«شهید آیت‌الله محمد صدوقی در مواجهه با ضدانقلاب» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمدعلی صدرالساداتی؛

حضور او در هر جا، مایه آرامش و امنیت بود!

حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمدعلی صدرالساداتی، از دوران کودکی با شهید آیت‌الله حاج شیخ محمد صدوقی یزدی آشنا شد و حاصل آن، آموزه‌هایی است که از محضر آن بزرگ فراگرفت. وی در گفت‌وشنود پی‌آمده، به بازگویی خاطرات خویش از چهارمین شهید محراب پرداخته است
حضور او در هر جا، مایه آرامش و امنیت بود!
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
طبعا اولین پرسش ما در این گفت‌وشنود، درباره چند و چون آشنایی شما با شهید آیت‌الله حاج شیخ محمد صدوقی یزدی است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. با توجه به خویشاوندی بنده با شهید آیت‌الله صدوقی، از دوران کودکی ایشان را می‌شناختم. در شش هفت سالگی، همراه پدر بزرگم از یکی از روستاهای اطراف یزد برمی‌گشتیم. در اتومبیل جا نبود و من تمام مدت، روی زانوی آن شهید بزرگوار نشستم و از آن زمان، با روح بلند و مهر و لطف بی‌شائبه ایشان آشنا شدم.  
 
از دیدگاه شما، چه ویژگی‌هایی در شخصیت آیت‌الله صدوقی برجسته‌تر می‌نمودند؟
شخصیت آیت‌الله صدوقی چند بعدی بود و ویژگی‌هایی داشتند که در دیگران نبود. بعضی از این ویژگی‌ها را خودم از نزدیک تجربه کردم و بقیه را از بزرگانِ معتمد شنیده‌ام. به نظر من آن بزرگوار، هم دارای «فرقان» ــ یعنی قدرت تشخیص حق و باطل ــ و هم برخوردار از شجاعت بودند. ایشان در برخورد با هر فرد و گروهی، خیلی زود دستشان می‌آمد که از چه جایگاهی به مسائل نگاه می‌کند و مبنای حرکت او چیست. ایشان در مقابل حق، فوق‌العاده خاضع و در مقابل باطل، بسیار سرسخت و انعطاف‌ناپذیر بودند و برایشان هم فرقی نمی‌کرد که طرف در چه جایگاه و مقام و مسئولیتی باشد، یا چه قدرتی داشته باشند.  هیچ قدرتی نمی‌توانست در مقابل شهید صدوقی، قد علم کند و خلاف راه انقلاب اسلامی و امام خمینی برود؛ لذا وقتی تاریخ یزد در دوره بعد از پیروزی انقلاب را مطالعه می‌کنید، می‌بینید که هیچ گروه و دسته‌ مخالف ولایت فقیه و رهبری امام، نتوانست حتی برای یک روز خودی نشان بدهد! ایشان وقتی حس می‌کردند هر کسی در هر مقامی، می‌خواهد از وَجه دینی و مذهبی جامعه سوء‌استفاده و در میان مردم ایجاد اختلاف و انحراف کند، به‌شدت برخورد می‌کردند. ایشان چون هم قدرت تشخیص بالا و هم شجاعت فوق‌العاده‌ای داشتند، در برابر کوچک‌ترین تخلفی از احکام شرع، اهداف انقلاب اسلامی و امام راحل کوتاه نمی‌آمدند و به‌محض اینکه می‌دیدند که فرد با چنین نیتی آمده، روحیه او را خرد می‌کردند!
مسجد حظیره پایگاه انقلاب اسلامی در شهر یزد و جای پخش اعلامیه‌ها، سخنرانی‌ها و تظاهرات بود. یک روز صبح، ما خدمت آیت‌الله صدوقی بودیم که از ساواک زنگ زدند و ادعا کردند که ما دیشب رفتیم و مسجد حظیره را گشتیم و چوب و چماق پیدا کردیم، معلوم می‌شود که شما جنگ‌طلب هستید! ایشان به‌محض اینکه این حرف را شنیدند، گفتند: «عجب! شما فقط چوب و چماق‌ها را پیدا کردید؟ پس اسلحه‌هایی را که پنهان کرده بودیم چه کار کردید؟‌ ما کلی اسلحه آنجا پنهان کرده بودیم!». وقتی خداوند شجاعتی تا این حد را به فردی اعطا می‌کند، دیگر ترس برایش معنا ندارد. وقتی ترس برایش معنا نداشت، به راحتی مسائل را تجزیه و تحلیل و دربرابر باطل موضع‌گیری می‌کند. آیت‌الله صدوقی اغلب حاضر بودند خودشان را فدا کنند، که دیگران از بین نروند و فدا نشوند. در تظاهراتی که در یزد بود و هنگام نماز ظهر به مسجد حظیره حمله شد، تنها کسی که جلو آمد و سینه‌اش را سپر گلوله کرد، آیت‌الله صدوقی بودند. ایشان آمدند و یقه پیراهنشان را باز کردند و به آن سرباز گفتند: «به من بزن، بعد به دیگران بزن!». این قضیه به قدری تأثیر گذاشت که نیروهایی که آمده بودند، همه برگشتند! یک وقت که آیت‌الله صدوقی به کردستان رفته بودند، شب به مقری که ایشان بودند حمله می‌کنند، تا حضرتشان را زنده دستگیر کنند! بچه‌های حفاظت هم بودند. اما ایشان در حیاط نشسته بودند و درحالی‌که در اطرافشان تیر می‌آمد، از جایشان تکان نخوردند! با چنان آرامش و طمأنینه‌ای نشسته بودند که همه اطرافیان را هم آرام کرد. وقتی حمله دفع شد، آن بزرگوار یک جمله گفتند که اینها مثل روباه حمله و مثل شیر فرار کردند! یکی از شوخی‌هایشان هم، این بود. ایشان، تربیت‌شده مکتب امیر‌المؤمنین‌(ع) بودند. درمورد شهادتشان می‌فرمودند: «مرغابی را از آب می‌ترسانید؟ خدا شاهد است که این از آرزوهای من است که اگر لیاقت داشته باشم در راه خدا شهید شوم...». آیت‌الله صدوقی با شهادت عشق‌بازی می‌کرد و این چیزی نبود که در جریان انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی پدید آمده باشد، بلکه ریشه در عمق وجود ایشان داشت.
از دیگر ویژگی‌های آیت‌الله صدوقی این بود که در دستگاه‌های دولتی افرادی را داشتند که با ارادتی خاص و به صورت تقیه، مطالبی را به ایشان می‌رساندند. ایشان می‌توانستند از مجاری مختلف، اطلاعات کسب و از آنها به‌نحو مطلوب استفاده کنند. در یک کلام باید گفت که آیت‌الله صدوقی، از همه لحاظ جذاب بودند. یکی از ویژگی‌های شهید صدوقی ــ که شاید کمتر کسی به آن اشاره کرده باشد ــ این است که وقتی ایشان در جایی حضور فیزیکی داشتند، امنیت و آرامش عجیبی بر جمعیتی که در آنجا حضور داشتند، حکم‌فرما می‌شد. فرقی هم نداشت چه قبل از انقلاب، چه بعد از انقلاب، ‌چه در شهر، چه در روستا و  چه در جبهه‌ها باشد. آیت‌الله صدوقی شخصیتی بودند که حتی مردم و افراد متنفذ در سایر استان‌ها هم، ایشان را عمیق و گسترده می‌شناختند و از امرشان اطاعت می‌کردند. همیشه در جریان آخرین رویدادها و مأمن مبارزین و ایثارگران یزد و مناطق دیگر بودند.
 
آیت‌الله محمد صدوقی یزدی

برحسب شواهد آیت‌الله صدوقی به رغم برخورداری از تمکّن فراوان، بسیار ساده‌زیست بودند. ایشان چگونه بین این دو جمع کرده بودند؟
آیت‌الله صدوقی صاحب اموالی که نزدشان بود، نبودند که در آنها تصرف شخصی کنند. اینها متعلق به امام زمان(عج) و یا هدایایی بود که باید در مواضع صحیح خودش خرج می‌شد. روحیات این بزرگان هم طوری بود که خود را گرفتار دنیا نمی‌کردند و به این چیزها عادت نداشتند. آنان می‌توانستند بهترین زندگی را داشته باشند، ولی چون ایمان قوی داشتند، بسیار دقیق و محتاط بودند. آیت‌الله صدوقی به‌شدت از محافظتی هم که از ایشان می‌شد، ناراحت بودند و غالبا هم اظهار نارضایتی می‌کردند، ولی چاره‌ای نبود! قبلا مردم به ایشان دسترسی داشتند، می‌آمدند، می‌نشستند، با ایشان حرف می‌زدند، دردهایشان را می‌گفتند و حالا به خاطر مسائل امنیتی از مردم دور افتاده بودند و این به‌شدت ناراحتشان می‌کرد.  
 
از ارتباط آیت‌الله صدوقی با امام خمینی، چه خاطراتی دارید؟
وقتی انقلاب اسلامی پیروز شد و حضرت امام به قم تشریف بردند و گروه‌ها و دستجات برای عرض ارادت خدمت ایشان می‌رفتند، یک شب تعدادی از علمای یزد خدمت ایشان رفتند. امام در آنجا فرمودند: «‌می‌توانم بگویم که آقای صدوقی، محورِ این انقلاب بود!...». این جمله امام، بسیار سخن بزرگی است. آیا آیت‌الله صدوقی یک‌شبه، یک‌ماهه و یا یک‌ساله محور انقلاب شد و یا به این عنوان شناخته شد؟‌ این طور نبود. شهید صدوقی از لحظه‌ای که برای تحصیل و تدریس وارد قم ‌شدند، در اولین دیداری که با حضرت امام داشتند، قدرت شخصیتی و شجاعتشان مشخص شده بود. سابقه دوستی شهید صدوقی با امام، به سال‌ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمی‌گشت. بااین‌همه شهید صدوقی، در تمام مسائل مطیع حضرت امام بودند.
 
خبر شهادت ایشان را چگونه دریافت کردید؟
من در جبهه بودم، سپس به اطراف یزد (یعنی منطقه تزرجان که پدرم در آنجا، در باغی زندگی می‌کردند) رفتم، که احوالی از ایشان و مادرم بگیرم، که در اخبار 2 بعدازظهر این خبر دردناک را شنیدم. ماه رمضان بود و ایشان در روز جمعه و هنگامی که از محراب نماز بیرون آمدند،‌ به شهادت رسیدند، که این هم سعادتی است که نصیب هر کسی نمی‌شود. رضوان الله تعالی علیه.
https://iichs.ir/vdcexv8w.jh8evi9bbj.html
iichs.ir/vdcexv8w.jh8evi9bbj.html
نام شما
آدرس ايميل شما