سرگذشت نورالدین کیانوری

دو پرده از زندگی دبیر اول حزب توده

نورالدین کیانوری که تحت لوای حزب توده به مبارزه با رژیم پهلوی می‌پرداخت، هم‌زمان با اوج‌گیری فعالیت‌های انقلابی در سال 1357ش، به دبیر اولی حزب برگزیده شد و پرده دوم از زندگی سیاسی خود را آغاز کرد
دو پرده از زندگی دبیر اول حزب توده
 
نورالدین کیانوری متولد سال 1294ش نوه شیخ فضل‌الله نوری و فرزند مهدی بود. نورالدین از همان کودکی با سیاست آشنا شده بود. در واقع او در خانواده‌ای به دنیا آمده بود که سه نسل آن سیاست‌ورز بودند. مهدی پدرش از فعالین سیاسی و از رادیکال‌ترین مشروطه‌خواهان بود. پدر در یک شب زمستانی به ضرب گلوله به قتل رسید و وظیفه بزرگ کردن او به دوش خواهران و برادران بزرگش افتاد.
 
دوران تحصیل
نورالدین کیانوری برای تحصیل به مدرسه دارالفنون رفت و آنجا بود که با افکار فروید، روان‌شناس مشهور غربی، آشنا شد. در همان‌جا بود که با محمدرضا قدوه، از همفکران و هم‌قطاران خود، آشنا شد. پس از تحصیل در دوران دبیرستان به دانشکده فنی رفت. با این حال تحصیل او در دانشکده فنی نیز چندان ادامه نیافت و برای ادامه تحصیل راهی آخن آلمان شد و در رشته راه و ساختمان این دانشگاه موفق به اخذ درجه دکتری گردید. وی در سال 1319ش و در بحبوحه جنگ جهانی دوم به ایران بازگشت و به خدمت سربازی رفت.1
 
تشکیل حزب توده
نورالدین کیانوری در سال 1321ش به حزب توده پیوست؛ حزبی که از 53 نفر از اعضای حزب کمونیست تشکیل شده بود و این عده با ورود متفقین و برکناری رضاشاه از زندان آزاد شده و حزب توده را بنیان گذاشته بودند. در نخستین مرامنامه حزب، سخنی از افکار و اندیشه‌های کمونیستی نبود. هدف حزب مبارزه با استبداد، استقرار دموکراسی در ایران، مبارزه با افکار فاشیستی و تلاش برای انجام اصلاحات آموزشی، بهداشتی و اقتصادی بود. البته دلیل این امر نیز مشخص بود. در واقع مصالح سیاسی بر ارزش‌های مارکسیستی رجحان یافته بود و ترس از برخورد روحانیت و افکار عمومی با این مسائل و قانون ممنوعیت عقاید اشتراکی سال 1310ش دست آنها را برای هرگونه فعالیت قانونی بسته بود.2
 
کیانوری در سال 1323ش با مریم فیروز، دختر عبدالحسین فرمانفرما از اشراف قاجار، ازدواج کرد؛ ازدواجی که به واسطه قرابت و نزدیکی فکری نیز بود. با برگزاری دومین کنگره حزب در سال 1327ش و اعلام موجودیت مارکسیست ـ لنینیست بودن آن، کیانوری به عضویت کمیته مرکزی و هیئت اجرایی حزب درآمد و مسئول تشکیلات حزب شد. سال بعد یعنی در سال 1328ش محمدرضا پهلوی هدف یک ترور قرار گرفت. حزب توده مسئول این حمله شناخته شد و برخی از اعضای حزب از کشور فرار کردند، اما کیانوری و برخی دیگر از اعضای حزب دستگیر و روانه زندان شدند.3
 
نورالدین کیانوری در خاطرات خود می‌گوید که از قصد ناصر فخرآرایی برای ترور شاه اطلاع داشته است. با این حال، او فخرآرایی را از مخالفت کمیته مرکزی با ترور شاه مطلع کرده بود. او توانست از طریق روابطی که در زندان داشت در سال 1329ش از زندان فرار کند و یک سال بعد هنگامی که مصدق به قدرت رسید علی‌رغم غیرقانونی بودن حزب شروع به فعالیت سیاسی کرد. رابطه حزب و مصدق در دوران پرطلاتم نهضت ملی شدن صنعت نفت رابطه‌ای پرکشمکش بود. حزب پس از قیام 30 تیر 1331ش خود را به مصدق بیش از پیش نزدیک کرد. در 24 مرداد سال 1332ش نورالدین کیانوری اطلاعات در مورد کودتا را که از طریق افسران توده‌ای در ارتش به دستش رسیده بود، در اختیار مصدق قرار داد. با برملا شدن مرحله اول کودتا حزب توده به همراه جبهه ملی میتینگ‌های مختلفی در کشور برگزار کرد و صحبت الغای سلطنت را به میان آورد. با این همه هم حزب توده و هم جبهه ملی به دلیل کوتاهی و عدم درک کامل از خطیر بودن موقعیت کشور نتوانستند جلوی کودتای دوم را بگیرند و کودتای مشهور 28 مرداد 1332 در نهایت اتفاق افتاد و حزب توده نیز از سرکوب شدید رژیم پهلوی در امان نماند. البته در مورد کودتا و نقش حزب توده روایت‌های مختلفی وجود دارد.4
 
