مجلس سنا؛ تضمین دیکتاتوری با نمایش دموکراسی

مُهر لاستیکی برای تأیید تصمیمهای شاه

فوبیای محمدرضا نسبت به بیگانگان و شخصی بودن ساخت قدرت در ساختار پهلوی دوم عواملی بودند که به محمدرضا به لحاظ روانی اجازه نمی‌دادند تا دایره افراد مورد اعتمادش را بیشتر کند و از سوی دیگر علاقه داشت تا کارگزاران تمامی ساختارها تحت سیطره خود وی باشند و مجلس سنا نیز از آن دست ساختارهایی بود که به این نیاز روانی محمدرضا شاه پهلوی پاسخ می‌داد...
مُهر لاستیکی برای تأیید تصمیمهای شاه
"ترور نافرجام"؛ این مهمترین کلیدواژه و یا شاید بهترین بهانه‌ای بود که شاه دوم پهلوی را مصمم کرد تا دوران دموکراسی نیم‌بند و یا شبه‌دموکراسی سالهای 1320 تا 27 را خاتمه دهد و بازنگری در قانون اساسی را به صورت رسمی کلید بزند. محمدرضا پهلوی مدتها برای این بازنگری صبر کرده بود و ترور نافرجامش در دانشگاه تهران بهترین زمینه را برای سرکوب مخالفانش و تائید مواضعی که وی مدتها بر آن تاکید می‌کرد، فراهم نمود؛ تروری که هرچند بسیاری آن را نقشه شاه و دربارش خواندند و به رزم‌آرا نسبت دادند.1
 
مهمترین پیامد این ترور این بود که مجلس سنا را از تئوری به عرصه عمل منتقل کرد؛ مجلسی که از ابتدای شکل‌گیری مشروطیت در بطن قوانین پیش بینی شده بود اما تا سال 1328 طول کشید که عملیاتی شود، در نهایت با پیشنهاد دولت حکیمی در 19 اردیبهشت 1327 مورد بحث و بررسی نمایندگان قرار گرفت و با وجود مخالفتهای متعدد، چون مورد نظر لطف همایونی قرار گرفته بود و خواسته دیرینه شاه را محقق می‌کرد مورد تصویب نمایندگان قرار گرفت و به نوزاد مشروطه به صورت بسیار دیررس در نهایت شکلی جدید بخشید؛ هرچند که "تولد شوم" بهترین لقبی است که می‌توان برای آن برگزید. شاه دوم پهلوی به همین حد نیز اکتفا نکرد و در گام دوم حق انحلال هر دو مجلس را در حیطه قدرت شخص خویش قرار داد؛ البته به این شرط که با لطف همایونی سه ماه پس از انحلال مجلسین، دستور لازم برای برگزاری مقدمات مجلس جدید فراهم شده باشد.
 
کارکردی که از ابتدا برای مجلس سنا برگزیده شده بود، افزایش ضریب انحصارطلبی شاه پهلوی و نظارت بیشتر وی بر قانونگذاران ظاهری‌اش بود؛ نخست‌وزیران، وزرا، معاونین، استانداران، امرای بازنشسته ارتش، استادان دانشگاه و قضات افرادی بودند که شاه از میان آنها نمایندگان مجلس سنا را برمی‌گزید و البته افرادی را که شاه شخصاً آنها را ترجیح می‌داد از این دایره مستثنی بودند و شاه دوم پهلوی می‌توانست برای آنها حکم موقت صادر کند.  
مجلس شیوخ شاه
سازوکار مجلس سنا از همان ابتدا مشخص بود و کمتر کسی از عقلا و اندیشمندان بوده و هست که از آن انتظار کارکرد و فعالیت به عنوان یکی از ارکان دموکراسی را داشته باشد؛ سنا قرار بود از 60 نماینده متشکل باشد که نیمی از نمایندگانش انتصابی و نیمه دیگر انتخابی باشند. البته این فقط در حد ظاهرسازی دموکراسی بود و به نوعی تمامی نمایندگانش باید مورد تائید محمدرضا پهلوی قرار می‌گرفتند و این مهم سبب می‌شد تا نمایندگان عملاً اختیارات و وظایف قانونی خود را از دست بدهند؛ نماد اصلی این مسئله را می‌توان در انتصاب نیمی از نمایندگان مجلس سنا توسط شاه پهلوی جستجو کرد.2
 
مصدق و مجلس سنا
یکی از برهه‌هایی که شاید مجلس سنا را بیشتر در کانون توجه قرار داد، دوران نخست وزیری محمد مصدق بود؛ در این دوره مجلس سنا به واسطه مخالفتهای قاطعانه و صریحش با محمد مصدق و نخست وزیری وی وفاداری خود به شخص شاه را نشان داد و حتی مواضعش در این حوزه از مجلس شورای ملی صریح‌تر بود. نطفه مخالفتهای سنا با مصدق در بستر انتخابات مجلس هفدهم شورای ملی بسته شد؛ این انتخابات در سال 1330 برگزار شد و حضور تعداد مخالفان مصدق در آن بسیار پررنگ بود؛ مصدق پیش از این نتوانسته بود منویات خود در زمینه اصلاح قانون انتخابات را پیش ببرد؛ علاوه بر این شاه و دربار نیز در مجلس نفوذ کرده بودند و بخش زیادی از نمایندگان راه یافته به مجلس نیز منصوبان شاه بودند.
 
نفرات انتخابات شده از نظر کمی و تعداد نمایندگان کمتر از ادوار دیگر بود اما مصدق پای انتخابات ایستاد؛ مجلس سنا در این برهه مخالفت با مصدق را صریح‌تر از مجلس شورای ملی آغاز کرد به نحوی که در جلسه خصوصی سنا از 36 سناتور حاضر تنها 14 تن به مصدق رای دادند؛ 19 رای سفید (ممتنع) و یک رای هم به سرلشکر زاهدی داده شد. در این برهه با وجود رای اعتماد نهایی به مصدق و نخست وزیر شدن وی، مجلس سنا تبدیل به کانون اصلی مخالفت و کارشکنی علیه مصدق شده بود. روی دیگر سکه برخورد میان سنا و مصدق در سال 1331 رقم خورد. سنا در این برهه و در حالی که مصدق درگیر مبارزات ملی شدن صنعت نفت بود، با سیاستهای نفتی مصدق علناً مخالفت می‌کرد. جنگ میان مصدق و سنا اما در این برهه به اوج رسید و کاملاً علنی شد به نحوی که مصدق عزم خود را جزم کرد تا سنا را به هر نحو ممکن متوقف و آن را منحل کند و به همین منظور از ورود نمایندگانش به ساختمان مجلس جلوگیری کرد و نمایندگان مجبور به تشکیل جلسه خانگی شدند و این گونه بود که نخستین مجلس سنای ایران به کما رفت اما پس از کودتای 28 مرداد و در حالی که جدی‌ترین مخالفش را دیگر در سپهر سیاسی نمی‌دید با قدرتی روزافزون در خدمت شاه قرار گرفت.
 
تضمین دیکتاتوری با نمایش دموکراسی
کارکردی که از ابتدا برای مجلس سنا برگزیده شده بود، افزایش ضریب انحصارطلبی شاه پهلوی و نظارت بیشتر وی بر قانونگذاران ظاهری‌اش بود؛ نخست‌وزیران، وزرا، معاونین، استانداران، امرای بازنشسته ارتش، استادان دانشگاه و قضات افرادی بودند که شاه از میان آنها نمایندگان مجلس سنا را برمی‌گزید و البته افرادی را که شاه شخصاً آنها را ترجیح می‌داد از این دایره مستثنی بودند و شاه دوم پهلوی می‌توانست برای آنها حکم موقت صادر کند. تمام اینها در نهایت دست به دست هم می‌داد تا به قول گازیوروسکی این مجلس چیزی جز یک مُهر لاستیکی برای تأیید تصمیمهای شاه دوم پهلوی نباشد.3
 
فوبیای محمدرضا نسبت به بیگانگان و شخصی بودن ساخت قدرت در ساختار پهلوی دوم عواملی بودند که به محمدرضا به لحاظ روانی اجازه نمی‌دادند تا دایره افراد مورد اعتمادش را بیشتر کند و از سوی دیگر علاقه داشت تا کارگزاران تمامی ساختارها تحت سیطره خود وی باشند و مجلس سنا نیز از آن دست ساختارهایی بود که به این نیاز روانی محمدرضا شاه پهلوی پاسخ می‌داد. از سوی دیگر، لفظ مجلس لق‌لقه و عنوان دهان پرکنی بود که نمایش دموکراسی خواهی و ژست آزادمنشانه محمدرضا پهلوی را تکمیل می‌کرد اما در باطن این مجلس در راستای منویات دیکتاتورخواهانه محمدرضا حرکت می‌کرد و از آن تخطی نمی‌کرد.
 
سنا، شکل جمعی و دموکراتیک قدرت شخصی محمدرضا پهلوی بود و قرار نبود خارج از این کارکردی داشته باشد، همچنان که اسدالله علم در پاسخ به افراد پیشنهادی از سوی هویدا برای تشکیل کابینه می‌گوید:«…گفتم که باید دید سیاست انتخاباتی شاهنشاه و تشکیلات جدید چه خواهد بود، چه تأثیری دارد که من شخصاً یک نفر یا ده وکیل در مجلس داشته باشم.»4 هرچند این پاسخ را اسدالله علم به هویدا در مورد تشکیل کابینه می‌دهد اما دقیقاً همین سیاست در مورد مجلس سنا نیز وجود داشت.
 
نتیجه‌گیری
مجلس سنا در بطن قانون اساسی مشروطه آورده شده بود و قرار بود که بازویی در کنار مجلس شورای ملی باشد اما شاید کمتر کسی تصور می‌کرد نهادی که عنوانش پرطمطراق است و قرار است بازویی برای دموکراسی خواهی باشد تبدیل به فیلتری برای گزینش افراد خاص در راستای تثبیت دیکتاتوری در دوره محمدرضا شاه پهلوی باشد.
 
مجلس سنا در تاریخ ایران در مجموع در هفت دوره تشکیل شد اما ماهیت این نهاد هر چه به ادوار پایانی خود نزدیک می‌شد وابسته‌تر، بیگانه هراس‌تر و در خدمت قدرت مسلط قرار می‌گرفت و شاه از آن به عنوان ابزاری برای پیش بردن منویات خود استفاده می‌کرد و البته برای وی بازی دوسر برد بود زیرا از سویی به واسطه حضور آن ژست دموکراسی خواهی می‌گرفت و از سوی دیگر افراد مورد اعتماد خودش را در این مجلس به کار می‌گرفت.

دیدار هیئت رئیسه مجلس شورا و سنا با محمدرضا پهلوی
شماره آرشیو: ۱-۵۰۲۶-۱۱ع

پی نوشت:
 
1.سیدجلال‌الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1391، جلد اول، ص 350.
2.اسدالله علم، یادداشت‌های اسدالله علم، به کوشش علینقی عالیخانی، جلد اول،  تهران، انتشارات کتاب‌سرا، ۱۳۷۱، ص 37.
3.مارک ج گازیورروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه: ایجاد یک حکومت سلطه‌پذیر در ایران، ترجمه‌ جمشید زنگنه، به کوشش غلامرضا نجاتی، تهران، انتشارات رسا، 1371، ص 329.
4.اسدالله علم، همان، ص 27. https://iichs.ir/vdcg.x9nrak9z7pr4a.html
iichs.ir/vdcg.x9nrak9z7pr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما