرایطی که ایران اشغال‌شده درگیر قحطی نان، شیوع بیماری‌های همه‌گیر و مشکلات عدیده بود. کوک تا سال 1325ش در ایران ماند و با تلاش بسیار، به‌ترویج ارزش‌های آمریکایی و غربی کردن ذهن جوانان خانواده‌های ثروتمند تهرانی پرداخت. وی پس از اتمام مأموریت خویش در ایران، از دو شغل خود در وزارت کشور و کارمندی سفارت آمریکا در تهران استعفا داد و برای انجام مأموریت‌های جدید، به کشورهای آذربایجان، ترکیه، افغانستان و ایتالیا رفت و پس از انجام مأموریتش در این کشورها، به آمریکا برگشت.
جالب است که چند سال بعد، لیدی کوک رقّاص به هندوستان رفت و در شمار پیروان مهاتما گاندی درآمد! از چگونگی مأموریت او در هند اطلاعات چندانی نداریم، اما منابع تاریخی ثبت کرده‌اند که پس از دو سال، از گاندی دست کشید و بعد از ترک هندوستان به فلسطین اشغالی رفت!(1). متأسفانه تأثیرات این جاسوسه رقاص، بر فضای ذهنی بسیاری از اهالی تئاتر و موسیقی، تا سال‌های سال باقی ماند و حتی تا امروز هم نتوانسته‌ایم به شکل کامل در پالایش هنر اومانیستی و ارزش‌های آمریکایی، در این رشته‌های هنری موفق باشیم.
 
کیت میلت؛ جاسوسه اعزامی آمریکا به ایران
کیت میلت؛ جاسوسه اعزامی آمریکا به ایران

بنیادی برای انحراف فکری کودکان ایرانی
بعد از کودتای 28 مرداد 1332ش و حذف تدریجی سلطه استعمار انگلیس بر دربار و رجال پهلوی، رسما آمریکا بر فضای سیاسی و اقتصادی کشور تسلط  یافت، اما قطعا آمریکایی‌ها از فضای فرهنگی ایران غافل نبودند و سلطه فرهنگی بر ایرانیان را دنبال می‌کردند. یکی از اقدامات آنان برای تغییر فرهنگ ایرانیان، حمایت وسیع از تأسیس اولین شبکه تلویزیونی ایران بود، که توسط یک بهائی به نام حبیب ثابت پاسال، در سال 1337ش راه‌اندازی شده بود. تلویزیونی که تقریبا همه انیمیشن‌ها، فیلم‌ها و سریال‌هایش آمریکایی بود و مروّج فرهنگ یانکی‌ها. اما ازآنجاکه در آن زمان، عموم مردم شهرها و روستاهای ایران تلویزیون نداشتند، آمریکا به فکر روش دیگری برای تغییر فرهنگ ایرانیان افتاد. به این شکل که مأموران انتشارات «فرانکلین»، با هدف ترویج فرهنگ لیبرالی و تلاش برای ترویج «سبک زندگی آمریکایی» در ایران، وارد کشورمان شدند. در واقع بنگاه فرهنگی فرانکلین ــ که با هدایت سازمان «سیا» فعالیت می‌‎کرد ــ برای پیشبرد اهدافش در ایران، همایون صنعتی‌زاده را انتخاب کرد و او توانست با جلب نظر ساواک و دربار، در سال 1338ش مجوز تأسیس موسسه فرهنگی و انتشاراتی فرانکلین را در تهران بگیرد. جالب است که مؤسسه فرانکلین از سال تأسیس تا وقوع انقلاب اسلامی، 1500 عنوان کتاب ترجمه و چاپ کرده است، که عمده آنها رمان‌های غیراخلاقی و کتاب‌هایی با موضوع شناخت کشورهای غربی و سبک زندگی آمریکایی بوده است. اما در بخش کودک و نوجوان، صنعتی‌زاده با دستور شخص شاه، کار بسیار مهم و استراتژیک تألیف و چاپ کتب درسی دوره دبستان، آن هم براساس الگو قرار دادن کتاب‌های درسی دوره دبستان آمریکا، در مؤسسه فرانکلین را به عهده گرفت. در واقع به این شکل تولید محتوای کتب درسی مقطع دبستان، رسما به آمریکایی‌ها واگذار شد! در کنار این مسئله، بنیاد فرانکلین و زیرمجموعه‌های انتشاراتی آن در دوره پهلوی، با چاپ کتاب داستان‌های ترجمه‌ای برای گروه سنی کودک و نوجوان، با محتواهای شرک‌آلود و براساس قصه‌های جادوگری و جن و پریان، چاپ کتاب‌های استعماری چون «تن تن» و یا مروّج فرهنگ آمریکایی مانند «ماجراهای بتمن» و...، رسما در راستای تغییر هویت فرهنگی کودکان و نوجوانان فعالیت می‌کردند.(2)
 
