«شهید لاجوردی و فرازوفرودهای تاریخ انقلاب و نظام اسلامی» در گفت‌وشنود با سید‌اسدالله جولایی

او با منطق، بسیاری از فریب‌خوردگان را به راه صواب بازگرداند

راوی خاطرات و تحلیلهایی که پیش روی شماست، علاوه بر آشنایی و انس قبلی با شهید سیداسدالله لاجوردی، دردوران تصدی مسئولیت قضایی، از یاران و همکاران نزدیک او بوده است. از همین روی، گفته‌های وی علاوه بر وثاقت، دارای نکاتی تازه و ناگفته است. امید می‌بریم که انتشار این خاطرات، پژوهندگان زندگی شهید لاجوردی را مفید و مقبول آید.
او با منطق، بسیاری از فریب‌خوردگان را به راه صواب بازگرداند
□ به عنوان نقطه آغازین این گفت‌وشنود، لطفا بفرمایید که از چه دوره‌ای و چگونه با شهید سیداسدالله لاجوردی آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. خدمتتان عرض کنم که بنده در سال 1341، توسط آقای جواهریان به جلسه قرآن و احکام شهید حاج صادق امانی راه پیدا کردم. یک سال پس از رحلت آیت‌الله بروجردی و مطرح شدن حضرت امام بود. در این جلسات بود که با شهید بزرگوار سیداسدالله لاجوردی آشنا شدم. در سال 1342 که نهضت امام آغاز شد، به دستور ایشان هیئتهای مؤتلفه اسلامی تشکیل شد و بنده هم با این بزرگواران همراهی کردم تا زمانی که قضیه ترور منصور پیش آمد و این جلسات تعطیل شدند. شهید لاجوردی در سال 1342 برای اولین بار دستگیر شد و از آن به بعد تعقیب و مراقبت‌های زندگی ایشان آغاز شد.
 

 
□ شهید لاجوردی در مبارزات خود مبانی و احکام شرعی را رعایت می‌کرد. این آگاهی به مبانی از کجا آمده بود؟
ایشان در مسجد مرحوم آقای شاهچراغی در چهارراه مولوی به تحصیلات علوم دینی پرداخته بود. از این گذشته مطالعات بسیار وسیعی داشت. همه این عوامل در کنار هوش و حافظه سرشار او، باعث شده بود با آگاهی و تسلط کامل بر مسائل و مبانی اسلامی مبارزه کند. آن‌طور که ایشان را شناختم، به نزدیکی مرحله اجتهاد رسیده بود. در دوره‌ای که ایشان مسئول دادستانی انقلاب و سپس مسئول سازمان زندانها شد، از جاهای مختلف به ایشان فشار می‌آوردند و آزارشان می‌دادند. ما به ایشان گفتیم: برای اینکه این جو کمی تعدیل شود، شاید بهتر باشد ایشان ملبس شود، اما ایشان نپذیرفت.
 
□ چه شد که در دوران مبارزات، به تأسیس مؤسسه اقتصادی روی آوردید؟
با دستگیریهای گسترده مبارزان پس از ترور منصور، خانواده‌های آنها از لحاظ مالی در تنگنای شدیدی قرار گرفتند. به همین دلیل تصمیم گرفتم یک مؤسسه اقتصادی را راه بیندازم و برای این منظور توسط حاج صادق اسلامی، مرحوم عبدالله مهریان و عده‌ای دیگر پولهایی را از بازار جمع کردیم و برای اینکه ساواک از منظور اصلی ما مطلع نشود، این شرکت را به اسم شرکت «سهم فرهنگ» ثبت کردیم.
 
□ نقش شهید لاجوردی در این شرکت چه بود؟
ایشان هر وقت در زندان نبود، در جلسات این مؤسسه شرکت و ما را از کمکها و راهنماییهای خود بهره‌مند می‌کرد. برادر ایشان مرحوم حاج‌آقا مرتضی، همیشه در این جلسات شرکت داشت و همواره ذکر خیری از شهید لاجوردی می‌شد. علاوه بر آن همیشه همراه با دوستان از جمله شهید لاجوردی در جلسات سخنرانی شهید مطهری در حسینیه ارشاد شرکت می‌کردم و به این ترتیب صمیمیت ما عمیق‌تر و ریشه‌دارتر می‌شد.
 
□ از نقش شهید لاجوردی در نهضت امام و پس از پیروزی انقلاب برایمان بگویید.
شهید لاجوردی از آغاز نهضت در کنار امام بود و بارها دستگیر و زندانی شد. آخرین بار آن‌قدر در زندان ماند تا انقلاب پیروز شد. از آن پس در تشکیل کمیته استقبال از امام و نیز تشکیل شورای انقلاب نقش مؤثری داشت.
پس از پیروزی انقلاب مردم افرادی را که دستگیر می‌کردند، به مدرسه علوی و مدرسه رفاه می‌آوردند. مسئولیت نگهداری از این زندانیها با شهید لاجوردی بود. مدرسه علوی طبیعتاً بازداشتگاه یا زندان نبود و در و بوم بسته‌ای نداشت. کسانی هم که دستگیر می‌شدند، از سران و مأموران زبده رژیم شاه و افراد کارکشته‌ای بودند. شهید لاجوردی با کمک دوستان دیگر توانستند محافظت از آنها را طوری انجام بدهند که حتی یک نفرشان هم نتوانست فرار کند. با توجه به مناسبت نبودن مدرسه رفاه و مدرسه علوی برای نگهداری زندانیان، قرار شد شهید کچویی به زندان اوین برود و به وضعیت آنجا سر و سامان بدهد تا بتوانیم زندانی‌ها را به آنجا منتقل کنیم.
 
□ ایشان چگونه به سمت دادستان انقلاب منصوب شد؟زمینه های این گزینش چه بود؟
پس از اینکه شهید بهشتی شهید قدوسی را به سمت دادستان کل انقلاب اسلامی منصوب کرد، به دستور ایشان همراه شهید لاجوردی و آقای نظران نزد شهید قدوسی رفتیم و ایشان در واقع تقسیم کار کرد. در آن برهه بود که گروه فرقان ترورهای خود را شروع کرد و شهید قرنی و شهید مطهری را از انقلاب گرفت. شهید لاجوردی و عده دیگری در زندان اوین، به بررسی پرونده متهمان پرداختند و پس از شناسایی و بازجویی، خودِ شهید لاجوردی کیفرخواست را می‌نوشت و حاکم شرع محاکمه می‌کرد. عده‌ای از آنها که مستقیماً مرتکب این جنایات شده بودند و دستشان به خون آلوده بود اعدام شدند، ولی در مورد بقیه، شهید لاجوردی نهایت تلاش خود را کرد تا آنان را که پای درس اکبر گودرزی منحرف شده بودند، برگرداند و ذهنشان را نسبت به ماهیت انحرافی افکار او روشن کند و انصافاً در مورد بسیاری از آنان موفق هم شد. حتی برخی از کسانی که توبه کردند و بخشیده شدند، به جبهه‌ها نبرد حق علیه باطل رفتند و شهید شدند.
با اوج گرفتن جنایات منافقین در شهریور سال 1359، شهید قدوسی شهید لاجوردی را به سمت دادستان انقلاب اسلامی منصوب کرد. همه به‌خصوص حضرت امام و شهید بهشتی اعتقاد داشتند تنها کسی که می‌تواند طومار منافقین را در هم بپیچد و آنها را سرکوب کند، شهید لاجوردی است.
 
□ چه ویژگیهایی در شهید لاجوردی بود که ایشان را شایسته چنین منصبی می‌کرد و شیوه ایشان در مقابله با متهمان و زندانیان چگونه بود؟
شهید لاجوردی در زمره جدی‌ترین مدیرانی بود که در عمرم دیده‌ام. ایشان با هیچ‌کسی تعارف نداشت و نمی‌شد چیزی را خلاف قوانین به ایشان تحمیل کرد. با توجه به تسلطی که به احکام و مبانی شرعی داشت، اجازه نمی‌داد حق کسی پایمال شود و در تهیه کیفرخواست، تمام جزئیات را در نظر می‌گرفت و دقت بالایی را به کار می‌برد. ایشان پس از تهیه کیفرخواست، متهم را به دادگاه تحویل می‌داد تا محاکمه و برایش حکم صادر شود.
اما در مورد رفتار با زندانیها، ایشان معتقد بود بسیاری از زندانیانی که حکم اعدام برایشان صادر شده است، نباید اعدام شوند و همه تلاش خود را برای بازپروری و نجات آنها از مرگ می‌کرد. گاهی اوقات در نیمه‌های شب که می‌خواست ایشان را پیدا کنیم، می‌رفتم و می‌دیدم با یکی از بچه‌های فریب‌خورده سازمان مجاهدین مشغول گفتگوست تا او را متوجه اشتباهاتش بکند. رفتارش به‌قدری پدرانه و دلسوزانه بود که بسیاری از آنها واقعاً متوجه شدند که چه راه خطایی را طی می‌کردند و مبانی اخلاقی آنها تصحیح می‌شد.
 
□ شهید لاجوردی معتقد بود زندانیها، باید خود هزینه زندانی بودنشان را تأمین کند و هزینه نگهداری از زندانیان نباید به دولت تحمیل شود. برای رسیدن به این هدف چه اقدامی کرد؟
همین‌طور است. غیر از این موضوع، ایشان معتقد بود بدون کار اصلاح زندانی ممکن نیست یا دست‌کم بسیار دشوار است، به همین دلیل تلاش کرد برای زندانیها اشتغال ایجاد کند و در راستای این هدف، کارگاه‌هایی را ایجاد کرد. همچنین بخشی از ساختمانی را که بدین منظور تدارک دیده شد، به کلاسهای درس و بحثهای اعتقادی اختصاص داد تا زندانیها در آن کلاسها با مبانی اصیل اسلامی آشنا شوند و به افکار انحرافی خود پی ببرند.
ما در ابتدای کار جای مخروبه‌ای را به عنوان زندان اوین تحویل گرفتیم که با مدیریت انسان‌ساز و اسلامی شهید لاجوردی، تبدیل به گلستان شد. سایر زندانها از جمله رجایی‌شهر، قزل‌حصار و مجتمع شهید کشوری نیز احیا شدند. هزینه‌ها از طریق کارگاه‌های خیاطی، نجاری و آهنگری که در زندانها ایجاد شده بودند، تأمین می‌شدند. خود شهید لاجوردی در انجام تعمیرات و کارهای عمرانی، مشارکت مستقیم داشت و حتی خاکها را جا به جا می‌کرد!
 
□ شهید لاجوردی در مقابل توصیه‌ها و فامیل‌بازیها، به‌شدت مقاومت می‌کرد. این رفتار چه تبعاتی برای ایشان داشت؟
همین‌طور است. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات شهید لاجوردی این بود که به محض اینکه کسی دستگیر می‌شد، سیل توصیه‌ها و دست به دامن‌ شدنها هم شروع می‌شد و از آنجا که ایشان توجهی به این توصیه‌ها نمی‌کرد و هیچ تهدید و توصیه و تطمیعی روی ایشان تأثیر نداشت، دشمنان زیادی پیدا کرد و آن‌قدر نزد حضرت امام از ایشان و دادستانی شکایت کردند که عملاً ایشان را در تنگنا قرار دادند. حتی فردی که در واقع مسئول بالادستی شهید لاجوردی و با امام در تماس دائم بود، در را به روی شهید لاجوردی بسته بود و برخورد بدی با ایشان می‌کرد! ایشان حتی روی ذهن گروهی هم که برای پاسداری نزد شهید لاجوردی فرستاد، کار کرده بود. یادم هست در آسایشگاه مطالب بدی را در مورد شهید لاجوردی پخش کرده بود.
 

 
□ ایشان در مواقع بحرانی چگونه تصمیم‌گیری می‌کرد؟
این پرسش شما را با خاطره‌ای پاسخ می‌دهم. یک شب خبر دادند قرار است منافقین به زندان حمله و گروهی را آزاد کنند. شهید لاجوردی بلافاصله همراه با مرحوم آیت‌الله گیلانی نزد حضرت امام رفتند تا کسب اجازه کنند. امام فرموده بودند: اگر چنین اتفاقی افتاد، همه آنها را اعدام کنید!
 
□ در چنین شرایط دشواری شهید لاجوردی از حمایت چه کسانی برخوردار بود؟
به اعتقاد بنده اگر هر کس دیگری جای شهید لاجوردی بود، نمی‌توانست موضوع منافقین را جمع کند و معلوم نبود سرنوشت انقلاب به کجا بکشد. شهید بهشتی و شهید قدوسی کاملاً شیوه مدیریتی شهید لاجوردی را درک و تأیید می‌کردند.
 
□ آیا شهید لاجوردی از دادستانی انقلاب استعفا داد؟
خیر. ایشان کسی نبود که بشود او را خسته کرد. موضوع این است که بعضی از آقایان تصمیم گرفتند ایشان دیگر دادستان نباشد. آقایان شورای عالی قضایی تصمیم گرفتند ایشان را بردارند تا با منافقین برخورد ملایم‌تری صورت بگیرد.
موقعی هم که مسئولیت اداره سازمان زندانها را به شهید لاجوردی دادند، باز این فشارها زیاد بودند. مثلاً یک بار از قول آیت‌الله یزدی آمدند و به شهید لاجوردی گفتند: چرا استعفا نمی‌دهید؟ حاج‌آقا یزدی منتظر استعفای شما هستند! بعد که به آیت‌الله یزدی مراجعه کردیم، گفتند: من هرگز نخواسته‌ام آقای لاجوردی استعفا بدهد، فردی که آمده و این ادعا را کرده بود هنوز هم جایگاه مهمی در نظام دارد و در زمره کسانی است که باید به مجازات می‌رسید، ولی موقعیتهای بالایی پیدا کرد!زندگی این شهید بزرگوار، از این داستانها بسیار دارد. خدا رحمتش کند.       
https://iichs.ir/vdci.uaqct1auzbc2t.html
iichs.ir/vdci.uaqct1auzbc2t.html
نام شما
آدرس ايميل شما