نگاهی به روابط درهم تنیده بنیاد پهلوی و دربار؛

خاندان پهلوی در مسیر ثروت‌اندوزی

در سال 1328، لایحه‌ ماده واحده‌ای از سوی شاهنشاه تقدیم هیئت رئیسه مجلس شد که بر اساس آن اموال رضاشاهی با عنوان «موقوفه خاندان پهلوی» نامیده شد که عواید آن به ظاهر صرف امور خیریه می‌شد. در همین زمان محمدرضا پهلوی «سازمان املاک و مستغلات پهلوی» را برای اداره «موقوفه خاندان پهلوی» تأسیس نهاد و باید گفت از همین زمان فعالیت تجاری ـ اقتصادی این سازمان که در سال 1337 به «بنیاد پهلوی» تغییر نام داد، شروع شد...
خاندان پهلوی در مسیر ثروت‌اندوزی
حکومتهای خودکامه مدرن در گونه‌های متفاوتی شناسایی می‌شوند که علت آن را باید در نحوه سازمان‌دهی آنها و نیز خصوصیات درونی آنها جستجو کرد. از این رو باید گفت، این حکومتها که به طور مشخص در قرن اخیر خودنمایی کرده‌اند، به واسطه شرایط خاص درونی و تفاوت در نحوه روی کار آمدن، هرکدام دارای ویژگیهای متفاوتی هستند. با این حال، نقطه مشترک تمامی این حکومتها، تسلط کامل بر اقتصاد کشور است.
 
آنچه مسلم است نخستین اثر دولتهای حداکثری، شکل‌گیری رانت و رانتخواری است. به نظر می‌رسد حکومت پهلوی را بتوان نمونه کاملی از یک حکومت اقتدارگرای مدرن دانست که با به زیر کشیدن اقتصاد کشور، زمینه‌های ایجاد رانت و فساد را به وجود آورده است. درخصوص فسادهای اقتصادی حکومت پهلوی، می‌توان به مصادیق متعددی اشاره کرد، با این حال به نظر می‌رسد هیچ کدام از آنها به اندازه «بنیاد پهلوی» نقش پررنگی در ایجاد رانت و فساد نداشته‌اند. این مسئله تا حدی قابل تأمل است که «ماروین زونیس» نویسنده کتاب شکست شاهانه، معتقد است «بنیاد پهلوی مهمترین قدرت اقتصادی در ایران پس از دولت بوده و نقش کلیدی در تمام عرصه‌های زندگی عمومی ایرانیان داشته ‌است».
 
از این رو باید گفت بخش بزرگی از منابع مالی بنیاد در فعالیتهای تجاری و برای حفظ قدرت اقتصادی آن مصرف می‌شده و بخش کوچکتری از سرمایه‌های بنیاد به اهداف خیریه صرف اختصاص یافته ‌بود. در این یادداشت قصد داریم به صورت مشخص به جایگاه بنیاد پهلوی در گسترش فساد و تبعیض اقتصادی در حکومت پهلوی اشاره کنیم.
 
خاستگاه بنیاد پهلوی
اگر بخواهیم چرایی تأسیس «بنیاد پهلوی» را مورد بررسی قرار دهیم باید علت آن را در اموال به دست آمده از طریق قانونی و غیر قانونی از سوی پهلوی نخست جستجو کنیم. رضاشاه در دوران 16 ساله حکومتش، بسیاری از اراضی منطقه شمال و دیگر مناطق کشور را به طرق مختلف تصاحب کرد. پس از استعفای رضاشاه و روی کار آمدن پسر وی به عنوان پادشاه جدید پهلوی، شاه جوان برای کنترل اوضاع و آرام کردن اعتراضات مردمی، تمامی املاک، کارخانجات و مستغلاتی که از سوی رضاشاه به وی رسیده بود را در اختیار دولت قرار داد.
 
در واقع محمدرضاشاه با این اقدام به دنبال پیدا کردن یک جریان جدیدی از حامیان در میان عموم مردم و تجار بود. با این حال، این بخشش و سخاوت پهلوی دوم تنها 8 سال دوام داشت و در سال 1328، لایحه‌ ماده واحده‌ای از سوی شاهنشاه تقدیم هیئت رئیسه مجلس شد که بر اساس آن اموال رضاشاهی تحت عنوان «موقوفه خاندان پهلوی» نامیده شد که عواید آن به ظاهر صرف امور خیریه می‌شد. در همین زمان محمدرضا پهلوی «سازمان املاک و مستغلات پهلوی» را برای اداره «موقوفه خاندان پهلوی» تأسیس نهاد و باید گفت از همین زمان فعالیت تجاری-اقتصادی این سازمان که در سال 1337 به «بنیاد پهلوی» تغییر نام داد، شروع شد.1
 
به نام خیریه به کام دربار
همان‌طور که در سطور پیشین گفته شد، محمدرضاشاه «بنیاد پهلوی» را، اسماً به منظور اعمال امور خیریه تأسیس کرد. ظاهرا قرار بر این بود، سودی که از اموال سپرده شده به بنیاد پهلوی حاصل می‌شود صرف امور خیریه و مستمندان شود. غافل از اینکه بنیاد پهلوی به عنوان بزرگترین سازمان اقتصادی شاه و دربار فعالیت می‌کرد و عنوان خیریه گذاشتن بر آن تنها جهت سرپوش گذاشتن به فساد و رانتی بود که در آنجا صورت می‌گرفت.
 
متولی بنیاد پهلوی شخص محمدرضا شاه بود. وی در ابتدا اسدالله علم، معتمدترین فرد و از نزدیکان خاندان پهلوی را به عنوان مدیرعامل این بنیاد انتخاب کرد، از سال 1341 به بعد نیز این سمت به جعفر شریف امامی که همزمان رئیس مجلس سنا نیز بود واگذار شد. بنیاد پهلوی به صورت هیئت امنایی اداره می‌شد و اعضای آن بدین شرح بودند: رئیس مجلس سنا، رئیس مجلس شورای ملی، رئیس دیوان عالی، وزیر دربار، نخست وزیر و ۵ نماینده از طرف شاه.2
 
از چیدمان هیئت امنای بنیاد پهلوی به خوبی مشخص است که تمامی اعضای آن یا مستقیم یا غیرمستقیم تحت فرمان محمدرضاشاه بودند. چنانچه هدف از تأسیس این بنیاد، اقدامات خیرخواهانه بود باید حداقل چندتن از اعضای هیئت امنای آن از میان مردم انتخاب می‌شدند تا بهتر بتوانند محل صرف درآمدهای بنیاد را تشخیص دهند. بنیاد پهلوی بر اساس قانون معاف از مالیات بود و هیئت امنای آن را افراد صاحب قدرت و ثروت تشکیل می‌دادند. در واقع باید گفت، حضور در هیئت امنای این بنیاد ثروتمند، خود باعث ایجاد رانت می‌شد.
 
چنانچه سود حاصله از درآمد شرکتهای وابسته به بنیاد پهلوی صرف امور خیریه می‌شد، نباید دارایی این بنیاد در مدت 6 سال چندین برابر می‌شد. بنابراین پر واضح است که بنیاد پهلوی نه مرکزی برای انجام امور خیریه و فعالیتهای درست اقتصادی بود بلکه، محلی برای فساد اقتصادی و رانتخواری درباریان و خاندان پهلوی به شمار می‌رفت.  
 این مسئله زمانی قابل درک می‌شود که بدانیم «بانک عمران» به عنوان یکی از مهمترین پایه‌های تجارت و سرمایه‌گذاری صنعتی در ایران متعلق به این بنیاد بود. به زبانی دیگر، اکثر تجار و سرمایه‌گذاران برای فعالیتهای تجاری خود باید با بنیاد پهلوی ارتباط برقرار می‌کردند که عموما این ارتباط با ایجاد رانت و فساد ایجاد می‌شد. محمدرضاشاه به تدریج بسیاری از اعضای خانواده بزرگ پهلوی را به این بنیاد وابسته کرد. با توجه به اینکه بسیاری از وابستگان و نزدیکان خاندان پهلوی در حوزه اقتصادی فعالیت می‌کردند، این بنیاد می‌توانست سرپوش مناسبی برای فعالیت اقتصادی این افراد باشد. از سوی دیگر، این افراد بدون دریافت رانت اجازه تجارت تجار و سرمایه‌گزاران با شرکتهای وابسته به بنیاد را نمی‌دادند.3
 
شرکتهای وابسته به بنیاد پهلوی در حوزه‌های مختلف فعالیت می‌کردند. هرچند آمار دقیقی از شرکتهای وابسته به این بنیاد وجود ندارد ولی بر اساس اسناد و مدارک موجود حدود 60 شرکت بازرگانی، 46 شرکت فعال در حوزه صنایع غذایی، 50 شرکت ساختمانی، 10 شرکت فعال در حوزه معدن، حدود 15 شرکت بزرگ صنایع نساجی، حدود 12 شرکت بزرگ فعال در حوزه کود شیمیایی، شرکتهای جنرال موتور ایران به همراه 15 شرکت تولیدی صنایع فلزی و بیش از 20 شرکت فعال در حوزه بیمه و سرمایه‌گذاری، عضو بنیاد پهلوی بودند. مدیریت و سهامداران اصلی تمامی این شرکتها نیز یا از خاندان پهلوی بودند و یا به واسطه دادن رانت توانسته بودند مدیریت این شرکتها را به‌دست گیرند. بر اساس همین مدارک، دارایی بنیاد پهلوی در سال 1349 حدود 2 میلیون و هشتصدهزار دلار تخمین شده بود، این در حالی است که این دارایی در سال 1355 به 3 میلیارد دلار رسیده بود.4
 
آنچه مسلم است، چنانچه سود حاصله از درآمد شرکتهای وابسته به بنیاد پهلوی صرف امور خیریه می‌شد، نباید دارایی این بنیاد در مدت 6 سال چندین برابر می‌شد. بنابراین پر واضح است که بنیاد پهلوی نه مرکزی برای انجام امور خیریه و فعالیتهای درست اقتصادی بود بلکه، محلی برای فساد اقتصادی و رانتخواری درباریان و خاندان پهلوی به شمار می‌رفت. نکته قابل تأمل دیگر این است که به دستور شخص محمدرضاشاه، بخشی از درآمد حاصل از فروش نفت که به عنوان مهمترین منبع درآمد کشور محسوب می‌شد، در قالب اعتبارات بانکی در اختیار بنیاد پهلوی قرار می‌گرفت.
 
بخش قابل توجه دیگر درآمدهای بنیاد پهلوی معطوف به سرمایه‌گذاریهای خارج از کشور و نیز هتلداری و کنترل کلوبهای شبانه بود. محمدرضاشاه همچون پدرش علاقه زیادی به تصاحب اراضی و زمینهای مختلف داشت، از این رو بسیاری از هتلها و کلوبهای بزرگ را به شیوه‌های گوناگون تصاحب کرد و برای اینکه نامی از خود به جای نگذارد، تمامی این املاک و مستغلات را به بنیاد پهلوی منتقل نمود تا علاوه بر سرپوش گذاشتن به فسادهای اقتصادی، مالیاتی نیز پرداخته نشود. با این اوصاف باید گفت سخن ماروین زونیس که گفته بود بنیاد پهلوی دومین نهاد ثروتمند ایران دوران پهلوی دوم است، صحت دارد.5
 
بنیاد پهلوی که بنا بود محلی برای توسعه آموزش و انجام امور خیریه باشد، در سالهای پایانی حکومت پهلوی و به واسطه سرازیر شدن دلارهای نفتی، تبدیل به مدرسه‌ تعلیم رانت از سوی درباریان شد. گسترش فساد اقتصادی و رانت سیاسی و اقتصادی و اعطای مناصب اداری و پروژه‌ها و امتیازات گوناگون، به عنوان ویژگی بارز درباریان و خاندان پهلوی شناخته می‌شد. بی‌شک بنیاد پهلوی به واسطه سرپوش‌گذاری بر بسیاری از این درآمدهای رانتی، به عنوان مدرسه‌ای برای آموزش فساد اقتصادی به درباریان و خاندان پهلوی فعالیت می‌کرد.
 
در واقع این بنیاد به جای اینکه بخشی از درآمد خود را صرف توسعه آموزش و امور خیریه کند، تبدیل به دانشگاهی برای آموزش رانت به درباریان شده بود. شدت این فساد در دو سال پایانی حکومت پهلوی آشکار گشت، زمانی که به واسطه افزایش تورم و بیکار شدن بسیاری از کارگران شرکتها و کارخانجات خصوصی، بنیاد پهلوی بسیاری از ثروت منقول خود را به خارج از ایران منتقل کرد و با خالی کردن خزانه کشور از درآمدهای نفتی، زمینه را برای اضافه شدن طبقه کارگر به صف انقلابیون فراهم نمود و همین مسئله در انتها منجر به سقوط حکومت پهلوی شد.

محمدرضا پهلوی در مراسم افتتاح ساختمان بنیاد پهلوی در تهران
شماره آرشیو: 123761-۲۷۵م

پی نوشت:
 
1.سیدجلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج2، تهران، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، ص211-213.
2. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران، انتشارات سمت، 1379، ص 127.
3. جان فوران، مقاومت شکننده، ترجمه‌ی احمد تدین، تهران، رسا، 1382، 1382، ص450-2.
4.همان، 451-452.
5.محمدرضا سوداگر، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران: (مرحله گسترش)1344-1357، تهران، 1378، انتشارات فرزین، ص540-542.
  https://iichs.ir/vdch.qnmt23nkvftd2.html
iichs.ir/vdch.qnmt23nkvftd2.html
نام شما
آدرس ايميل شما