جاسوسه ضدحجاب!
فعالیت‌های استعماری آمریکا در بخش سیاست، اقتصاد و فرهنگ در ایران، ادامه داشت که با فرارسیدن سال 1357، شعله‌های انقلاب مردم مسلمان ایران به رهبری امام خمینی زبانه کشید. گرچه با مشخص شدن نشانه‌های پیروزی انقلاب مردم مسلمان ایران، آمریکایی‌ها با فرستادن مأمور ویژه خود، یعنی ژنرال هایزر، به دنبال انجام کودتا برای بازگردان شاه به کشور بودند، اما هوشیاری امام و مردم مانع از توطئه‌های آنها شد. پس آنها مجبور به جایگزین کردن جاسوس‌های فرهنگی خود، به جای مأموران رسمی سیاسی و نظامی‌شان شدند. کیت میلت، نویسنده و مجسمه‌ساز، از رهبران جنبش
فمینیسم در آمریکا بود. او هم‌زمان با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، به ایران آمد تا به‌ظاهر انقلاب ایران را دنبال کند، اما در واقع برای مانع ایجاد کردن بر سر راه انقلاب اسلامی و خرابکاری در اندیشه‌های اسلامی این انقلاب، به ایران آمده بود. او خود را بنیان‌گذار «کمیته‌ای برای آزادی هنر و اندیشه در ایران» می‌نامید! و به همین بهانه هم در تجمعات و تظاهراتی که علیه حجاب در اسفند 1357ش، به کمک زنان به‌اصطلاح روشنفکر و در واقع ضدانقلاب، در شهر تهران به راه می‌انداخت، سخنرانی می‌کرد. کیت میلت با فعالیت انقلابیون مخالف بود و در تمام سخنرانی‌هایش، از حجاب به عنوان مانع آزادی زنان و فعالیت اجتماعی آنان با حرارت سخن می‌گفت. براساس سند شماره 98 اسناد لانه جاسوسی، مورخ 13 مارس 1979م (22 اسفند 1357ش)، درباره نقش‌آفرینی کیت میلت در تظاهرات ضدحجاب زنان روشنفکر در دانشگاه تهران آمده است: «بیش از ده‌هزار زن و مرد، جهت استماع صحبت‌ها و سخنرانی‌هایی در مورد حقوق زنان، از دانشگاه به سمت میدان آزادی (شهیاد سابق) راه‌پیمایی کردند. اگرچه گروه‌هایی از بنیادگرایان اسلامی زنان را مسخره می‌کردند، اما اجتماع دیروز در مقایسه با تظاهرات گذشته [روز قبل موافقان و مخالفان حجاب شدیدا با هم درگیر شده بودند] از وضعیت آرام‌تری برخوردار بود. همچنین کیت میلت، از رهبران جنبش زنان در آمریکا، در این تظاهرات شرکت کرد».(3) 
جالب است که بعد از ناموفق بودن مأموریت میلت در ایران، و حمایت همه‌جانبه زنان مسلمان ایرانی از حجاب و مخالفتشان با بی‌حجابی، وی مجبور شد به آمریکا برگردد، اما او بعد از رفتن از ایران تا زمان مرگش در سال 1396ش، همیشه جزء تهیه‌کنندگان و امضاکنندگان بیانیه‌های ضدحقوق بشری علیه جمهوری اسلامی ایران بود.
 
نظم نوین جهانی و براندازی فرهنگی
بعد از تشکیل نظام جمهوری اسلامی و به‌ویژه پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، این کشور رسما با تحریم اقتصادی ایران، جنگ را علیه نظام نوپای اسلامی ما آغاز کرد. کمی بعد هم با چراغ سبز آمریکا به صدام، حمله نظامی ارتش بعث او به خاک ایران، با حمایت کامل غرب آغاز شد و تا آخر جنگ هم ادامه پیدا کرد. اما مقاومت جانانه مردم و مسئولان، راه را برای موفقیت آنها مسدود کرد. به همین دلیل آمریکایی‌ها در زمان جرج بوش پدر، مجبور شدند دوباره به سراغ راه‌های فرهنگی برای مقابله با مردم ایران و ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی ایران بروند.
جرج اچ بوش، معروف به جرج بوش پدر، در سال‌های 1981 تا 1989م/ 1360 تا 1368ش معاون رئیس‌جمهور آمریکا، یعنی رونالد ریگان، بود. او توانست بعد از ریگان و در فاصله سال‌های 1989 تا 1993م/ 1368 تا 1371ش، رئیس‌جمهور آمریکا شود. او چون در دوره معاونت خود تجربه حمایت همه‌جانبه از صدام را داشت، عمیقا متوجه شده بود که ایران را نمی‌توان با حمله نظامی از پای درآورد؛ پس باید روش‌های دیگری را برای سرنگونی آن به‌کار می‌بست. بوش پدر در دو سال بعد از پایان جنگ تحمیلی صدام علیه ایران و پس از شکست صدام در جنگ اول خلیج فارس (1991م/ 1369ش)، تلاش کرد در قالب پروژه «نظم نوین جهانی» به عنوان ابرقدرت برتر دنیا، نظم آمریکایی را بر جهان مسلط کند. او با شعار «ایجاد جهانی امن و باثبات، که در آن آزادی سیاسی و اقتصادی اصل باشد» و با تأکید بر «حقوق بشر»، پروژه خود را برای اجرا به تصویب کنگره رساند؛ پروژه‌ای که قرار بود ارزش‌ها و سبک زندگی آمریکایی را به تمام دنیا حاکم کند. ازآنجاکه ایالات متحده آمریکا از مدت‌ها قبل، برای شکست رقیب سرسخت خود یعنی «اتحاد جماهیر شوروی»، از طریق فرهنگی وارد عمل شده بود و با گسترش تفکر لیبرالیستی در مناطق مختلف این کشور، توانسته بود موجبات فروپاشی آن را فراهم کند، طبیعی بود که گمان کند بهترین راه برای شکست و فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران هم، همین روش از براندازی است.(4)
 
وقتی تهاجم فرهنگی آغاز شد
کشور آمریکا برای تحقق سیاست براندازی فرهنگی در کشورهای مخالف خود، «مرکز شرق ـ غرب» (مرکز تبادلات فرهنگی و فنی) را در سال 1960م (1339ش) تأسیس کرده بود. بعدها برای گسترش فعالیت این مرکز در سال 1983م (1362ش)، کنگره آمریکا «بنیاد وقف ملی برای دموکراسی» را تأسیس کرد تا بخشی از فعالیت‌های مخفی را ــ که در دهه‌های پیش، سازمان سیا انجام می‌داد ــ به شکل تخصصی‌تر و در قالب دیپلماسی عمومی برعهده گیرد. دیپلماسی عمومی آمریکا حاصل مجموعه‌ای تشکیل‌شده از فعالیت‌های علنی اطلاع‌رسانی (مانند شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی مورد حمایت دولت، و برنامه‌های تبادل فرهنگی و آموزشی)، عملیات مخفی جنگ روانی تحت هدایت سازمان سیا و اقدامات سازمان‌های به‌ظاهر مستقل (مانند بنیاد وقف ملی برای دموکراسی که بودجه آنها را دولت آمریکا تأمین می‌کند) است. بعد از شروع پروژه «نظم نوین جهانی»، جرج بوش در سال آخر ریاست‌جمهوری خود (فروردین 1371ش)، «طرح براندازی فرهنگی نظام جمهوری اسلامی ایران» را با تکیه بر دیپلماسی عمومی آمریکا به صورت ویژه در کنگره به تصویب رساند و به این شکل، رسما تهاجم فرهنگی آمریکا علیه ایران اسلامی آغاز شد؛(5) آغازی که بلافاصله، با هشدار رهبر معظم انقلاب مواجه گشت. ایشان در تاریخ 21 مرداد 1371ش و در دیدار با رؤسای آموزش و پرورش مناطق مختلف سراسر کشور فرمودند: «تهاجم‏ فرهنگى‏ این است که یک مجموعه سیاسى یا اقتصادى براى مقاصد سیاسى خود و براى اسیر کردن یک ملت، به بنیان‌هاى فرهنگى آن ملت هجوم مى‏برد. چنین مجموعه‏اى هم چیزهاى تازه‏اى را وارد آن کشور و آن ملت مى‏کند، اما به زور، اما به قصد جایگزین کردن آنها با فرهنگ و باورهاى ملى. این، اسمش تهاجم است».
 
ژنرال رابرت هایزر، فرستاده ویژه آمریکا به ایران
ژنرال رابرت هایزر، فرستاده ویژه آمریکا به ایران

کلام آخر
از زمان آغاز تهاجم وسیع فرهنگی آمریکا به فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی ما، بیش از سی سال می‌‎گذرد؛ تهاجمی که به بیان رهبری، چند سال بعد به هجمه و شبیخون فرهنگی و بعد از مدتی، به ناتوی فرهنگی تبدیل شد. البته در این سه دهه دغدغه‌مندانی با تمام وجود، در حال جنگ فرهنگی با آمریکا بوده‌‎اند؛ درحالی‌که در این سی سال، روش‌های جنگ فرهنگی و رسانه‌ای با دشمن، مرحله به مرحله پیچیده‌تر و سخت‌تر هم شده است. پس قطعا نیاز است که برای غلبه بر دشمن و شکست توطئه‌های او در بخش فرهنگ، یک جریان عمومی از سوی آحاد مردم شکل بگیرد تا مانند دوران جنگ هشت‌ساله نظامی، دشمنان در جنگ فرهنگی هم کاملا مغلوب مردم ایران شوند.
 
*منابع در تارنمای پژوهشکده تاریخ معاصر ایران موجود است
 
https://iichs.ir/vdcja8e8.uqexizsffu.html
iichs.ir/vdcja8e8.uqexizsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما