نبردهای دریایی میان انگلستان و فرانسه؛

دریا داور خاموش دو امپراتوری

در نگاه اول، دریاها تنها مسیرهایی برای تجارت و کشف سرزمین‌های نو بودند، اما برای انگلستان و فرانسه، آب‌ها عرصه‌ای برای بقا، سیطره و جاه‌طلبی شدند. از اسلیوس تا ترافالگار، این دو قدرت اروپایی نبردهایی را رقم زدند که نه‌فقط سرنوشت کشورها، بلکه نقشه سیاسی جهان را تغییر داد، اما کدام نبرد، همه‌چیز را به سود یک طرف تمام کرد؟
دریا داور خاموش دو امپراتوری
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ تاریخ روابط بین‌الملل آکنده از منازعاتی است که میان قدرت‌های بزرگ شکل گرفته است. قدرت‌هایی که برای تصاحب جایگاه بهتر در ساختار نظام بین‌الملل و تغییر موازنه قدرت چنین جنگ‌هایی را رقم زدند. در این میان، نبردهای میان دو قدرت بزرگ اروپایی، یعنی انگلستان و فرانسه، از موقعیت ویژه و خاصی برخوردار است؛ دو کشوری که همواره برای تصاحب جایگاه هژمون در اروپا و نظام بین‌الملل تمام تلاش خود را به خرج دادند. بهترین نمونه آن تلاشی است که ناپلئون بناپارت در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم از خود نشان داد و تمام توان خود را به کار بست تا قدرت مسلط در اروپا و جهان شود.
 
در این میان، نبردهای دریایی میان این دو قدرت اروپایی از جمله مهم‌ترین فصل‌های تاریخ نظامی اروپا به‌شمار می‌آیند. این نبردها که به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی و استراتژیک رخ دادند، نه تنها در تعیین قدرت‌های برتر اروپایی سهم به‌سزایی داشتند، بلکه تأثیرات چشمگیری بر تجارت بین‌المللی و مستعمرات این دو کشور گذاشتند. در این مطلب مهم‌ترین نبردهای دریایی میان انگلستان و فرانسه از قرون وسطی تا دوران مدرن بررسی خواهد شد.
 
نبردهای دوران قرون وسطی
تا پیش از پدید آمدن دولت ـ ملت‌ها در سال 1648م نبرد میان قدرت‌های اروپایی کمتر در چهارچوب سرزمینی مشخص رخ می‌داد؛ به‌ویژه که سرزمین‌های مختلف در چهارچوب خاندان‌های پادشاهی اداره می‌شد و آنچه ما امروز به عنوان کشور انگلستان یا فرانسه می‌شناسیم کمتر مورد توجه بود. بااین‌حال، اگر بخواهیم سرآغازی برای نبردهای دریایی میان این دو قدرت اروپایی ذکر کنیم شاید دوران قرون وسطی سرآغاز مناسبی باشد. هرچند در این دوران رقابت میان انگلستان و فرانسه بیشتر بر سر قلمروهای خاکی در اروپا متمرکز بود. بااین‌حال، نبردهای دریایی نیز در این دوران اهمیت زیادی یافتند.
 
نبرد اسلیوس در سال 1340م
یکی از اولین و مهم‌ترین نبردهای دریایی در مدت جنگ صدساله، نبرد اسلیوس بود که در سال 1340م رخ داد. این نبرد زمانی روی داد که ادوارد سوم، پادشاه انگلستان، قصد داشت نیروی بزرگ را برای حمله به خاک فرانسه به آن سوی کانال مانش منتقل و دست بالا را در نبرد پیدا کند. ناوگان فرانسه، که در بندر اسلیوس مستقر بود، قصد جلوگیری از این انتقال را داشت و در این مسیر از تمام توان خود استفاده کرد. در این نبرد، ناوگان انگلستان با استفاده از تاکتیک‌های برتر و آتشبار قوی‌تر موفق شد ناوگان فرانسه را به‌شدت شکست دهد و کنترل کانال مانش را به دست گیرد؛ کانالی که از موقعیت راهبردی برخوردار بود و هر کشوری که به آن دست پیدا می‌کرد ابزار مهم فشار و نفوذ را به‌دست می‌گرفت. در واقع دریای مانش یک گلوگاه مهم اروپایی بود که انگلستان می‌توانست از طریق تسلط بر آن به فرانسه فشار وارد کند و خواست‌های سیاسی خود را به طرف مقابل دیکته نماید. در نهایت، پیروزی انگلستان در نبرد اسلیوس نه تنها برتری دریایی این کشور را در کانال مانش تضمین کرد، بلکه نقطه آغازی برای حملات نظامی گسترده‌تر انگلستان به خاک فرانسه در دوران جنگ صدساله به‌شمار می‌آمد.[1]
 
نبردهای دوران مدرن
دوران مدرن سرآغاز تحولی عظیم در نبردهای دریایی بود. به خصوص که کشورهای اروپایی در حوزه علم و تکنولوژی به دستاوردهای عظیمی رسیده بودند و کشف نیروی بخار آنان را به گسترش تجارت دریایی و کشف سرزمین‌های جدید تشویق کرد. بر این اساس بود که نبردهای دریایی میان انگلستان و فرانسه در چهارچوب منافع تجاری و مستعمراتی افزایش پیدا کرد.
 
جنگ هفت‌ساله میان انگلستان و فرانسه 
مورد دیگر که در این زمینه شایان ذکر است جنگ‌های هفت‌ساله میان انگلستان و فرانسه در قرن هجدهم است. انگلستان، که در این مقطع به لحاظ قدرت و توان نظامی دست بالا را نسبت به فرانسه داشت، تلاش کرد این برتری را به نقطه بی‌بازگشتی برساند و تمام مستعمرات فرانسه را از چنگ این کشور خارج کند؛ به همین دلیل در سال 1755م بود که دولت وقت انگلستان به ناوهای جنگی خود دستور داد تا کشتی‌های تجاری فرانسه را در سواحل هند و آمریکا توقیف کنند.[2]
 
به این ترتیب، درگیری میان طرفین آغاز شد و تقریبا هفت سال نیز به درازا کشید؛ البته این درگیری دو طرف دیگر یعنی اتریش و پروس را داشت که اتریش متحد فرانسه و پروس متحد انگلستان به‌شمار می‌آمدند. به هر صورت در این نبرد فرانسه به‌سرعت متصرفات خود را در هند و کانادا از دست داد و انگلستان جزایر کوبا و مارتنیک را تصرف کرد. این نبرد در نهایت در سال 1763م
به پایان رسید و طرفین قرارداد صلح امضا کردند.[3]
 
نبردهای دوران انقلاب و امپراتوری ناپلئون
نبردهای دریایی انگلستان و فرانسه فقط به این موارد محدود نماند. با وقوع انقلاب فرانسه و بعد از آن روی کار آمدن ناپلئون، شاهد دور تازه‌ای از درگیری‌ها میان انگلستان و فرانسه در اورپا هستیم. به‌زعم برخی، در این دوران شدیدترین نبردهای دریایی میان این دو قدرت اروپایی رخ داد؛ به‌ویژه همان گونه که گفتیم در این دوره، رقابت بر سر تسلط بر آب‌های اروپا و حفظ مستعمرات به اوج خود رسید و فرانسه با قدرت گرفتن ناپلئون در پی هژمونی و سلطه بر اروپا بود و از درگیری و نزاع با هیچ قدرتی ابایی نداشت.
 
نبرد ابوقیر 1798م
یکی از نبردهای بسیار مهم این دوره نبرد ابوقیر بود که در سال 1798م در نزدیکی سواحل مصر رخ داد. این نبرد بخشی از کارزار ناپلئون در مصر علیه انگلستان بود. نیروی دریایی انگلستان به فرماندهی دریاسالار نلسون موفق شد ناوگان فرانسه را به طور کامل نابود کند. این پیروزی نه تنها دسترسی فرانسه به دریای مدیترانه را محدود کرد، بلکه نفوذ انگلستان در این منطقه را تقویت نمود. نبرد ابوقیر تأثیرات عمیقی داشت؛ چرا که شکست فرانسه در این نبرد موجب قطع ارتباط نیروهای ناپلئون در مصر با فرانسه شد و مسیر پیروزی‌های آینده انگلستان در منطقه مدیترانه را هموار کرد.[4]
 
نبرد ترافالگار 1805م
بی‌شک مهم‌ترین و مشهورترین نبرد دریایی میان انگلستان و فرانسه نبرد ترافالگار است که در سال 1805م رخ داد. در این نبرد، ناوگان مشترک فرانسه و اسپانیا به رهبری دریاسالار ویلنوو تلاش می‌کرد برتری دریایی انگلستان را به چالش بکشد. ناپلئون که توانسته بود بر بی‌ثباتی بعد از انقلاب فرانسه چیره شود، با فتح برخی از کشورهای اروپایی لقب امپراتور را یدک می‌کشید، اما قصد نهایی او شکست انگلستان و تسلط بر کانال مانش بود. اين هدف به قدري برايش مهم بود كه ناپلئون به دريادار لويي دولاتوش ترويل، فرمانده نيروي دريايي فرانسه، گفت: اگر بتوانيم تنها شش ساعت بر درياي مانش که به‌زعم او مهم‌ترين شاهراه ارتباطي انگلستان با قاره اروپا بود، مسلط بمانيم، آقاي دنيا خواهيم شد، اما عمر ترويل براي اين نبرد كفاف نداد و ناپلئون فرماندهی نیروی دریایی فرانسه را به دریاسالار ویلنوو واگذار کرد.[5]
 
بااین‌حال، نیروی دریایی انگلستان به فرماندهی دریاسالار نلسون با تاکتیک‌های بی‌نظیر و جسورانه موفق شد ناوگان دشمن را به‌شدت شکست دهد. این نبرد فصلی تازه در تاریخ نظامی اروپا شناخته می‌شود و برتری دریایی انگلستان را تا پایان قرن نوزدهم تضمین کرد. انگلستان حال دیگر قدرت موازنه‌گر در اروپا به‌شمار می‌آمد و هر قدرتی که قصد داشت موازنه قوا را در اروپا به خطر بیندازد با آن طرف بود. نبرد ترافالگار نه تنها باعث شکست قطعی ناپلئون در تلاش برای حمله به انگلستان شد، بلکه دریاسالار نلسون را در تاریخ به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فرماندهان نظامی به شهرت و اعتبار رساند. در این نبرد نلسون جان خود را از دست داد و به یکی از قهرمانان ملی انگلستان تبدیل شد.[6]
 
دوران جنگ‌های جهانی
در دوران جنگ‌های جهانی اول و دوم ورق برگشت و نبردهای دریایی میان انگلستان و فرانسه کاهش یافت؛ زیرا این دو کشور در برابر دشمنان مشترک به رهبری آلمان با هم متحد شدند؛ بااین‌حال، در جنگ جهانی دوم و پس از سقوط فرانسه به دست نیروهای آلمانی، یکی از تراژیک‌ترین نبردهای دریایی میان انگلستان و فرانسه رخ داد. در سال 1940 میلادی، ناوگان انگلستان به بندر مرسی الکبیر در الجزایر حمله کرد تا از افتادن ناوگان فرانسه به دست آلمان جلوگیری کند. این حمله باعث غرق شدن چندین کشتی جنگی فرانسه و کشته شدن صدها ملوان فرانسوی شد و تنش‌های جدی میان دو کشور ایجاد کرد. این نبرد در تاریخ به نبرد مرسی الکبیر معروف شد و نشان‌دهنده پیچیدگی شرایط جنگی و دشواری تصمیم‌گیری‌های استراتژیک در دوران جنگ جهانی دوم بود. به‌رغم تراژدی این نبرد، انگلستان این اقدام را برای جلوگیری از تقویت نیروی دریایی آلمان ضروری دانست و از آن دفاع کرد.[7]
 
 در مجموع می‌توان گفت که نبردهای دریایی میان انگلستان و فرانسه یکی از فصل‌های بسیار مهم و جذاب تاریخ نظامی ـ دریایی اروپا به‌شمار می‌آیند. این نبردها نه تنها تاریخ این دو کشور را شکل دادند، بلکه تأثیرات عمیقی بر مناسبات بین‌المللی و تحولات نظامی و سیاسی جهان برجای گذاشتند. بررسی دقیق این نبردها و تحلیل آنها نه تنها به فهم تاریخ نظامی اروپا کمک می‌کند، بلکه درک بهتری از شکل‌گیری هندسه قدرت و موازنه قوا در قاره سبز به‌دست می‌دهد؛ به‌ویژه که انگلستان در این مقطع با چند پیروزی متوالی به قدرت بلامنازع دریایی در جهان بدل گردید.   

 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . باربارا تاکمن، آیینه‌ای در دوردست، ترجمه حسن افشار، تهران، انتشارات ماهی، ص 53.
[2]. جواد موسوی دالینی و لیلا مودت، «برتری بریتانیا بر فرانسه در هند: مقدمه گسترش اقدامات بریتانیا در خلیج فارس»، فصلنامه پژوهش‌های تاریخی، ش 38 (1397)، ص 58.
[3] . دیوید تامسون، اروپا از دوران ناپلئون، ترجمه خشایار دیهیمی و احمد علیقلیان، تهران، نشر نی، 1393، صص 58-85.
[4] . لشکرکشی ناپلئون به مصر و سوریه، قابل بازیابی در:
https://www.worldhistory.org/trans/fa/1-21818
[5] . دیوید تامسون، همان.
[6] . گل شاک و گوردون پرنک، جنگ دریایی ترافالگار و میدوی، ترجمه ذبیح‌الله منصوری، تهران، نشر گلریز، 1390، صص 35-50.
[7]. Arthur Marder, From the Dardanelles to Oran: Studies of the Royal Navy in War and Peace 1915–1940, Annapolis, Pen & Sword Books, 2015, p 10-15.
https://iichs.ir/vdcg3y9x.ak9nn4prra.html
iichs.ir/vdcg3y9x.ak9nn4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما