نگاهی به زندگی سیاسی کاظم حسیبی؛

یار غار جبهه ملی

او از اعضای مؤسس جبهه ملی اول نیز بود و در جبهه ملی دوم و سوم نیز نقش محوری داشت و در جبهه ملی چهارم، که در تیرماه 1357 با پیشگامی شاپور بختیار ظاهر شد، به عنوان رئیس شورای مرکزی این جبهه انتخاب گردید
یار غار جبهه ملی
کاظم حسیبی، در سال 1285 در شهر یزد به دنیا آمد. او تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس معروف آن دوران همچون کمالیه و دارالفنون گذراند و بعد از آن وارد دانشکده حقوق شد. حسیبی، بعد از مدتی برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفت و در رشته پلی تکنیک دانشگاه پاریس به تحصیل پرداخت. رشته و دانشگاهی که قبول شدن در آن کار هر کسی نبود، اما حسیبی به پشتوانه استعداد و توانایی خود موفق شد وارد آن گردد. وی بعد از اتمام تحصیلات، به ایران بازگشت و به کار و فعالیت‌های سیاسی مشغول شد.
 
حسیبی و تلاش او در تأسیس حزب ایران
جدی‌ترین فعالیت سیاسی مهندس حسیبی با فعالیت او در راستای تشکیل حزب ایران آغاز شد. حسیبی یکی از اعضای اصلی هیئت مؤسس حزب ایران بود که در دوره محمدرضا پهلوی و در سال 1322 تشکیل شد. «حزب ایران از نظر سیاسی مبلغ آزادی و متعهد به اهداف جنبش ملی و از نظر عقیدتی مؤمن به اسلام و حامی نیروها و حرکت‌های روشنفکری اسلامی بود.»1 این حزب همچنین «با دیکتاتوری، سلطه اجنبی و فساد اداری مخالفت می‌ورزید و مثل بسیاری از افراد و گروه‌های لیبرال و دموکرات آن زمان نسبت به حزب توده و اتحاد شوروی گرایشی نسبتا همدلانه داشت. حزب ایران، در سال ۱۳۲۶ همراه با حزب توده به کابینه ائتلافی قوام پیوست و اللهیار صالح، از رهبران سرشناس حزب، وزیر دادگستری کابینه قوام شد.»2
 
حسیبی علاوه بر حزب ایران، از اعضای مؤسس جبهه ملی نیز بود. به طور کلی، حزب ایران بعدها به عنوان ستون فقرات جبهه ملی عمل کرد و بسیاری از اعضای آن به جبهه ملی راه یافتند. حسیبی نیز با راه یافتن به جبهه ملی، در بسیاری از تحولات سیاسی کشور با مصدق همراه شد و زمانی که مصدق به عنوان شخصیت و رهبر مخالفان سیاسی، وارد صحنه سیاسی کشور شد، به طرفداری از او پرداخت و به یکی از فعالان سیاسی در جبهه ملی تبدیل شد. اولین تبلور این همراهی و همکاری را می‌توان در مخالفت مصدق در مجلس پانزدهم دید.
 
درواقع سیاست جبهه ملی در آن دوره بر مبنای جذب افراد برجسته و چهره‌های مشهور که پایگاه‌های عمومی مهمی نیز داشتند، قرار گرفته بود. مطابق این سیاست افراد زیادی چون اللهیار صالح که هم رهبر حزب ایران بود و هم قاضی برجسته و یا دکتر علی شایگان، استاد کرسی حقوق مدنی در دانشکده حقوق دانشگاه تهران، جذب جبهه ملی شدند. در راستای این هدف، کاظم حسیبی و کسانی چون احمد رضوی، مهدی بازرگان، احمد زیرک‌زاده و... (که اغلب استاد دانشگاه و فارغ‌التحصیل خارج از کشور بودند) و هنوز به شهرت دست نیافته بودند، اما از فعالان نهضت به شمار می‌رفتند، نیز به‌تدریج به دکتر مصدق پیوستند.3
 
حسیبی در جریان نهضت ملی شدن نفت هم در کنار مصدق بود و در زمره یاران واقعی او درآمد. بر این اساس، نمایندگان طرفدار نهضت ملی در جریان حوادث ملی شدن نفت تصمیم به مقاومت گرفتند و تعهد کردند و سوگند یاد کردند که از مصدق حمایت کنند.4 این بیانیه توسط بسیاری از حامیان مصدق امضا شد که حسیبی هم یکی از آن افراد بود. اخگر، اقبال، بقائی، پارسا، حائری‌زاده، شبستری و... از دیگر امضاکنندگان اصلی بیانیه بودند. این همراهی تا مرز پیروزی قیام 30 تیر 1331 پیش رفت و مصدق را به عنوان رهبر بلامنازع آن دوره نمایان ساخت. قطعا بخش مهمی از این پیروزی مرهون یاران مصدق و افرادی همچون آیت‌الله کاشانی بود. از این رو شاهدیم که بعد از پیروزی قیام 30 تیر، ریاست مجلس به آیت‌الله کاشانی پیشنهاد می‌شود که اتفاقا یکی از پیشنهاددهند‌گان اصلی آن، کاظم حسیبی بود که بنا بر دیدگاه خود، کاشانی را گزینه مناسبی برای ریاست می‌دانست. البته بسیاری معتقدند پذیرش ریاست مجلس اشتباهی بزرگ بود؛ چرا که آیت الله کاشانی از جایگاه رهبری شجاع و ضد استعمار در حد یک بوروکرات در نگاه مردم تنزل پیدا کرد.5
 
حسیبی بعد از کودتا نیز به مصدق وفادار ماند و چندین بار هم بر اثر فعالیت‌های سیاسی راهی زندان شد. با این حال او همچنان به فعالیت‌های سیاسی خود در قالب نهضت مقاومت ملی و حزب ایران ادامه داد و نقش مهمی در اموری چون تأسیس جبهه ملی دوم ایفا نمود  
حسیبی در راستای فعالیت‌های سیاسی خود، در انتخابات دوره‌های شانزدهم و هفدهم مجلس به عنوان نامزد جبهه ملی شرکت کرد و توانست آرای لازم را به‌دست آورد. البته در دوره هفدهم دوازده نامزد از جبهه ملی شرکت داشتند که هر دوازده نفر یعنی مکی، کاشانی، بقائی، شایگان، زیرک‌زاده، حسیبی، حائری‌زاده، هری، مشار، رشید و پارسا توانستند به مجلس راه یابند.6 این دوره از نظر سیاسی برای جبهه ملی، دوره‌ای بحرانی بود؛ چرا که برخی از اعضای جبهه ملی به دلایلی، دچار اختلافات داخلی شدند، اما حسیبی همچنان به مصدق وفادار بود و به او تعهد کامل داشت. او بعد از ملی شدن نفت نیز در کنار مصدق ماند و در بسیاری از امور سیاسی فعالیت نمود.

از ملی شدن نفت تا جبهه ملی دوم و چهارم
بعد از ملی شدن نفت، چندین پیشنهاد از سوی انگلیس، آمریکا و برخی از نهادهای بین‌المللی برای حل بحران سیاسی ایران و انگلیس ارائه شد. یکی از این پیشنهادها را جکسون داد. قضیه از این قرار بود که بازیل جکسون، معاون شرکت نفت ایران و انگلیس، در 21 خرداد 1330 همراه ان.ای. کس، توماس گاردنر و الکینگن وارد تهران شد و دو روز بعد به اتفاق سدان و فؤاد روحانی در نخستین جلسه گفت‌وگو با نمایندگان دولت ایران شرکت کرد. طرف ایرانی مذاکره‌کننده این هیئت چند تن از اعضای جبهه ملی و سایر شخصیت‌های سیاسی بودند که یکی از آنها مهندس کاظم حسیبی بود.7
 
بعد از پیشنهاد جکسون، پیشنهاد استوکس مطرح شد که درواقع علت وجه تسمیه این پیشنهاد به استوکس، به ریاست هیئت مذاکره‌کننده، یعنی ریچارد استوکس، بازمی‌گردد که این هیئت نیز برای حل بحران دو کشور وارد تهران شدند و در مقابل ایران نیز گروهی را برای مذاکره با هیئت استوکس در نظر گرفت که باز هم مهندس حسیبی یکی از اعضای اصلی مذاکره‌کننده بود. تلاش حسیبی در حل بحران ملی شدن نفت و همراهی او با مصدق را می‌توان در حضور او در دادگاه لاهه نیز مشاهده نمود. در زمانی که انگلیس در رابطه با موضوع نفت به دیوان دادگستری بین‌المللی مراجعه و درواقع شکایت نمود، دکتر مصدق طی نامه‌ای به مجلس سنا و در 4 خرداد به مجلس شورا قصد خود را برای حضور در لاهه اعلام نمود و در 7 خرداد 1331 به لاهه عزیمت کرد.8 در این سفر، حسیبی از همراهان اصلی دکتر مصدق بود.
 
حسیبی بعد از کودتا نیز به مصدق وفادار ماند و چندین بار هم بر اثر فعالیت‌های سیاسی راهی زندان شد. بااین‌حال او همچنان به فعالیت‌های سیاسی خود در قالب نهضت مقاومت ملی و حزب ایران ادامه داد و نقش مهمی در اموری چون تأسیس جبهه ملی دوم ایفا نمود. حسیبی و سایر سیاستمداران در قالب این حزب توانستند میتینگ‌هایی برگزار کنند، آن هم در شرایطی که فضای سیاسی کشور بعد از کودتا با سرکوب شدید منتقدان همراه بود. خواسته اصلی جبهه ملی دوم «استقرار حکومت مبتنی بر قانون اساسی» بود و در اولین میتینگ آنها هشتادهزار نفر گرد آمدند. حملات جبهه به شاه با احساس عمومی‌ در این مورد که ممکن است سال‌های دیکتاتوری نظامی ‌به آخر برسد، تطابق داشت. لیکن بعد از این مقدمه جبهه ملی دوم سیاست «صبر و انتظار» در پیش گرفت و سرانجام در ژوئن ۱۹۶۳، همچون سلف خود، سرکوب شد.9
 
بعد از مدت کوتاهی از فروپاشی جبهه ملی دوم، جبهه ملی سوم تشکیل شد که این جبهه هم بنا به دلایلی نتوانست کار زیادی از پیش ببرد و خیلی زود توسط حکومت سرکوب شد. به دنبال این اتفاق اعضای جبهه ملی تا سال‌ها از تشکیل و گردهمایی در حزب بازماندند تا آنکه در سال 1357 به دلیل فضای سیاسی خاص کشور که به نوعی با بحران سیاسی درگیر بود شرایط برای تشکیل جبهه ملی چهارم فراهم شد.
 
جبهه ملی چهارم در تیرماه 1357 با پیشگامی شاپور بختیار در 28 آبان 1356 به عنوان اتحاد نیروهای جبهه ملی ایران و همکاری سه حزب ایران (بختیار)، ملت ایران (فروهر) و جبهه سوسیالیست‌های نهضت ملی (رضا شایگان) ظاهر شد و از فضای سیاسی موجود استفاده کرد؛10 حسیبی که یکی از اعضای این جبهه بود مجددا نقش محوری در جبهه ایفا نمود و به عنوان رئیس شورای مرکزی انتخاب شد، هرچند این حزب هم نتوانست کار زیادی از پیش برد و نماینده واقعی جبهه ملی و آرمان‌های آن باشد. در این دوره گروه‌های مذهبی با شعارهایی نو و جدید در جذب مردم موفق‌تر عمل کردند. بااین‌حال حسیبی تا چند سال بعد از انقلاب این سمت را حفظ نمود، اما بعد از انحلال آن، به طور کلی از صحنه سیاست کنار رفت. او به دنبال سکته مغزی مدتی بیمار شد و در نهایت در سال 1369 و در 84 سالگی بدرود حیات گفت.
 
کاظم حسیبی، حسین فاطمی، مظفر بقائی، جواد بوشهری و مجید موقر
کاظم حسیبی، حسین فاطمی، مظفر بقائی، جواد بوشهری و مجید موقر
شماره آرشیو: 6001-11ع

پی نوشت:
 
1. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، تهران، سمت، 1384، ص 311.
2. محمدعلی کاتوزیان، مصدق و نبرد قدرت در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، چ دوم، 1372، ص 171.
3. همان، ص 148.
4. سیدجلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ هفدهم، 1391، ص 455.
5. مسلم تهوری، زندگی سیاسی آیت‌الله کاشانی، قم، بوستان کتاب، 1386، صص 47-48.
6. محمدعلی کاتوزیان، همان، ص 228.
7. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1320-1357، نشر قومس، چ ششم، 1384، ص 200.
8. سیدجلال‌الدین مدنی، همان، ص 442.
9. فرد ‌هالیدی، ایران، دیکتاتوری و توسعه، ترجمه محسن یلفانی و علی طلوع، تهران، علم، 1358، ص 216.
10. سیدجلال‌الدین مدنی، همان، ج 2، صص 335- 336.
  https://iichs.ir/vdcf.ydciw6djygiaw.html
iichs.ir/vdcf.ydciw6djygiaw.html
نام شما
آدرس ايميل شما