نگاهی به زندگی سیاسی و فکری سیدفخرالدین شادمان؛

مردی با چهره چندوجهی

آنچه جایگاه او را در دهه‌های 1320 و 1330 با ابهام مواجه می‌کند چهره چندوجهی وی در تاریخ معاصر ایران است.
مردی با چهره چندوجهی
 
تولد؛ نشو و نما در یک بستر دینی
سیدفخرالدین شادمان، منتقد فرهنگی، داستان‌نویس، استاد تاریخ، متصدی مسئولیت‌های دولتی ازجمله نیابت تولیت آستان قدس رضوی، و وزیر کابینه در سال 1286ش، در تهران متولد شد. شادمان در خانواده‌ای متولد شد که سنت آموزش علوم قدیمه دینی در آن سابقه داشت. پدرش حاج سیدابوتراب، واعظ مشهوری بود. شادمان فرزند ارشد در میان شش خواهر و برادرش بود. او تحصیلات خود را در مدرسه علوم دینی «میرزا صالح» و مدرسه «خان مروی» در تهران آغاز کرد، که برنامه درسی‌شان شامل صرف و نحو و ادبیات عرب و فقه اسلامی بود. استادانش سیدمحمد حیاط‌شاهی و شیخ محمدتقی مدرس نهاوندی بودند. وی سپس تحصیلات خود به سبک جدید را در تهران در مدارس «سرچشمه کمال»، «تدین» و «دارالفنون» ادامه داد.[1]
 
شادمان سپس از مدرسه «عالی حقوق» تهران در سال 1306ش. درجه‌ی لیسانس گرفت. در سال‌های 1305 تا 1307ش، درحالی‌که در دارالمعلمین مرکزی به تدریس فرانسه و انگلیسی مشغول بود سردبیری هفته‌نامه ادبی «طوفان هفتگی» را نیز، که محمد فرخی یزدی، شاعر چپ‌گرا، منتشر می‌کرد، به عهده داشت. در این هفته‌نامه مقالاتی از ملک‌الشعرای بهار، عبدالحسین هژیر، اسماعیل یکانی، سیداحمد کسروی، سیدعبدالرحیم خلخالی، علی جواهرالکلام، مهدی بهرامی، عمیدی، رسام ارژنگی، ابوالقاسم سحاب و... منتشر می‌شد.[2] سیاق مقالات چاپ‌شده در ضرورت نوگرایی و تأکید بر عناصر هویتی بود که بعدها به مسئله‌مندی شادمان در حوزه «خودشناسی» و دوگانه‌هایی چون سنت/ تجدد؛ شرق/ غرب و خود/ دیگری، تبدیل شد.
 
درهرحال، شادمان جهت تکمیل دوره تحصیلی به خارج از کشور رفت. در این دوران از دانشگاه «سوربن» دکترای حقوق (1314) و از دانشکده «اقتصاد و علوم سیاسی» دانشگاه لندن دکترای تاریخ (1318) دریافت کرد. او پس از تکمیل مطالعات خود در دانشگاه‌های کمبریج و هاروارد و تدریس زبان‌های شرقی در دانشگاه لندن به ایران بازگشت.[3] آنچه جایگاه او را در دهه‌های 1320 و 1330 با ابهام مواجه می‌کند چهره چندوجهی وی در تاریخ معاصر ایران است. شادمان هم در عرصه نویسندگی و فرهنگ فعال بود و هم در مناصب دولتی خدمت کرد. این دوگانگی، زمینه را برای نقدهای مختلف به او فراهم می‌کرد. نقدها به فخرالدین شادمان را می‌توان در دو دسته کلی جای داد: نقدهای مربوط به عملکرد سیاسی ـ دولتی و نقدهای مرتبط با آثار نویسندگی و فکری.
 
فخرالدین شادمان در کابینه عبدالحسین هژیر
فخرالدین شادمان در کابینه عبدالحسین هژیر (نفر سوم از چپ)
 
