در روزگاری که هنوز سرنوشت ایران بر سر دو راهی سلطنت و جمهوریت معلق بود، این نه توپ و تفنگ، بلکه کلمات بودند که پیشقراول قدرت شدند. روزنامهها یکییکی به میدان آمدند؛ برخی با شعار آزادی، برخی با وعده نجات، و برخی در سکوتی حسابشده. آنچه شکل گرفت، نه فقط یک جدال سیاسی، بلکه مهندسی افکار عمومی برای تولد قدرتی تازه بود
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ دوره قدرتگیری رضاخان، که از کودتای 3 اسفند ۱۲۹۹ آغاز شد و تا سلطنت او در ۱۳۰۴ ادامه یافت، یکی از دورههای بسیار پرتلاطم تاریخ معاصر ایران است. در این دوره، رضاخان، که ابتدا در سمت وزیر جنگ و سپس نخستوزیر قدرت گرفت، برای تحکیم موقعیت خود به ایده جمهوریخواهی روی آورد. این ایده، از جمهوری ترکیه به رهبری آتاتورک الهام گرفته بود و با هدف پایان دادن به سلطنت قاجار و برقراری یک نظام جمهوری مطرح میشد. مطبوعات، که یکی از ابزارهای کلیدی ارتباط جمعی در آن عصر بهشمار میآمدند، کارکرد مهمی در تبلیغ و حمایت از این ایده داشتند. برخی روزنامهها، که اغلب از حمایت مالی یا سیاسی رضاخان برخوردار بودند، به ترویج جمهوریخواهی برآمدند و کوشیدند افکار عمومی را در مسیر تغییر رژیم بسیج کنند. این نوشتار به بررسی روزنامههای حامی جمهوریت با تمرکز بر سهم آنها در تحولات سیاسی این دوره اختصاص یافته است.

پلوی جمهوریخواهی (سینیهای نهار برای جمهویخواهان اجتماعکننده در مدرسه نظام)
شماره آرشیو: 130684-275م
آغاز جمهوریخواهی
رضاخان بهتدریج پس از به قدرت رسیدن و در دوره وزرات جنگ، متوجه قدرت مطبوعات شد؛ بنابراین کوشید تا با حربه تطمیع، جمعی از مدیران جراید را به سوی خود جلب کند و از آنها در مسیر قبضه کردن قدرت بهره برد. از این زمان مطبوعات به دو دسته حامی سردارسپه و مخالف او تقسیم شدند. در میان حامیان او میتوان از «کوشش»، «تجدد»، «ناهید» و «گلشن» نام برد و در جبهه جراید مخالف از «بهار»، «شهاب»، «سیاست»، «نسیم صبا» و «آسیای وسطی».[1] این دو دستگی در سالهای نخست وزیری او نیز ادامه یافت و در ماجرای جمهوریخواهی نیز نمود داشت.
رضاخان پس از آنکه در آبان 1302 توسط احمدشاه قاجار به ریاستوزرایی منصوب شد در انتخابات مجلس پنجم با اعمال نفوذ ارتش تحت فرمان خود زمینه راهیابی طرفدارانش را به مجلس پنجم فراهم کرد. پیش از افتتاح مجلس پنجم روزنامههای هوادار رضاخان شروع کردند به انتشار مقالاتی در ضدیت با احمدشاه قاجار و تداوم نظام سلطنت در کشور. در این مقالات مزایای جمهوریت و ضرورت برپایی نظام جمهوری در مملکت بدون ذکر اسم نامزد ریاستجمهوری و تنها با ستایش از رضاخان و نیز اثبات عدم مغایرت نظام جمهوری با مبانی دین اسلام و عدم تفاوت آن با سلطنت مشروطه تبلیغ میشد؛ چنانکه عبدالله مستوفی نوشته است: «پیش از گشایش مجلس پنجم، علی دشتی، از نخستین مشاوران رضاخان در طرح جمهوریت، در روزنامهها مقالات تندی علیه احمدشاه مینوشت و بهزعم خود کینه شاه را در دلها رسوخ میداد».[2]
پس از افتتاح مجلس پنجم نیز برخی روزنامهها درباره محسنات جمهوریت مقالاتی منتشر و بهشدت از اندیشه برپایی رژیم جمهوری در کشور طرفداری میکردند. این روزنامهها با انتشار مقالات حمایتی، جمهوری را نمادی از مدرنیته و پیشرفت معرفی میکردند. رضاخان، که پس از کودتای ۱۲۹۹ بهسرعت قدرت نظامی و سیاسی خود را تثبیت کرده بود، ابتدا با سرکوب مطبوعات مخالف، فضای رسانهای را کنترل کرد و با استفاده از روزنامه «ایران»، که تنها روزنامه مجاز پس از کودتا بود، به تبلیغ سیاستهای خود اقدام کرد.[3]
روزنامههای جمهوریخواه
سیر تحولات تاریخی نشان میدهد ایده جمهوریخواهی در ایران از سال ۱۳۰۲ با الهام از تحولات ترکیه در مطبوعات وابسته به رضاخان مطرح شد. اولین نشانهها در روزنامههای استانبول ظاهر شد و سپس روزنامههای ایرانی آن را بازتاب دادند؛ چنانکه علی دشتی در ۲۶ دی ۱۳۰۲ ضمن نقل خبری از روزنامهای چاپشده در استانبول، با عنوان «جمهوریت در ایران. رضاخان رئیسالوزرا میخواهد مصطفی کمال ایران بشود» غوغای جمهوریت را شروع کرد. او با تأکید بر جایگاه سیاسی رضاخان در ایران، خروج احمدشاه از کشور و اقدام رئیس دولت در جلوگیری از سفر ولیعهد به آذربایجان، ادعا کرد رضاخان در ایران محبوبیتی بیشتر از کمالپاشا در ترکیه دارد.[4] دشتی به موازات نقد مشروطه، که از نظر او فقط ظواهر را تغییر داده بود و به هیچ تغییر اساسی و بنیادینی منجر نشده بود، از سلطنت قاجار نیز انتقاد میکرد. او نظام سلطنتی و پادشاهی را به دلیل شیوه موروثی و حقی قائل نشدن برای مردم در انتخاب پادشاه، به چالش میکشید.[5]
نظام سلطنت از نظر او مانعی برای اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در کشور بود. او نظام جمهوری را بدیل سلطنت معرفی میکرد؛ چون از نظر او، به دلیل گزینش نخبگان، بهترین گزینه جانشین نظام سلطنتی و عامل پیشرفت و توسعه کشور بود.[6] دشتی در روزنامه «شفق سرخ» با محوریت شکست مشروطه تأکید داشت که کشور در آستانه تجزیه شدن قرار دارد و استقلال آن در حال از دست رفتن است. او با مطرح کردن ایده استبداد منور در کنار حامیان رضاخان ایستاد و تنها راه برونرفت از وضعیت آن زمان را تأسیس یک حکومت مرکزی مقتدر دانست که بتواند از طریق اجبار کارها را جلو ببرد و پایانی بر همه بحرانهای کشور باشد.[7] دشتی با اغراق رضاخان را تنها منجی ایران میدانست و در همین راستا پشتیبان نخستوزیری او بود. او وجود قاجارها را مانع اجرای اصلاحات در کشور برمیشمرد و دگرگونی شرایط را امری لازم و وابسته به ارادهای قوی میدید؛ ارادهای قدرتمند که در رأس قدرت قرار گیرد و مجری اصلاحات شود.
روزنامه «ایران» نیز، که قدیمیترین روزنامه رسمی کشور بود، پس از کودتا به طور کامل در خدمت رضاخان قرار گرفت. این روزنامه نیز در مقالات خود، جمهوری را راهی برای رهایی از استبداد قاجاری توصیف میکرد و رضاخان را رهبر طبیعی این تغییر جلوه میداد. در دوره جمهوریخواهی ایران نیز مانند شفق سرخ، مقالات حمایتی از جمهوریت منتشر و تلگرافهای جعلی از حمایت مردمی چاپ میکرد. روزنامه «کوشش»، یکی از مهمترین حامیان جمهوریت، به مدیریت افرادی نزدیک به رضاخان منتشر میشد. این روزنامه در سال ۱۳۰۲، مقالات متعددی منتشر کرد که در آنها از جمهوری به عنوان نظام نوین دفاع و مخالفان را عوامل خارجی معرفی میکرد. کوشش همچنین تلگرافهای جعلی از استانها منتشر میکرد تا حمایت مردمی از جمهوری را نشان دهد. «ستاره ایران»، به مدیریت میرزا حسینخان صبا، منتقد سیاستهای رضاخان بود، اما در دوره جمهوری به طور موقت از ایده جمهوری حمایت کرد تا از توقیف نجات یابد. بااینحال، بعدها به مخالفت روی آورد و درنتیجه توقیف شد. روزنامه «خورشید ایران» در شیراز نیز مقالات محلی در حمایت از جمهوری منتشر میکرد. روزنامه «تجدد» نیز که وابسته به حزب تجدد بود، در بسیج روشنفکران تأثیر بسیاری داشت. تجدد در صفحات خود، جمهوری را با ارزشهای مشروطه پیوند میزد و رضاخان را قهرمان ملی معرفی میکرد.[8]
روزنامه «ناهید» نیز از حامیان فعال بود. این روزنامه، که در تهران منتشر میشد، مقالات تندی علیه سلطنت قاجار نوشت و جمهوری را تنها راه نجات ایران معرفی کرد. ناهید با تمرکز بر مسائل اقتصادی و اجتماعی، ادعا میکرد که جمهوری میتواند ایران را به سطح کشورهای پیشرفته برساند. روزنامه «گلشن»، دیگر حامی، بیشتر بر جنبههای فرهنگی تأکید میکرد و جمهوری را نمادی از تجدد فرهنگی میدانست. این روزنامهها اغلب با هماهنگی شهربانی عمل میکردند و مقالاتشان سانسور نمیشد، درحالیکه مطبوعات مخالف مانند «قرن بیستم» توقیف میشدند.[9] روزنامه «میهن»، به مدیریت ابوطالب شیروانی، حامی دیگر بود. میهن بر جنبههای ملیگرایانه تأکید میکرد و جمهوری را بخشی از احیای هویت ایرانی میدانست. این روزنامه در مقالات خود، رضاخان را با آتاتورک مقایسه و ادعا میکرد که جمهوری میتواند ایران را از نفوذ خارجی نجات دهد.[10]
با وجود حمایت این روزنامهها مخالفتهای شدیدی علیه جمهوریت رضاخانی وجود داشت. افزون بر مخالفتهای کسانی چون آیتالله مدرس و محمدتقی بهار، میرزاده عشقی نیز از مخالفان جدی جمهوری رضاخانی بود و یکی از علتهای ترور او را هم همین مسئله میتوان دانست. او در روزنامه قرن بیستم، با انتشار شعر جمهورینامه، جمهوری رضاخانی را دیکتاتوری توصیف کرد و در مقالهای با عنوان «جمهوری قلابی» رضاخان و حامیانش را ناآگاه و جاهل به جمهوری دانست:
« چیزی که خیلی مضحک به نظر میرسد این است که گوسپندچرانهای سقز جمهوریطلب شدهاند و این گوینده با یک من فکل و کراوات ضد جمهوری هستم! کیست که این مسئله را مضحک نمیداند؟ ... آیا میفهمند جمهوری چیست؟ جمهوری خوردنی است؛ جمهوری پوشیدنی است یا جمهوری را درو میکنند و یا با جمهوری نان میپزند؟!...».[11]
چندی نکشید که این روزنامه توقیف و عشقی ترور شد. درنهایت نیز طرح جمهوریخواهی شکست خورد. رضاخان که درصدد بود با طرح ایده جمهوریت مسیر به قدرت رسیدن خود را هموار سازد، در ظاهر برای مدتی از این مسیر عقبنشینی کرد، اما در ادامه با حمایت حامیانش توانست قاجاریه را از سلطنت خلع و سلطنتی نو دراندازد و به قدرت برسد.
نتیجهگیری
مطبوعات حامی جمهوریت نه تنها به ابزار تبلیغاتی رضاخان بدل شده بودند، بلکه ابزاری برای سرکوب مخالفان به شمار میآمدند. از یکسو شهربانی مقالات ضد جمهوریت را سانسور و روزنامههای مخالف را تعطیل میکرد و از سویی نیز مطبوعات حامی رضاخان در حمایت از جمهوری رضاخانی یکهتازی میکردند. این روزنامهها با ایجاد جو ترس و تأکید بر ضرورت وجود یک قدرت مرکزی مقتدر، حمایت ظاهری از جمهوری را افزایش دادند.
روزنامههای حامی جمهوریت در دوره رضاخان مانند کوشش، تجدد، ناهید، گلشن، شفق سرخ، میهن، ایران و ستاره ایران، عامل کلیدی در تبلیغ ایده جمهوری بهشمار میآمدند، اما این حمایتها اغلب ساختگی، هدایتشده و تحت کنترل بودند. در نهایت شکست جمهوریخواهی نشان داد این روزنامهها نتوانستند در این مسیر موفق باشند هرچند در گام بعدی امور به کام آنها پیش رفت و رضاخان به سلطنت رسید، اما مهم آن بود که این دست مطبوعات نتوانستند افکار بخشهایی از جامعه که در آن زمان برای تحقق اهداف خود به آنها نیاز داشتند را همراه سازند و در نهایت نیز نقاب از روی جمهوریت رضاخانی افتاد و چهره صریح و خشن استبداد رضاشاهی عیان شد. در مجموع مطبوعات در این دوره از ابزار آزادی به وسیلهای برای زمینهسازی استبداد و با اندک تأملی به ابزار استبداد تبدیل شدند.
پینوشتها:
[1]. علیرضا روحانی، «وضعیت مطبوعات در عصر رضاخان»،
فصلنامه 15 خرداد، دوره اول، ش 21 (1375)، ص 142.
[2]. عبدالله مستوفی،
شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج 3، تهران، زوار، 1388، ص 585.
[3]. حمید مولانا،
سیر ارتباطات اجتماعی در ایران، تهران، دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی، 1358، ص 197.
[4].
شفق سرخ، س ۳، ش 200 (۲۶ جدی (دی) ۱۳۰۲).
[5]. حسین آبادیان، «نظریهپردازان استبداد منور»،
فصلنامه مطالعات تاریخی، س ۱، ش ۲ (بهار ۱۳۸۳)، صص ۱۳1-۱۳2.
[6].
شفق سرخ، ش ۲۲۱ (۱۶ حوت ۱۳۰۲)، ص ۱.
[7]. همان، ش 187 (۲ عقرب 1302)، ص ۱.
[8]. عبدالرحیم ذاکرحسین،
مطبوعات سیاسی در عصر مشروطیت، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۰، صص 86-۸۷.
[9]. علیرضا روحانی، «اسنادی درباره وضعیت مطبوعات در عصر رضاخان»،
فصلنامه گنجینه اسناد، ش ۲۹ و ۳۰ (بهار و تابستان ۱۳۷۷)، صص ۱۰۵، 117-۱۱۸.
[10]. عبدالرحیم ذاکرحسین، همان، ص 119.
[11].
کلیات مصور عشقی، به کوشش علیاکبر مشیرسلیمی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۷، صص 141-۱۴۶.