به روایت خود نورالدین کیانوری حزب می‌توانست در برابر کودتا قد علم کند و جلوی وقوع و به سرانجام رسیدن آن را بگیرد، اما این کوتاهی و مسامحه مصدق بود که مخالف برخورد با اقدام و عمل حزب توده برای مقابله با کودتا بود. البته نقل قول‌های دیگری نیز در این زمینه وجود دارد و برخی بر این باورند که مصدق از طریق مریم فیروز، که دختر دایی او بود و به منزلش رفت‌وآمد داشت، از کیانوری خواسته بود که حزب توده در مقابل کودتا بایستد، اما حزب توده در اقدام و عمل کوتاهی کرده بود. آوانسیان، از دیگر اعضای حزب، نیز بر همین عقیده بود و می‌گوید که آقای کیانوری از مخالفان اصلی مقابله حزب توده با کودتا بود. با وقوع کودتا، کیانوری به همراه همسرش چهار سال مخفیانه در ایران زندگی کردند و پس از آن به اتحاد جماهیر شوروی گریختند و در نهایت راهی آلمان شرقی شدند. از این پس بود که فضای خفقان و جو استبداد و سرکوب، دایره و گستره فعالیت حزب را به‌شدت محدود کرد، اما هم‌زمان با اوج‌گیری فعالیت‌های انقلابی در ایران در سال 1357ش کیانوری به دبیر اولی حزب برگزیده شد.5
 
اتهام اصلی که به حزب توده و شخص کیانوری وارد بود فعالیت جاسوسی برای رژیم اتحاد جماهیر شوروی بود. در عین حال آنها متهم به نفوذ در مراکز حساس نظامی و امنیتی و تلاش برای مقابله با جمهوری اسلامی بودند. اینها اتهاماتی بود که موسوی تبریزی، دادستان وقت انقلاب، هنگام دستگیری کیانوری و یارانش در دادگاه مطرح کرد. نورالدین کیانوری که عنوان دبیر اولی کمیته مرکزی حزب توده را یدک می‌کشید، در دادگاه سخنان تأمل‌برانگیزی را مطرح کرد  
کیانوری و انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم پهلوی، نورالدین کیانوری به همراه همسرش به ایران بازگشت و تلاش کرد از فضای انقلابی در ایران استفاده کرده و فعالیت‌های سیاسی خود را دوباره احیا کند. البته در اوایل انقلاب کیانوری بر این باور بود تا وضعیت تحولات انقلابی به طور کامل مشخص نشده است تحرکات و فعالیت‌های تشکیلاتی مخفی باقی بماند. او ظن این را داشت که شاید با یک کودتا ورق برگردد و به همین خاطر در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی دست به عصا حرکت می‌کرد. با این حال به مرور و با تثبیت انقلاب و حمایت گسترده مردم از رهبری انقلاب، نورالدین کیانوری سیاست حمایت از امام خمینی و انقلاب اسلامی را در پیش گرفت؛ سیاستی که به نظر می‌رسید همانند زمان تأسیس حزب بیشتر ناشی از مقتضیات زمان و فضای سیاسی حاکم بر کشور باشد. او در اختلاف میان امام خمینی و لیبرال‌ها جانب امام را گرفت. در واقع موضع‌گیری‌های کیانوری و همراهانش نه به واسطه قرابت فکری با انقلابیون بلکه بیشتر ناشی از فضای حاکم بر کشور و حمایت قاطبه مردم از انقلاب و رهبری امام خمینی بود. جالب است که کیانوری در جلساتی که اوایل انقلاب تحت عنوان جلسه پرسش و پاسخ مطرح می‌شد درباره علت حمایت حزب توده از آیت‌الله خلخالی چنین گفت: «خلخالی خدمات پرارزشی در زمینه قلع و قمع ضد انقلاب، جنایت‌کاران و سرسپردگان رژیم گذشته دارد. ما زمانی گفتیم به خلخالی رأی می‌دهیم که کار او، به‌عنوان دادستان کل انقلاب، جنبه‌های مثبت فراوانی داشت. او با شجاعتی بی‌نظیر، چند صد نفر از مهم‌ترین مهره‌های امپریالیسم را به جوخه اعدام سپرد و با این کار، صدها بار حکم اعدام خود را نیز از سوی ضد انقلاب صادر کرد».6
 
همچنین ادعا شده است که کیانوری به واسطه روابطی که در میان نظامیان داشت از کودتای نوژه مطلع شد و حکومت وقت را از این فعالیت مطلع ساخت. با این حال، این تمام آنچه در مورد فعالیت حزب توده و رهبر آن نورالدین کیانوری می‌توان گفت نیست. در واقع هرچه که از انقلاب می‌گذشت ماهیت حزب و نحوه فعالیت آن بیش از پیش بر همه آشکار می‌شد. حزب علی‌رغم اینکه مدعی حمایت از انقلاب بود به موازات فعالیت‌های رسمی و آشکار دارای تشکیلاتی مخفی بود و کیانوری برای این تشکیلات پروژه نفوذ را تعریف کرده بود. اما انقلابیون نیز بیکار ننشسته بودند و با فراست و درایت از همان اوایل انقلاب فعالیت‌های این چنینی را رصد می‌کردند؛ به نحوی که کیانوری هنگامی که به ایران بازگشت و در خانه دخترش ساکن شد توسط نیروهای امنیتی زیر نظر بود. او از اعضای حزب می‌پرسد وضعیت مشکوکی در اطراف خانه من مشاهده می‌شود و می‌خواهم بدانم این افراد چه کسانی هستند که از منزل من مراقبت می‌کنند.7
 
سرانجام نورالدین کیانوری که فعالیت سپاه را دست کم گرفته بود و آن را بچه‌بازی می‌دانست تنها سه سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط نیروهای اطلاعات سپاه دستگیر شد و فعالیت‌های آن غیرقانونی اعلام گردید. اتهام اصلی که به حزب توده و شخص کیانوری وارد بود فعالیت جاسوسی برای رژیم اتحاد جماهیر شوروی بود. در عین حال آنها متهم به نفوذ در مراکز حساس نظامی و امنیتی و تلاش برای مقابله با جمهوری اسلامی بودند. اینها اتهاماتی بود که موسوی تبریزی، دادستان وقت انقلاب، هنگام دستگیری کیانوری و یارانش در دادگاه مطرح کرد. نورالدین کیانوری که عنوان دبیر اولی کمیته مرکزی حزب توده را یدک می‌کشید، در دادگاه سخنان تأمل‌برانگیزی را مطرح کرد. او گفت: من امروز می‌خواهم با عرض معذرت و پوزش از رهبر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، تخلفاتی را که حزب در طول چهار سال گذشته انجام داده به صورت مجمل بیان نمایم. شاید این مسیری که حزب پیموده است و اشتباهاتی که ما مرتکب شدیم درسی برای نسل آینده‌مان باشد. وی پس از معرفی کامل خود و برشمردن سوابق سیاسی‌ش اقدامات خود و همراهانش را چنین برشمرد. کیانوری گفت که جاسوسی برای نظام اتحاد جماهیر شوروی، دریافت کمک‌های مالی از کشورهای بیگانه، برخورد منافقانه با نظام اسلامی از جمله دفاع از خط امام و انقلاب در ظاهر و پخش شایعات علیه مسئولان کشور در باطن از جمله اقداماتی است که سیر فعالیت‌های حزب را به قهقرا کشانده است. او همچنین به دادن اطلاعات غلط و اشتباه به وزارت کشور و نیروهای امنیتی در مورد نام و تعداد رهبران حزب و سکوت در برابر اعمال خرابکارانه منافقین اقرار و اعتراف کرد.8 بر همین اساس او به حبس محکوم شد و پس از گذراندن دوران زندانش سرانجام در مرداد سال 1377ش از دنیا رفت.
 
شهید آیت‌الله دکتر بهشتی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، در مناظره تلویزیونی با نورالدین کیانوری، دبیرکل حزب توده ایران
شهید آیت‌الله دکتر بهشتی، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، در مناظره تلویزیونی با نورالدین کیانوری، دبیرکل حزب توده ایران
 
پی نوشت:
 
1. نورالدین کیانوری، خاطرات نورالدین کیانوری، تهران، انتشارات اطلاعات، 1395، ص 32.
2. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمس‌آوری، محسن مدیرشانه‌چی، تهران، نشر مرکز، 1382، ص 253.
3. نورالدین کیانوری، همان، ص 95.
4. همان، ص 151.
5. همان، ص 256.
6. «روایت کیانوری در ماجرای دفاع از خلخالی»، قابل بازیابی در:
 https://www.isna.ir/news/98041910015D8
7. محمدرحیم عیوضی، «کیانوری و عبرت‌های تاریخ»، زمانه، ش 60 (1386).
8. «بازخوانی پرونده اعترافات تلویزیونی نورالدین کیانوری»، روزنامه شرق، ش 3429 (26 اردیبهشت 1390). https://iichs.ir/vdcfxxdy.w6djyagiiw.html
iichs.ir/vdcfxxdy.w6djyagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما