آیت‌الله مدرس در نطق تاریخی خود در مجلس، مستوفی‌الممالک را به شمشیر مرصع و جواهرنشانی تشبیه کرده بود که فقط در موقع بزم و سلام باید آن را به کمر بست
چرایی مخالفت آیت‌الله مدرس با دولت مستوفی‌الممالک
 
درنتیجه پیروزی انقلاب مشروطه،‌‌ به‌جای آزادی و عدالت مدنظر مشروطه‌خواهان،‌ هرج‌ومرج و افسارگسیختگی حاکمان محلی همه‌گیر شد. با ضعف دولت مرکزی و ازهم‌پاشیدگی شیرازه امور سیاسی و اقتصادی،‌ افکار عمومی نسبت به ظهور دیکتاتوری مصلح‌ که بتواند امنیت را تأمین کند نظر مثبتی پیدا کرد و با هواداری برخی از روشنفکران از ایده ظهور «مستبد روشن‌بین»، ‌زمینه برای کودتای ۱۲۹۹ فراهم شد.
 
در این میان، برخی از شخصیت‌های تاریخی، ‌در جریانی خلاف جهت متن جامعه به ایستادگی در برابر استبداد رو به ازدیاد رضاخانی پرداختند و به همین خاطر نام و یادشان در تاریخ معاصر ایران ماندگار شده است. سید حسن مدرس،‌ روحانی نامدار دوران قاجار با استفاده از تریبون مجلس شورای ملی چهارم توانست به‌تنهایی در برابر زیاده‌خواهی دیکتاتوری در حال شکل‌گیری رضاخان،‌ به اسوه مقاومت و پایداری تبدیل شود.
 
یکی از ابعاد مخالفت مدرس با رضاخان،‌ انتقاد او به عملکرد نخست‌وزیران بی‌قدرت و ضعیفی بود که نمی‌توانستند مانع گسترش قدرت استبدادی شوند. کابینه مستوفی‌الممالک،‌ با تلاش‌ها و نطق تاریخی مدرس به سبب انفعال در برابر قدرت‌گیری رضاخان،‌ استیضاح و سرانجام ساقط شد تا نام و یاد مدرس را در صدر استبدادستیزان قرار دهد. این نوشتار کوتاه،‌ نگاهی گذرا بر این رویداد تاریخی است.
 
انقلاب مشروطه،‌ دولت و مجلس نامتوازن در ایران
برقراری نظام مشروطه و نظام نمایندگی رسمی و تشکیل نهاد دموکراتیک،‌ یعنی مجلس بهترین دستاورد مردم در اواخر دوره قاجار بود،1 بااین‌همه پیروزی انقلاب مشروطه را می‌توان نقطه آغازی برای تفرق آرا درباره شکل و ساخت دولت در ایران پساانقلاب دانست. نظام سلطنتی در ایران، که دارای قدمت بسیار بود،‌ با ورود نهادها و اندیشه‌های مدرن متزلزل و از درون رقابت‌ها و نزاع‌های گفتمانی،‌ ایده مشروطه شدن قدرت پادشاه متولد شد.
 
اگرچه تلاش‌ها و اقدامات مشروطه‌خواهان، که با فراهم شدن زمینه‌های تاریخی و بین‌المللی همراه شد، درنهایت به ثمر نشست،‌ اما ضعف پادشاه از یک‌سو و عدم اتفاق‌نظر درباره شکل دولت از سوی دیگر سبب شد در نتیجه‌ هرج‌ومرج ناشی از پراکندگی قدرت،‌ حضور قدرت استبدادی تقدیس شود. تا قبل از همه‌گیر شدن هرج‌ومرج ناشی از ضعف دولت مرکزی، در سال‌های ابتدایی، مجلس بود که در کانون همه تحولات سیاسی و ملی ایران قرار داشت. درواقع مجلس منبعی تازه از مشروعیت و درواقع کانون زندگی سیاسی ملی بود. ساختمان‌های آن، ‌مرکز فعالیت‌های سیاسی مردم بود و قانون اساسی به‌منزله چراغ راهنمای ایدئولوژیکی مردم و نمایندگان عمل می‌کرد. این مسئله تا زمان تثبیت قدرت رضاشاه ادامه یافت.2 در حقیقت مجلس، ‌تنها ابزار و سازوکاری بود که می‌شد از طریق آن به محافظت از دستاوردهای مشروطیت پرداخت. آیت‌الله سیدحسن مدرس یکی از مهم‌ترین روحانیانی بود که با اصرار بر کارویژه‌های مجلس در برابر استبداد در حال شکل‌گیری رضاخان ایستادگی می‌کرد. مدرس از سرمایه فرهنگی روحانیت و احترامی که جامعه برای کسوت روحانیت قائل بود و نیز اعتمادی که مردم به یک عالم وارسته داشتند بهره‌ای وافر داشت.
 
زمانی که رضاخان می‌کوشید از طریق دستیابی به پست‌های کلیدی همچون وزارت جنگ،‌ به تنها مرد قدرتمند ایران بدل شود،‌ مدرس با مخالفت با نخست‌وزیری مستوفی‌الممالک اولین صدای مخالف علیه شاه آینده ایران را به صدا درآورد  
مدرس،‌ مخالفت با استبداد رضاخانی
در میان رجال سیاسی کسی هوشمندانه‌تر از سیدحسن مدرس با پدیده رضاخان برخورد نکرد. مدرس به‌خوبی می‌دانست رضاخان با جاه‌طلبی و قدرت‌طلبی که دارد بساط مشروطه را برمی‌چیند و در پی برقراری حکومت مطلقه است. صرف‌نظر از جزئیات تاریخی رخداد مشروطیت در ایران،‌ انقلاب مشروطه اگرچه توانست سلطان را در ایران ضعیف کند، نتوانست ساخت دولت جدیدی که توان اداره کشور را داشته باشد، ‌جایگزین کند. همین امر سبب ایجاد تشتت آرا و اختلاف‌نظرهای فراوان میان مشروطه‌خواهان شد.
 
در آن شرایط، ‌برخی با دل بریدن از نظام مشروطه، خواهان بازگشت سلطان قدرتمندی بودند که بتواند بار تحولات سیاسی را برعهده گیرد. اجماع درباره این ایده،‌ ناشی از این برداشت غلط بود که روشنفکران می‌پنداشتند قدرت متمرکز یک رجل سیاسی،‌ که منظور سردار سپه بود،‌ مسیر کوتاه و موقتی است که انقلاب مشروطه می‌تواند پس از تأمین نظم و امنیت به‌سرعت آن را کنار گذارد و به تعالی و تکامل خود ادامه دهد.
 
در آن هنگام اظهار نگرانی‌ها و حتی فریادهای معدود مشروطه‌خواهان میانه‌رو، نظیر سیدحسن مدرس در مورد خطر بازگشت استبداد، در میان هلهله‌های تجددگرایانی که بی‌صبرانه در انتظار تحقق آرمان‌های به‌تعویق‌افتاده خود بودند شنیده نشد؛3 درنتیجه مدرس،‌ در جایگاه نماینده مجلس و از طریق تریبون این نهاد،‌ بر مخالفت خود با رضاخان میرپنج افزود. اصولا از میان رجال سیاسی مشهور و بانفوذ، سید حسن مدرس از معدود کسانی بود که به‌طورجدی با سلطنت رضاخان مخالفت کرد. مخالفت مدرس نیز بیشتر از موضع یک مشروطه‌طلب بود که تمرکز قدرت در دست رضاخان را به معنای نابودشدن حکومت مشروطه و برقراری استبداد تلقی می‌کرد.4
 
مبارزه مدرس با مستوفی‌الممالک
زمانی که رضاخان می‌کوشید از طریق دستیابی به پست‌های کلیدی همچون وزارت جنگ،‌ به تنها مرد قدرتمند ایران بدل شود،‌ مدرس با مخالفت با نخست‌وزیری مستوفی‌الممالک اولین صدای مخالف علیه شاه آینده ایران را به صدا درآورد. میرزا حسن‌خان مستوفی‌الممالک یکی از رجال عصر قاجار و از سرشناس‌ترین نخست‌وزیران ایران بود که در زمان احمدشاه پنج بار پست نخست‌وزیری را عهده‌دار شد.5
 
مهم‌ترین دوره صدارت وی،‌ پنجمین و آخرین دوره نخست‌وزیری وی بود که با جناح‌بندی‌های مجلس چهارم و اوج‌گیری قدرت سردار سپه هم‌زمان شده بود. بخشی از نمایندگان مجلس در ظاهر به دلیل استیضاح مستوفی‌الممالک اما در اصل به خاطر ایجاد مانع در برابر قدرت‌یابی رضاخان به مخالفت پرداختند. به همین منظور مدرس در نطق تاریخی خود در مجلس مستوفی‌الممالک را به شمشیر مرصع و جواهرنشانی تشبیه کرده بود که فقط در موقع بزم و سلام باید آن را به کمر بست.
 
او با اظهار تمایل به نخست‌وزیری قوام او را شمشیر برنده و فولادی مناسب رزم خوانده بود.6 به نظر مدرس باید کسی زمامدار می‌شد که می‌توانست سدی در برابر سردار سپه باشد و مستوفی حریف این میدان نبود7 و ازآنجاکه رابطه مستوفی و رضاخان بسیار خوب بود و باهم جور بودند و رضاخان نیز احترامی فوق‌العاده‌ای برای وی قائل بود،8 بر سو ظن مدرس می‌افزود. او معتقد بود حضور یک نخست‌وزیر مستقل و قدرتمند می‌تواند مهاری باشد بر زیاده‌خواهی‌های سردار سپه و این مسئله می‌تواند حیات مشروطه را همچنان حفظ کند.
 
فرجامِ سخن
همه مشروطه‌طلبان و آزادی‌خواهان مخالف و موافق بر این نکته اتفاق‌نظر دارند که در وضیعتی که ایران وارد دوره جدیدی از تجربه سیاسی می‌شد و با تأسیس حکومت دیکتاتوری رضاخان درگیر بود و وضیعت شکننده‌ای بر کشور حاکم می‌گشت، تنها آیت‌الله مدرس بود که می‌توانست نهضت ضد دیکتاتوری را رهبری کند. مدرس در تکاپو برای جلوگیری از قدرت‌یابی رضاخان،‌ از تمام ابزارها و امکاناتی که نظام مشروطیت فراهم کرده بود بهره گرفت. وی با استفاده از نطق‌های آتشین خود در مجلس توانست یکی از کابینه‌های حامی رضاخان را که از نظر مدرس به دلیل ضعف و فترت ذاتی قادر به مقاومت در برابر قدرت روبه ازدیاد رضاخان نبود ساقط کند. مستوفی‌الممالک اگرچه از رجال باسابقه در عرصه سیاسی زمان قاجار به‌شمار می‌آمد، زمانی که خود را از مقابله با آیت‌الله مدرس ناتوان دید،‌ از قدرت کناره گرفت. اگرچه مجاهدت‌ها و تلاش‌های سید حسن مدرس در مخالفت با رضاخان،‌ نتوانست مانع دستیابی او به قدرت شود، برای همیشه نام مدرس را در صدر آزادیخواهان و استبدادستیزان ایرانی قرار داد.
 

حسن مستوفی در پنجمین دوره نخست‌وزیری خود  
شماره آرشیو: 121-1ع

پی نوشت:
 
1. غلام‌حسین میرزا صالح، مذاکرات مجلس اول، جلسه یکشنبه دوم دی‌ماه، ‌تهران، مازیار، 1384، ص ۷۸.
2. ونسا مارتین، ‌انقلاب مشروطه ایران،‌ ترجمه ابراهیم فتاحی و لیلایی،‌ تهران،‌ پارسه، 1392، ‌ص ۱۷۵.
3. ابوالفضل دلاوری،‌ جامعه‌شناسی تحولات ایران از انقلاب مشروطه تا قیام خرداد، تهران، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1390، ص ۲۳۶.
5. همان، ص 175.
6. دوستعلی معیری، رجال عصر قاجاری، تهران، نشر تاریخ، 1361، ‌ص ۱۲۶.
7. حسین مکی، ‌تاریخ بیست‌ساله ایران، ج 2، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، ‌1375، ص ۲۳۵.
8. وحید سینایی، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، 1396، ص 236.
9. سیروس غنی، ایران برآمدن رضاخان برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ترجمه حسن کامشاد، تهران،  نیلوفر،‌ 1377، ص 296.
  https://iichs.ir/vdcg.q9urak9y7pr4a.html
iichs.ir/vdcg.q9urak9y7pr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما