نگاهی به زندگی آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی؛

بقای دین و روحانیت در ایران مرهون اوست

رضاشاه که تلاش‌هایش برای محو حوزه علمیه و درنتیجه روحانیت و اسلام در ایران، با استقامت و مدیریت یکی از علما، بی‌نتیجه ماند گفت: تمام علما را از بین بردم جز این یک نفر؛ این را هم اگر برمی‌داشتم، اسلام را برمی‌داشتم
بقای دین و روحانیت در ایران مرهون اوست
 
عبدالکریم حائری یزدی (۱۲۷۶ ـ ۱۳۵۵ق) فرزند محمدجعفر، بعد از آموزش علوم ابتدایی، با علاقه و جدیت شروع به فراگیری علوم دینی کرد تا به اجتهاد رسید. علمای مبرز بسیاری از جمله امام خمینی(ره) در مکتب درس او تلمذ نمودند. ایشان در ۱۳۰۱ش حوزه علمیه قم را تأسیس کرد. با کیاست و فراست سنگ بنای حوزه را تقویت کرد و نگذاشت در برابر امواج متلاطم سیاسی فرو بریزد.
 
تولد و تحصیل
عبدالکریم حائری یزدی سال ۱۲۷۶ق در قریه مهرجرد میبد از توابع اردکان یزد دیده به جهان گشود. در هفت‌سالگی به مکتب میرزا علی‌اصغر مُجددالعلمای اردکانی رفت. مدتی بعد در مدرسه محمدتقی‌خان شهر یزد حجره گرفت. ادبیات عرب و بعضی دیگر از دروس مقدماتی حوزه را نزد عالمانی چون سیدحسین وامق و سیدیحیی بزرگ معروف به مجتهد یزدی آموخت.۱  
 
در سال ۱۲۹۴ق به کربلا رفت. حدود دو سال، زیر نظر ملامحمدحسین فاضل اردکانی (رئیس حوزه علمیه کربلا) به تحصیل پرداخت. آموختن علوم دینی را در حوزه علمیه سامرا ادامه داد. در محضر میرزا ابراهیم محلاتی، آیت‌الله محمدتقی شیرازی (شیرازی دوم) و شیخ فضل‌الله نوری سطوح عالی را تمام کرد و در درس خارج اصول آیت‌الله سیدمحمد طباطبائی فشارکی اصفهانی و خارج فقه آیت‌الله شیرازی بزرگ شرکت کرد تا به اجتهاد رسید.۲ در سال ۱۳۱۲ق به نجف رفت. فقه را از آیت‌الله سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی، اصول را از آیت‌الله محمدکاظم خراسانی و علم‌الحدیث را از میرزا حسین نوری (محدث نوری) فرا گرفت و از ایشان اجازه روایی نیز دریافت کرد.
 
تدریس
حوزه علمیه کربلا بعد از ارتحال آیت‌الله فاضل اردکانی (آخوند اردکانی) بی‌رونق شده بود؛ لذا آیت‌الله عبدالکریم از نجف به کربلا رفت و به همین جهت به حائری ملقب شد و در مدت کمی حوزه علمیه کربلا را رونق داد.۳ مدتی نیز به اراک رفت و به تدریس طلاب علوم دینی و تدوین کتاب دُررالفوائد مشغول شد. در سال ۱۳۲۴ق مجدد به کربلا رفت. در مدرسه حسن‌خان به تدریس خارج فقه و خارج اصول پرداخت و در کنار تدریس، جلد دوم دُررالفوائد را تدوین نمود.۴ در این اثنا نهضت مشروطیت نیز آغاز شده بود. شاید علت رفتن به کربلا، دور ماندن از نزاع شدید دو طیف مشروطه‌خواه و مشروعه‌خواه بود و به منظور بی‌طرفی در صف‌آرایی مخالفان و موافقان، کتابی هم از آخوند خراسانی و هم از آیت‌الله طباطبائی یزدی درس می‌داد.    
 
در سال ۱۳۳۲ق دوباره به حوزه علمیه اراک رفت. علما از شهرهای مختلف به آنجا روی آوردند و سه مدرسه دینی شهر (آقاضیاء، سپهدار و حاج‌ابراهیم) پررونق گردید. کتب بسیاری از ایشان به یادگار مانده که بر علم سرشار ایشان دلالت می‌کند. بعضی از آنها عبارت‌اند از: دُررالفوائد دو جلد، الرضاع، الصلوه، المواریث، النکاح، مناسک حج، منتخب‌الرسائل، ذخیرة‌المعاد و... . شاگردان بسیاری نیز در چشمه جوشان علم و معرفت ایشان صیقل یافتند و علوم دینی را فرا گرفتند. امام خمینی(ره) صدر همه است. طلاب دیگر آیات سیدمحمدرضا گلپایگانی، شهاب‌الدین مرعشی، سیدمحمدکاظم شریعتمداری، سیدصدرالدین صدر، سیدمحمد حجت، میرزاهاشم آملی و... می‌باشند.۵
 
آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری هنگام اقامه نماز عید فطر در صحن حضرت معصومه(س) در قم
آیت‌الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری هنگام اقامه نماز عید فطر در صحن حضرت معصومه(س) در قم. در تصویر آیت‌الله حاج میرزا عبدالله چهلستونی و حجت‌الاسلام والمسلمین حاج میرزا مهدی بروجردی دیده می‌شوند
 
حوزه علمیه قم
آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی در سال ۱۳۳۷ق به قصد زیارت مرقد امام رضا(ع) عازم مشهد شد. در مسیر، چند روز در قم ماند. با دیدن مدرسه فیضیه و دارالشفا که مخروبه شده بود، بسیار حسرت خورد و تصمیم به بازسازی آن گرفت. در این زمان، اقامت در ایران را وظیفه خود خواند و از قرار گرفتن ایران و ایرانیان در مسیر تباهی و انحطاط فکری اظهار نگرانی کرد.
 
اوضاع ایران بسیار آشفته و ناآرام بود و آمادگی ایجاد حوزه علمیه گسترده نداشت. کشورهای استعماری حاکم (روسیه و انگلیس) نمی‌خواستند حوزه نجف در ایران پایگاهی قوی داشته باشد تا چه رسد به اینکه خودش مرکز درس و بحث علوم دینی داشته باشد. قیام‌های پراکنده‌ای نیز در سراسر ایران رخ می‌داد. از جمله: ۱۳۰۱ آذربایجان و فارس، ۱۳۰۲ کرمانشاه، ۱۳۰۳ بلوچستان، لرستان و خوزستان و ۱۳۰۴ مازندران و خراسان.۶
 
بااین‌حال، علما زمزمه می‌کردند حوزه علمیه قم مرکز علم شود. آیت‌الله محمدتقی بافقی به همین دلیل از عتبات به قم آمد. علما گفته بودند: اگر فرد استخوان‌داری پیدا بشود کمکش خواهیم کرد. بعد از رایزنی و مشورت، آیت‌الله حائری را پیشنهاد کردند. آیت‌الله بافقی ایشان را این‌گونه توصیف کردند: «در نزدیکی قم (اراک) آیت‌الله حائری هستند که در حد آیت‌الله نائینی و آیت‌الله ابوالحسن اصفهانی هستند
و مورد توجه و وثوق آیت‌الله سیدمحمدکاظم یزدی و آیت‌الله سیدمحمدتقی شیرازی می‌باشند».۷ بالاخره آیت‌الله حائری در بهار ۱۳۰۱ش حوزه علمیه قم را تأسیس کرد و به آیت‌الله مؤسس ملقب شد.
 
حوزه علمیه قم با آغاز درس و مدیریت آیت‌الله حائری هر روز پررونق‌تر و پرتحرک‌تر می‌گردید و در ردیف حوزه‌های درجه اول جهان اسلام قرار می‌گرفت. تعداد طلابش روزبه‌روز بیشتر می‌شد و آوازه‌اش کل ایران را پر می‌کرد. درمجموع، آیت‌الله حائری با سه محور مرجعیت، تدریس و زعامت علمی و اداره امور حوزه در تثبیت و توسعه حوزه علمیه قم مؤثر بود. وی با توجه به آشنایی با حوزه‌های بزرگ شیعی سامرا و نجف و کربلا و اطلاع از شیوه مدیریت و ضعف و قوت پیشینیان خود و تجارب خویش در حوزه اراک، بیش از هر موضوع به برنامه‌ریزی برای تثبیت حوزه و پیشرفت و بالندگی آن می‌اندیشید.   
 
وقایع سیاسی
مقارن با تأسیس حوزه علمیه قم رویدادهای مهمی در ایران و جهان رخ داد. اهم آنها عبارت‌اند از: کودتای ۱۲۹۹ش، جنگ جهانی اول، تبعید مراجع نجف به ایران و تاج‌‎گذاری رضاشاه. رضاخان برای رسیدن به قدرت به پشتیبانی علما نیاز داشت؛ لذا آیت‌الله حائری با دوراندیشی خاص خود و استفاده از فرصت پیش‌آمده، حوزه علمیه قم را تأسیس کرد.
 
با آغاز جنگ جهانی اول، نجف و کربلا ناامن شد. طلاب جذب حوزه علمیه قم شدند؛ چون آیت‌الله حائری با تدبیر و شناخت دقیق اوضاع، حوزه‌ای امن و آرام برای تحصیل علما آماده کرده بود. از سویی، مراجع نجف به دلیل رویارویی با دولت انگلیس به ایران تبعید شدند. آنها شهر قم را انتخاب کردند. مؤسس حوزه علمیه قم با آمدن این بزرگان حوزه را بیشتر رسمیت داد.۸ 
 
در سال ۱۳۰۴ش رضاشاه تاج‌گذاری و حکومت از قاجار به پهلوی تغییر کرد. رضاشاه تلاش می‌کرد با اجرای طرح‌هایی حوزه علمیه را بردارد؛ از جمله، امتحان وزارت معارف اسلامی از طلاب، متحدالشکل کردن لباس و... . آیت‌الله حائری با واکنش‌های رژیم پهلوی‌ درست و سنجیده رفتار می‌کرد و می‌فرمود: آنها می‌خواهند حوزه را بردارند؛ واکنش تند درحال‌حاضر به مصلحت نیست. برای حفظ حوزه نوپای قم باید مماشات کرد. اگر بخواهیم الان عَلَم مبارزه را بلند کنیم، آنها حوزه را نابود خواهند کرد.۹ رضاشاه در برابر صبر و حوصله آیت‌الله حائری گفت: تمام علما را از بین بردم جز این یک نفر (حائری). این را هم اگر برمی‌داشتم، اسلام را برمی‌داشتم.۱۰ 
 
منش سیاسی
در این دوره رشد سیاسی و وضع فرهنگی و معیشتی مردم چندان بالا نبود که بتوان مبارزه جدی کرد، اما دهه آخر عمر ایشان شرایط ایجاب می‌کرد از هر آن‌چه رنگ و بوی سیاسی داشت، کامل کناره‌گری نکند؛ ازاین‌رو به رضاشاه تبریک نگفت و برای مراسم تاج‌گذاری نرفت و گفت: من بِهِ الکفایه موجود است و وجود من لازم نیست.۱۱
 
درکل، آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی در آن اوضاع سیاسی و هجوم رضاشاه با صبر و بردباری حوزه‌ای تأسیس کرد که نهضت فرهنگی ـ اجتماعی وسیعی در ایران و جهان پدیدار ساخت و تحولات بسیاری در تکامل اندیشه مذهبی مردم به‌وجود آورد که می‌توان بقای دین و روحانیت در ایران را مرهون استقامت و بردباری او در برابر جسارت‌های رضاشاه در جهت از بین بردن روحانیت و دین با کشف حجاب، منع مجالس عزاداری و... دانست.۱۲
 
در تحلیل رفتار بردبارانه ایشان با رژیم پهلوی نگرش او نیز مؤثر است. وی دربار پهلوی را تحت نفوذ روس و انگلیس می‌دانست. روی‌هم‌رفته، آیت‌الله حائری در این دوره هرچند بر ضد حکومت و در حمایت از مخالفان موضع نمی‌گرفت، اما حکومت هیچ‌گاه نمی‌توانست از سلوک وی به نفع خود بهره‌برداری کند.۱۳
 
رحلت
از این عالم بزرگ اسلام دو پسر (مرتضی و مهدی) و سه دختر به یادگار ماند. سرانجام بزرگ‌مرد جامعه روحانیت در ۹ بهمن ۱۳۱۵ش/ ۱۷ ذی‌القعده ۱۳۵۵ق دیده از جهان فرو بست. ملت ایران عزادار بود، ولی دشمنان دین و روحانیت خوشحال بودند. در هر صورت با وجود ممانعت رژیم از عزاداری، پیکر این عالم ربانی در میان جمعیت خروشان از مردان و زنان با احترام در مسجد بالاسر قم، که محل تدریس و نماز ایشان بود، به خاک سپرده شد.۱۴ 
 
آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم، و دو تن از اطرافیان وی
آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم، و دو تن از اطرافیان وی
شماره آرشیو: 4364-4ع 
پی نوشت:
 
۱. محمدشریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج ۱، تهران، ۱۳۵۴، ص ۲۸۳.
۲. مجله پاسدار اسلام، ش ۲۸ (۱۳۶۳)، ص ۵۵.
۳. مجله یاد، ش ۴ (۱۳۶۵)، ص ۲۴.
۴. حسن مرسلوند، زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج ۳، تهران، نشر الهام، ۱۳۷۳، ص ۵۹.
۵. محمدشریف رازی، آثارالحجه، ج ۱، قم، ۱۳۳۲، صص ۸۷ـ۸۸.
۶. سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر طرح نو، ۱۳۷۱، صص ۱۵، ۱۹ و ۲۰.
۷. محمدمهدی حرزاده و...، ستارگان حرم، ج ۲، قم، نشر زائر، ۱۳۷۷، ص ۱۹۷.
۸. ذکرالله محمدی، آیت‌الله عبدالکریم حائری، قم، نشر زائر، ۱۳۸۳، ص ۴۹.
۹. محسن بهشتی‌سرشت، نقش علما در سیاست، تهران، پژوهشکده امام خمینی، ۱۳۷۸، ص ۳۵۳.
۱۰. حمید بصیرت‌منش، علما و رژیم رضاشاه، تهران، نشر عروج، ۱۳۷۸، صص ۲۴۷ و ۲۴۸.
۱۱. همان، صص ۲۴۰ و ۲۴۱.
۱۲. صدر حاج سیدجوادی و...، دایره‌المعارف تشیع، ج ۶، تهران، نشر محبی، ۱۳۷۶، ص ۴۵.
۱۳. علی کریمی جهرمی، آیت‌الله عبدالکریم حائری، ج ۱، قم، ۱۳۷۲، صص ۶۰ و ۶۴.
۱۴. محمدشریف رازی، آثارالحجه، همان، صص ۶۶ـ۶۷. https://iichs.ir/vdcg7w9q.ak9u74prra.html
iichs.ir/vdcg7w9q.ak9u74prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما