نگاهی به رویکردهای هویتی پهلوی اول؛

پاسخ پهلوی اول به «من کیستم» جامعه

هویت مقوله‌ای انتزاعی، نامتغیر، ایستا و ابدی نیست و ازهمین‌رو در تاریخ ایران، حکومت‌ها همواره کوشیده‌اند به «من کیستم» جامعه پاسخی دهند که متناسب با سیاست‌ها و رویکردهای آنان باشد. پهلوی اول یکی از دوره‌هایی از تاریخ ایرانی بود که در آن سیاست‌های هویتی خاصی در پیش گرفته شد
پاسخ پهلوی اول به «من کیستم» جامعه
 
هویت مقوله‌ای انتزاعی، نامتغیر، ایستا و ابدی نیست. سیر تاریخیِ هویت ایرانی و تلاش‌های حکومت‌ها در وهله‌های مختلف برای چیره شدن بر جامعه با توسل به یک هویت مجزا، تأییدکننده این مسئله است. یکی از این وهله‌ها، شکل‌گیریِ الگوی هویتی مبتنی بر ناسیونالیسم باستان‌گرا در دوره پهلوی اول است. این حکومت در تلاش بود هویتِ باستان‌گرایی را برای مقابله با هویتِ اسلامی وارد میدانِ مبارزه کند. در این نوشتار به بررسی سیاست‌های هویتی پهلوی اول خواهیم پرداخت.
 
مهندسی زبان و ناسیونالیسم باستان‌گرا
هرچند تجددگرایانی نظیر میرزا آقاخان کرمانی، میرزا ملکم‌خان و فتحعلی آخوندزاده پیش از این طرح‌های منفردی برای اصلاح الفبا و پالایش زبان مطرح نموده بودند، حکومت پهلوی اول مهندسی زبان را در قالبِ باستان‌گرایی و به‌صورت ایدئولوژی حکومتی پیگیری کرد. ارتش ملی یکی از نهادهای پیشگام در باستان‌گرایی و تأکید بر زبان فارسی بود. ارتش از اولین نهادهایی به‌شمار می‌آمد که در قرار دادن کلمات فارسی به جای عربی و ترکی پیشگام شد. در اردیبهشت 1314 این اقدام با تغییر در اسامی، درجات و اصلاحات نظامی انجام شد؛ برای مثال، اصطلاح «قشون» به «ارتش» تغییر یافت.1
 
در تغییر این اصطلاحات ردپای باز اجتماعی‌سازی سیاسی با تأکید بر ملی‌گرایی و فارسی سره آشکار است. کلمه «قشون» در لغت‌نامه دهخدا گروهی از فوج یا سپاهیان مملکت معنی شده است، درحالی‌که کلمه «ارتش» در فرهنگ فارسی معین نیروهای نظامی یک کشور خوانده شده است که کل نیروهای نظامی و همچنین یکپارچه بودن را به ذهن متبادر می‌سازد؛ بنابراین استفاده از کلمات فارسی و فارسی‌سازی با هدف ترویج ناسیونالیسم باستان‌گرا انجام می‌شد. تجربه پالایش جدی و یکسان‌سازی زبان در چهارچوبِ تشکیل فرهنگستان (1314) تحقق یافت. در این مقطع روشنفکران و نظریه‌پردازان با ایراد سخنرانی‌ها و انتشار آثاری در زمینه وحدت زبان و اهمیت سره‌نویسی پیش‌زمینه‌های ایجاد چنین نهادی را فراهم کردند. پروفسور رضازاده شفق در سخنرانی خود که به مناسبت بزرگداشت «هزاره فردوسی» در 21 مهر 1313 ایراد کرد، شاهنامه فردوسی را به‌مثابه گونه‌ای پیرایش آگاهانه ستود و آن را مظهر هویت ملی در واکنش به چیرگی عرب و زبان عربی دانست که به‌طور جد از کاربرد واژگان عربی پرهیز کرده است. کسروی نیز با سخن گفتن از «زبان پاک» بر اهمیت زدودن واژگان بیگانه از زبان تأکید کرد.2
 
نظام‌وظیفه عمومی و ناسیونالیسم باستان‌گرا
بسط عناصر هویت ملی‌گرایانه و مطیع کردن نیروهای سنتی جامعه ایران در برابر حکومت از طریق آموزش‌ها و هنجارسازی عمومی و فراگیر، یکی از کارویژه‌های ارتش و نظام خدمت اجباری در کنار خدمات سیاسی و نظامی آن در دوره پهلوی بود. تشکیل ارتش یکپارچه و خدمت اجباری عمومی را باید یکی از اولین تلاش‌های سامان­مند و همه‌جانبه برای خلق شهروندان نظام جدید مبتنی بر ایده دولت ـ ملت در تاریخ ایران دانست.3 دولت پهلوی اول در تلاش بود تا تاریخ بعد از اسلام را کم‌رنگ جلوه دهد و تاریخ قبل از اسلام را پر شکوه و جلال جلوه‌گر سازد. کتاب‌ها و نشریه‌های چاپ‌شده در این دوره پر از داستان‌های شوونیستی و افتخار به پادشاهان ایران باستان بود. همچنین برتری فرهنگ ایرانی بر سایر فرهنگ‌های دیگر در آنها ترویج می‌شد.4
 
نام دوره‌های آموزشی ارتش نیز در همین دایره قرار می‌گیرد. نام‌هایی چون «پهلوی»، «نادری»، «کاویانی»، «اعطا بیرق»، «فردوسی»، «شاهپور»، «سیروس» نشان می‌دهد که دولت پهلوی در راه القای ارزش‌های ناسیونالیسم باستان‌گرا از همه ابزارها استفاده کرده و درصدد بود تا با پیوند زدن پادشاهی خود به ایرانِ باستان و آن عظمت دیرینه، برای خود مشروعیت ایجاد کند؛ همچنین ارتش و افسران به‌عنوان عاملان ارزش‌های دولت در برنامه باز اجتماعی‌سازی سیاسی و سیاست‌گذاری‌های باستان‌گرایی پهلوی نقش ایفا کردند. سربازان و نیروهای نظامی در معرض مستقیم رویه‌های آموزشی قرار داشتند و ازجمله مهم‌ترین آموزش‌های سازمان نظام‌وظیفه آموختن اصول ایرانیت و همچنین ایجاد حس وطن‌خواهی و شاه‌پرستی در این نیروها بود. در خدمت سربازی به آنها آموخته می‌شد که «حب وطن اساس تربیت نظامی و در هر زمان منشأ پاک‌ترین احساسات سربازی بوده است» و همچنین می‌آموختند که هر نیروی نظامی جز تلاش برای عظمت وطن هیچ هدف دیگری را دنبال نمی‌کند؛ بنابراین در نظام‌وظیفه اطلاعات لازم در زمینه آماده‌سازی ذهنی برای پذیرشِ هنجارهای باستان‌گرایی دولت پهلوی اول صورت می‌گرفت.5
 
در کتاب «تاریخ برای سال اول دبیرستان‌ها» نوشته غلامرضا رشید یاسمی و آقایان عبدالحسین شیبانی، دکتر رضازاده شفق، دکتر حسین فرهودی و نصرالله فلسفی، تلاش شده است از خدماتِ شاهان به ایران سخن گفته شود و ایرانِ باستان و پادشاهان آن را با عظمت و شکوه معرفی کند  
نظام آموزشی و ناسیونالیسم باستان‌گرا
در حکومت پهلوی اول مدارس جدید توسعه یافتند و مکتب‌خانه‌ها به فراموشی سپرده شدند. تعطیلی مکتب‌خانه‌ها باعث شد روحانیان از آموزش رسمی حذف شوند و تنها کسانی به تعلیم و تربیت ادامه دهند که از کسوت روحانیت خارج شده و ضوابط وزارت فرهنگ را پذیرفته باشند. این نظام آموزشی در تقابل با روحانیت و هویت اسلامی قرار داشت. تعداد مدارس روحانی و حوزه‌های علمیه کم شد، به‌طوری‌که در سال تحصیلی 1303- 1304 تعداد مدارس روحانی 282 واحد و محصلان آن 5984 نفر بود، اما در سال تحصیلی 1319- 1320 تعداد این مدارس به 206 واحد و تعداد محصلان آن به 784 نفر کاهش یافت. در سال 1306 مقرراتی برای مدارس خارجی وضع شد که اداره مدارس میسیون‌های مذهبی و اقلیت‌ها تحت مدیریت دولت قرار گرفته و تابع قوانین و حدود دولت شدند.6
 
با توجه به اینکه تعداد مدارس روحانی و حوزه علمیه کاهش پیدا کرد، بدین نسبت تعداد طلاب نیز به‌شدت کاهش پیدا کرد. دولت بر همه‌ نظام آموزشی تسلط پیدا کرد و مدارس اقلیت‌های مذهبی نیز منحل شد و امکانات آنها در خدمت نظام جدید قرار گرفت. در نظام آموزشی جدید تأکید بیشتر بر تاریخ قبل از اسلام بود و تلاش می‌شد ارزش‌های مدنظر سیستم تلقین شود؛ ارزش‌هایی که ملیت ایرانی را در پیوند با تاریخِ قبل از اسلام معرفی می‌کرد.7
 
در کتاب «تاریخ برای سال اول دبیرستان‌ها» نوشته غلامرضا رشید یاسمی و آقایان عبدالحسین شیبانی، دکتر رضازاده شفق، دکتر حسین فرهودی و نصرالله فلسفی، تلاش شده است از خدماتِ شاهان به ایران سخن گفته شود و ایرانِ باستان و پادشاهان آن را با عظمت و شکوه معرفی کند. جلد این کتاب تصویر داریوش را نشان می‌دهد و درباره قیام کوروش علیه آژی دهاک آمده است: «آژی دهاک چون خود به جنگ کوروش رفت شکست یافت و اسیر شد، ولی کوروش او را با مهربانی نزد خود نگاه داشت و کشور ماد را به تصرف آورد؛ به‌این‌ترتیب دولتی جدید در ایران تشکیل یافت که نام آن دولت هخامنشی است».8 حتی در جایی دیگر از این کتاب درسی آمده است: «حمله به ایران یکباره اساس مدنیت عالی عهد ساسانیان را فروریخت و فاتحان عرب جز تبلیغ دیانت اسلام و استقرار رسوم عربی به کار دیگری دست نزدند».9
 
در کتاب درسی «تاریخ ایران برای تدریس در سال پنجم و ششم ابتدایی» که مؤلف آن رشید یاسمی است، نیز در ستایش و عظمتِ ایرانِ باستان و شخص کوروش چنین آمده است: «کوروش کبیر از مردانِ بزرگ عالم است دولتی تشکیل داد که به آن بزرگی تا آن زمان کس ندیده بود؛ دلیر و کاردان و جوانمرد و مهربان بود؛ با ملک مغلوب به انصاف رفتار می‌کرد».10 در این کتاب این‌گونه به کودکان القا شده است که ایرانِ باستان به‌وسیله شخص پادشاه از عظمت و تمدن برخوردار بوده است و حتی زمانی که دولت اسلامی نیز تشکیل می‌شود، این دولت به اخذ تمدن ایرانی نیاز دارد و به‌تنهایی نمی‌تواند کاری از پیش ببرد، اما محتوای این کتاب تنها به ستایش ایران باستان و پادشاهان ختم نمی‌شود و به‌صراحت در درس آخر این کتاب با نام «آغاز سلطنت پهلوی» آمده است که در وقتی‌که ایران به منتهای ضعف و مذلت رسیده بود و عشایر یاغی شده، شهرها در دست اشرار، دهات سوخته و خزانه خالی شده بود و ولایات در تصرف قشون خارجی بود، ناگهان آفتاب نیکبختی ایران طلوع کرد. منظور از آفتاب نیکبختی رضاشاه است.11
 
اقداماتِ رضاشاه و اصلاحات او به‌گونه‌ای معرفی شده است تا در ذهن کودک این تصویر نقش ببندد که رضاشاه نیز همانند پادشاهان باستانی ایران در جهت امنیت کشور گام برداشته است؛ همچنین در کتاب فارسی دوم ابتدایی سال 1319 در پیوند شاه‌پرستی و میهن‌دوستی آمده است: «پدران ما همیشه شاه‌پرست بوده‌اند و به فرزندان خود همواره می‌گفته‌اند: اول خدا، دوم شاه. فردوسی می‌فرماید: چه فرمان یزدان چه فرمان شاه».12
 
فشرده سخن
بررسی سیاست‌های هویتی حکومت پهلوی اول بدون پرداختن به جنبه‌های نوسازی این رژیم ممکن نیست. آنچه پهلوی اول در عرصه اجتماع و سیاست ایران دنبال می‌کرد، تنها نوسازی نبود، بلکه این نوسازی با القای هویتِ باستانی عمیقی همراه بود. این هویت در نقطه مقابل هویتِ اسلامی قرار می‌گرفت و در ساحت اجتماعی، نظامی و آموزشی به جامعه القا می‌شد و نزاع هویتی میان هویت اسلامی و هویت باستانی را رقم زد.
 
یک کلاس درس در زمان رضاشاه
در نظام آموزشی جدید تأکید بیشتر بر تاریخ قبل از اسلام بود و تلاش می‌شد ارزش‌های مدنظر سیستم تلقین شود؛ ارزش‌هایی که ملیت ایرانی را در پیوند با تاریخِ قبل از اسلام معرفی می‌کرد
یک کلاس درس در زمان رضاشاه
شماره آرشیو:  464-4ع

پی نوشت:
 
1. سید مصطفی تقوی‌مقدم، امنیت در دوره رضاشاه، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1389، صص 23-24.
2. علی‌اشرف نظری، «تجددگرایی و هویت ایرانی در عصر پهلوی»، فصلنامه پژوهش حقوق عمومی، دوره 9، ش 22 (پاییز 1386)، صص 153-154.
3. محمد نیازی و وحید شالچی، «شکل‌گیری نظام‌وظیفه در پیوند با پروژه ملت‌سازی حکومتی دوره پهلوی اول»، جامعه‌پژوهی فرهنگی، سال چهارم، ش 2  (پیاپی 8) (تابستان 1392)، ص 117.
4. فرد هالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایه‌داری در ایران، ترجمه فضل‌الله نیک‌آیین، تهران، امیرکبیر، 1358، ص 67.
5. محمدعلی اکبری، تبارشناسی هویت جدید ایرانی (عصر قاجاریه و پهلوی اول)، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1384، صص 273-275.
6. محمدرضا خلیلی‌خو، توسعه و نوسازی ایران در دوره رضاشاه 1299 -1320، تهران، جهاد دانشگاهی، 1373، صص 157-160.
7. همان، صص 159-161.
8. رشید یاسمی و دیگران، تاریخ برای سال اول دبیرستان‌ها، تهران، شرکت سهامی طبع و نشر کتاب‌های درسی ایران، 1349، ص 9.
9. همان، ص 95.
10. رشید یاسمی و دیگران، تاریخ ایران برای تدریس در سال پنجم و ششم ابتدایی، تهران، وزارت معارف، 1309، چ پنجم، ص 4.
11. همان، ص 91.
12. محمدعلی اکبری، همان، ص 262. https://iichs.ir/vdcj.oeofuqevvsfzu.html
iichs.ir/vdcj.oeofuqevvsfzu.html
نام شما
آدرس ايميل شما