«شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب و تعامل با جنبش دانشجوییِ شیراز» در گفتوشنود با دکتر محمدحسن طاهری؛
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
آشنایی و ارتباط شما با شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، از چه دورهای آغاز شد و رو به وسعت گذاشت؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده در دوران دانشجویی، با مرحوم آیتالله دستغیب آشنا شدم. ایشان امام جماعت مسجد جمعه بودند و دعای کمیل را با تضرّع و سوز خاصی میخواندند که برای من بسیار جذاب بود. طبعا من در آن سنین، در پِی افزایش اطلاعات دینیِ خود بودم و به همین دلیل، به شکلِ مرتب از منابرشان استفاده میکردم. بعدها در مسجد جامع، مراوداتم با ایشان بیشتر شد. نوای دلنشین شهید دستغیب هنگام مناجات و در عین حال ورود ایشان به مسائل اجتماعی، از قبیل مطالبه عدالت، حمایت از مظلوم و مخالفت با رژیم حاکم ــ که در آن مقطع برای ما، بهعنوان فعالان دانشجو در انجمن اسلامی بسیار اهمیت داشت ــ باعث شد بیش از پیش مجذوب ایشان شویم. به این ترتیب، ارتباط ما با آن بزرگوار بیشتر شد و عمق یافت.
آیا ایشان، در جریان فعالیتهای انجمن اسلامی دانشجویان بودند؟
فعالیتهای دانشجویی ما، بیشتر با مرحوم آیتالله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی هماهنگ میشد. با ایشان، جلسات محرمانه داشتیم و گفتوگو میکردیم، اما آیتالله دستغیب نیز، چون در عرصه مبارزات حضور داشتند، ما را با سخنانشان تقویت میکردند. بههرحال، هرگاه لازم بود، با ایشان ارتباط برقرار و از نظراتشان استفاده میکردیم.
ارتباط آیتالله دستغیب با آیتالله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی را چگونه دیدید؟
ارتباط دو عالم در یک شهر! ما برخی از فعالیتهای خود را در تعامل با هر دو به پیش میبردیم. البته گاهی در این میان، برخی تفاوت نظرها خود را نشان میداد. خاطرم هست که در دوران اوجگیری انقلاب اسلامی، ما «کمیته هماهنگی» را ایجاد کرده بودیم، که بنده عضو آن بودم و هم آیتالله محلاتی و هم آیتالله دستغیب از آن حمایت میکردند. این کمیته، نقشِ بسیار مهمی در مدیریت اوضاعِ پس از پیروزی انقلاب در شیراز داشت. مجموعهای که امروز در اختیار بنیاد شهید است مرکز فعالیتهای این نهاد بود. آیتالله دستغیب از شهردار وقت ــ که در دوران شاه هم مسئولیت داشت و دولت موقت هم به وی خوشبین بود ــ حمایت کرد. این در حالی بود که آیتالله حاج شیخ مجدالدین محلاتی، فرزند آیتالله محلاتی، از آقای حمزوی ــ که از تهران آمده بود ــ جانبداری مینمود. نهایتا آقای حمزوی، به محل کمیته ما آمد و جایگزین شد. متأسفانه افرادی تحت عنوان حمایت از ما، وسایلِ مورد حفاظتمان را بردند! البته ما به آنها اعتراض کردیم، اما توجهی نشد! برخی عناصر با در اختیار داشتن نیروهای مسلح، برای خود پایگاهی ایجاد کردند و بعدها به موفقیتهای دنیویِ متنوعی هم رسیدند.
به مواضع انقلابی آیتالله دستغیب اشاره کردید. از اعتراض ایشان به ماجرای جشن هنر شیراز چه خاطرهای دارید؟
دراینباره، همان چیزهایی را میدانم که همه از آن اطلاع دارند. طبعا به این دلیل که ما در آن دوره از دانشجویان معترض بودیم، نسبت به این مسئله هم موضع جدی داشتیم. در آن روزها آیتالله محلاتی به خاطر کسالتی که برایشان پیش آمده بود، در بوشهر بودند. با پسرشان حاج آقا مجدالدین تماس گرفتیم و درخواست کردیم که ایشان درباره این مسئله نگرانکننده، فتوایی صادر کنند. ایشان هم به بوشهر رفت، اما در انجام این کار توفیقی نیافت! حدود دو ماه بعد، آیتالله سیدمصطفی خمینی، فرزند امام خمینی، در نجف از دنیا رفت و آیتالله دستغیب مجلس ترحیمی برگزار کرد و جمعیت زیادی هم آمد. سخنران، خودِ ایشان بود و طبعا مثل همیشه و بیپروا، از امام خمینی تجلیل و به رژیم شاه حمله کرد. ساواک، ماشین آتشنشانی آورد و مردم را با آبپاش متفرق کرد! خاطرم هست که پدرم، در میان مردم و آب با فشار به صورتش خورده بود و به همین دلیل، مدتی چهرهاش متورم بود!

دیدار آیتالله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی با شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب (سال 1357)
نقش ایشان در راهپیماییهای بزرگ انقلاب اسلامی در شهر شیراز را تشریح کنید.
آیتالله دستغیب، تقریبا در تمامی راهپیماییهای شیراز شرکت داشت. بنده چون عضو کمیته هماهنگی بودم، از نزدیک در جریان برنامهریزیها برای این امر قرار داشتم و میدیدم که علما و روحانیون شهر، در این عرصه حضور فعالی دارند. هماهنگی شعارها و مسیرها، عمدتا توسط دانشجویان انجام میشد. سخنران راهپیمایی عاشورای سال 1357 نیز، خود آیتالله دستغیب بود. در این راهپیمایی، مردم ابتدا در شاهچراغ تجمع و سپس به سمت بیمارستان نمازی هدایت شدند. نماز ظهر عاشورای 1357 شیراز نیز، به امامت آقای دستغیب اقامه شد. حضور ایشان در این حرکتها، به مردم انگیزه و احساس امنیت میداد.
آیتالله دستغیب پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در دوره ساماندهی نظم جدید، چه نقشی داشتند؟
ایشان به جوانانِ فعال آن دوره و کسانی چون ما، محبت ویژهای داشت و بسیار به هم نزدیک شده بودیم. خاطرم هست که آقای محمدنبی حبیبی، استاندار وقت شیراز، به دلیل برخوردهایِ تند برخی از منتسبان به آیتالله دستغیب ــ که پایگاه آنها در مسجد آتشیها بود ــ از این سمت کناره گرفت! یک بار برای معرفی استاندار جدید خدمتشان رسیدیم. در آن مقطع آقای موحد از مشاوران آیتالله بود، ولی جالب است که خودِ وی هم این سمت را قبول نکرد. پس از آن، وقتی با آقای دستغیب تماس گرفتم، ایشان پیشنهاد داد که خود بنده این مسئولیت را بر عهده بگیرم، که من هم به دلایلی نپذیرفتم. در نهایت آقای حاج طغی استاندار شد.
نمازجمعههای ایشان را چگونه توصیف میکنید؟
اوایل، نماز جمعه آیتالله دستغیب در محوطه شاهچراغ برگزار میشد و بعدها، به مسجد وکیل انتقال یافت. جمعیتِ شرکتکننده، تا خیابانهای اطراف و حتی تا فلکه شهرداری میرسید! خطبههای ایشان هم، بسیار جذاب بود و آمیزهای از عرفان و سیاست به شمار میرفت.
یک بار همراه با شهید آیتالله بهشتی و آیتالله ربانی شیرازی، به منزل آیتالله محلاتی رفتیم. بعد هم خدمت آیتالله دستغیب رسیدیم و جلسه تا ناهار ادامه پیدا کرد. درباره اصل ولایت فقیه و جایگاه آن در قانون اساسی گفتوگو شد. یک جلسه هم در همین خصوص، با شرکت ابوالحسن بنیصدر تشکیل شد. در آن مقطع، هنوز فعالیتهای انتخاباتیِ وی شروع نشده بود. در آن جلسه آقای دستغیب خطاب به او گفت: چرا علیاصغر حاج سیدجوادی میگوید که مذهبیها و روحانیون باید به حوزه برگردند و اداره کشور را به دانشگاه بدهند؟ بنیصدر درحالیکه با سبیلش بازی میکرد، گفت: این که همان حرف آمریکاست!... جالب اینجاست که بعدها، همین به تزِ خودش تبدیل شد! عدهای سعی میکردند نظر خود را در خصوص بنیصدر، به آیتالله دستغیب تحمیل کنند و او را بهعنوان فردی دلسوز انقلاب و شایسته منصب ریاستجمهوری در نزد ایشان معرفی نمایند، که نهایتا در کار خود موفق نشدند.
در دیدار رهبر معظم انقلاب با شهید آیتالله دستغیب، چه گذشت؟
بله؛ آن سفر، اولین حضورِ حضرت آیتالله خامنهای در شیراز بود و من میزبانشان بودم. ایشان در آن دوره، نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند. نخست، به دیدار مرحوم آیتالله شیخ صدرالدین حائری شیرازی رفتیم؛ سپس به منزل آیتالله دستغیب رفتیم و ناهار را هم در همان جا بودیم. گفتوگوها، بیشتر درباره جبهه و تلاش برای خروج آبادان از حصر بود. آقای دستغیب به دریافت اخبار جنگ و اقدامِ بههنگام در رابطه با آن، اهتمامِ بسیاری داشت.