نگاهی به زندگی سیاسی رضا رادمنش؛

توده‌ای مُذبذب

از شهریور 1320 و پس از آزادی از زندانِ رضاشاه، زندگی سیاسی پرماجرای رضا رادمنش آغاز شد. او سالِ 1284 در یک خانواده ملاک لاهیجانی به دنیا آمده و در جوانی، به نهضت جنگل علاقه‌مند گردیده بود، اما آنچه باعث مطرح شدنش شد این علاقه دوره جوانی نبود...
توده‌ای مُذبذب
 
در میانِ سرانِ حزب توده از دکتر رضا رادمنش که بیش از بیست سال (1326-1347) دبیر اولی این حزب را بر عهده داشت و علی‌رغم این زمانِ طولانی رهبری که بین رهبران احزاب مشابه در کشورهای مختلف جهان کم‌سابقه بوده است، خاطراتی منتشر نشده است. این نوشتار به فرازوفرود زندگی رادمنش اختصاص یافته است.
 
تولد و تحصیلات
رضا رادمنش در یک خانواده ملاک لاهیجانی به سالِ 1284 متولد و در جوانی، به نهضت جنگل علاقه‌مند شد. خانواده‌اش برای تحصیل متوسطه او را به تهران فرستادند. در مدرسه «دارالفنون» تحصیل کرد و از این مدرسه فارغ‌التحصیل و دیپلمه شد. در ایام تحصیل، عضویت اتحادیه محصلین را که به‌وسیله گروهی از کمونیست‌ها اداره می‌شد، پذیرفت و در این کار با رضا روستا آشنایی یافت. هنگام اعزام محصل به اروپا، رادمنش در اولین گروه اعزامی شرکت داشت. او در فرانسه در شهر «کان» پس از گذراندنِ سال تدارکی وارد رشته فیزیک شد. پس از اخذ لیسانس دو سال فعالیت آزمایشگاهی را برای تهیه دانشنامه دکتری در سوربن گذراند. پس از بازگشت به ایران با مهین رادمنش ازدواج کرد و بعد از گذراندنِ خدمت نظام‌وظیفه به تدریس فیزیک در دانشسرای عالی مشغول شد.1
 
از کمک به جنگلی‌ها تا گروه 53 نفر
رضا رادمنش در ایران شخصیت برجسته و فیزیکدان فارغ‌التحصیل فرانسه و استاد دانشگاه تهران بود. سوابقی از گذشته و آشنایی او با برخی از چهره‌ها در گرایشش به جریان چپ نقش داشت. در نوجوانی به جنگلی‌های محلی کمک می‌کرد و هنگامِ تحصیل در دارالفنون به حزبِ سوسیالیست پیوست؛ وى در زمانى که در اروپا تحصیل مى‏کرد، با افکار اشتراکى و سوسیالیستى آشنا شد و بدان دل‌بستگی پیدا کرد. در ایران این فکر را تقویت و تبلیغ مى‏نمود و به دکتر ارانى که او هم داراى این افکار بود، نزدیک شد. دیری نگذشت که به جرم عضویت در گروه «53 نفر» به پنج سال زندان محکوم شد. گروه 53 نفر جمعی از سوسیالیست‌ها یا کمونیست‌هایی بودند که رضاشاه به آنان بدبین بود و در سال 1316 دستور بازداشت آنان را صادر کرد. رادمنش زیر نظر دکتر تقی ارانی از از اعضای برجسته گروه ۵۳ که با انتشار مجله «دنیا» به تبلیغ عقاید مادی‌گرایانه می‌پرداخت و عده‌ای از روشنفکران و دانشجویان به گرد وی جمع شده بودند، فعالیت می‌کرد.2
 
کمیته مرکزی حزب توده و نمایندگی مجلس
رادمنش بعد از واقعه 3 شهریور 1320 از زندانِ رضاشاه آزاد شد و با تأسیس حزب توده زندگی سیاسی پرماجرایش را آغاز و تا اواخر سال 1327 در ایران فعالیت کرد. از سال 1321 عضو کمیته مرکزی و صاحب‌امتیاز روزنامه «مردم»، که ارگان مرکزی حزب به شمار می‌رفت، بود و مسئولیت سازمان جوانان حزب توده را نیز بر عهده داشت.4 رضا رادمنش در انتخاباتِ دوره چهاردهم که در بعضى از حوزه‏ها از آزادى نسبى برخوردار بود، خود را کاندیداى حزب توده از لاهیجان ]منطقه زیر نفود شوروی[ نمود و سرانجام به وکالت مجلس انتخاب گردید. در آن دوره چندنفری هم از حزب مزبور وکیل شدند و فراکسیون حزب توده در مجلس هشت عضو داشت. در سال 1323، دکتر رادمنش رهبر فراکسیون حزب توده در مجلس، علنا اعلام کرد که حزب توده با دادنِ هرگونه امتیازی در زمینه نفت به خارجیان مخالف است.5 این مخالفت هنگامی صورت گرفت که دولت ساعد در حال مذاکرات نفتی با شرکت‌های آمریکایی بود، اما درخواست امتیاز نفت از سوی شوروی، حزب توده را وادار ساخت که بدون توجه به خط‌مشی گذشته، از مخالفت خود مبنی بر دادنِ امتیازات خارجی (بیانات رادمنش در مجلس) عدول کند و از امتیازخواهی شوروی‌ها پشتیبانی نماید.6
 
رضا رادمنش پس از تصویب ملی شدن صنعت نفت در روزنامه «مردم برای روشنفکران» نوشت که مصدق دانسته یا ندانسته با عمل خود به‌مراتب از ساعد جلو افتاده و با طرح خود، باب مذاکرات را برای همیشه مسدود کرد. او سپس ادامه داد که کافتارادزه متذکر شده است که مجلس شورای ملی با تصویب این طرح مرتکب اشتباه شده و دولت شوروی مطمئن است که مجلس این اشتباه را اصلاح خواهد کرد.7
از دیگر کنش‌های رضا رادمنش در مجلس باید به مسائل پیرامون اعتبارنامه سیدضیاءالدین طباطبائی اشاره کرد. رادمنش به همراه تقی فداکار، رهبر جنبش کارگری وابسته به حزب توده در اصفهان و مسئول سازمان ایالتی اصفهان، سخنگوی حزب توده در مقابله با طرح و تصویب اعتبارنامه سیدضیاءالدین طباطبائی بودند.8
 
حزب توده در قبال سیاست‌ورزی دکتر مصدق تصمیمی روشن و حمایت‌گرانه اتخاذ نکرد. رفتار منفعلانه حزب در حمایت از دولت مصدق از زبانِ رادمنش نیز تأکیدی بر این غفلت سیاسی است  
از شوروی تا آلمان شرقی؛ گریز از مرگ
روند پیشرفت و تجدید حیات حزب توده در ایران در پی یک سوءقصد مرموز به جان محمدرضا پهلوی در سال 1327 و هم‌زمان با مراسمِ گرامیداشت ارانی پایان یافت. دولت حکومت‌نظامی اعلام کرد و نه‌تنها رهبران توده‌ای بلکه سیاستمداران برجسته‌ای مانند محمد مصدق و آیت‌الله کاشانی را نیز بازداشت کرد. یک هفته بعد دولت حزب توده را به برنامه‌چینی برای سوء قصد به جان شاه محکوم کرد و با توسل به قانون سال 1310، حزب توده به‌عنوان سازمان کمونیستی، منحل و غیرقانونی اعلام شد. در پی این رویدادها، پلیس دفاتر حزب توده را اشغال کرد، اموال آنها را ضبط و بیش از دویست تن از رهبران و فعالان حزب را دستگیر کرد. در بحران پیش‌آمده، رضا رادمنش به‌ناچار به شوروی گریخت و غیابی به مرگ محکوم شد.9 او در این سال‌ها به عنوان دبیر اول حزب پس از فرار به شوروی همراه دکتر کشاورز برای تدریس به دانشگاه شهر دوشنبه تاجیکستان که «استالین‌آباد» نامیده می‌شد، اعزام شد و فیزیک و پزشکی به دانشجویان تاجیکی تدریس می‌کرد. در سال 1336 چون دولت شوروی با رژیم شاه روابط دوستانه‌ای برقرار کرده بود، ازاین‌رو سازمان حزب توده به کشور آلمان شرقی که در آن زمان با ایران روابط دیپلماتیک نداشت، منتقل شد.10
 
پشیمانی از اشتباه
حزب توده در قبال سیاست‌ورزی دکتر مصدق تصمیمی روشن و حمایت‌گرانه اتخاذ نکرد. رفتار منفعلانه حزب در حمایت از دولت مصدق از زبانِ رضا رادمنش نیز تأکیدی بر این غفلت سیاسی است. پس از گذشت ربع قرن از کودتای 28 مرداد، عقیده دکتر رادمنش بر این بود که در جریان نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق، حزب توده دچار اشتباهی بزرگ شد. او صادقانه اعتراف می‌کند که بابت این اشتباه استراتژیک نه‌فقط حزب توده بلکه ملت ایران بهای گزافی پرداخت.11 در دهه 1340 نیز رهبری حزب توده را رضا رادمنش، دبیر اول حزب، بر عهده داشت و تا سال 1347 در این پست باقی ماند. عبدالصمد کامبخش و ایرج اسکندری دو دبیر دیگر بودند که نشان‌دهنده تسلط جناح میانه‌رو در حزب بود. همه گزارش‌ها حاکی از آن است که رادمنش ساده‌لوح بود و در دورانِ رهبری ضعیف او، حزب نتوانست به سیاست واحدی نسبت به رژیم سلطنتی و اصلاحات 6 بهمن دست یابد. در سراسر دهه 1340، حزب تحلیل‌های متناقضی از برنامه اصلاحات ارائه کرد که گاهی ستایش‌آمیز و گاهی محکوم‌کننده بود. در این هنگام حزب توده خود را حزب کمونیست ایران و حزب طراز نوین طبقه کارگر می‌انگاشت، اما اینها بیشتر تبلیغات و خیال‌پردازی بود تا حقیقت. هیچ نشانه و مدرکی در دست نیست که حزب در این مقطع کوچک‌ترین جای پایی در طبقه کارگر داشته باشد.12
 
رویارویی با قسمتِ پایانی زندگی
دبیرکل سابق حزب توده سال‌ها در شهر لایپزیگ آلمان شرقی در بخش تحقیقات انستیتو فیزیک لایپزیگ عنوانِ وابسته تحقیقاتی را داشت که تا پایان عمر به آن مشغول بود. وی در آخرین لحظات زندگی، ندامت خویش را از برگزیدن حزب توده اعلام کرد: «برخلاف اقتضای ملی و حکم وجدانم عمل کردم و در دنباله آن کشمکش زیروبم‌های سیاسی مرا به آنجا کشاند که در این گوشه دنیا و دور از دیار و وطن خویش برای زمان مرگ خود روزشماری می‌کنم».13 بدین ترتیب او از زمانِ سرکوب حزب از سال 1327 تا 1359 و سپس از 1359 تا 1362 در شوروی و آلمان شرقی به سر برد. البته در سال 1358 مدت کوتاهی به ایران آمد و در منزل خواهرش در یوسف‌آباد منزل کرد. کیانوری و دیگر رهبران حزب توده در ایران او را ملاقات کردند و رادمنش تأکید کرد که سیاست حزب توده در این برهه زمانی درست است و ایران را ترک کرد.14 رضا رادمنش تا هنگام مرگ خود در بامداد ۲۴ بهمن ۱۳۶۲ عضو کمیته مرکزی باقی ماند.15
 
رضا رادمنش، نماینده مجلس شورای ملی و رهبر حزب توده، به اتفاق دو تن از همراهان
رضا رادمنش، نماینده مجلس شورای ملی و رهبر حزب توده، به اتفاق دو تن از همراهان
شماره آرشیو: ۳۶۸-۴ع
 
پی نوشت:
 
1. احسان طبری، کژ راهه، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چ سوم، 1367، صص 270-271.
2. محمدجواد مرادی نیا، حکایت قصر از قاجار تا پهلوی، تهران، انتشارات نگاه، 1398، ص 88.
3. رضا نساجی، گفت‌وگو با دکتر منوچهر آشتیانی درباره تاریخ معاصر و علوم انسانی در ایران، تهران، نشر نی، 1396، ص 139.
4. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران (از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی)، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چ بیستم، 1393، ص 198.
5. سرهنگ غلامرضا نجاتی، مصدق سال‌های مبارزه و مقاومت، ج 1، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چ دوم، 1378، صص 48-51.
6. همان، ص 65.
7. رضا نساجی، همان، صص 107-108.
8. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نشر نی، چ بیست‌وششم، 1397، صص 390-391.
9. هوشنگ منتصری، در آن‌سوی فراموشی: یادی از دکتر رضا رادمنش دبیر کل اسبق حزب توده، تهران، شیرازه کتاب ما، 1379، ص 50.
10. همان‌جا.
11. مازیار بهروز، شورشیان آرمان‌خواه (ناکامی چپ در ایران)، ترجمه مهدی پرتوی، تهران، انتشارات ققنوس، چ ششم، 1382، صص 86-88.
12. هوشنگ منتصری، همان، ص 83.
13. نورالدین کیانوری، خاطرات نورالدین کیانوری، تهران، انتشارات اطلاعات، 1371، ص 506.
14. رضا نساجی، همان، ص 139. https://iichs.ir/vdcjmvev.uqemmzsffu.html
iichs.ir/vdcjmvev.uqemmzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما