کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نگاهی به گسترده استعمارگری پرتغال در جهان؛

داستان قدرتی که جهان را پیش از دیگران فتح کرد

1 دی 1404 ساعت 17:08

مولف : محمدرضا چیت سازیان

وقتی توپ‌های پرتغالی در آب‌های خلیج فارس غریدند و دژ هرمز برپا شد، جهان هنوز معنای «قدرت دریایی» را به‌درستی نمی‌شناخت. پرتغال، پیش از آنکه قدرت‌های بزرگ دیگر وارد صحنه شوند، مسیرهای تجارت، بنادر راهبردی و گذرگاه‌های دریایی را به تصرف خود درآورده بود. این مقاله، سفری است در امتداد همین مسیرها؛ مسیری که پرتغال را به نخستین قدرت استعمارگر جهانی بدل کرد


 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پرتغال یکی از کشورهایی است که امروز در میان قدرت‌های جهانی دیگر مطرح نیست و از آن صحبت نمی‌شود؛ بااین‌حال، تاریخ استعمارگری نشان می‌دهد که این کشور چندان از این موضوع دور نبوده است. در واقع اگر بخواهیم تاریخ استعمارگری را ورق بزنیم، اولین کشوری که توجه را به خود جلب می‌کند پرتغال است. به عبارتی، آنچه با نام استعمارگری می‌شناسیم در قرن‌های پانزدهم و شانزدهم شروع شد و پرتغال پیشرو آن بود. دامنه و گستره جغرافیایی مستعمرات پرتغال به یک منطقه محدود نماند و سراسر جهان را دربر گرفت. بر این اساس، در سطور زیر تلاش شده است این ماجرا و ابعاد و زوایای آن بررسی شود.
 
حضور پرتغال در قاره آمریکا
ورود پرتغالی‌ها به قاره آمریکا با کشف برزیل توسط پدرو آلوارس کابرال در سال ۱۵۰۰م آغاز شد. کابرال، که در چهارچوب ناوگانی به مقصد هند حرکت می‌کرد، به ‌صورت اتفاقی به سواحل برزیل رسید. طبق مفاد معاهده توردسیلاس در سال ۱۴۹۴م، که قلمروهای تازه کشف‌شده را میان اسپانیا و پرتغال تقسیم کرده بود، برزیل به پرتغال تعلق گرفت؛ بااین‌حال، پرتغالی‌ها ابتدا توجه چندانی به این سرزمین نشان نمی‌دادند؛ چرا که تمرکز اصلی آنها در آغاز قرن شانزدهم بر تجارت ادویه در شرق آسیا بود، اما با شدت گرفتن تهدیدات خارجی، به‌ویژه از سوی فرانسه، دولت پرتغال به لزوم تقویت حضور خود در برزیل پی برد و به همین منظور، در سال ۱۵۳۰م، مارتیم آفونسو دی سوزا مأمور شد تا پایه‌های استعمار پرتغال را در این منطقه بنا نهد.[1]
 

به‌‌تدریج اوضاع دگرگون شد و برزیل در مقام مهم‌ترین مستعمره پرتغال در قاره آمریکا قرار گرفت. این سرزمین به دلیل برخورداری از منابع طبیعی غنی، وسعت جغرافیایی زیاد و اقلیم مساعد، یکی از مراکز اصلی تولیدات کشاورزی و استخراج معادن شد و از قرن‌های شانزدهم تا نوزدهم، سهم مهمی در ساختار اقتصادی و استعماری امپراتوری پرتغال داشت.
 
لیسبون در آفریقا
بااین‌حال، حضور استعماری پرتغال فقط به قاره آمریکا محدود نماند. در مراحل آغازین استعمار در قاره آفریقا، لیسبون به‌ جای اشغال مستقیم سرزمین‌ها ــ که اغلب با مقاومت شدید نظامی مواجه نبود ــ تمرکز خود را بر تأسیس پایگاه‌های تجاری در سواحل این مناطق قرار داد. این پایگاه‌ها عمدتا در مناطق امروزی گینه بیسائو، سنگال، سیرالئون، آنگولا و موزامبیک ایجاد شدند. در سده‌های بعد، با رشد ساختارهای استعماری و افزایش نیاز به نیروی کار برده در قاره آمریکا، پرتغال دامنه نفوذ خود را به اعماق سرزمین‌های داخلی آفریقا گسترش داد. در این روند، پرتغال موفق شد مستعمرات مهمی در آفریقا به‌دست آورد که از جمله آنها می‌توان به آنگولا، موزامبیک، گینه بیسائو، سائوتومه و پرنسیپه و جزایر کیپ‌ورد اشاره کرد.[2]
 
جالب اینجاست که پرتغال یکی از بنیان‌گذاران تجارت برده از آفریقا به قاره آمریکا بود. در قرن‌های شانزدهم تا نوزدهم، میلیون‌ها آفریقایی از سواحل غربی و جنوب غربی قاره به‌زور به برزیل، کارائیب و دیگر مناطق برده‌دار منتقل شدند. برده‌فروشی در بنادر آنگولا، سائوتومه و گینه بیسائو به اوج خود رسید. پرتغال با همکاری برخی پادشاهی‌های محلی، شبکه‌ای پیچیده از تجارت برده را توسعه داد که پیامدهای اجتماعی و روانی گسترده‌ای در پی داشت. پرتغالی‌ها تنها به این مناطق بسنده نکردند و وارد دیگر قاره‌های جهان نیز شدند. یکی از این مناطق که بعدها اهمیت راهبردی پیدا کرد خلیج فارس بود. در واقع، پرتغالی‌ها در غرب آسیا بهترین مکان برای حضور را در خلیج فارس دیدند و به همین جهت به این منطقه وارد شدند.  
 
حضور پرتغالی‌ها در خلیج فارس
از نظر تاریخی، واسکودوگاما، دریانورد سرشناس پرتغالی، نخستین کسی بود که در سال ۱۴۹۷م به اقیانوس هند و خلیج فارس رسید و شناختی نسبی از این مناطق به‌‌دست آورد. در پی این سفر، پادشاه پرتغال در سال ۱۵۰۶م ناوگانی جنگی به فرماندهی آلفونسو دِ آلبوکرک به اقیانوس هند و خلیج فارس اعزام کرد. مأموریت اصلی آلبوکرک، به فرمان پادشاه، بررسی راه‌های تسلط بر تجارت مسلمانان در دریای عمان و دریای سرخ بود. پرتغالی‌ها با تکیه بر برتری توپخانه‌ای خود موفق شدند بنادر و سواحل عمان را یکی پس از دیگری به تصرف درآورند. این اقدام ضربه‌ای سخت بر ساختار سیاسی و اقتصادی منطقه وارد کرد و راه را برای پیشروی سریع آنها به سمت هرمز و مسقط هموار ساخت. به این ترتیب، این نواحی زیر سلطه امپراتوری پرتغال قرار گرفتند و به صورت خراج‌گزاران این قدرت استعمارگر در منطقه درآمدند.[3]
 
در پی این وقایع بود که آلبوکرک ارگی نظامی در هرمز به پا کرد که نزدیک به 115 سال تسلط پرتغال بر خلیج فارس را تضمین نمود. این تحولات دقیقا هم‌زمان بود با پادشاهی شاه اسماعیل صفوی و جنگ داخلی بر سر قدرت و ازاین‌رو ایران نیروی قدرتمندی برای مقابله با پرتغالی‌ها نداشت.[4]
 
بقایای قلعه پرتغالی‌ها در هرمز
بقایای قلعه پرتغالی‌ها در هرمز
شماره آرشیو: 1-827-828الف
 
در ربع نخست قرن شانزدهم، ایران تحت فرمانروایی شاه اسماعیل صفوی به این نتیجه رسید که توان مقابله هم‌زمان با دو قدرت بزرگ، یعنی عثمانی و پرتغال، را ندارد؛ به همین منظور، شاه اسماعیل با واگذاری حاکمیت جزیره هرمز به پرتغال موافقت کرد به این امید که این قدرت دریایی در مقابله با عثمانی به یاری‌اش بیاید. او همچنین سفیری را به نزد آلبوکرک، فرمانده پرتغالی مستقر در هرمز، فرستاد و پیشنهاد اتحاد و همکاری مجدد را مطرح کرد. آلبوکرک نیز از جانب پادشاه پرتغال این پیشنهاد را پذیرفت و در اوت ۱۵۱۵م، قراردادی میان دو کشور به امضا رسید. بر اساس این توافق‌نامه، نیروی دریایی پرتغال موظف شد در لشکرکشی ایران به بحرین و قطیف و همچنین در سرکوب ناآرامی‌های سواحل بلوچستان و مکران، ارتش ایران را یاری کند؛ بااین‌حال، این قرارداد در عمل به بستری برای گسترش نفوذ پرتغال در خلیج فارس تبدیل شد و آنان به تدریج دست برتر را در منطقه پیدا کردند.[5] البته حضور پرتغال در قاره آسیا تنها به مناطق غربی محدود نماند و سلطه این کشور به مناطق شرقی قاره آسیا نیز تسری پیدا کرد.
 


هرمز چگونه اسیر استعمار شد؟

 
 
 
حضور پرتغال در شرق آسیا
حرکت پرتغال به سوی شرق با دور زدن دماغه امید نیک توسط بارتولومئو دیاز در سال 1488م آغاز شد. چند سال بعد، این بار واسکو دوگاما در سال 1498م به هندوستان رسید و مسیر دریایی مستقیم بین اروپا و آسیا گشوده شد. این موفقیت، پرتغال را قادر ساخت تا وارد رقابت مستقیم با بازرگانان عرب، هندی و حتی چینی شود. پرتغالی‌ها برای تثبیت قدرت خود در مسیرهای تجاری، به ایجاد قلعه‌ها، پایگاه‌های دریایی و ایستگاه‌های تجاری پرداختند. یکی از رموز و اسرار موفقیت آنان، استفاده از کشتی‌های پیشرفته مانند کاراک‌ها و ناوگان‌های توپ‌دار بود که امکان تحمیل قدرت نظامی و سلطه در دریا را برای آنها بیش از پیش فراهم می‌کرد.[6]
 
واسکو دوگاما در حال رسیدن به ساحل کالیکوت (۲۰ می ۱۴۹۸م)
واسکو دوگاما در حال رسیدن به ساحل کالیکوت (۲۰ می ۱۴۹۸م)
 
مناطق تحت نفوذ پرتغال در شرق آسیا
وجود چنین توانمندی و ظرفیت نظامی ـ دریایی، زمینه‌ساز نفوذ پرتغال به شرق آسیا شد. نخستین منطقه‌ای که این قدرت اروپایی در شرق به تصرف خود درآورد شهر گوا بود. پرتغالی‌ها در سال ۱۵۱۰م به رهبری آلفونسو آلبوکرک گوا را فتح کردند. این شهر پایتخت مستعمراتی پرتغال در شرق شد و به مرکزی اداری، اقتصادی و مذهبی برای آنان بدل گردید. گوا به پایگاه اصلی نفوذ پرتغالی‌ها در هند تبدیل شد و از طریق آن، مسیحیت کاتولیک نیز در منطقه گسترش یافت. بااین‌حال، فتوحات پرتغال در شرق به گوا محدود نماند. در سال ۱۵۱۱م، بندر راهبردی مالاکا نیز به تصرف آنها درآمد. این بندر، که پیوند میان چین و هند را برقرار می‌کرد، نقش کلیدی در کنترل تجارت دریایی منطقه داشت. با تصرف مالاکا، پرتغالی‌ها توانستند بر تنگه استراتژیک مالاکا و عبور کشتی‌ها در این مسیر حیاتی نظارت کامل پیدا کنند. علاوه بر اهمیت نظامی و تجاری، مالاکا به یکی از منابع اصلی درآمد پرتغال از طریق اخذ مالیات‌های بندری تبدیل شد. در نهایت، تسلط بر این تنگه استراتژیک، موازنه قدرت در رقابت‌های دریایی شرق را به‌طور چشمگیری به سود پرتغال تغییر داد.[7]
 
ماکائو سرزمین دیگری در جنوب شرق آسیا بود که پرتغالی‌ها بعدها بر آن سلطه پیدا کردند. در واقع، در سال 1557م دولت مینگ چین اجازه داد پرتغالی‌ها در ماکائو اقامت کنند. این شهر به‌زودی به مرکز اصلی تجارت چین با غرب تبدیل شد. پرتغالی‌ها توانستند جایگاه خود را در این بندر تثبیت کنند. ماکائو به شهری با معماری و فرهنگ پرتغالی ـ چینی تبدیل شد.[8] اما حضور پرتغالی‌ها تنها به این مناطق محدود نماند.
 
راه تجاری لیسبون به ناگازاکی (سبز) و مسیر اسپانیایی مانیل (زرد) (سده‌های شانزدهم تا هفدهم میلادی)
راه تجاری لیسبون به ناگازاکی (سبز) و مسیر اسپانیایی مانیل (زرد) (سده‌های شانزدهم تا هفدهم میلادی)
 
در سال 1543م پرتغالی‌ها به ژاپن رسیدند و در جزیره تانگاشیما پیاده شدند. آنها اسلحه گرم را وارد ژاپن کردند و بازرگانی با کالاهایی نظیر ابریشم چینی و نقره ژاپنی را آغاز نمودند؛ همچنین مبلغین مسیحی تلاش کردند مسیحیت را در ژاپن گسترش دهند. علاوه بر این، در قرن شانزدهم میلادی پرتغالی‌ها به تیمور رسیدند. تیمور شرقی منبع مهم چوب صندل بود و با استقبال از مبلغین مسیحی، به یکی از مناطق پرتغالی‌نشین بدل شد. در سال 1702م این جزیره به‌ طور رسمی مستعمره پرتغال اعلام شد.[9]
 


پرچم‌دار استعمارگری

 
 
 
آنچه در مجموع از مباحث بالا می‌توان نتیجه گرفت این است که پرتغال هنگامی که به عنوان یک قدرت جهانی مطرح شد تلاش کرد حضور و نفوذ خود را در سراسر جهان گسترش دهد. به تعبیر واقع‌گرایی تهاجمی، تمنای سیری‌‌ناپذیر قدرت تنها جایی اشباع می‌شود که به قدرت هژمون در عرصه جهانی بدل گردد. به روایتی، قدرت و نفوذ سیری‌ناپذیر است و تا جای امکان درصدد توسعه برمی‌آید. بر این اساس بود که شاهد حضور پرتغال در اقصی نقاط جهان به عنوان یک قدرت استعمارگر بودیم. لیسبون در دوران استعمارگری، هم در شرق و هم در غرب عالم حضور داشت و از مزایا و منافع آن کمال بهره را برد.  
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. علیمحمد طرفداری و صدرا عمویی، «تأملی بر علل و انگیزه‌های هجوم استعمارگران پرتغالی به خلیج فارس و تبعات اقتصادی آن»، همایش ملی خلیج فارس، ش 8 (1391)، صص 351-353.
[2]. محمدرضا مرادی، «اشغالگران پرتغالی در افریقا»، همشهری، 7 خرداد 1404.
[3]. صغری دمیرچی‌لو، «بررسی روابط بومیان و نخستین فرنگیان در خلیج فارس»، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، سال شانزدهم، ش 64 (پاییز 1394)، صص 8-10. 
[4]. همان‌جا.
[5]. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، تهران، امیرکبیر، 1350، ص 25.
[6]. محمدرضا مرادی، «اولین اشغالگران آسیا»، روزنامه همشهری، 8 خرداد 1404.
[7]. Barbara Watson Andaya and Leonard Andaya, A History of Early Modern Southeast Asia: 1400–1830, Cambridge University Press, 2015, pp. 72–79.
[8]. Ibid.
[9] C. R. Boxer, The Christian Century in Japan 1549–1650, University of California Press, 1951, pp. 42–58.
 


کد مطلب: 26336

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/article/26336/داستان-قدرتی-جهان-پیش-دیگران-فتح

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir