نظریه «بازگشت به خویشتن» در اندیشه استاد مطهری؛

پاسخ مطهری به پرسش «چگونه باید زندگی کرد؟»

در مقطع پس از کودتای 28 مرداد 1332، به‌تدریج شیفتگی به غرب رنگ باخت و جایش را به بازگشت به هویت بومی و سنّت‌های محلی داد. در گفتمان بازگشت، پرسش اصلی این بود که «چگونه باید زندگی کرد؟». یکی از پاسخ‌های مهم به این پرسش در نظریه «بازگشت به خویشتن» استاد مطهری ارائه شده است
پاسخ مطهری به پرسش «چگونه باید زندگی کرد؟»

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ استاد شهید دکتر مرتضی مطهری، از برجسته‌ترین متفکران دینی معاصر ایران، با اندیشه‌های ژرف و تأثیرگذار خود، سهم به‌سزایی در شکل‌دهی به گفتمان دینی و فرهنگی پیش و پس از انقلاب اسلامی داشت. در مقطع پس از کودتای 28 مرداد 1332، به‌تدریج شیفتگی به غرب رنگ باخت و جایش را به بازگشت به هویت بومی و سنّت‌های محلی داد. در گفتمان بازگشت، پرسش اصلی این بود که «چگونه باید زندگی کرد؟» و در نتیجه، محورهای فرعی آن بر ارزش‌های زندگی متمرکز شد. نظریه «بازگشت به خویشتن» در اندیشه استاد مطهری در همین فضا شکل گرفت. در ادامه، جایگاه این نظریه در تفکر ایشان را بررسی خواهیم کرد.
 
مفهوم «بازگشت به خویشتن»
نظریه «بازگشت به خویشتن» به معنای رجوع به هویت اصیل و ارزش‌های بنیادین فرهنگی و دینی یک ملت است. خاستگاه و ریشه این باور به پیش از انقلاب اسلامی بازمی‌گردد؛ زمانی که تعدادی از روشنفکران مذهبی و غیرمذهبی، مانند سیدفخرالدین شادمان، احمد فردید، جلال آل احمد، احسان نراقی و دکتر علی شریعتی، هر یک از دیدگاه فکری و مسیر تاریخی خود، به ضرورت استقلال فرهنگی توجه کردند. این نظریه بر این باور استوار است که ملت‌ها در مسیر تحولات تاریخی و تأثیرپذیری از فرهنگ‌های بیگانه، ممکن است از هویت اصلی خود دور و دچار ازخودبیگانگی شوند. بازگشت به خویشتن، تلاشی است برای احیای این هویت اصیل و بازسازی فرهنگی بر اساس ارزش‌های بومی و دینی، هم به صورت ذهنی و هم عملی. به دیگر سخن، تب و تاب فرهنگی و مسئله بومی‌گرایی در برابر بیماری واگیردار غرب‌زدگی، روی دیگر «بازگشت به خویشتن» و پیوند هویت ایرانی و اسلام شیعه است؛[1] ازاین‌رو، استاد مطهری به‌جای بازگشت به ناسیونالیسم افراطی و دیانت زرتشتی، راه سومی را برای رسیدن به عزت و عظمت مجدد امت اسلامی پیشنهاد کرد که دربرگیرنده هویت اسلامی و خدمات اسلام و ایران به یکدیگر بود.
 
 
امام خمینی لحظاتی پیش از آغاز تدریس خارج فقه در مسجد شیخ انصاری شهر نجف (دهه 1350)
بازگشت به خویشتن در اندیشه امام خمینی
 
 
 
جایگاه نظریه «بازگشت به خویشتن» در اندیشه استاد شهید مطهری
استاد مطهری با تأکید بر اهمیت هویت فرهنگی و دینی، نظریه «بازگشت به خویشتن» را به‌عنوان یکی از محورهای اصلی اندیشه خود مطرح کرد. ایشان معتقد بود که ملت ایران در دوره پهلوی، به دلیل سیاست‌های غرب‌گرایانه و تلاش برای تقلید از فرهنگ غربی، دچار ازخودبیگانگی شده و از هویت اصیل خود فاصله گرفته است. از دیدگاه استاد مطهری، بازگشت به خویشتن، به معنای نفی مطلق فرهنگ غرب و قطع ارتباط با دستاوردهای علمی و فرهنگی آن نیست، بلکه ایشان معتقد بود که باید با حفظ هویت اصیل خود، از جنبه‌های مثبت فرهنگ غرب نیز بهره برد. به عبارت دیگر، بازگشت به خویشتن، به معنای «خودآگاهی فرهنگی» است و نه «خودباختگی فرهنگی». استاد مطهری در آثار خود، به‌ویژه در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران»، به‌تفصیل این موضوع را شرح داده و تأکید کرده است که ملت ایران، همواره در سراسر دوران‌های تاریخی، فرهنگی غنی و اصیل داشته و اسلام نیز به این فرهنگ غنایی بیشتر بخشیده است.
 
شهید مطهری معتقد است ایرانی روح خود را با اسلام سازگار دید و گم‌گشته خویش را در اسلام یافت. مردم ایران به روح و معنی اسلام توجه داشتند که آمیخته با عدل و مساوات اسلامی بود.[2] در این صورت‌بندی، اسلام ایران را آزاد کرد و روح تازه‌ای در پیکر ایرانی دمید و تاریخ ایران را در مسیر بهتری انداخت؛ ایرانی‌‎ها را از اختناق رهایی بخشید و استعدادها را شکوفا کرد. غلبه اسلام، غلبه عدالت‌خواهی و پرهیزگاری بود؛[3] بنابراین، بازگشت به خویشتن، به معنای بازگشت به این هویت اصیل و ارزش‌های مشترک فرهنگی و دینی و تقابل با طرح‌های هویتیِ غیربومی و سراب تجدد و غرب‌زدگی دوره پهلوی در دهه‌های 1340 و 1350 است.
 
آیت‌الله مرتضی مطهری
 
اهداف و پیامدهای نظریه «بازگشت به خویشتن»
یکی از آسیب‌های مهم در فکر و اندیشه اسلامی در دو دهه واپسین دوره پهلوی، «التقاط‌گرایی» و هجوم اندیشه‌های مارکسیستی و سکولار لیبرالیستی در بین جوانان و شیوع فضای فکری متأثر از مکاتب گوناگون «بشری» و ترکیب بخش‌هایی از آن با معارف دینی بود تا به خیال خودشان دین را از کهنه‌پرستی نجات و تجددگرایی را رواج دهند. رویکرد اصلاحی و احیاگرانه شهید مطهری در چهارچوب خلوص‌گرایی
دینی و بازگشت به اسلام ناب و «خویشتن» بود؛ از‌این‌رو اهداف مورد نظر در چند مؤلفه قابل بررسی است که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
 
الف) بازگشت به قرآن و سنّت
قرآن و سنّت به «انسان» راه درست زندگی را می‌آموزد. انسان مانند اشیای طبیعی نیست، خودش وجود خویش را انتخاب می‌کند و می‌سازد؛ ازاین‌رو، بسته به اینکه چه ملکاتی برای خودش کسب کرده باشد، به‌صورت‌های مختلفی پدیدار می‌شود. اما استاد مطهری «انسان‌گرایی» و دفاع از انسانیت را تنها در صورت اعتقاد به خدا منطقی و امکان‌پذیر می‌داند؛ از‌این‌رو، این پرسش ایجاد می‌گردد که آیا امکان دارد آن معنویتی که امروزه مورد قبول اغلب مکاتب است و از آن به «اومانیسم» تعبیر می‌کنند بدون پیدایش آن عمقی که ادیان پیشنهاد می‌کنند، ایجاد گردد؟ آیا ممکن است انسان یک موجود معنوی یا به تعبیر بعضی «انسان‌گرا» بشود بی‌آنکه قادر باشد خود و جهان را تفسیر معنوی بکند؟ آیا معنویت بدون ایمان به خدا، بدون ایمان به مبدأ و معاد، بدون ایمان به معنویت انسان و اینکه در او پرتوی غیر مادی حاکم و مؤثر است، اساسا ممکن است؟ پاسخ همه این پرسش‌ها منفی است.[4]
 
از نظر استاد شهید و از منظر اسلامی، انسان آن کسی است که درد خدا را داشته باشد و چون درد خدا را دارد، درد بشر دارد، درد انسان‌های دیگر را هم دارد،[5] اما اومانیسمِ خودمحورِ محصور به منفعتِ خودگرا تنها به دنیای خود می‌نگرد و با اتکا به عقل خودبنیاد همه‌چیز را بر مدار «خود» می‌بیند. این خصوصیت غرب‌وارگی، با عقل‌گرایی اسلامی مغایرت دارد.
 
ب) بازگشت به عقلانیت و اخلاق اسلامی
استاد مطهری عقلانیت را یکی از ویژگی‌های اسلام می‌دانست و معتقد بود مسلمانان باید با تکیه بر عقل و منطق، مسائل مختلف را تحلیل و بررسی کنند؛ همچنین، اخلاق را به معنای خصلت‌هایی که انسان «باید» و «بهتر» است که آن‌گونه باشد، تا به مقام عالی انسانیت ــ انسان والا، انسان برتر و انسان کامل ــ نایل شود تعبیر می‌کند،[6] اما نباید از این رهگذر به دام نگاه‌های غیردینی در باب فلسفه مارکسیستی تاریخ افتاد و اسلام انقلابی را بر مبانی «مادیت» تاریخی بنا نمود. در همین زمینه، شهید مطهری تأکید می‌کند که فهم صحیح قرآن بسته به آن است که انسان همه سلیقه‌ها، برداشت‌ها و رویکردهای پیشین خود را درباره موضوعی که در آیات مطرح است کنار بگذارد و با ذهن خالی به آیات مراجعه کند. ذوق و سلیقه‌ها مانع از رسیدن به معانی و مفاهیم قرآن و باعث تحریف و تأویل آن می‌گردند. بدین ترتیب، تفسیر «انسانی» و برداشت‌ «انقلابی» با رویکرد «مارکسیستی» از آیه «استضعاف» بهانه و توجیهی برای این گونه اندیشه‌های التقاطی و رویگردانی از اخلاق اسلامی و منطق اسلامی است.[7] 
 
از طرف دیگر، طرح این ادعا که ما دو نوع مذهب داریم که رو در روی هم قرار دارد ناشی از همان نگاه التقاطی به مبانی دینی است. ایشان می‌گویند برخی روشنفکران مسلمان مدعی شده‌اند که دو نوع مذهب داریم: یکی مذهب سکون، جمود و توجیه‌گر وضع موجود؛ و دیگری، مذهب انقلاب و رهایی‌بخش. نگرش‌های التقاطی این‌چنینی بیانگر «توجیه» مارکسیستی و ماتریالیستی از مذهب و نوعی استفاده «ابزاری» از آن در تاریخ و جامعه است که ما را از اسلام راستین و حقیقت عالمگیر آن جدا می‌کند؛[8] بنابراین، بازگشت به سرچشمه‌های حقیقت، نوعی الزام شناختی و معرفتی و منطبق بر اسلام حقیقی است.
 
نتیجه‌
بازگشت به خویشتن، به معنای رجوع به هویت اصیل و ارزش‌های بنیادین فرهنگی و دینی یک ملت است. این نظریه بر این باور استوار است که ملت‌ها در مسیر تحولات تاریخی و تأثیرپذیری از فرهنگ‌های بیگانه، ممکن است از هویت اصلی خود دور و دچار از خودبیگانگی شوند. بازگشت به خویشتن، تلاشی است برای احیای این هویت اصیل و بازسازی فرهنگی بر اساس ارزش‌های بومی و دینی؛ ازاین‌رو، استاد مطهری با تأکید بر اهمیت هویت فرهنگی و دینی، نظریه «بازگشت به خویشتن» را به‌عنوان یکی از محورهای اصلی اندیشه خود مطرح کرد. ایشان معتقد بود که ملت ایران نیز در دوره پهلوی، به دلیل سیاست‌های غرب‌گرایانه و تلاش برای تقلید از فرهنگ غربی، دچار از خودبیگانگی شده و از هویت اصیل خود فاصله گرفته است. از دیدگاه استاد مطهری، بازگشت به خویشتن، به معنای نفی مطلق فرهنگ غرب و قطع ارتباط با دستاوردهای علمی و فرهنگی آن نیست، بلکه ایشان معتقد بود که باید با حفظ هویت اصیل خود، از جنبه‌های مثبت فرهنگ غرب نیز بهره برد. به عبارت دیگر، بازگشت به خویشتن، به معنای «خودآگاهی فرهنگی» و نه «خودباختگی فرهنگی» یا استفاده ابزاری از مذهب و اشاعه «التقاط‌گرایی» در جامعه ایرانی است.
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. مهرزاد بروجردی، روشنفکران ایرانی و غرب، سرگذشت نافرجام بومی‌گرائی، ترجمه جمشید شیرزادی، تهران، نشر پژوهش و فرزان روز، چ پنجم، 1377، صص 116-117.
[2]. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، چ سی‌و‌ششم، 1387، ص 120.
[3]. همان، ص 134.
[4]. مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، تهران، انتشارات صدرا، چ پانزدهم، 1377، صص 171-172.
[5]. مرتضی مطهری، انسان کامل، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1362، صص 64-65.
[6]. همان، ص 97.
[7]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 2، تهران، انتشارات صدرا، چ هفتم، 1377، ص 463.
[8]. مرتضی مطهری، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی؛ جامعه و تاریخ، تهران، انتشارات صدرا، 1392، صص 184-187.
 
https://iichs.ir/vdcfe1d0.w6dtmagiiw.html
iichs.ir/vdcfe1d0.w6dtmagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما