نگاهی به حضور ویلیام ناکس دارسی در نفت ایران؛

داستان مردی که بوی نفت را زودتر از دیگران استشمام کرد

هیچ‌گاه تصور نمی‌کرد تکه‌سنگی که در استرالیا طلا درونش پنهان بود، سرانجام او را به سرزمین نفت و تاریخ ایران بکشاند. مردی از طبقه متوسط که با هوش اقتصادی‌اش، در آستانه قرن بیستم، دریچه‌ای تازه به استعمار و سرمایه‌داری جهانی گشود و نامش با نفت ایران گره خورد
داستان مردی که بوی نفت را زودتر از دیگران استشمام کرد
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ ویلیام ناکس دارسی در سال 1849م در شهر نیوتون ابوت واقع در ایالت دونیشر انگلستان متولد شد و در خانواده‌ای از طبقه متوسط رشد پیدا کرد. پدر او فرانسیس دارسی یک وکیل دادگستری بود. دارسی دوران تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس خصوصی پشت سر گذارد، پس از آن وارد تحصیل در دبیرستان وست مینستر شد و تا پایان در آنجا درس خواند، اما بحران مالی، مسیر زندگی او را تغییر داد و به دلیل ورشکستگی پدر، مجبور شد در هفده‌سالگی به استرالیا نقل مکان کند. در استرالیا دارسی در دفتر وکالت پدر مشغول به کار شد تا اینکه یکی از مشتریان روزی به او تکه سنگی نشان داد و گفت که در نزدیکی محلی که او سکونت دارد کوه بزرگی از این سنگ یافت می‌شود. بعد معلوم شد که این تکه سنگ مقداری طلا داشته و از این ارتباط ساده بود که معدن طلای معروف مونت مورگان کشف و استخراج شد. دیری نپایید که دارسی و شرکای او ثروت کلانی به‌دست آوردند و همه آنها به نوعی میلیونر شدند. این ماجرا سبب شد دارسی بار دیگر به سرزمین مادری، یعنی انگلستان، باز گردد و زندگی مجللی در آنجا برای خود و خانواده فراهم کند.[1]
 
معدن مونت مورگان حدود ۱۸۸۸م
جایی که همه چیز شروع شد: معدن مونت مورگان حدود ۱۸۸۸م
 
دارسی در ایران
اما راه دارسی چگونه به ایران باز شد؟ امتیاز استخراج نفت و معادن زیرزمینی ایران برای اولین بار در سال 1872م و در زمان ناصرالدین‌شاه به شخصی انگلیسی به نام بارون ژولویس دورویتر واگذار شد، اما این امتیاز به دلیل اعتراض مردم و علمای کشور به اجرا درنیامد و به نوعی ملغی گردید؛ بااین‌حال، انگلیسی‌ها بی‌خیال نشدند و به تلاش خود ادامه دادند. پس از این ماجرا، باستان‌شناسان فرانسوی با سفر به برخی از مناطق نفت‌خیز ایران از وجود نفت در ایران باخبر شدند. آنها تحقیق خود را در یک کتابچه منتشر کردند و یک ارمنی به نام کتابچی‌خان با مطالعه آن به تحقق رویای کشف نفت در ایران علاقه‌مند شد. او این موضوع را در سفری به فرانسه با وزیرمختار انگلستان، دراموند
ولف، در میان گذاشت. کتابچی‌خان از وی خواست ثروت خود را در راه کشف نفت سرمایه‌گذاری کند. دراموند ولف نیز دارسی را معرفی کرد و کتابچی‌خان پس از سفر به لندن با دارسی گفت‌وگو کرد و موافقت وی را برای کشف نفت در ایران به‌دست آورد.[2]  
 
دارسی برای اطمینان از وجود منابع نفتی در ایران دو مهندس زمین‌شناس به نام دالتون و برلز را به ایران فرستاد و آنها پس از بررسی و تحقیق گزارش دادند که در جنوب و جنوب غربی ایران منابع نفتی عظیمی وجود دارد که می‌توان آن را استخراج کرد. به این ترتیب او آمادگی خود را برای سرمایه‌گذاری در ایران اعلام کرد. دارسی حتی در انگلستان نیز چهره و شخصیت شناخته‌شده و مشهوری نبود، اما عقد پیمان نفتی با شاهان قاجار شهرت و نامی برای او دست و پا کرد؛ به شکلی که او را پدر نفت خاورمیانه لقب دادند.[3]
 
تصویری از ساخت اولین دکل حفاری نفت در شهر مسجد سلیمان
تصویری از ساخت اولین دکل حفاری نفت در شهر مسجد سلیمان
 
قرارداد دارسی
دارسی ضمن موافقت با سرمایه‌گذاری در این طرح، در سال 1901م نماینده‌ای به نام ماریوت همراه کتابچی‌خان به تهران اعزام کرد تا با دولت ایران مذاکره و امتیازی حاصل کند. مذاکرات بین دولت ایران و نماینده دارسی به منظور عقد قراردادی جهت گرفتن امتیاز نفت شروع شد. پرواضح است که دولت ایران در این مقطع هنوز به اهمیت صنعت نفت پی نبرده بود و هنوز به لحاظ عمل و تکنولوژی به آن سطح نرسیده بود که بتواند برای کشف نفت کاوش عملی انجام دهد؛ درنتیجه هنگام اعطای امتیاز دقت لازم را به کار نبرد و به همین دلیل به آسانی امتیاز بهره‌برداری از منابع زیرزمینی کشور را به مدت شصت سال به یک شخص خارجی واگذار کرد. البته برخی معتقدند که در آغاز طرح موضوع، دولت ایران با اعطای امتیاز موافق نبود، اما بعد از اینکه نماینده دارسی به دیدار صدراعظم ایران رفت و به مقامات ایران وعده پول در صورت امضای قرارداد داد، دولت ایران با امضای قرارداد موافقت کرد. سر آرتور هاردینگ، وزیرمختار انگلستان، گفته است: ما پنجاه‌هزار سهم کمیسیون پخش کردیم؛ سی‌هزار سهم به مظفرالدین‌شاه، ده‌هزار سهم به امین‌السلطان اتابک، پنج‌هزار سهم به مشیرالدوله، وزیر خارجه، و پنج‌هزار سهم به سهام‌الدوله غفاری، وزیر معدن، اختصاص پیدا کرد.[4]
 
روس‌ها در اینجا راضی به دادن این امتیاز به انگلستان نبودند، اما دولت انگلستان با فریب دادن آنها این قرارداد را امضا کرد؛ به این ترتیب، قراردادی در ماه مه 1901م بین امین‌السلطان و ماریوت امضا شد که بر اساس آن امتیاز اکتشاف، استخراج و بهره‌برداری از منابع نفتی در سراسر
ایران به استثنای پنج ایالت آذربایجان، گیلان، مازندران، گرگان و خراسان به مدت شصت سال به دارسی واگذار گردید.[5]
 
تلاش‌های دارسی برای کشف نفت
دارسی بر اساس قراردادی که با دولت ایران بسته بود، عده‌ای از حفاران و متخصصان را به استخدام خود درآورد تا به حفر چاه و کشف منابع نفتی ایران مشغول شوند، اما پس از مدتی که از عملیات کارگران گذشت، نتیجه مطلوبی حاصل نشد و کسانی که عملیات اکتشاف و استخراج را برعهده داشتند ناامید ایران را ترک کردند. دارسی با مشاهده این وضع، دیگر مایل نبود سرمایه‌اش را در این راه خرج کند و قصد ترک پروژه را داشت. در همین زمان بود که نیروی دریایی انگلستان تصمیم گرفت سوخت ناوهای جنگی خود را از زغال سنگ به نفت تبدیل کند و به منظور دستیابی به نفت ارزان از دولت انگلستان تقاضا شد که اکثریت سهام شرکت را بخرد تا خود مالک نفت استخراج‌شده باشد؛ به‌ویژه که فرمانده نیروی دریایی انگلستان دستور داد به هر شکل ممکن که شده امتیاز یادشده برای دولت انگلستان در نظر گرفته شود و دارسی را تشویق کند که به عملیات خود در ایران ادامه دهد. پس از اینکه دارسی با حمایت دولت انگلستان به ادامه کار تشویق شد، مهندسان حفاری انگلیسی در مسجد سلیمان موفق شدند چاه‌های نفت را کشف کنند. پس از این موفقیت بود که در آوریل 1909م شرکت نفت ایران ـ انگلستان با سرمایه دو‌میلیون لیره تشکیل شد و در لندن به ثبت رسید و بدون فوت وقت آغاز به کار کرد.[6]   
 


سفره‌ای که برای انگلیس پهن بود!

 
 
 
 
با آغاز جنگ جهانی اول، دولت انگلستان به منظور تأمین نفت ارزان برای نیروی دریایی خود درصدد برآمد تا بخشی از سهام شرکت نفت ایران و انگلستان را خریداری کند. بعد از اینکه مجلس عوام انگلستان قانونی در این زمینه وضع و مجوز مورد نظر را برای دولت این کشور صادر کرد قراردادی بین دولت انگلستان و شرکت نفت ایران ـ انگلستان منعقد گردید که براساس آن، دولت انگلستان با خرید دومیلیون سهام عادی شرکت و هزار سهم مرجح آن، توانست اکثریت سهام را به‌دست آورد. به این ترتیب، دولت انگلستان با خرید اکثریت سهام شرکت نفت ایران ـ انگلستان، در حقیقت صاحب اصلی امتیاز شد و با این عمل خود، عملا قرارداد را نقض کرد. دولت انگلستان با عقد این قرارداد توانست سلطه و سیطره کامل خود را بر شرکت استوار سازد و به خاطر حفظ منافع خود، در امور داخلی ایران مداخله کند. جالب اینجاست که حتی خود دارسی نیز به این عمل دولت انگلستان اعتراض کرد؛ زیرا او خود را صاحب اصلی این امتیاز می‌دانست و نمی‌خواست به‌هیچ‌وجه منافعش به خطر بیفتد.[7]    
  بخشی از پالایشگاه آبادان
بخشی از پالایشگاه آبادان
 
جالب‌تر این است که در برهه جنگ جهانی اول، صدور نفت ایران به انگلستان بدون هیچ مشکلی ادامه داشت، اما بعد از جنگ، شرکت مدعی شد که ایران در نگهداری و حفاظت از لوله‌های نفت در مقابل آلمان کوتاهی کرده است و با این بهانه
واهی از پرداخت حق امتیاز به ایران خودداری کرد. از طرف دیگر دولت ایران مدعی بود که شرکت در امور داخلی ایران مداخله می‌کند و همچنین نفت ایران را به بهای اندک می‌خرد. این امر زمینه و بستری برای اختلاف میان دو طرف شد. بعد از مدتی اختلافات تا حدودی حل شد و روابط میان دو طرف بهبود پیدا کرد؛ بااین‌حال در بلندمدت ایران از اعطای این امتیاز به دولت انگلستان و شهروندش دارسی بسیار ناراضی بود. همین امر موجب شد که امتیاز در دوره رضاشاه دوباره بازبینی شود. رضاشاه نیز که قصد داشت اقتدار خود را نشان دهد در عملی شتاب‌زده و عجولانه امتیازنامه دارسی را پاره کرد و در آتش انداخت. اما این کار او نیز چندان نتیجه‌ای نداشت و از دل قرارداد دارسی قرارداد سال 1933م بیرون آمد که باز منافع و مصالح دولت انگلستان را تأمین می‌کرد و سودی برای مردم ایران نداشت.[8]
 


چگونه مذاکرات نفتی به قرارداد 1933 منتهی شد؟

 


برگ برنده انگلیسی‌ها در مذاکره نفتی با رضاشاه

 


تفاوت‌های قرارداد 1933 با قرارداد دارسی

 


مذاکره یا بازیِ سیاسی انگلیس و رضاشاه؟

 


سیاست اعلامی رضاشاه؛ طرح متفاوت از سیاست اعمالی

 


از انعقاد قرارداد 1933 تا ژست ضدانگلیسی

 
در نهایت باید گفت که قرارداد دارسی نه تنها ساختار اقتصادی ایران را به صورت اساسی دچار تغییر کرد و یک اقتصاد نفتی رانت‌محور را برای سال‌ها به ارث گذاشت، بلکه زمینه و بستری فراهم کرد که پیامد و عواقب آن دخالت بیشتر انگلستان در سپهر سیاسی ایران بود. دارسی با هوش و ذکاوت اقتصادی خود به خوبی دریافته بود که نفت در عرصه جهانی منبع انرژی بسیار مهمی است و نیاز جهان به آن افزایش خواهد یافت.
 
ویلیام ناکس دارسی
ویلیام ناکس دارسی
 
دارسی در پایان عمر، فردی ثروتمند و موفق به لحاظ اقتصادی قلمداد می‌شد. او در سال‌های پایانی عمر دچار برونشیت مزمن شد و در اوایل سال 1917م درگذشت. ثروت او هنگام مرگ حدود یک‌میلیون پوند تخمین زده می‌شد که در زمان خود مبلغ چشمگیری بود.
 


سنگ بنای کج دارسی

 
 
 
  
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، انتشارات پیام، 1358، تهران، ص 251.
[2]. اسماعیل اقبال، نقش انگلستان در کودتای 28 مرداد 1332ش، تهران، انتشارات اطلاعات، 1375، ص 19.
[3]. «دارسی و ماجراجویی‌های او»، دنیای اقتصاد، ش 1710 (22 دی‌ماه 1387).
[4]. اسماعیل اقبال، همان، ص 20.
[5]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1364، ج 1، ص 313.
[6]. اسماعیل اقبال، همان، ص 22.
[7]. مظفر شاهدی، «نفت ایران از امتیاز دارسی تا قرارداد گس ـ گلشاییان»، اعتماد، ش 1071 (20 اسفند 1384).
[8]. محمدعلی موحد، خواب آشفته نفت: از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه، تهران، نشر کارنامه، 1399، ص 323.
 
https://iichs.ir/vdcf00d0.w6dvjagiiw.html
iichs.ir/vdcf00d0.w6dvjagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما