روایتی از حضور مردم ایران در استقبال از امام خمینی؛

ماجراهای ناگفته از 12 بهمن 1357

در سرمای زمستان ۱۳۵۷، جاده‌های ایران مملو از مردمی شد که با اتوبوس، کامیون و حتی پیاده راهی تهران شدند. هدفشان یک چیز بود: دیدار با رهبر تبعیدی‌شان که پس از سال‌ها به وطن بازمی‌گشت. در این نوشتار، جزئیاتی از آن روز تاریخی را می‌خوانید که کمتر شنیده‌اید
ماجراهای ناگفته از 12 بهمن 1357
 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در پی اوج‌ گرفتن مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی و به خصوص تظاهرات بزرگ تاسوعا و عاشورا و فرار محمدرضا پهلوی از ایران و راه‌پیمایی میلیونی مردم در اربعین حسینی (۲۹ دی ۱۳۵۷)، امام خمینی در پیامی اعلام کردند به‌زودی به ایران باز می‌گردند،[1] اما آمریکا و شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر حکومت پهلوی، با این امر مخالف بودند.[2] همین مخالفت موجب شد برخی یاران امام نیز مخالف بازگشت امام باشند،[3] ولی ایشان توصیه‌ای را دراین‌باره نپذیرفتند و در پیامی تصریح کردند که به‌زودی به ایران خواهند آمد تا در کنار مردم مبارزه کنند.[4] ایشان 5 یا 6 بهمن‌ماه را برای ورود خود تعیین کردند که با کارشکنی‌های دولت وقت ممکن نشد و سرانجام در 12 بهمن 1357 بازگشت ایشان به ایران میسر شد. بازگشت امام در این تاریخ با استقبال گسترده مردم مواجه شد. مردم از سراسر کشور راهی تهران شدند و کمیته استقبال امام، که چندی پیش از آن ایجاد شده بود، مسئول سازمان‌دهی حضور مردم گردید. آنچه در این نوشتار مطرح است میزان استقبال مردمی از امام خمینی و جزئیات آن است.
 


بستن فرودگاه و مصائب پیش روی نخست‌وزیر

 


تلاش حامیان پهلوی برای لغو سفر امام

 
 
 
 
کاروان‌های مردمی
 با مشخص شدن برنامه ورود امام خمینی به ایران مردم از سراسر کشور راهی تهران شدند تا در مراسم استقبال حضور یابند. به گفته یکی از انقلابیون همدان عده بسیاری از مردم همدان پس از آگاهی از ورود امام در جلوى مسجد جامع همدان تا امام‌زاده عبدالله جمع شدند و آیت‌الله مدنى آنان را رهبرى مى‌كرد. در نهایت با 66 دستگاه مینى‌بوس و اتوبوس و تعداد بى‌شمارى سوارى به سوى تهران حركت كردند و ساعت 3 بامداد 12 بهمن به میدان آزادى رسیدند. بعد از آنجا به سوى دانشگاه تهران و سپس بهشت زهرا حركت كردند.[5] گزارش‌ها نشان می‌دهد مردم از شهرهایی چون زنجان، کرمانشاه، یزد و بندرعباس با اتوبوس‌های اجاره‌ای، کامیون و حتی پیاده به سمت تهران حرکت کردند. حتی بعضی از روستاییان گیلان و مازندران شب‌ها را در مساجد تهران به‌سر بردند تا در استقبال شرکت کنند. تعداد زیادی از مردم جهرم نیز برای شرکت در مراسم استقبال داوطلب شدند. کاروان مردم جهرم در چهارمین روز بهمن‌ماه به تهران وارد شدند و مردم تهران در ورودی شهر از آنها پذیرایی کردند؛ آنها سپس به  مدرسه علوی، که کمیته استقبال برای اسکان کاروان جهرم در نظر گرفته بود، رفتند و در آنجا مستقر شدند. این کاروان در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در تظاهرات نیز شرکت می‌کردند.[6] از سایر شهرهای کشور همچون
سبزوار، یزد، ارومیه و سیرجان و... مردم در این مراسم حضور یافتند؛ چنان‌که بنابر گزارش روزنامه كیهان تعداد صد اتوبوس از سبزوار به ‌منظور استقبال از امام راهی تهران شدند.[7]
 
در خمین نیز هر آنچه اتوبوس و مینی‌بوس وجود داشت در روز 5 بهمن‌ماه داوطلبانه و رایگان مردم این شهر را که در میدان اصلی این شهر حاضر شده بودند، به تهران آوردند. حجت‌الاسلام حجتی کرمانی در خاطرات خویش درباره روز ورود امام از اتوبوس‌هایی سخن گفته است که «قبلا آماده شده بود» و کرمانی‌ها را به طرف فرودگاه برد تا «در صف مدعوین شهرستان‌‌ها قرار بگیرند».[8] از سایر شهرهای ایران نیز مردمی که مشتاق و چشم‌انتظار امام بودند خود را به تهران رساندند.
 
گستره استقبال از امام
در روز 12 بهمن 1357، تراکم جمعیت در استقبال از امام خمینی بی‌سابقه بود. طبق مشاهدات عینی، از میدان آزادی تا بهشت زهرا، جمعیت به قدری متراکم بود که هر متر مربع حداقل هشت نفر جای گرفته بودند. مردم حتی بر روی درخت‌ها، تیرهای چراغ‌برق و پشت بام‌ها ایستاده بودند. این اجتماع مردمی از نظم خودجوش برخوردار بودند و به‌رغم نبود نیروی انتظامی رسمی، مردم با تشکیل زنجیره‌های انسانی مسیر حرکت امام را سازمان‌دهی کردند. جوانان داوطلب با اتصال دست‌ها به هم، مانع از فشار جمعیت به موکب امام شدند. محسن رفیق‌دوست، که راننده امام بود و ایشان را از فرودگاه به بهشت‌زهرا رساند، از فشار جمعیت بر ماشین سخن گفته است: «وقتی که فشار زیاد می‌شد دو اتفاق می‌افتاد: اول اینکه داخل ماشین مثل شب تاریک می‌شد و هوا کم می‌آمد؛ یعنی تنفس مشکل می‌شد و من فوری کولر را روشن می‌کردم؛ دوم اینکه ماشین به چپ و راست مایل می‌شد و من می‌ترسیدم مشکلی پیش آید، اما ایشان می‌گفتند: آرام باشید هیچ اتفاقی نمی‌افتد. خیلی با اطمینان در خیابان شهید رجایی ــ جایی که دست چپ ما به‌اصطلاح گودهای قدیم تهران بود ــ ایشان گفتند: احمد من با این مردم کار دارم و این مردم هم با من کار دارند. از اول عنایتشان به آنهایی بود که قبل از انقلاب مورد ظلم واقع شده بودند و انقلاب مأموریت داشت که این ظلم را بردارد».[9]
 
امام خمینی سوار بر اتومبیل و در لحظات خروج از محوطه فرودگاه مهرآباد تهران (12 بهمن 1357)
امام خمینی سوار بر اتومبیل و در لحظات خروج از محوطه فرودگاه مهرآباد تهران (12 بهمن 1357)
 
به گفته ناطق نوری، که جزء کمیته استقبال امام بود، شلوغی جمعیت استقبال‌کننده به‌قدری بود که از هفتادهزار نیروی انتظامی که برای نظم مراسم تشکیل داده بودند یک نفر هم پیدا نبود: «یعنی بین جمعیت گم بودند و در جایگاه و آن طرف‌ها قرار داشتند».[10]
 
میزان جمعیت در بهشت زهرا به‌قدری بود که جلوی حرکت ماشین را گرفته بود. ناطق نوری دراین‌باره در مصاحبه تلویزیونی گفته است: «یک وقت دیدم ماشین تلویزیون نمی‌آید ماشین من جلوی آن بود و پشت شیشه نگاه کردم و فهمیدم که نمی‌آید بالاخره نمی‌دانم چه نیرویی باعث شد من در را باز کردم و از ماشین جیپ همین طور که می‌رفت پریدم پایین. حالا شما فکر کنید که یک طلبه‌ای تنها درحالی‌که جمعیت موج می‌زند چه کار می‌تواند بکند. رفتم از راننده تلویزیون پرسیدم چرا نمی‌آیی؛ عقب را نگاه کردم دیدم ماشینی دیده نمی‌شود فقط جمعیت است و ماشین اصلا دیده نمی‌شود گاهی هم همدیگر را فشار می‌دادند...».[11]
 
نمایی از برخی استقبال‌کنندگان از امام خمینی در بهشت زهرای تهران (12 بهمن 1357)
نمایی از برخی استقبال‌کنندگان از امام خمینی در بهشت زهرای تهران (12 بهمن 1357)
 
ازدحام جمعیت در آن روز چنان زیاد بود که جایی برای نشستن نبود. به همین دلیل به مدرسه رفاه رفتند که آنجا هم جای نشستن نبود. در نهایت به قطعه 17 بهشت زهرا رفتند. در آنجا به کمک همان انتظامات هفتادهزارنفری و دست دادن آنها به یکدیگر راهرویی برای حرکت امام باز شد تا ایشان به محل سخنرانی برسند. چنان‌که ناطق‌نوری بیان می‌کند سخنرانی که تمام شد امام را راه انداختیم و همان دیوار مردمی درست شد تا امام
را به سمت بالگرد ببریم، اما هنگامی که امام رد شد پشت صف خراب شد و  قبل از رسیدن ما، بالگرد احساس خطر کرد و بلند شد.[12]
 
 امام خمینی در حال پیاده شدن از بالگرد در بهشت زهرای تهران
 امام خمینی در حال پیاده شدن از بالگرد در بهشت زهرای تهران
 
در این میان بنا به شواهد موجود گروهی از جمعیت امام را به یک سو و گروه دیگر ایشان را به سوی دیگر می‌کشیدند و هر دو گروه فریاد زدند: « آقا را اذیت نکنید».[13] بر اثر ازدحام جمعیت، حال امام دگرگون شد و به نقل از همراهان امام دستشان را  بر زمین گذاشتند. پای چشم‌های امام در اثر فشار کبود شده بود و نزدیکان امام مانده بودند که چه کنند. در نهایت امام را با آمبولانسی از میان جمعیت رد کردند.[14]
 


«حاشیه‌ها و خاطره‌هایی از عزیمت امام خمینی به بهشت زهرا در دوازدهم بهمن 1357» در گفت‌وشنود با سرهنگ بیوک سیدین


چرا فرانسه از خروج امام خمینی جلوگیری نکرد؟

 


بازگشت امام خمینی به ایران به روایت اسناد لانه جاسوسی


شب 12 بهمن، طولانی‌ترین شب زندگی مردم انقلابی بود

 


آخرین ضربه‌های امام به حکومت پهلوی

 


«ناگفته‌هایی از عزیمت و بازگشت امام خمینی از بهشت زهرا در 12 بهمن 1357» در گفت‌وشنود با خلبان مجید دشتبان


مقامات آمریکایی از بازگشت امام چه می‌گویند؟

 


«جستارها و خاطره‌هایی از نهضت امام خمینی» درگفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمهدی امام جمارانی
 
 
 
نتیجه‌گیری
استقبال ۱۲ بهمن تنها یک رویداد تشریفاتی نبود، بلکه نمایشی از اراده مردمی برای تغییر  بود که با حضور قشرهای مختلف مردم ایران از هر قوم، طبقه و منطقه جغرافیایی به منصه ظهور رسید. حضور میلیونی مردم که از نقاط دورافتاده ایران خود را به تهران رسانده بودند، صحنه‌ای ماندگار در تاریخ معاصر جهان آفرید. گستره حضور مردم در این مراسم ملی بود و از شهرهای کوچک و روستاها نیز مردم برای حضور در این مراسم به تهران آمده بودند. این همبستگی، ادعای تجزیه‌طلبی ایران توسط انقلابیون را به کلی باطل کرد. این روز اثبات کرد که ملت ایران، فارغ از تقسیم‌بندی‌های قومی و مذهبی، حول محور انقلاب اسلامی بازتعریف شده است. این رویداد، الگویی جهانی از ظرفیت مردمیِ تغییر تاریخ بدون خشونت ارائه داد.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. امام خمینی، صحیفه امام، ج 5، ص 502.
[2]. ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، علم، ۱۳۷۵، صص 458-459.
[3]. احمد صدر حاج‌سیدجوادی، خاطرات صدر انقلاب، تدوین مسعود رضوی، تهران، ناشر شهید سعید محبی، ۱۳۸۷، ص 84.
[4]. امام خمینی، همان، ص 502.
[5]. ابوالفتح مومن، انقلاب اسلامی در همدان، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1387، ص 197.
[6]. سیدابوالفضل رضوی و وحید کارگر جهرمی، انقلاب اسلامی در جهرم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 468-470.
[7]. حسن شمس‌آبادی، انقلاب اسلامی در سبزوار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1390، ص 458.
[8]. محمدجواد مرادی‌نیا، خمین در انقلاب، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1383، صص 435-436.
[9]. علی عبداللهی‌نیا، انقلاب اسلامی در کرمان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 75.
[10]. محسن رفیق‌دوست، فوق‌العاده گفتگوی فرزاد حسنی با چهره‌های انقلابی، تهران، مؤسسه جام‌جم، 1387، ص 77.
[11]. علی‌اکبر ناطق‌نوری، همان، ص 101.
[12]. همان‌جا.
[13]. همان، ص 103.
[14]. همان. صص 103-104.
 
https://iichs.ir/vdcfexd0.w6dvyagiiw.html
iichs.ir/vdcfexd0.w6dvyagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما