چگونگی تشکیل کنسرسیوم نفتی توسط انگلیس و آمریکا

چرا کودتاچیان فرانسه و هلند را در مزایای نفتی ایران سهیم کردند؟

گام دیگر آمریکا برای سلطه بر منابع نفتی ایران در کنفرانسی در جزیره برمودا (دسامبر 1953) برداشته شد که در خلال آن دولتمردان آمریکا به‌رغم اختلافات روبه رشدی که با متحدین خود در بلوک غرب یعنی انگلیس و فرانسه پیدا کرده بودند در خصوص تشکیل کنسرسیوم نفت ایران به توافق رسیدند.
چرا کودتاچیان فرانسه و هلند را در مزایای نفتی ایران سهیم کردند؟

سیزده ماه پس از کودتای 28 مرداد 1332، سلطه استعمار بر منابع نفتی ایران که به واسطه جنبش ملی شدن صنعت نفت با وقفه مواجه شده بود، دوباره از سر گرفته شد.قراردادی نفتی معروف به قراداد «امینی - پیچ »، به ظاهردر چارچوب قوانین ملی شدن نفت ایران و در واقع ناقض حاکمیت ایران بر منابع نفتی خود، در شهریور 1333 بین ایران و کنسرسیوم نفت امضا شد، تا خط بطلانی بر دستاورد حماسه مردم ایران در ملی کردن صنعت نفت باشد.
 
در این قرارداد برخلاف قرارداهای نفتی استعماری که پیش از این با دولت ایران بسته شده بود، ایران نه با دولتی خاص بلکه با کنسرسیومی متشکل از غولهای نفتی انگلیس (شرکت نفت ایران و انگلیس)، آمریکا (پنج شرکت استاندارد اویل نیوجرسی، شرکت نفت تگزاس، سوکونی واکیوم، استاندارد اویل کالیفرنیا و گلف اویل)، هلند (رویال داچ شل) و فرانسه (شرکت نفت فرانسه) روبه رو بود که بر سر تاراج منابع نفتی ایران با هم به توافق رسیده بودند.
نکته جالب توجه در قرارداد کنسرسیوم این بود که سهم استعمارگر پیر از منابع نفتی ایران کم شد و شرکتهای آمریکایی با وجود قانون ضد تراست در این کشور،ابتکار عمل را به دست گرفته و سهمی برابر با انگلیس به دست آوردند. این که چرا این اتفاق افتاد و چطور شد که به شرکت هلندی و فرانسوی که تا قبل از این در ایران نقشی نداشتند سهمی هرچند اندک داده شد،نیازمند بررسی ساختار نظام بین الملل و بازتوزیع قدرت بازیگران اصلی آن است که در نوشتار حاضر به آن می پردازیم.
 
1) تغییر معادلات قدرت در ساختار نظام بین الملل
با پایان جنگ جهانی دوم، معادلات قدرت جدیدی در سطح نظام بین الملل به وقوع پیوست؛بازیگران اصلی سیستم موازنه قدرت یعنی استعمارگران اروپایی به ناچار در برابر خیزش توسعه طلبانه دو ابرقدرت سر برآورده از ویرانه های جنگ جهانی تسلیم شدند و این به معنای پایان عمر سیستم موازنه قدرت و توزیع جدید قدرت در چارچوب نظام دو قطبی با محوریت مسکو – واشنگتن بود که شاخص مهمی در جهت دهی رویدادهای مهم بین المللی در فضای جنگ سرد محسوب می‌شد.کاهش سهم انگلیس و سهم خواهی آمریکا در قرارداد نفتی کنسرسیوم 1333 را نیز می‌توان از همین زاویه توزیع تغییر یافته قدرت در ساختار نظام بین الملل بررسی کرد.
 
الف) افول قدرت استعماری انگلیس در نظام دوقطبی
قدرت امپراتوری بریتانیا که در قرن نوزدهم میلادی بر یک چهارم کشورهای جهان مسلط بود و ناوگان دریایی این کشور در تمام اقیانوسهای جهان حضور داشت،درخلال دهه‌های نخستین قرن بیستم روبه افول گذاشت. عقب افتادن رشد صنعتی این کشور از رقبایی چون آمریکا، آلمان، ژاپن و روسیه؛ تحمیل هزینه‌های سنگین نظامی دو جنگ جهانی که باعث فروش و از دست رفتن مایملک پر درآمد مستعمراتی این کشور شد و رشد روز افزون جنبشهای استقلال طلبی در مستعمرات، مهمترین دلایل ضعف قدرت و کاهش سلطه انگلستان بود.1
 
زوال امپراتوری بریتانیا و پایان سیستم موازنه قدرت با افزایش روز افزون قدرت دو ابرقدرت آمریکا و شوروی و شکل‌گیری ساختار دوقطبی در نظام بین الملل همزمان گشت واین مسئله قدرت روبه افول استعمارگر پیر را بنا به اعتقادنوواقع گرایانی چون «رابرت گیلپین»،باگزینه‌هایی چون تلاش در جهت افزایش تواناییهای خود برای همپایه شدن با واحد در حال صعود، کاهش تعهدات و پذیرش خرسندانه شرایط تغییر یافته، وارد شدن در اتحاد یا ترتیبات دیگری با سایر قدرتها و در نهایت امتیاز دادن به قدرت در حال صعود، روبه رو می‌کرد.2
 
انتخاب گزینه اول برای انگلیس با توجه به وضعیت سیاسی، اقتصادی و صنعتی روبه افول این کشورحداقل در کوتاه مدت یا میان مدت میسر نبود. گزینه دوم عملاَ اتفاق افتاد و انگلیس علناَ به آمریکا اعلام کرد که این کشور بیش از این نمی‌تواند کمک مالی به یونان و ترکیه در مقابل شوروی اعطا کند و آمریکا باید خود بخشی از این مسئولیت را به عهده بگیرد. خروج نیروهای انگلیس از فلسطین(1947) و بعدها خلیج فارس(1970) نیز در همین راستا صورت گرفت. انتخاب سوم انگلیس نیز به نفع آمریکا و بر علیه شوروی در پیمانهای ناتو (1949)،سیتو (1955)، بغداد (1955) و بعدها سنتو (1959)نمود یافت و نمونه‌ای از امتیاز دادن انگلیس به آمریکا را می‌توان در قراداد کنسرسیوم نفت با ایران(1956) مشاهده کرد که این کشور مجبور شد برای حل بحران نفت ایران از آمریکا کمک بخواهد ودر مقابل با ورود شرکتهای نفتی آمریکا به ایران و کاهش 60 درصدی سهام نفتی خودموافقت کند.
 
ب) آمریکا؛ قدرت درحال صعود در نظم جهانی بعد از جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم گوی قدرت را از انگلستان گرفته و در دستان آمریکا قرار داد. آمریکای پس از جنگ برخلاف اروپای ویران، از ظرفیت عظیم تولیدی و نظامی برخوردار شده بود. دو برابر شدن تولیدات صنعتی، انحصار تسلیحات اتمی و در دست داشتن دوسوم طلای جهان  به این کشور اجازه می‌داد که بتواند به کشورهای انگلستان، فرانسه، ترکیه، عربستان، پاکستان، تایوان، کره شمالی و شمال آفریقا نیروی نظامی اعزام کند و بر بسیاری از مناطق جهان که سابقاَ تحت سیطره قدرتهای اروپایی و ژاپن بود سلطه یابد.3
 
از آنجا که پنج شرکت بزرگ نفتی آمریکایی در زمان عقد قرارداد کنسرسیوم به اتهام نقض قوانین ضد تراست تحت پیگرد قانونی بودند، با اصرار وزارت امور خارجه، دادستان کل آمریکا و شورای امنیت ملی آن کشور با دادن مصونیت قانونی به شرکتهای آمریکایی عضو کنسرسیوم، زمینه قانونی و سیاسی مناسبی را برای فعالیت آنها در ایران فراهم کردند.
 
در این زمان از نظر ایدئولوژیک نیز رهبران آمریکا متقاعد شده بودند که آمریکا نباید مانند گذشته از امور جهانی کناره گیری کند لذافعالانه در پی هدایت ابتکارات مهم جهانی و افزایش سلطه و نفوذ خود در مناطق مختلف دنیا برآمدند و در این راستا موافقت با درخواست وام انگلیس را مشروط به بازگشایی درهای امپراتوری این کشور به روی تجارت و سرمایه گذاری آمریکا کردند.
 
دولتمردان آمریکا که در طول جنگ جهانی از اهمیت استراتژیک نفت آگاه شده بودند،به خوبی می‌دانستندکه سلطه و برتری بر جهان مستلزم چیرگی بر منابع نفت و کنترل آن است. بنابراین پیگیرانه به دنبال به دست آوردن منابع جدید نفتی در منطقه خاورمیانه و به ویژه در ایران بودند و این امر باعث می‌شد تا آمریکا به یک رقیب نفتی برای انگلستان در ایران مبدل شود.
 
2) گامهای بلند آمریکا برای تصاحب نفت ایران
آمریکاییهابه خوبی از میزان تنفر و بی‌اعتمادی ایرانیها نسبت به انگلیس آگاه بودندواز این مسئله برای به دست گرفتن ابتکار عمل در حل مشکل نفت ایران استفاده کردند. آنها به بهانه جلوگیری از نفوذ کمونیسم و برقراری ثبات و امنیت در منطقه، تلاش کردند از فرصت پیش آمده پس از سقوط دولت مصدق برای افزایش سهم خود در منابع نفتی ایران نهایت استفاده را ببرند؛ لذا در اولین گام پس از کودتابا پرداخت 45 میلیون دلار به ایران از دولت زاهدی پشتیبانی کردند.
 
آنها دراقدام بعدی «هربرت هوور» مشاور عالی رتبه و کارکشته نفتی وزارت امور خارجه آمریکارا به ایران فرستادند تا با کمک «لویی هندرسون» سفیر آمریکا در ایران مذاکرات نفت با دولت زاهدی را به سوی تشکیل یک کنسرسیوم بین‌المللی که شرکتهای نفتی آمریکا در آن نقش عمده‌ای داشته باشند هدایت کند.4
 
گام دیگر آمریکا برای سلطه بر منابع نفتی ایران در کنفرانسی در جزیره برمودا (دسامبر 1953) برداشته شد که در خلال آن دولتمردان آمریکابه‌رغم اختلافات روبه رشدی که با متحدین خود در بلوک غرب یعنی انگلیس و فرانسه پیدا کرده بودند در خصوص تشکیل کنسرسیوم نفت ایران به توافق رسیدند. ده روز بعد نیز حاصل این توافق در نخستین اجلاس مشترک غولهای نفتی کنسرسیوم در لندن فعلیت یافت.5
 
گام آخر دولت آمریکا، حل مشکل قوانین ضد تراست شرمن بر سر راه شرکتهای نفتی آمریکایی بود. از آنجا که پنج شرکت بزرگ نفتی آمریکایی در زمان عقد قرارداد کنسرسیوم به اتهام نقض قوانین ضد تراست تحت پیگرد قانونی بودند، با اصرار وزارت امور خارجه، دادستان کل آمریکا و شورای امنیت ملی آن کشور با دادن مصونیت قانونی به شرکتهای آمریکایی عضو کنسرسیوم، زمینه قانونی و سیاسی مناسبی را برای فعالیت آنها در ایران فراهم کردند.6
گفتنی است که پس از اجرای قرارداد کنسرسیوم استعمارگر پیر تلاش زیادی کرد تا از نفوذ بیشتر آمریکا در بخشهای مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران جلوگیری کند اما نتوانست موفق شود و برنده این رقابت ابرقدرت تازه نفس بود.
 
3) حضور شرکتهای فرانسوی و هلندی در کنسرسیوم
یکی از نکات تأمل برانگیز در قرارداد کنسرسیوم حضور شرکتهای نفتی هلندی و فرانسوی بود که بنا به دعوت آمریکا به این خوان بزرگ نفتی پیوسته بودند. این اقدام دولت آمریکا جدای از آنکه جذب نفت تولیدی جدید ایران در بازارهای جهانی را تسهیل می‌کرد، می‌توانست حمایت بین المللی از امتیازات نفتی موجود در منطقه را محتمل تر کند.7علاوه بر این دخیل کردن فرانسه و هلند در سود این امتیاز می‌توانست به شکلی غیر مستقیم به اهداف آمریکا در کمک به اقتصاد ورشکسته اروپا برای مقابله با خطر کمونیسم جامه عمل بپوشاند.
 
از سوی دیگر زیاد شدن کشورهای طرف قرارداد ایران در کنسرسیوم نفت باعث می‌شدکه چهره استعماری آمریکا و اهداف امپریالیستی این کشور در زیر نقاب کنسرسیوم بین المللی نفت صورت موجه تری به خود بگیردو با واکنش احتمالی کمتری مواجه شود.
حسین مکی در کنار برخی اعضای هیئت خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس در سفر به خوزستان
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.چارلز دبلیو کگلی، روابط بین المللی آمریکا پس از جنگ جهانی اول، ترجمه اصغر دستمالچی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه، 1388، ص 220.
2.جیمز دوئرتی و رابرت فالتزگراف، نظریه های متعارض در روابط بین الملل، ترجمه وحید بزرگی و علیرضا طیب، تهران، قومس،1384، ص 201.
3.کگلی، همان، ص 210.
4.ایرج ذوقی، مسائل سیاسی اقتصادی نفت ایران، تهران، پاژنگ، 1378، ص 293.
5.محمود طلوعی، بازی قدرت، جنگ نفت در خاورمیانه، تهران، نشر علم، 1371، ص 216.
6.علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1320-1357، تهران، قومس، 1376، ص 250.
7.علی جان مرادی‌جو، تشکیل کنسرسیوم نفت بعد از کودتای 28 مرداد 1332، روزنامه‌ی دنیای اقتصاد،  شماره‌ی 2890، 21 فروردین 92، ص 31. https://iichs.ir/vdcbufbzprhbw.iur.html
iichs.ir/vdcbufbzprhbw.iur.html
نام شما
آدرس ايميل شما