کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

چرا قانون «استرداد اموال» به لایحه ‌«موقوفه‌ خاندان‌ پهلوی‌» تبدیل شد؟

دنده معکوس شاه در زمین‌های غصب‌شده

23 اسفند 1402 ساعت 13:51

مولف : سارا اکبری

محمدرضا پهلوی در سال 1320ش بر اثر فشار افکار عمومی تمام اموالی را که از سوی پدرش به نام وی شده بود، به دولت واگذار کرد. با تصمیم نمایندگان مجلس به‌تدریج تا سال 1327ش بخشی از زمین‌های غصب‌شده به مردم بازگردانده شد، اما ناگهان یک حادثه تاریخی اصل حاکم بر معادله یادشده را معکوس کرد


 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ هنگامی که رضاخان در آبان‌ماه سال 1304ش و در پی تصویب ماده واحده انقراض قاجاریه توسط مجلس شورای ملی، به رضاشاه تبدیل شد، نه ثروتی داشت و نه قطعه زمینی؛ با ادامه سلطنت و بسط قدرت، املاک و زمین‌های زیادی را در حاصلخیزترین نقاط کشور تصاحب کرد و ثروت هنگفتی را به چنگ آورد؛ چنان‌که هنگام ترک ایران بزرگ‌ترین مالک و زمین‌دار کشور بود. بااین‌حال، پس از سقوط وی بحث بازگشت املاک و زمین‌ها به صاحبانشان مطرح شد. محمدرضا پهلوی در سال 1320ش بر اثر فشار افکار عمومی تمام اموالی را که از سوی پدرش به نام وی شده بود، به دولت واگذار کرد. با تصمیم نمایندگان مجلس به‌تدریج تا سال 1327ش بخشی از زمین‌های غصب‌شده به مردم بازگردانده شد.  
 
اما ناگهان یک حادثه تاریخی اصل حاکم بر معادله یادشده را معکوس کرد؛ ماجرا از این قرار بود که در بهمن 1327ش در مقابل دانشکده حقوق دانشگاه تهران به محمدرضا پهلوی سوءقصدی ناموفق شد. همین امر انگیزه و بهانه لازم را برای شاه جوان فراهم کرد تا فرایند قدرت‌طلبی خود را آغاز کند؛ به‌طوری که بعد از گذشت هفت سال دولت لایحه‌ای به مجلس فرستاد که با تصویب آن بسیاری از املاک رضاشاه دوباره به پهلوی‌ها بازگشت. این نوشتار کوتاه، به چرایی و چگونگی معکوس شدن روند بازگشت املاک رضاشاهی از صاحبان اصلی آنها به محمدرضا پهلوی بعد از حادثه بهمن 1327ش اختصاص یافته است.
 
املاک اختصاصی و استرداد املاک
خاندان پهلوی، که پس از سقوط قاجارها اداره امور کشور ایران را به‌دست گرفتند، در بیش از نیم‌قرن زمامداری خود، علاقه بسیاری به داشتن املاک نشان دادند و همواره یکی از راه‌های ثروت‌اندوزی این خاندان زمین و عواید آن بوده است. شروع تصرفات رضاخان در دوران ریاست‌وزرایی از بومهن به طرف مازندران بود و در دوره سلطنت با سرعت فزاینده‌ای به طرف گرگان و گیلان و سایر نقاط کشور گسترش یافت.[1] به‌طوری که سربازی که در ابتدای شهرت، با قرض و قسط خانه‌ای متعارف برای خود در مرکز تهران بنا کرده بود اینک به چنان زمین‌داری بدل شده بود که میل داشت سراسر ایران را به نام خود قباله کند و در مدتی کمتر از پانزده سال به عنوان ثروتمندترین پادشاه آسیا و مالک هزاران هکتار زمین مزروعی و مرتع شهرت یافت.[2]
 
 
بعد از وقایع شهریور 1320ش، رضاشاه به پیشنهاد محمدعلی فروغی برای آرام ساختن مردم، هنگام ترک ایران در اصفهان صلح‌نامه‌ای را تنظیم و کلیه اموال خود را به فرزندش محمدرضا صلح و واگذار کرد. شاه جوان نیز در شهریور 1320ش کلیه املاک مورد صلح را به دولت واگذار و ضمنا مقرر کرد از محل همین املاک به ادعای اشخاص در این زمینه رسیدگی شود. به همین منظور قانون استرداد اموال واگذاری در 12 خرداد 1321ش به تصویب مجلس رسید و دادگاه اختصاصی هیئت رسیدگی به امور املاک واگذاری به‌وجود آمد و مقرر شد که هرکس به هر عنوان، اعم از عین یا منفعت، ادعایی نسبت به امور املاک دارد، حق دارد به مدت شش ماه از تاریخ تأسیس هیئت واگذاری در هر حوزه مبادرت به تقدیم دادخواست کند و بعد از سپری شدن موعد یادشده حق او ساقط می‌گردد.[3]
 
موضوع استرداد املاک مورد علاقه هزاران تن از مالکان عمده و جزء و ورثه و بستگان و نزدیکان آنها بود. بر این اساس چاره کار در این بود که ادعای استرداد و رسیدگی توسط مجلس شورای ملی و دولت و پیدا کردن عنوان قانونی آن اشکال ندارد و برای تأمین خاطر آنها، مجلس و دولت صلاح را در آن دیدند که سریع تصمیم بگیرند تا مردم حس کنند که قانون جدید حقوق آنها را تأمین می‌کند.[4] ازاین‌رو، سازمان‌هایى تشکیل شد و افرادى که ظاهرا از مالکان واقعى بودند، انتخاب شدند تا حدود زمین‌هاى غصب‌شده هر مالک و قیمت زمین‌ها را تعیین کنند و پس از مشخص شدن این موارد، زمین به شخص فروخته شود. بدین‌ترتیب، بخشی از زمین‌های غصب‌شده توسط رضاشاه، به مردم  و صاحبان اصلی آنها بازگردانده شد، اما این کار ادامه‌دار نبود و تقریبا در 1327ش متوقف شد.
 
ترور نافرجام شاه و آغاز فرآیند قدرت‌طلبی
محمدرضا پهلوی در روز 27 تیر 1327ش سفری شش‌هفته‌ای به اروپا داشت که دو هفته از این مدت را در انگلستان سپری کرد. مهم‌ترین انگیزه او از مسافرت به لندن، جلب موافقت مقام‌های انگلیس با افزایش «اختیارات قانونی» او بود که تلاش می‌کرد با تجدید نظر در قانون اساسی کشور به این مقصود دست یابد. در لندن به‌طور تلویحی با درخواست شاه موافقت شد، اما به وی گفتند پیش از تشکیل مجلس مؤسسان، هیچ‌گونه اقدام عجولانه‌ای دراین‌باره انجام ندهد.[5]
 
پس از آن، در 15 بهمن 1327ش محمدرضا پهلوی مانند سال‌های گذشته، برای شرکت در جشن دانشگاه از کاخ سلطنتی خارج شد و به دانشگاه تهران رفت؛ هنگامی که به پله‌های ورودی دانشکده حقوق رسید، ناگهان صدای تیراندازی بلند شد. گلوله به لب بالای شاه خورد و شاه بی‌درنگ، سر خود را پایین آورد.[6] ضارب (ناصر فخرآرائی)، اسلحه به‌دست، ایستاده بود و پنج تیر شلیک کرد که یکی از تیرها نیز به پشت شاه خورد. ضارب پس از شلیک پنج تیر، اسلحه را به طرف محمدرضا پهلوی پرتاب کرد. سربازهای گارد، چند تیر به طرف ضارب شلیک کردند و او را کشتند. شاه نیز بدون آنکه دچار آسیب جدی شود، از مهلکه جان سالم به‌در برد.[7]
 
محمدرضا پهلوی لحظاتی پس از ترور در 15 بهمن 1327، در دانشگاه  تهرانمحمدرضا پهلوی لحظاتی پس از ترور در 15 بهمن 1327، در دانشگاه  تهران
شماره آرشیو: 530-11ع
 
اما دیری نپایید که این حادثه پیامدهای خود را نشان داد و آن، زمانی بود که محمدرضا پهلوی، اراده خود را برای بازنگری در قانون اساسی، با هدف افزایش دامنه اختیارات قانونی خود، به‌گونه‌ای قدرتمند اعلام کرد و پروژه بازنگری در قانون اساسی کلید خورد. شاه در نتیجه بازنگری، توانست به صورت قانونی از قدرت بسیاری از رقبای خویش از جمله مجلس شورای ملی، قوه مجریه، دربار و... بکاهد و در مقابل دامنه قدرت و اختیارات خود را افزایش دهد. تصویب‌ ماده واحده «بازگشت املاک و مستغلات اعلیحضرت شاهنشاه فقید به ملکیت اعلیحضرت
همایون محمدرضا شاه پهلوی»، در 20 تیر 1328ش، یکی از مهم‌ترین پیامدهای ترور نافرجام شاه بود که معادله قدرت و نظم پیشین حاکم بر جامعه را تا حد زیادی متحول ساخت.
 
لایحه‌ «موقوفه‌ خاندان‌ پهلوی‌»؛ مصادره در لفافه قانون
تصمیم محمدرضا پهلوی بر انتقال املاک رضاخان به دولت و صرف آن در امور خیریه یا بازگرداندن آنها به صاحبان اصلی‌شان، از یک‌سو متأثر از ماجرای ترورش در مقابل دانشگاه تهران و از سوی دیگر با فروکش کردن موج اعتراض‌ها و سروصداها علیه رضاخان و خاندان پهلوی در سال 1328ش تغییر کرد. بعد از  هفت سال‌، دولت‌ لایحه‌ «موقوفه‌ خاندان‌ پهلوی‌» را‌ به‌ مجلس‌ فرستاد که‌ بر اساس‌ آن‌ بسیاری‌ از آن‌ املاک‌ و مستغلات‌ به‌ مالکیت‌ محمدرضا پهلوی‌ بازمی‌گشت‌. این‌ لایحه‌ در 20 تیر 1328ش تصویب شد. به دنبال این موضوع، محمدرضا پهلوی‌ دستور تأسیس‌ «سازمان‌ املاک‌ و مستغلات‌ پهلوی‌» را به منظور‌ اداره دارایی‌های‌ یادشده صادر کرد. در سال 1337ش به‌ فرمان‌ وی‌ «بنیاد پهلوی‌» جایگزین‌ «سازمان‌ املاک‌ و مستغلات‌ پهلوی‌» شد. بنیاد یادشده دنباله و در واقع شکل مدرن، نظام‌مند و هدف‌مند همان اموال، املاک و مستغلاتی بود که رضاشاه پس از به قدرت رسیدن از راه‌های مختلف به‌دست آورده بود.[8]
 
 
در مهر1340ش، محمدرضا پهلوی فرمان‌ وقف‌ دارایی‌ بنیاد پهلوی‌ به‌ امور خیریه‌ را صادر کرد. علاوه‌ بر اینها، مبالغ‌ هنگفتی‌ از درآمد نفت‌، به‌صورت‌ اعتبارات‌ بانکی‌، در اختیار بنیاد پهلوی‌ قرار گرفت‌. گرچه‌ اهداف‌ این‌ بنیاد، خیرخواهانه‌ و توسعه‌ آموزش‌ و پرورش‌، اعطای‌ بورس‌ تحصیلی‌ و از این‌ قبیل‌ مطرح‌ می‌شد،[9] این‌ بنیاد با داشتن‌ 207 مؤسسه‌ اقتصادی‌ از قبیل‌ شرکت‌های‌ ساختمانی‌، معدنی‌، کشاورزی‌، بیمه، بانک‌، هتل‌ها و کازینوها (قمارخانه‌ها) و کاباره‌ها به مهم‌ترین بازیگر اقتصادی روزگار خود تبدیل شد.[10]
 
بدین ترتیب، زمین‌خواری و مصادره اموال توسط خاندان پهلوی به شکلی مدرن تداوم یافت. یرواند آبراهامیان در زمینه زمین‌خواری پهلوی دوم نوشته است: «هرچند دربار، هرگز میزان دارایی خود را مشخص نمی‌کرد، منابع قوی، دارایی‌های خانواده سلطنتی را در ایران و خارج بین 5 تا ۲۰ میلیارد دلار برآورد می‌کردند».[11] منبع اصلی این دارایی‌ها، زمین‌های کشاورزی تصرف و تملک‌شده به دست رضاخان بود. هرچند خانواده سلطنتی در زمان نخست‌وزیری مصدق، این زمین‌ها را از دست داد، بعد از کودتای ۱۳۳۲ش آنها را بازپس‌گرفت و پیش از تدوین برنامه اصلاحات ارضی با توسل به کشت مکانیزه قسمت عمده‌ای از بهترین زمین‌ها را برای خود نگه داشت؛ در نتیجه پهلوی‌ها همچنان بزرگ‌ترین خانواده زمین‌دار باقی ماندند.
 
فرجام سخن
مصادره‌ و تصاحب اموال و املاک، که رضاخان در زمان سلطنت خود آن با زور و قوه قهر مرتکب آن شد، در دوره محمدرضا پهلوی با بازنگری در قانون اساسی و در قالب فعالیت نهادها و سازمان‌ها و در لفافه قانون ادامه یافت؛ البته ادعای بازگرداندن اموال به صاحبانشان همواره تبلیغ می‌شد. در دوره حکومت پهلوی دوم برای اداره این املاک سازمان‌هایی چون اداره املاک و مستغلات پهلوی، بنیاد پهلوی، موقوفات پهلوی، بنیاد موقوفات خاندان پهلوی تأسیس شد. اغلب این سازمان‌ها زیر نظارت شاه یا نمایندگان وی اداره می‌شد. برخی از این املاک به صورت اسمی به دهقانان واگذار شد، اما رسما در تملک شاه باقی ماند. در دهه 1340ش، زمزمه اصلاحات ارضی از سوی حکومت آغاز و در مراسم‌های رسمی اسناد املاک به روستایی‌ها داده ‌شد، اما املاک مرغوب بنیاد پهلوی هیچ‌گاه بین کشاورزان تقسیم نشد.
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1] . حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج 6، تهران، علمی، 1374، ص 29.
[2] . سلیمان بهبودی، خاطرات، تهران، نشر نو، 1372، ص 337.
[3] . فرهاد رستمی، خاندان پهلوی به روایت اسناد، تهران، مؤسسه فرهنگی پژوهشی نظر، 1378، ص 302.
[4] . حسین مکی، همان، ص 123.
[5] . ساسان ایمن‌آبادی، از ترور شاه تا ترور سپهبد رزم‌آرا، تهران، خجسته، 1382، ص 15.
[6] . جعفر شاهید، دودمان پهلوی، تاریخ و شرح حال هفتادساله خاندان سلطنتی، تهران، شرکت سهامی چاپ، 1328، ص 247.
[7] . سیدجلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1361، ص 175.
[8] . همان، صص 211-213.
[9] . حمید آزاد، «تحلیل انتقادی کارنامه بنیاد پهلوی»، رساله دکتری، دانشگاه تهران، 1396، ص 113.
[10]. فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح.ا. مهران، تهران، اطلاعات، 1365،‌ صص 140-149.
[11] . یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1375، ص 537.


کد مطلب: 25253

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/article/25253/دنده-معکوس-شاه-زمین-های-غصب-شده

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir