بررسی کارگزارانه افول پهلوی با تمرکز بر هویدا؛

نقش سیاست‌ورزی هویدا در افول پهلوی

هویدا از جمله کارگزارانی است که توانست سیزده سال کرسی نخست‌وزیری خود را حفظ کند، اما در این مدت چه سیاستی در پیش گرفت که افول پهلوی سرعت یافت و در زمان کنار رفتن او از این پست، زنگ خطر سقوط این حکومت به صدا درآمد؟
نقش سیاست‌ورزی هویدا در افول پهلوی
 
پیرامونِ افول تدریجی حکومت پهلوی و شخص محمدرضا پهلوی در جامعه ایرانی در دهه‌های 1340 و 1350 بحث‌های گسترده‌ای صورت گرفته است. صرف‌نظر از نگاه ساختاری به داستانِ این افول، می‌توان کارگزارانه نیز به آن نگاه کرد و به جست‌وجوی نقش افرادی پرداخت که مانند یک کاتالیزور در سرعت بخشیدن به افول حکومت پهلوی عمل کرده‌اند. در میانِ کارگزاران، امیرعباس هویدا با قریب به سیزده سال سابقه نخست‌وزیری (1343-1356) می‌تواند گزینه مناسبی برای این بررسی باشد. با توجه به این اهمیت، نوشتارِ پیش رو به نقش و عملکرد هویدا در افول حکومت پهلوی در جامعه ایران اختصاص یافته است.
 
جوان‌گرایی با چاشنی اطاعت
محمدرضا پهلوی در دهه 1340 دست به جوان‌گرایی در ساختار قدرت زد تا بتواند هر چه بیشتر کنترلِ سیاست در ایران را به‌دست گیرد و آن را به شخص خود پیوند زند. اوج این جوان‌گرایی، امیرعباس هویدا بود. هویدا به‌واسطه تحصیل و پیوند عمیق با جامعه فرانسه فاقد ریشه‌های عمیقِ فرهنگ ایرانی بود؛ از فردوسی، حافظ، سعدی و مولوی چیزی نمی‌دانست و «فرهنگ فرانسوی غذای فکری» او بود. هویدا با توجه به زبان و فرهنگی که در آن تربیت شده بود، به قول همسرش، «برای ایرانی‌ها زیاده از حد اروپایی بود». به خاطر ضعف ریشه‌های ملی معمولا او را نه شخصیتی ملی، بلکه جهان ـ وطنی می‌دانند. به کار گماردن چنین شخصی، آن هم ابتدا به‌عنوان وزیر دارایی کابینه منصور و سپس نخست‌وزیر، جای بسی تأمل داشت. پس از ترور منصور، شاه در نیمه‌های شب هویدا را خواست و گفت که او را برای نخست‌وزیری برگزیده است. هویدا پاسخ داد که بخش اعظم عمر خویش را در خارج از ایران گذرانده است، با ایران و مردمش آشنایی چندانی ندارد و حتی «فارسی را با کمی لهجه صحبت می‌کند»؛ نیز هنوز کم‌تجربه است. شاه با لحنی قاطع و ایجازی کامل، خطاب به کسی که بعدها شاه را فقط «ارباب» می‌خواند، گفت: «خودمان یادتان خواهیم داد!» گویی همین کم‌تجربگی بود که شخصیت وی را مطلوب شاه می‌ساخت و نیز او را از نظر سیاسی کاملا بی‌خطر می‌ساخت تا بتواند طولانی‌ترین دوران نخست‌وزیری را در تاریخ ایران به نام خویش ثبت کند.1 چرا که محمدرضا پهلوی پس از ترور حسنعلی منصور سعی کرد با تمرکز قدرت، مقام نخست‌وزیری را به سمت قدیمی وزیراعظمی سوق دهد و با انتخاب نخست‌وزیران مطلوب به این هدف دست پیدا کند. هویدا توانست این نقش را برای شاه ایفا کند.2 حالا شاه مطمئن شده بود که چنین جوانانی در اطراف او حضور دارند تا بتواند با اطاعت‌پذیری آنها رویای تمرکز قدرت در شخص خود را عملی کند؛ جوانانی مانند هویدا که حتی هنگامی که شاه خبر دستگیری‌اش را به او می‌دهد، خود را «سرباز اعلیحضرت» می‌داند و هر دستوری که فرمانده به او بدهد اجرا می‌کند و با کمال میل آماده است.3
 
تضعیف مکانیسم‌های کنترل قوه مجریه
از هنگام روی کار آمدن هویدا به بعد اوضاع سیاسی جامعه به شکلی درآمد که پیامدهای آن چیزی نبود جز تسلط کامل شخص محمدرضا پهلوی بر سازمان‌ها و نهادهای دولتی کشور. دوازده سال و هفت ماه صدارت هویدا، به‌رغم افزایش کمی نخبگان دیوانی به لحاظ کیفی، یعنی نقش آنها بر روند تصمیم‌گیری‌های سیاسی، فاجعه‌آمیزترین دوران برای نخبگان سیاسی به‌طور عام و نخبگان دیوانی به‌صورت خاص به‌حساب می‌آید. کابینه هویدا از 22 وزارت‌خانه، هفت پست معاونت و نخست‌وزیری و هفت مشاور وزیر تشکیل می‌شد. مسئولیت‌های معاونان و مشاوران نخست‌وزیر و بوروکراسی‌هایی که در اختیار داشتند در مقایسه با برخی از وزارتخانه‌ها از گستردگی سازمانی بیشتری برخوردار بودند. این وضعیت دو مسئله انکارناپذیر را به نمایش می‌گذارد: یکی افزایش تعداد حقوق‌بگیران دولتی و دیگری تبدیل‌شدن دستگاه حکومتی به بزرگ‌ترین نهاد اشتغال‌زا و سرمایه‌گذار. در عین حال این شکل جدید سرمایه‌داری دولتی در راستای تأمین منافع مردم و تحقق قانون از ناکارآمدترین اشکال نظام سیاسی بوده است؛ چراکه عنوان نخست‌وزیری نقش کلیدی و استراتژیک بازی نمی‌کرد. نقش اصلی نخست‌وزیر در کابینه تحمیل نتیجه‌ای بود که قبلا در دربار روی آن توافق شده بود. کابینه مستقلا نمی‌توانست تصمیم مهمی اتخاذ کند و تصمیمات را قبلا شاه در مذاکره با نخست‌وزیر، وزرا یا اعضای محفلِ درونی خود و یا رؤسای سازمان‌های مختلف مملکتی اتخاذ می‌کرد. حداکثر کار کابینه این بود که برای پیدا کردن راه‌های اجرای تصمیمات شاه با یکدیگر مشورت کنند.4
 
اعضای کابینه هویدا حتی در مواردی که خارج از وظیفه کابینه نیز بود به شاه و تصمیمات او خدمت می‌کردند. به‌عنوان مثال هنگامی که برای نمایش دموکراتیک جلوه دادنِ حزب رستاخیز، دو جناح رقیب لیبرال سازنده و ترقی‌خواه در درون آن ایجاد شد، این دو جناح به ترتیب تحت رهبری جمشید آموزگار و هوشنگ انصاری که هر دو از وزرای کابینه هویدا بودند قرار گرفتند.5 این موارد نشان می‌دهد که مکانیسم‌های کنترل قوه مجریه بر سیاستِ ایران به‌شدت تضعیف شده بود.
 
مسئولیت‌های معاونان و مشاوران نخست‌وزیر و بوروکراسی‌هایی که در اختیار داشتند در مقایسه با برخی از وزارتخانه‌ها از گستردگی سازمانی بیشتری برخوردار بودند. این وضعیت دو مسئله انکارناپذیر را به نمایش می‌گذارد  
ناکارآمدی نخست‌وزیری در طوفان بزرگ
روحیه هویدا که اطاعت‌پذیری از محمدرضا پهلوی را به جریان انداخته بود باعث شد تا هویدا جدی گرفته نشود و در نتیجه اگر کاستی‌های حکومت‌داری شاه را نیز به وی گوشزد می‌کرد، کارآمد نبود و کنشگری نخست‌وزیری مسدود شده بود. از مهم‌ترین سال‌هایی که منصب نخست‌وزیری در بحران باید سلطنت را یاری می‌کرد دهه‌های 1340 و 1350 بود. در اوایل دهه 1350 نخست‌وزیری و کابینه نتوانست از طوفان بزرگی که در راه بود جلوگیری کند. در آذرماه 1352 شاه برای شروع مصاحبه مطبوعاتی شگفتی‌آفرین خود با نمایندگان مطبوعات خارجی انتظار می‌کشید تا چهار برابر شدنِ درآمد حاصل از نفتِ ایران را به اطلاع عموم برساند و ضمن اعلام ورود خود به صحنه سیاست جهانی، به مردم ایران نیز گوشزد کند که برای همیشه باید رهین منّتش باشند. تصورش این بود که با تزریق این پول به اقتصاد ایران همه او را سیاستمداری بزرگ خواهند شناخت. هویدا و چند تن از وزرای کابینه معتقد بودند باید شاه را از تزریق ناگهانی درآمد اضافی نفت به بازار کشور بازدارند و پیشنهادشان هم این بود که بهتر است که در ابتدای کار فقط 50 درصد این پول وارد بازار شود و بقیه سال‌به‌سال تدریجا به دست مردم برسد، ولی شاه که گوش شنوا برای پذیرش توصیه آنها نداشت، در جلسه شورای عالی اقتصاد ــ که چند روز بعد به ریاست خودش تشکیل شد ــ دستور داد تا در برنامه پنج‌ساله پنجم (هنوز بیش از یک سال از آغازش سپری نشده بود) تجدیدنظر به عمل آید و صنایع سنگین و خریدهای تسلیحاتی در اولویت قرار گیرد.6
 
حتی ابوالحسن ابتهاج، رئیس سابق مدیرعامل سازمان برنامه، نیز نسبت به سیاست‌های شاه ابراز نگرانی کرد. ابتهاج از طریق روابط شخصی که داشت دیدگاه‌های خود را نسبت به دولت بیان می‌کرد. وی رابطه خوبی با هویدا داشت و دائما به او گوشزد می‌کرد که نتیجه سیاست‌هایی که محمدرضا پهلوی در پیش‌گرفته، نابودی سلطنت خواهد بود.7 هویدا حتی در خصوص فسادهایی که در دایره سلطنت رخ می‌داد نیز گاهی به شاه نکاتی را می‌گفت اگرچه شاه هرگز به این نکات توجه نکرد.8 محمدرضا پهلوی هنگامی می‌توانست به این هشدارها توجه کند که به جایگاه مقام نخست‌وزیری در صحنه سیاست ایران اهمیت می‌داد، اما هویدا بوروکراتی فرمان‌بردار بود که به رهبری داهیانه شاه باور داشت و باعث شد تا شاه هم به شنیدن نظرات او و دولتمردان قبلی که از طریق هویدا منتقل می‌شد رغبتی نداشته باشد.9
 
اگر هویدا به اطاعت محض از شاه تن نمی‌داد و قادر بود نظرات خود و متخصصان در مورد جامعه ایران را که به‌واسطه سیاست‌های شاه در آشوب قرار گرفته بود به وی تحمیل کند، می‌توانست تا حدودی به سلطنت کمک کند، اما «ارباب» خواندن شاه مانع از آن می‌شد تا محمدرضا پهلوی هویدا را جدی بگیرد و بدین ترتیب نگران دیدگاه‌هایی که از طریق هویدا بیان می‌شد نبود.
 
فشرده سخن
در روند افول حکومت پهلوی در نزد جامعه ایرانی می‌توان کارگزاران و نقش آنها را نیز مورد بررسی قرار داد. هویدا از جمله کارگزارانی است که به‌واسطه نخست‌وزیری طولانی‌مدت در دوره پهلوی و به دلیل نوع سیاست‌ورزی که در پیش گرفته بود مانند یک کاتالیزور در افول حکومت پهلوی عمل کرد. نقش هویدا در افول حکومت پهلوی در یک فرایند تدریجی قابل رهگیری است. هویدا در ابتدا مسیرِ محمدرضا پهلوی در گرایش به جوانان و اطمینان یافتن از اطاعت‌پذیری آنان را هموار کرد. در مراحل بعد این اطاعت‌پذیری سبب تضعیف مکانیسم‌های کنترل سیاست از جانب قوه مجریه شد و در نهایت این دو عامل باعث شد تا مقام نخست‌وزیری نتواند در طوفان بزرگ انقلاب اسلامی به یاری شاه بشتابد.
 
محمدرضا پهلوی و امیرعباس هویدا در یک کنفرانس
محمدرضا پهلوی و امیرعباس هویدا در یک کنفرانس
 
پی نوشت:
1. محمد سمیعی، نبرد قدرت در ایران: چرا و چگونه روحانیت برنده شد؟، تهران، نشر نی، چ سوم، 1397، ص 543.
2. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (1320-1357)، تهران، انتشارات سمت، چ پنجم، 1387، ص 251.
3. عبدالمجید مجیدی، خاطرات عبدالمجید مجیدی وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه‌وبودجه (1351-1356)، تهران، انتشارات گام نو، چ سوم، 1382، ص 182.
4. علیرضا ازغندی، همان، ص 251.
5. محسن میلانی، شکل‌گیری انقلاب اسلامی، از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمه مجتبی عطار زاده، تهران، نشر گام نو، چ سوم، 1383، ص 139.
6. فریدون هویدا، سقوط شاه، تهران، اطلاعات، چ هفتم، 1374، صص 76-77.
7. فرانسیس بوستاک، جفری جونز (1396)، برنامه‌ریزی و قدرت در ایران (ابوالحسن ابتهاج و توسعه اقتصادی زیر سلطه شاه)، ترجمه مهدی پازوکی و علی حبیبی، تهران، انتشارات کویر، چ سوم، 1396، ص 257.
8. محمد اختریان، نقش امیرعباس هویدا در تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران، تهران، انتشارات علمی، 1375، ص 157.
9. عباس میلانی، نگاهی به شاه، تورنتو، نشر پرشین سیرکل، 1392، ص 2. https://iichs.ir/vdcdkz0f.yt0oo6a22y.html
iichs.ir/vdcdkz0f.yt0oo6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما