در دربار پهلوی، اشرف نهفقط خواهر دوقلوی شاه بود، بلکه نماد قدرت بیمهار و مصونیت از قانون بهشمار میآمد. با وجود گزارشهای مکرر از فساد، قاچاق و مداخلههای سیاسی، شاه هرگز بهطور علنی با او برخورد نکرد. چرا؟ پاسخ این پرسش، تنها در پیوندی خانوادگی خلاصه نمیشود، بلکه در ساختار قدرتی نهفته است که احساس و سیاست را در هم آمیخته بود
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در تاریخ معاصر ایران، خانواده پهلوی در تصمیمگیریها و تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور تأثیر محوری داشتند. در این میان، اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوی، چهرهای بحثبرانگیز بود که فعالیتهای سیاسی و اقتصادیاش، چه در داخل و چه در سطح بینالمللی، بارها صدای انتقاد نخبگان، رسانهها و افکار عمومی را بلند کرد. بااینحال، در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی، هیچگاه شاهد مخالفت و ممانعت مستقیم و علنی با اقدامات اشرف نبودیم. چرا شاه مانع فعالیتهای او نمیشد؟ این پرسش نهتنها از نظر تاریخی مهم است، بلکه بازتابی از ساختار قدرت، روابط درونخانوادگی سلطنت، و ضعفهای ساختاری نظام پهلوی بهشمار میآید. در این نوشتار تلاش میشود با بررسی ابعاد سیاسی، شخصی، ساختاری و پیامدهای فساد، به این پرسش پاسخ داده شود.
رابطه شخصی و وابستگی عاطفی شاه به اشرف پهلوی
رابطه محمدرضا پهلوی با خواهر دوقلوی خود، اشرف، همواره رابطهای عمیق و فراتر از پیوندهای خونی صرف بود. از دوران کودکی در دربار رضاخان، این دو بهشدت به یکدیگر وابسته بودند و بسیاری از نزدیکان دربار از این رابطه خاص سخن گفتهاند. محمدرضا، در حکم برادری که همیشه احساس محافظت نسبت به خواهرش داشت، در بسیاری از موارد چشمان خود را بر خطاها و سوءاستفادههای او میبست.[1] اشرف نیز از این وابستگی آگاه بود و از آن به نفع خود بهره میبرد. او در بسیاری از موارد خود را بازوی غیررسمی شاه معرفی میکرد و در مذاکرات سیاسی یا معاملات اقتصادی از نام برادرش بهره میبرد. همین وابستگی باعث میشد شاه حتی زمانی که از فعالیتهای فسادآمیز یا مداخلهجویانه او آگاه میشد، اقدام عملی برای مهار او انجام ندهد.[2]

محمدرضا و اشرف پهلوی
شماره آرشیو: 1044-11ع
برخی اسناد و خاطرات نزدیکان دربار نشان میدهند که محمدرضا پهلوی در خفا از برخی رفتارهای اشرف ابراز ناراضی میکرد، اما ترجیح میداد این نارضایتیها را به صورت خصوصی ابراز کند و نه از طریق مجاری رسمی یا قانونی؛ در نتیجه، اشرف به فعالیتهایش ادامه میداد و اعتماد به مصونیت از مجازات در او تقویت میشد.[3] شاه همچنین به دلیل فشارهای روحی و روانی ناشی از مسئولیتهای سلطنت، در بسیاری از موارد خواهرش را تکیهگاه روانی خود میدید؛ بنابراین او از سرچشمههای قدرت روانی شاه بهشمار میآمد و نیرویی را که محمدرضا به لحاظ روانی بدان نیاز داشت، در سایه ارتباط عمیق و نزدیک با اشرف بهدست میآورد.[4] این موضوع نیز در جدیت به خرج ندادن برای مقابله با او مؤثر بود؛ چرا که حذف یا محدود کردن اشرف ممکن بود به تنش خانوادگی و احساس تنهایی شاه منجر شود. بنابراین، پیوند خانوادگی، رابطه عاطفی و وابستگی روانی محمدرضا پهلوی به اشرف یکی از عوامل مهم در مقابله نکردن با فعالیتهای او بود؛ پیوندی که ساختار تصمیمگیری را شخصی و عاطفی میکرد و عقلانیت سیاسی را تحتالشعاع قرار میداد.
اشرف پهلوی در خدمت سیاست خارجی شاه
اشرف پهلوی تنها یک عضو خانواده سلطنتی نبود؛ او در بسیاری از مواقع عامل فعالی در سیاست خارجی رژیم پهلوی بهشمار میآمد. حضور در سازمانهای بینالمللی چون کمیسیون مقام زن سازمان ملل تا ارتباطگیری با سیاستمداران غربی، چهرهای بینالمللی به اشرف داده بود. همین نقش باعث میشد شاه او را ابزاری در پیشبرد اهداف دیپلماتیک خود بداند؛ البته اشرف به وسیله پسر بزرگش (شهرام) کمیسـیونهـای کلانـی بـه خاطر عقد قرارداد مقاطعهکاری با چند کنسرسیوم بینالمللی، فروشهای کمپانی «داسو» فرانسوی به ایران، پروژه نیروگاه حرارتی ساخت کمپانی «براون باوری» سوئیس، و مقاطعه تأسیسات بندر چابهار توسـط کمپانی «براون اندروت» دریافت می کرد. [5]
در دوران جنگ سرد، که رقابت میان بلوک شرق و غرب به اوج خود رسیده بود، اشرف از جمله افرادی بود که به دلیل برخورداری از نفوذ شخصی، توانست برای شاه همچون یک میانجی یا نماینده غیررسمی عمل کند. او در محافل غربی با مقاماتی چون هنری کیسینجر، مقامات فرانسوی و دیگر رهبران غربی رابطه داشت و به نظر میرسد که شاه نمیخواست این کانالهای غیررسمی از بین بروند؛ همچنین، اشرف گاه به مأموریتهایی محرمانه برای مذاکره با سران کشورهای عربی یا سازمانهای بینالمللی فرستاده میشد؛ مأموریتهایی که گاهی نمیشد به دیپلماتهای رسمی سپرد؛ به همین دلیل، محمدرضا پهلوی بهجای کنترل یا محدود کردن فعالیتهای او، حتی زمینهساز افزایش نفوذ و فعالیتهایش میشد. با وجود اینکه بسیاری از گزارشها نشاندهنده استفاده شخصی و فساد مالی اشرف از این مأموریتها بودند، شاه این مسئله را هزینه مشروع قدرت تلقی میکرد؛ یعنی او معتقد بود که در ازای این خدمات بینالمللی، میتوان از برخی تخلفات چشم پوشید.[6]

اشرف پهلوی در مسند ریاست کنفرانس حقوق بشر در تهران
شماره آرشیو: 1391-11ع
ساختار استبدادی و شخصمحور قدرت در نظام پهلوی
یکی از ویژگیهای بارز و ساختاری نظام سیاسی پهلوی، تمرکز شدید قدرت در دستان شخص شاه بود؛ این تمرکز قدرت، چنان گسترده و فراگیر بود که عملا سایر نهادهای سیاسی، قضایی و قانونی کشور، از استقلال و اختیار لازم برای عمل به مسئولیت نظارتی خود برخوردار نبودند. در چنین ساختار استبدادی و تمرکزگرایانهای، شاه نهتنها در رأس هرم قدرت قرار داشت، بلکه اراده شخصی او ملاک تصمیمگیری در بسیاری از سطوح حکمرانی بود؛ بنابراین، هرگونه اقدام قانونی یا قضایی علیه اطرافیان یا اعضای خاندان سلطنتی، از جمله اشرف پهلوی، تنها در صورتی ممکن بود که شخص شاه آن را لازم بداند، اما در واقعیت، محمدرضا پهلوی اغلب به دلایل خانوادگی، سیاسی یا حتی مصلحتگرایانه، نهتنها مانعی برای اعمال نفوذ اشرف ایجاد نمیکرد، بلکه با سکوت یا بیتفاوتی خود، فضا را برای تداوم و گسترش این نفوذ فراهم میساخت؛ به همین دلیل دفتر مخصوص اشرف به گورستان فیلها مشهور شده بود؛ دفتری که به محل کسب وکار و بده و بستان ارازل و اوباشی درآمده بود که حتی وزارت دربار نیز از پذیرش آنها طفره میرفت. در رأس این دفتر، اشرف که از قاچاقچیان مشهور مواد مخدر بود قرار داشت.[7]
اشرف پهلوی با آگاهی کامل از نبود نهادهای نظارتی مؤثر، و با استفاده از موقعیت خود و خویشاوندی با شاه، به فعالیتهایی چون تجارت مواد مخدر، دلالیهای نفتی، ورود به معاملات کلان اقتصادی و بهرهبرداری از رانتهای حکومتی روی آورد؛ فعالیتهایی که نهتنها از منظر قانونی و اخلاقی مخرب بودند، بلکه سبب گسترش بیاعتمادی در میان مردم و نخبگان نسبت به دربار و حکومت میشدند.
پیامدهای فساد اشرف پهلوی بر مشروعیت نظام سلطنت
فعالیتهای اقتصادی و سیاسی اشرف پهلوی، بهویژه در سالهای آخر سلطنت پهلوی، بهطور چشمگیری موجب افزایش نارضایتی عمومی شد. مردم و رسانهها، چه در داخل و چه در خارج از کشور، بارها از ثروتاندوزی اشرف، نقش او در قاچاق مواد مخدر و مداخلات سیاسیاش انتقاد کردند، اما محمدرضا پهلوی نهتنها این انتقادات را نادیده گرفت، بلکه تلاش کرد آنها را بیاهمیت جلوه دهد. فساد گسترده اشرف نهتنها وجهه شاه را تضعیف کرد، بلکه باعث کاهش اعتماد عمومی به نهاد سلطنت شد؛ چرا که جامعه «در مورد فساد اخلاقی اشرف پهلوی، خواهر دوقلوی شاه، حرفهای شرمآوری میزدند».[8] افکار عمومی به این نتیجه رسیده بود که شاه اگر نمیتواند یا نمیخواهد جلوی فساد نزدیکترین فرد به خود را بگیرد، پس چگونه میتواند اداره کشور را بهدرستی پیش ببرد؟ این وضعیت، علاوه بر افکار عمومی، نخبگان سیاسی و حتی برخی از نیروهای نظامی را نیز دلسرد کرده بود؛ بهطوری که برخی از فرماندهان نظامی، در آستانه انقلاب، با مشاهده گسترش فساد در دربار، دیگر تمایلی به دفاع از رژیم نداشتند.
بنابراین یکی از عوامل تسریعکننده سقوط سلطنت در سال ۱۳۵۷، همین فساد درونی و نارضایتی ناشی از آن بود. اشرف، نماد شاخص این فساد، سهم بهسزایی در تضعیف مشروعیت نظام داشت؛ سهمی که شاه یا متوجه آن نبود یا اهمیتش را درک نمیکرد. در 27 دی 1357، اعضای هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد نیز اعلام کردند که در حمایت از انقلاب مردم ایران، از این پس اشرف پهلوی را به عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل به رسمیت نمیشناسند.[9] بنابراین، چشمپوشی محمدرضا پهلوی از فعالیتهای اشرف، هزینهای سنگین برای رژیم داشت. سکوت در برابر فساد، نهتنها مشکلات داخلی را افزایش داد، بلکه رژیم را در برابر فشارهای خارجی نیز آسیبپذیرتر کرد.
فشرده سخن
اشرف پهلوی، با استفاده از موقعیت خانوادگی، نفوذ سیاسی و ضعف نهادی رژیم، توانست دههها به فعالیتهای سیاسی و اقتصادی گستردهای مشغول شود که پیامدهای مخربی برای مشروعیت و اعتبار نظام سلطنت داشت. محمدرضا پهلوی، به دلیل وابستگی عاطفی، ملاحظات سیاسی و ضعف ساختار قدرت، هیچگاه مانعی جدی در برابر خواهرش ایجاد نکرد. این رویکرد، در نهایت بخشی از زنجیره عواملی بود که به فروپاشی سلطنت در ایران منجر شد. تجربه تاریخی سلطنت پهلوی نشان میدهد که فساد نزدیکان قدرت، در صورت بیتفاوتی رهبران، میتواند موجودیت یک نظام را به مخاطره بیندازد.
پینوشتها:
[1]. محمد ملکزاده، سجاد نجارزاده کلیشمی، «نقش اشرف پهلوی در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی دوره پهلوی دوم»،
تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی، ش 7 (1401)، صص 289–316.
[2]. اشرف پهلوی،
من و برادرم، خاطرات، تهران، نشر علم، 1375، صص 32-40.
[3]. باقر عاقلی و نیلوفر کسری،
زنان ذینفوذ خاندان پهلوی، تهران، نامک، 1379، صص 19-23.
[4]. ماروین زونیس
، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1370، صص 209-210.
[5]. فریدون هویدا،
سقوط شاه، ترجمه ح. ا.، مهران، تهران، اطلاعات، 1365، ص 146.
[6]. مسعود بهنود،
این سه زن: اشرف پهلوی، مریم فیروز، ایران تیمورتاش، تهران، نشر علم، چ نهم، ۱۳۸۰، ص 454.
[7]. محمدرضا سوداگر،
رشد روابط سرمایهداری در ایران: (مرحله گسترش) 1344 - 1357، تهران، نشر شعله اندیشه، ۱۳۶۹، ص 158.
[8]. آذر علامهزاده،
دریا خانم (خاطرات آذر علامهزاده همسر شهید رضا جلیلوند)، تهران، شرکت انتشارات سوره مهر، چ دوم، 1389، ص 62.
[9]. پرویز راجی،
خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح. ا. مهران، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۶۴، ص 394.