نقدهای مربوط به عملکرد سیاسی و دولتی؛ از مسئله نفت تا وزارت
الف) همکاری با دولت‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد 1332
مهم‌ترین و پرتکرارترین نقد به شادمان، پذیرش مسئولیت وزارت اقتصاد ملی در کابینه فضل‌الله زاهدی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. کودتا، که با دخالت مستقیم خارجی و براندازی دولت ملی دکتر محمد مصدق انجام شد، از نظر بسیاری از منتقدان، رویداد نفرت‌انگیزی در تاریخ معاصر ایران به‌شمار می‌آید. همکاری با دولتی که برآمده از این کودتا بود، برای بسیاری پذیرفتنی نیست. از این منظر، شادمان با پذیرش وزارت در کابینه زاهدی، به رژیم برآمده از کودتا «مشروعیت» بخشید و به «تثبیت» آن کمک کرد و از اهداف ملی شدن صنعت نفت، که مصدق نماینده آن بود، فاصله گرفت. شادمان اگرچه پیش از این به مدت چهارده سال به‌عنوان کفیل دولت ایران در سال 1311 به لندن فرستاده شد تا منافع ایران را در شرکت سابق نفت ایران و انگلیس نمایندگی کند، اما هنگامی‌که در سمت وزیر اقتصاد ملی در مذاکرات مربوط به قرارداد کنسرسیوم نفت شرکت کرد، از نگاه ناظران نوعی عقب‌نشینی از دستاوردهای ملی‌شدن صنعت نفت به‌شمار می‌آمد.
 
از طرف دیگر، برخی منتقدان معتقدند که دوره وزارت اقتصاد ملی شادمان، فاقد دستاوردها و اقدامات ماندگار در زمینه توسعه اقتصادی کشور بوده است. آنها معتقدند که وی نتوانست از «فرصت» وزارت برای انجام اصلاحات ساختاری، برنامه‌ریزی‌های توسعه‌ای بلندمدت، یا بهبود وضعیت معیشتی مردم بهره برد. این نقد، بیشتر بر جنبه «کارآمدی» و «اثربخشی» عملکرد او در مقام وزارت متمرکز
است، اما مهم‌ترین وجه نقد عملکرد دکتر شادمان «سکوت» وی در برابر استبداد و خودکامگی‌های پهلوی دوم است؛ چراکه رژیم پهلوی پس از کودتای ۲۸ مرداد، به‌تدریج به سمت استبداد و سرکوب مخالفان حرکت کرد. برخی منتقدان، شادمان را به دلیل «سکوت» یا «اعتراض نکردن» به این روند و دفاع نکردن از آزادی‌های سیاسی و حقوق مردم به‌شدت نقد می‌کنند. آنها معتقدند که روشنفکر و دولتمرد باسابقه فرهنگی، باید در برابر استبداد ایستادگی می‌کرد و صدای اعتراض خود را بلند می‌کرد، اما شادمان چنین نکرده است.
 
نقدهای مربوط به آثار نویسندگی و فکری
ب) تأکید بر «خودشناسی» و راهبرد هویت‌فرهنگی با محوریت زبان
سیدفخرالدین شادمان در حیات خود چندین کتاب درباره چهارچوب نوع تعامل و مواجه با غرب نگاشته است. موضوع محوری این کتاب‌ها چگونگی مواجهه اندیشمندان ایرانی و عموم مردم در برابر ارزش یا ارزش‌های مدرنیته است. در این آثار، به‌ویژه در کتاب «تسخیر تمدن فرنگی» و «تاریکی و روشنایی»، شادمان در عین غرب‌شناسی، غرب‌ستیزی را هم مطرح می‌کند. به‌لحاظ تبارشناسی تاریخی و سیاق مواجه ایرانیان با تمدن غرب، وی سه گونه مواجه را مطرح می‌کند. او معتقد است برخی به‌طورکلی با فرهنگ و تمدن غرب «مخالفت» می‌کنند و معتقدند که ما به هیچ وجه نمی‌توانیم به تمدن غرب نزدیک شویم و از این تمدن استفاده کنیم؛ دوم، برخی هم مثل سیدحسن تقی‌زاده معتقدند که ما برای دستیابی به تمدن، باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شویم و این دیدگاه افراطی را بیان می‌کنند و شاید در همین طیف برخی دین اسلام را هم در مسیر دستیابی به تمدن، ناکارآمد معرفی کرده‌اند. دسته سوم به جنبه‌های مثبت و منفی تمدن غرب توجه می‌کنند.
 
شادمان معتقد است ما باید آنچه را از غرب آمده است اول با شناخت کامل «درک» کنیم، بعد در هاضمه فرهنگی خودمان او را جذب کنیم؛ نه اینکه لباس بومی بر تن او بپوشانیم، بلکه به این معنی که اجزای او را به فرهنگ بومی تبدیل کنیم؛ از‌این‌رو؛ شادمان در ریختارشناسی فرهنگی افراد در چگونگی مواجه با غرب از استعاره‌های «فوکلی»؛ و بازی‌های کلامی مانند «هوشنگ هناوید» (دیوانه)؛ و «شیخ هبه‌الله روفعی» (نماد آدم ابله)، استفاده می‌کند تا در سیاق افزایش دین‌خواهی و اشاعه ارزش‌های دینی، ضمن هتک دیدگاه افراد معتقد به بایسته‌های مذهبی، آنها را در برابر غربْ متحجر، عقب‌مانده و مقلد معرفی نماید. بدین خاطر است که شادمان بر هویت‌های حماسی پیش از اسلام، زبان پارسی، و به‌صورت تلویحی بر الگوهای غیردینی پافشاری می‌کند. افزون بر این، از نگاه منتقدان، شادمان از «زبان» بسیار دفاع می‌کند؛ چراکه صرفا زبان را عامل وحدت‌بخش ملی می‌بیند، ولی از طرف دیگر، اسلام یا مذهب مردم ایران را از دایره این موضوع خارج می‌کند.
 
از‌این‌رو، دشمن‌شناسی غیردقیق و رویکرد ساده و منفعلانه نسبت به غرب از نقاط ابهام‌آمیز شادمان است. به‌خاطر بیاوریم که شعار «آزادی» در تمدن غرب، صرفا کاربرد «درون‌گفتمانی» دارد، اما برای «دیگران» جز استعمار، استثمار و بهره‌کشی چیزی به ارمغان نیاورده است. به‌علاوه، شادمان با انواع برچسب‌ها مانند فضل‌فروشان سطحی‌نگر، محافظه‌کاران ساکت، خواص ساده‌لوح و سربازان داخلی بیگانه تأکید می‌کند که لباس، خط، زبان یا «دیانت» هیچ‌یک ملاک دستیابی به تمدن فرنگی، به‌ویژه خصال نیک! آن نیست.[4] از طرف دیگر، راه‌حلی که شادمان ارائه می‌دهد بدون داشتن راهبرد فرهنگی بی‌اثر است. او در رمان «تاریکی و روشنایی» پیشنهاد می‌دهد که ما به «فرنگ‌شناسی» نیاز داریم[5]؛ اما شادمان آگاه نیست که صِرف فرنگ‌شناسیْ بدون داشتن راهبرد فرهنگی و نگاه انتقادی به آن، بی‌ثمر است. به‌علاوه، او تأکید می‌کند که ایران و اسلام از هیچ فکری و عقیده‌ای نباید ترسی داشته باشد. به عقیده وی مملکتی که از فکر نو گریزان باشد نیمه‌جان است، اما متأسفانه شادمان آگاه نیست که «غرب» مبنا را می‌زند و در دو گانه «عقل خودبنیاد» و «ایمان قلبی»، اولویت را به اولی می‌دهد.
 
پایان حیات
سرانجام فخرالدین شادمان به علت بیماری سرطان لوزالمعده در تاریخ 4 شهریورماه 1346 در لندن (انگلستان) درگذشت و جنازه او را پس از تشریفات قانونی به ایران ارسال کردند و در حرم امام رضا(ع)، رواق «دارالسرور»، به خاک سپردند؛ زیرا او در سال‌های 1334 تا 1338 نایب‌التولیه آستان قدس بود.
  

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. علی قیصری، «سیدفخرالدین شادمان؛ نقد فرهنگ و تسخیر تمدن فرنگی»، مجله بخارا، ش 148 (بهمن و اسفند 1400)، ص 160.
[2]. محمود صادق‌زاده، «تحلیل و بررسی محتوایی طوفان هفتگی فرخی یزدی»، فصلنامه علمی تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)، ش 53 (پاییز 1401)، ص 96.
[3]. مهرزاد بروجردی، روشنفکران ایرانی و غرب: سرگذشت نافرجام بومی‌گرایی، ترجمه جمشید شیرزادی، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، چ پنجم، 1387، ص 91.
[4]. فخرالدین شادمان، تسخیر تمدن فرنگی، تهران، چاپخانه مجلس، 1326، صص 27-28.
[5]. فخرالدین شادمان، تاریکی و روشنایی، تهران، کتابخانه سنایی، چ دوم، 1344، صص 220-221.
 
https://iichs.ir/vdcauonu.49nme15kk4.html
iichs.ir/vdcauonu.49nme15kk4.html
نام شما
آدرس ايميل شما