میانجیگری ایران در مذاکرات صلحِ کمپ دیوید؛

چرا شاه مشتاق برقراری روابط میان قاهره ـ تل‌آویو بود؟

در ۱۷ سپتامبر 1978م در کمپ دیوید، پیمان صلح میان مصر و رژیم غاصب اسرائیل بسته شد. برقراری روابط دیپلماتیک میان این دو با تشویق و ترغیب محمدرضا پهلوی و آمریکا میسر شد. پهلوی دوم چرا مشتاق برقراری روابط میان قاهره ـ تل‌آویو بود؟
چرا شاه مشتاق برقراری روابط میان قاهره ـ تل‌آویو بود؟
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ برقراری روابط دیپلماتیک میان مصر و اسرائیل با تشویق و ترغیب ایران و آمریکا میسر شد. با نگاهی به نقش مذاکرات و گفت‌و‌گوهای میان سفرا و مسئولان دو کشور به‌ویژه شخص محمدرضا پهلوی با انور سادات می‌توان دریافت که رژیم پهلوی تا چه میزان مشتاق برقراری روابط میان قاهره ـ تل‌آویو بوده است. تشریح تلاش‌های پهلوی دوم برای ترغیب سادات به برقراری رابطه با اسرائیل موضوع نوشتار زیر است.
 
روابط پرفراز و نشیب زیر سایه نظام دوقطبی
در دوره پهلوی دوم، روابط ایران با سایر کشورهای جهان به‌ویژه خاورمیانه تحت تأثیر تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی به‌ویژه جنگ سرد و منازعات میان دو بلوک شرق و غرب بود. در این میان، مواضع اصولی و مناسبات میان ایران و مصر از دهه 1950م به بعد متأثر از همین مسائل، فراز و نشیب‌هایی داشت. از اوایل دهه 1950م، هر دو کشور، نظام سلطنتی طرفدار بلوک غرب و روابط دوستانه‌ای با یکدیگر داشتند.1 در پی سقوط ملک فاروق و به قدرت رسیدن نظامیان چپ‌گرا در سال 1952م به رهبری جمال عبدالناصر، روابط دو کشور مصر و ایران آمیخته با سوءظن و حملات تبلیغاتی شدید علیه یکدیگر شد. تغییر نظام سیاسی مصر از سلطنتی به جمهوری، تأکید ناصر بر ارتجاعی بودن نهاد سلطنت در ایران و آلت دست غرب بودن محمدرضا پهلوی از جمله مواردی بود که به تقابل دو کشور و دوری تدریجی تهران و قاهره از هم انجامید. متقابلا از نظـر محمدرضا پهلوی و متحدان غربی‌اش، ناصـر متهـم بـود کـه مصـر را بـه صورت کشـوری از اقمار شـوروی درآورده است و مقاصد توسعه‌طلبانه دارد.2
 
ملاقات عباسعلی آرام با جمال عبدالناصر
ملاقات عباسعلی آرام با جمال عبدالناصر
شماره آرشیو: 411-345آ
 
در کنار این گونه تضادهای سیاسی و ایدئولوژیک، مسئله اسرائیل و چگونگی موضع‌گیری نسبت به آن، در این برهه تاریخی تأثیر تعیین‌کننده‌ای در روابط میان ایران و مصر داشت. در سال 1960م و در پی اقدام ایران در به رسمیت شناختن رژیم غاصب اسرائیل (به شکل دوفاکتو) تنش و درگیری میان دو کشور بر سر این موضوع شدت یافت و جمال عبدالناصر دستور قطع روابط سیاسی قاهره با تهران را صادر کرد و به این ترتیب از سال 1339ش تا سال ۱۳۵۰، تهران و قاهره عملا هیچ‌گونه رابطه‌ای با یکدیگر نداشتند.3 در این برهه، ایران یکی از دوستان نزدیک اسرائیل در منطقه شد و روزبه‌روز روابط آنها عمق بیشتری یافت.
 
جنگ سرد میان ایران و مصر تقریبا ده سال، یعنی تا زمان مرگ ناصر در 1969م و روی کار آمدن انور سادات ادامه داشت.4 با مرگ ناصر در سال 1349ش و انتخاب معاون وی، انور سادات، به ریاست‌جمهوری مصر، بعد از ده سال جنگ سرد و منازعات میان دو کشور فروکش کرد. سادات اصلاحات اقتصادی محدودی را آغاز کرد و در کنار آزادسازی سیاسی، به روابط خود با شوروی پایان بخشید و در نهایت تأکید بر هویت مصری به جای ناسیونالیسم عربی نیروی محرکه سیاست خارجی مصر شد. با این تغییرات، زمینه‌های لازم برای ایجاد روابط حسنه بین قاهره و تهران فراهم شد. سفر هویدا، نخست‌وزیر وقت ایران، به قاهره و سفر سادات در پاییز 1350ش به تهران، شرایط سیاسی برای از سرگیری همکاری‌ها و مناسبات میان دو کشور را مهیا کرد. رویکرد دوستانه سادات به آمریکا نیز سبب تحکیم هرچه بیشتر روابط دو دولت شد.
 
تعاملات دیپلماتیک در سایه منافع ژئو استراتژیک
ایران و مصر از این زمان تا 1979م به طور کامل و هماهنگ مجری سیاست‌های آمریکا در منطقه بودند و دو بازوی فعال آمریکا در منطقه شده بودند. از 1976م به بعد رژیم پهلوی نقش میانجی‌گری میان اسرائیل و اعراب را بازی می‌کرد.5 در این دهه روابط ایران و مصر روزبه‌روز بهتر می‌شد. شاه پهلوی از نزدیکی به مصر و اسرائیل دو هدف را در درون اردوگاه سرمایه‌داری ــ که خود به عنوان یک نیروی پیرو زیر سایه ایالات متحده در درون آن بود ــ دنبال می‌کرد: نخست اینکه وی به‌خوبی دریافته بود که در مقابل قدرت‌های عربی منطقه به‌ویژه عراق و عربستان به دوستانی قدرتمند نیاز دارد که بتواند در مواقع لزوم، از وزن آنها در برابر این دو قدرت به نفع خود سود برد که اسرائیل و مصرِ دوران سادات به‌خوبی می‌توانستند چنین نقشی را ایفا کنند؛6 دوم اینکه نگرانی از خطر نفوذ شوروی سبب شد شاه با نزدیکی به دولت‌های قدرتمند منطقه همچون مصر به دنبال این باشد که خودش نقش فعال‌تری در سامان‌دهی و رهبری نیروهای ضد کمونیست منطقه برعهده گیرد.7
 
محمدرضا پهلوی در سفر به مصر هنگام دیدار با محمد انورسادات، رئیس‌جمهور آن کشور
محمدرضا پهلوی در سفر به مصر هنگام دیدار با محمد انورسادات، رئیس‌جمهور آن کشور
شماره آرشیو: 404-11ع
 
البته نباید این نکته را نیز از نظر دور کرد که انور سادات نیز علاوه بر اینکه شاه را به عنوان متحد خود می‌شناخت، هدف دیگری را نیز در اولویت خود قرار داده بود و آن هم این بود که می‌خواست با برقراری صلح با اسرائیل، خود را به عنوان محور قدرت یا کاتالیزور صلح در میان آنان معرفی کند و از مزایای این صلح بیشترین بهره را ببرد.
 
بنابراین
با از سرگیری روابط دوستانه مصر و ایران در زمان انور سادات، به‌ویژه بعد از جنگ 1973م اسرائیل با مصر و حمایت ایران از مصر در مقابل اسرائیل، پیوندهای دو کشور محکم‌تر شد؛ همچنین، سیاست خارجی مصر که پیش از سادات به تقابل با اسرائیل خلاصه شده بود، با به قدرت رسیدن سادات، به‌تدریج چرخش مهمی را آغاز کرد که در نهایت با وساطت ایران به نزدیکی مصر به اسرائیل و امضای پیمان دوستی میان این دو ــ پیمان کمپ دیوید _ انجامید.
  
مذاکرات صلح کمپ دیوید و بازیگران مؤثر
مصر با ریاست‌جمهوری محمد انورسادات، رژیم غاصب اسرائیل با نخست‌وزیری مناخیم بگین و ایالات متحده‌ آمریکا با ریاست‌جمهوری جیمی کارتر بازیگران اصلی مذاکرات صلح میان اسرائیل و مصر بودند. در این میان محمدرضا پهلوی نیز نقش پررنگی در نزدیکی مصر به اسرائیل و امضای پیمان کمپ دیوید داشت.
 
شاه پهلوی برخلاف رابطه سینوسی‌اش با عمده دولت‌ها و سران کشورهای عربی، با سادات ارتباط بسیار خوب و صمیمانه‌ای داشت و همین مسئله سبب شده بود کمک‌های متعددی به‌ویژه در زمینه مالی از ایران به سوی مصر سرازیر شود. پس از برقراری روابط دیپلماتیک قوی میان دو کشور، شاه که از بی‌میلی سادات به شوروی آگاه شده بود، در قدم بعدی بنا داشت مصر را به اسرائیل نزدیک کند؛ بر همین اساس تلاش کرد بدبینی و نگرانی اسرائیل نسبت به مصر را کاهش دهد. او در اردیبهشت ۱۳۵۲ در گفت‌وگو با گُلدا مایر، نخست‌وزیر وقت اسرائیل، از او خواست که سیاست معتدل‌تری نسبت به مصر اتخاذ کند.8
 
هم‌زمان نیز، دوستی میان محمدرضا پهلوی و سادات این فرصت را فراهم کرد که شاه مشوق اصلی سادات برای مذاکره با اسرائیل و بهبود روابط میان دو دولت گردد. به نظر می‌رسد یکی از نقاط اشتراک فکری و استراتژیکی انور سادات و محمدرضا پهلوی، علاقه به ایجاد رابطه مسالمت‌آمیز با اسرائیل بوده است؛ چرا که هنگامی که انورسادات در سال 1354ش در برابر چشمان بهت‌زده مصری‌ها، اعراب و مسلمانان به سرزمین‌های تحت اشغال رژیم غاصب اسرائیل سفر کرد، پس از کارتر، شاه ایران دومین رئیس کشوری بود که از این حضور حمایت کرد و آن را آغازی برای شروع مذاکرات میان مصر و اسرائیل دانست؛ امری که در واقع خیانتی دیگر به جهان اسلام بود.
 
همچنین، نقش محمدرضا پهلوی در نزدیکی سادات به اسرائیل را باید تکمیل‌کننده تلاش‌های آمریکا برای جلوگیری از بحران در منطقه خاورمیانه و از دست رفتنِ متحدان استراتژیک آن کشور دانست. او با تأکید بر تنش استراتژیک میان آمریکا و شوروی در منطقه و نفوذ شوروی در عراق، بر اهمیت نزدیکی مصر به اردوگاه غرب تأکید می‌کرد. به‌زعم محمدرضا پهلوی اگر سادات به اردوگاه شوروی نزدیک می‌شد، کار نه فقط برای آمریکا در منطقه، بلکه برای ایران و اسرائیل نیز دشوار می‌شد؛ به همین دلیل شاه از مایر خواست تدابیری بیندیشد که رابطه میان اسرائیل و مصر ترمیم شود.9
 
محمدرضا پهلوی و محمد انورسادات
 
سرانجام، تلاش‌های آمریکا و میانجی‌گری‌های محمدرضا پهلوی با سفر تاریخی انور سادات در 19 نوامبر سال 1977م (28 آبان 1356ش) به سرزمین‌های اشغالی به نتیجه خود نزدیک شد. سادات در روز دوم سفر خود، طی سخنانی در کنست (پارلمان) رژیم صهیونیستی اعلام کرد که این سفر با هدف صلح فراگیر انجام شده است. اگرچه سفر سادات به بیت‌المقدس و آغاز مذاکرات صلح با رژیم اشغالگر اسرائیل با میانجیگری آمریکا انجام شد، در پس ماجرا، تلاش محمدرضا پهلوی و دولتمردان ایران بود که زمینه گفت‌وگو میان دو کشوری را که پیش از این در جنگ با یکدیگر بودند فراهم کرد. در نهایت در ۱۷ سپتامبر 1978م در کمپ دیوید، پیمان صلح میان دو کشور بسته شد. جالب آن است که رژیم پهلوی پنج ماه بعد سقوط کرد و شاه هرگز نتوانست از امتیاز این پیمان به نفع بازیگری خود در منطقه بهره برد. این بود آنچه تمام محاسبات شاه را برهم زد. او امنیت خود را در تعاملات بیرونی می‌جست، اما سقوط او در درون رخ داد.
 
فرجام سخن
تلاش محمدرضا پهلوی برای نزدیک کردن اعراب به اسرائیل اگرچه بخشی از برنامه‌ سیاست خارجی ایران در منطقه بود، در موضوع نزدیکی مصر به اسرائیل، ایران عملا به آمریکا کمک کرد تا شوروی و سیاست‌های آن کشور را در منطقه منزوی سازد. تلاش‌های شاه پهلوی سرانجام سبب تحقق رویای صلح میان مصر و اسرائیل و عقد پیمان کمپ دیوید شد؛ پیمانی که البته اگر میانجیگری محمدرضا پهلوی نبود، شاید به سرانجام نمی‌رسید.
 
پی نوشت:
1. حمید احمدی، «نظام بین‌المللی معاصر و فراز و نشیب‌های روابط ایران و مصر»، مطالعات آفریقا، سال 5، ش 2، 1379، ص 45.
2. حسین علیزاده، بررسی تحلیلی و توصیفی تاریخ روابط ایران و مصر (دو قدرت منطقه‌ای خاورمیانه)، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1384، ص 95.
3. علیرضا امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، 1386، ص 215.
4. اصغر جعفری ولدانی، چالش‌ها و منازعات در خاورمیانه، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبری، 1388، ص 76.
5. مهدی گلجان، بررسی روابط سیاسی، فرهنگی، اقتصادی ایران و مصر از سال 1357-1331ش، تهران، امیرکبیر، 1384، ص 12.
6. گراهام فولر، قلبه عالم؛ ژئوپلیتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، تهران، مرکز، 1394، ص 156.
7. علیرضا امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، 1386، صص 215-216.
8. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300، تهران، پیکان، 1391، ص 441.
9. مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه: بنای دولتی دست‌نشانده در ایران، ترجمه فریدون فاطمی، تهران، مرکز، 1371، صص 437-438.
https://iichs.ir/vdcaoanu.49n6615kk4.html
iichs.ir/vdcaoanu.49n6615kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما