پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در پیچ و تابهای تاریخ معاصر ایران و در بزنگاهی که سایههای استعمار انگلستان و مداخله خارجی بر جنبش ملی شدن صنعت نفت سنگینی میکرد، چهرههایی چون سرتیپ محمدتقی ریاحی در مقام حامیان مقابله با دیکتاتوری سربرآوردند؛ هرچند برخی مدعی حمایت او از محمدرضا پهلوی نیز شدهاند. این مقاله، به بررسی زندگینامه ریاحی اختصاص یافته است؛ رجلی نظامی که از دل ارتش شاهنشاهی برخاست و به یکی از حامیان مشهور دکتر محمد مصدق تبدیل شد؛ بااینحال، پیروزی موقت کودتاگران به رهبری کرمیت روزولت، او را به زندان کشاند؛ محاکمهای نمایشی که با کیفرخواست دادستان، درخواست اعدام او و مصدق را رقم زد؛ هرچند در نهایت حکم او به سه سال حبس تقلیل یافت. نوشتار یادشده نگاهی است به زندگی او از آغاز تا پایان حیاتش در غربت.
از تولد تا تحصیل
تقی ریاحی در سال 1289 در چالشتر اصفهان به دنیا آمد. او پس از طی تحصیلات مقدماتی و ابتدایی، باقی سالهای تحصیل خود را تا دیپلم در مدرسه دارالفنون گذراند؛ بعد از آن وارد دانشکده افسری شد و با پایان تحصیلاتش از طرف ارتش برای ادامه تحصیل به اروپا اعزام گردید و در پاریس به مدرسه عالی پلیتکنیک رفت.[1] او در این مدرسه در رشته هیدرولیک، دیپلم مهندسی گرفت. ریاحی پس از بازگشت به ایران به موازات خدمت در ارتش به تدریس در دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز مشغول شد و دروس آنالیز، هندسه، حساب و شیمی را به دعوت از این دانشگاه تدریس کرد.[2] او در سال 1330 به درجه سرتیپی رسید و به ریاست اداره تسلیحات ارتش نیز گمارده شد. ریاحی در این سمت سازمان جدیدی بر مبنای اصول فنی و تکنولوژی کشورهای پیشرفته ایجاد کرد. او بعد از ماجرای ملی شدن نفت با حمایت مهندس بازرگان، که در آن زمان رئیس موقت هیئتمدیره شرکت ملی نفت ایران بود، به ریاست پالایشگاه آبادان منصوب شد.[3] این در شرایطی بود که کارشناسان انگلیسی اخراج شده و از انگلیس در این شرکت خلع ید شده بود. در چنین شرایطی ریاحی توانست مانع از توقف کار پالایشگاه شود و چرخ تولید آن را حفظ بچرخاند.[4]
ریاحی و سیاست
سرتیپ ریاحی عضو و یکی از رهبران سازمان مخفی افسران ناسیونالیست بود که از حامیان نهضت ملی و به طور خاص اندیشههای دکتر مصدق بهشمار میآمد. ارتباط نزدیک او با رهبران حزب ایران موجب شد مصدق با برکناری سرلشکر بهارمست از ریاست ستاد ارتش در اسفند 1331، او را به جای وی برگزیند.[5] این در حالی بود که افسران ناسیونالیست افراد دیگری چون سرتیپ محمود امینی و سرتیپ افشار طوس را برای تصدی ستاد ارتش در نظر داشتند و ریاحی گزینه پیشنهادی آنها برای جایگاه معاون دفاع ملی بود،[6] ولی روابط نزدیک ریاحی با رهبران حزب ایران و مداخله آنها موجب شد مصدق او را به این سمت برگزیند.[7]
پس از آنکه قرار به اجرای کودتا در ایران شد 24 مرداد 1332، شبهنگام، افراد گارد سلطنتی برای دستگیری ریاحی به خانه او ریختند، اما ناکام ماندند؛ چون ریاحی زودتر فرار کرده بود. پس از شکست کودتا، محمدرضا پهلوی از ایران رفت و ریاحی پرده از کودتا برداشت. او بر این گمان بود که شاه از مقام خود استعفا کرده است؛ بنابراین دستور حذف نام شاه را از مراسم دعای صبحگاهی و شامگاهی پادگانها داد؛ همچنین در شبهای ۲۵ و ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با خنثیسازی توطئههای اولیه کودتا ــ از بازداشت سرهنگ نعمتالله نصیری، مأمور ابلاغ فرمان عزل مصدق، تا خلع سلاح گارد جاویدان ــ توازن قوا را به نفع جبهه ملی سوق داد. این اقدامات نمودی از مقاومت نظامیان وفادار در برابر نفوذ خارجی بود.
با اینکه اغلب بر نزدیکی ریاحی و مصدق تأکید میشود، روایتهای دیگری نیز دراینباره وجود دارد که میتواند در درستی این گزاره تردید ایجاد کند؛ مثلا فردوست دراینباره نوشته است که ریاحی در دوره مصدق، شاه را فرمانده کل قوا میدانست و «قلبا» از رویه مصدق در اداره ارتش رضایت خاطر نداشت. فردوست بیآنکه شاهدی بر ادعای خود بیاورد که چگونه از درونیات ریاحی اطلاع یافته ادامه داده است: «او علاقه داشت شاه ارتش را اداره کند. مصدق در تمام مدتی که ریاحی رئیس ستاد بود، علنا خود را مدیون او میدانست. موثقا به اطلاع من رساندند که اگر زیر فرمانی امضای محمدرضا نباشد، ریاحی آن را اجرا نخواهد کرد. محمدرضا به او کوچکترین مرحمتی نکرده بود که خود را مدیون او بداند، بلکه این را طبق اصول میگفت».[8] همچنین سرهنگ سررشته افسر تجسس رکن دوم ستاد ارتش نیز در خاطرات خود آورده است که ریاحی در ساعت ۱۱ صبح 28 مرداد دستور بازگشت تانکهایی را داد که راهروهای ورودی به خانه مصدق را مسدود کرده بودند.[9]
در مواضع ملیگرایانه ریاحی تردیدی نیست، اما ضعف یا اشتباه در تصمیمگیریهای او نیز وجود داشت؛ چنانکه ریاحی همچون مصدق پس از کودتای ۲۵ مرداد باز هم خوشبینی خود را نسبت به برخی مقامات ارتش حفظ کرد؛ درحالیکه این ظن وجود داشت که آنها با کودتاچیان مرتبط هستند. دراینباره حفظ سرهنگ اخوی و سرهنگ قرنی، که روابطشان با کودتاچیان اثبات شده بود، و ممانعت از بازداشت آنها مصادیقی از اشتباهات ریاحی برشمرده میشود.[10]
علاوه بر این، شواهد تاریخی چون گزارش سازمان سیا درباره ریاحی نشان میدهد که ریاحی به مصدق وفادار بود و حتی سیا و محمدرضا پهلوی نیز میدانستند که ریاحی در تقابل شاه و مصدق، در کنار مصدق میایستد؛ چنانکه سیا در بخش هفتم از گزارش عملیات خود آورده است که ژنرال مک کلور، رئیس هیئت نظامی آمریکا، برای کسب تکلیف به دیدار ریاحی رفت؛ چون او از طریق سفارت باخبر شده بود که زاهدی نخستوزیر منصوب شاه است، اما ریاحی منکر اصالت فرمان شاه شد و از نظر او، مهم ایران و مردم آن بودند و نه شاه و دولت. ریاحی حتی تأکید کرد که ارتش از مردم است و در این میان، جانب مردم را گرفت. مک کلور به دستور روزولت به دیدار ریاحی آمده بود تا او را در سرنگونی مصدق همراه آمریکا سازد، اما ریاحی بر سر پیمان با مصدق ماند.[11] این روایت سیا، که شخص ریاحی نیز در دادگاه محاکمه خود آن را بیان کرده است،[12] میتواند گفتههای فردوست درباره ریاحی را، که پیشتر آمد، به چالش بکشد؛ چه به گفته فردوست، ریاحی شاه را اصل میدانست، اما در اینجا مککلور نقل دیگری از ریاحی دارد که اصالت را به ایران و مردم میدهد؛ آنچه با رویکرد ملیگرایانه ریاحی بیشتر مطابقت دارد.
در نهایت نیز ریاحی در غروب 28 مرداد و پس از موفقیت کودتا به اتهام خیانت، اقدام برای سرنگونی اساس حکومت و اجرای آن و تحریک مردم به مسلح شدن در مقابل سلطنت تحت تعقیب دادرسی ارتش قرار گرفت. فهرست موارد اتهامی او به شرح زیر بود: 1. بازداشت سرهنگ نعمتالله نصیری ــ حامل فرمان عزل مصدق ــ و بازداشت افسران دیگر بدون مجوز قانونی؛ ۲. خلع سلاح گارد شاهنشاهی؛ ۳. صدور فرمان حذف نام شاهنشاه از دعای صبحگاه و شامگاه سربازان؛ ۴. صدور دستوری مبنی بر جلوگیری نکردن از تظاهرات حزب توده و اخلالگران علیه شاه و پایین آوردن مجسمههای شاه و رضاشاه.[13] به همین دلیل او دستگیر و در محکمه نظامی با تقاضای حکم اعدام توسط دادستان مواجه شد. ریاحی در محکمه، افزون بر اشاره به دست داشتن آمریکاهایی در کودتا، خود را تنها مجری اوامر مصدق نامید و گفت: « همواره فکر میکردم که ناخدای کشتی دکتر مصدق است و باید چشمبسته به او اعتماد کرد».[14] شاید همین اظهارات و تأکید مصدق بر اینکه اقدامات ریاحی به دستور وی انجام شده و ریاحی تنها مجری بوده است، موجب شد دادگاه بدوی ریاحی را به دو سال زندان و دادگاه تجدید نظر در اردیبهشت ۱۳۳۳ به سه سال زندان محکوم کند.[15]
سرانجام
محمدتقی ریاحی پس از آزادی از زندان، فعالیت در بخش خصوصی را در پیش گرفت و پس از چندی نیز راهی فرانسه شد و در آنجا اقامت کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، او به ایران بازگشت و حتی در فروردین ۱۳۵۸ از سوی مهندس بازرگان در دولت موقت به سمت وزارت دفاع ملی منصوب شد، اما وزارت او چندان دوامی نیافت؛ زیرا از وزارت استعفا داد و بار دیگر راهی فرانسه شد و عاقبت در تاریخ 14 مرداد 1367 در شهر نیس فرانسه درگذشت.[16]

پینوشتها:
[1]. باقر عاقلی،
شرح حال رجال نظامی و سیاسی معاصر، ج ۲، تهران، گفتار، ۱۳۸۰، ص ۷۴۵.
[2]. علیمحمد موحد،
خواب آشفته نفت، ج 2، تهران، نشر کارنامه، 1387، ص 264.
[3]. حسینقلی سررشته،
خاطرات من: یادداشتهای دوره ۱۳۳۴-۱۳۱۰، تهران، ناشر نویسنده، 1367، ص 135
[4]. هوشنگ مهدوی،
سرنوشت یاران دکتر مصدق، تهران، نشر علم، 1383، ص 83.
[7].
خاطرات سرهنگ غلامرضا مصور رحمانی، تهران، رواق، ۱۳۶۳، ص ۱۲۵.
[8]. حسین فردوست،
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ص 174.
[9].
خاطرات من: یادداشتهای دوره ۱۳۳۴-۱۳۱۰، صص 126-135.
[10]. غلامرضا نجاتی،
جنبش ملی صنعت ایران و کودتای ۲۸ مرداد، تهران، سهامیانتشار، ۱۳۶۴، ص ۴۱۳.
[11]. علی موحد،
گفتهها و ناگفتهها، تحلیلی از گزارش عملیات پنهانی سیا در کودتای ۲۸ مرداد، تهران، کارنامه، ۱۳۷۹، ص ۳۴.
[12]. غلامرضا نجاتی،
مصدق، سالهای مبارزه و مقاومت، تهران، سهامی، ۱۳۶۴، ص ۱۱۰.
[13]. هوشنگ مهدوی، همان، ص 86.
[14]. علی موحد، همان، ص 264.
[16]. هوشنگ مهدوی، همان، ص 87.