به مناسبت وضع حکومت نظامی در ایران(1357)

تاکتیک امام برای مواجهه با خشونت حکومت

اولین حکومت نظامی در ایران به زمان پادشاهی محمدعلی شاه بازمی‌گردد. مقررات حکومت نظامی محمدعلی شاه تنها به دو مسأله جلوگیری از اجتماعات و خلع سلاح افراد غیر نظامی مربوط می‌شد. حکومت نظامی در دوران پهلوی وارد فاز متفاوتی شد، به شکلی که هم مدت زمان آن طولانی‌تر شد و هم اینکه با خشونت بیشتری صورت می‌گرفت.
تاکتیک امام برای مواجهه با خشونت حکومت
تجربه حکومت نظامی عموما در کشورهایی رخ می‌دهد که یکی از مطالبات مهم مردم آزادی و استقلال است. از این رو این شیوه از حکومت‌داری برای نخستین بار در کشورهایی همچون فرانسه ایجاد شد. سابقه حکومت نظامی در ایران که برای نخستین بار از آن تحت عنوان «تکالیف لازمه عمومی» یاد می‌شد، به دوران استبداد محمدعلی شاه قاجار و اوج‌گیری نهضت مشروطه بازمی‌گردد. در این بازه زمانی، محمدعلی شاه در تقابل با نمایندگان مجلس به دنبال تبعید 4 نفر از سران مشروطیت بود که با مخالفت جدی آزادیخواهان مجلس روبه‌رو شد و برای جلوگیری از اجتماعات و به دنبال تعطیل کردن انجمنهای ملی، مقررات عمده حکومت نظامی را برقرار کرد. مقررات حکومت نظامی محمدعلی شاه تنها به دو مسأله جلوگیری از اجتماعات و خلع سلاح افراد غیر نظامی مربوط می‌شد. حکومت نظامی در دوران پهلوی وارد فاز متفاوتی شد، به شکلی که هم مدت زمان آن طولانی‌تر شد و هم اینکه با خشونت بیشتری صورت می‌گرفت. اگرچه در دوران پهلوی اول کمتر شاهد این مسأله بودیم ولی در چند ماه مانده به پیروزی انقلاب، در بسیاری از شبها حکومت نظامی برقرار بود. می‌توان اینگونه برداشت کرد که حکومت نظامی دوران پهلوی تنها برای آرام کردن اوضاع نبود بلکه به عنوان آخرین اهرمی محسوب می‌شد که امکان استقرار حکومت را میسر سازد، از این رو حکومت نظامی در بحبوحه انقلاب اسلامی در ایران هم بسیار گسترده صورت می‌گرفت و هم با شدت و خشونت بیشتری انجام می‌شد.
 
خشونت محض، محصول نخستین حکومت نظامی
کودتای 28 مرداد سال 32 نخستین تجربه اجرای حکومت نظامی در دوران پهلوی دوم بود. با این حال این تجربه نخست هم بسیار کوتاه بود و هم اینکه تنها برای آرام کردن اوضاع صورت گرفت. بعد از کودتا و بازگشت شاه به ایران، بیش از یک دهه کشور در سکون سیاسی سپری شد. نه خبری از تشکلهای سیاسی بود و نه احزاب به معنای واقعی کلمه فرصتی برای ورود به چرخه فعال سیاست داشتند. شاه روز به رزو قدرتمندتر می‌شد و عملا تا پیش از سال 42 اعتراض جدی نسبت به عملکرد و ساختار سیاسی حکومت پهلوی صورت نگرفت. از سال 42 و به‌خصوص پس از تبعید حضرت امام (ره) به خارج از کشور، موتور انقلاب روشن شد و حکومت پهلوی نیز به طرق مختلف سعی در آرام کردن اوضاع داشت. با اوج‌گیری انقلاب در سالهای 56 و 57 حجم اعتراضات گسترده شد و بسیاری از طبقات متوسط و پایین جامعه به صف انقلابیون پیوستند.
 
حکومت نیز که مشروعیت خود را از دست داده بود، راه‌های مختلفی را برای تسلط بر اوضاع امتحان کرد ولی موفق نشد. بنابراین از سال 56 به بعد برخورد شاه با معترضین تنها به طریق مسلحانه صورت گرفت. در مردادماه سال 57 که مصادف بود با ماه رمضان، تظاهرات گسترده‌ای در اکثر شهرهای بزرگ کشور از جمله در اصفهان برگزار شد. دولت که نتوانست شرایط را در اصفهان اداره کند، برای نخستین بار پس از سال 32 حکومت نظامی اعلام کرد و با ورود ارتش به شهر، بیش از یکصد نفر از تظاهرکنندگان با ضرب گلوله کشته شدند و شهر در اختیار نظامیان قرار گرفت.1
 
در این حکومت نظامی، علاوه بر کشتن تعداد زیادی از مردم، بسیاری از مراکز دولتی، سینماها، هتل عباسی و بسیاری از نقاط بزرگ شهر یا به آتش کشیده شد و یا تخریب شد. به نظر می‌رسد این حکومت نظامی با آنچه در دوران محمدعلی شاه و حتی در سال 32 صورت گرفت بسیار متفاوت بود، زیرا این اعمال برای آرام کردن شرایط و اوضاع انجام نشد بلکه انجام آن به این معناست که حکومت پهلوی تنها از طریق حکومت نظامی می‌تواند دوام بیاورد و در این راه از تمام توان خود برای سرکوب کردن و کشتن مردم استفاده خواهد کرد. به زبانی دیگر هر کسی که در مقابل حکومت قرار بگیرد کشته خواهد شد.
 
چرا شریف امامی؟
درست 3 روز پس از اعلام حکومت نظامی در اصفهان و در شرایطی که اوضاع مقداری تحت تسلط حکومت پهلوی بود، اتفاقی روی داد که معادلات را به کلی بهم ریخت. در تاریخ 28 مرداد سال 57، سینمار رکس آبادان به همراه بیش از 400 نفر از مردم داخل آن در آتش سوخت. هرچند هیچگاه مشخص نشد چه کسی یا سازمانی مسبب این امر بود ولی خشم مردم بیش از پیش افزایش یافت. برای نخستین بار در خیابانها شعار «مرگ بر شاه» و «نابود باد سلطنت پهلوی» سر داده شد. شاه نیز برای آرام کردن اوضاع، علاوه بر اعطای امتیازات فراوان به مردم و جریانهای مختلف، آموزگار را برکنار و جعفر شریف امامی را که یک روحانی زاده بود به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد.
 
پس از نخستین حکومت نظامی، حضرت امام بلافاصله با ارسال پیامی از نجف اشرف، به دو نکته مهم اشاره کرد؛ امام (ره) به مردم اعلام می‌کند که اگرچه حکومت نظامی از سوی ارتش و نیروهای نظامی صورت می‌گیرد ولی اینها سربازان وطن هستند و به ناچار از فرمان شاه اطاعت می‌کنند. در مقابل نیز این پیام را به نیروهای ارتش اعلام می‌کند که مسئولیت به گلوله بستن مردم علاوه بر شخص شاه، شما را نیز درگیر خواهد کرد.  
به نظر می‌رسد، انتخاب شریف امامی در این برهه آخرین تلاش شاه برای آرام کردن شرایط بدون خون ریزی بود، زیرا علاوه بر اینکه پدر وی روحانی بود، وی روابط بسیار نزدیکی با برخی از علمای بزرگ داشت و به عنوان یک شخصیت معتدل و آرام شناخته می‌شد. شریف امامی با انجام یک سری اقدامات تلاش کرد در ابتدا نظر روحانیون را جلب کند و با ایشان وارد گفتگو شود تا با اعطای امتیازات ویژه برای روحانیون و طبقه متوسط، از شدت مخالفتها بکاهد. محمدرضا شاه بر این تصور بود که اعطای برخی امتیازات که در اصل بدیهی‌ترین حقوق مردم تلقی می‌شد و تا پیش از آن از ایشان سلب شده بود، موجب فروکش تظاهرات خواهد شد.2
 
با پایان یافتن ماه رمضان مردم دریافتند شریف امامی نیز اگرچه به ظاهر با جمشید آموزگار متفاوت است ولی در ساخت سیاسی حکومت پهلوی تنها به عنوان مهره‌های یک شطرنج تلقی خواهند شد، زیرا نخست وزیر جدید به مهمترین وعده خود که همان اجرای قانون اساسی بود عمل نکرد. موج تظاهرات دوباره گسترش یافت تا حدی که در 16 شهریور بیش از نیم میلیون نفر در تهران اقدام به تظاهرات کردند که تا پیش از این بی‌سابقه بود. شعارهای مردم نیز به تدریج تغییر کرد و برای نخستین بار شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» در خیابانهای تهران شنیده می‌شد.
 
شاه به درستی دریافته بود که نمی‌تواند با ایجاد فضای نسبتا باز سیاسی برای مدتی کوتاه، نظر مردم را جلب کند، زیرا مخالفت مردم با وی تنها در آزادیهای مدنی و اجتماعی خلاصه نمی‌شد، بلکه  مسائل اقتصادی و فساد گسترده دربار و نیز نادیده گرفتن اعتقادات مذهبی مردم نیز مزید بر علت بود. همه این مسائل بود که موجب مخالفت مردم با حکومت پهلوی شده بود. بنابراین محمدرضاشاه که پیش از این اختیارات نامحدودی به شریف امامی داده بود تا با روحانیون و طبقات متوسط گفتگو کند، کابینه وی را وادار کرد تا قاطعانه برخورد کند و برای نخستین بار گسترده‌ترین حکومت نظامی را در سراسر کشور اجرا کند.
 
این حکومت نظامی شامل شهرهای تهران، کرج، قم، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، آبادان، اهواز، قزوین، جهرم و کازرون می‌شد. پهلوی دوم تنها به حکومت نظامی گسترده بسنده نکرد و با انتخاب «اویسی» به عنوان فرماندهی نظامی پایتخت، هم به کابینه شریف امامی و هم به مخالفان ثابت کرد که برای حفظ قدرتش حاضر است کشتار بزرگ در ایران راه بیندازد. گفتنی است که اویسی در جریان قیام سال 1342 به «قصاب تهران» معروف شد.
 
این مسائل نه تنها منجر به عقب نشینی انقلابیون نشد، بلکه ماهیت رژیم پهلوی بیش از پیش برای همه روشن شد و اعتراضات وارد فاز جدیدی شد. بارزترین مواجهه حکومت پهلوی و معترضین را می‌توان در اتفاقات 17 شهریور که به جمعه سیاه معروف شد، مشاهده کرد. در این روز تعداد بسیاری از مردم به وسیله نیروهای نظامی کشته و زخمی شدند و عملا بعد از این امکان اصلاحات تدریجی و آرام از سوی حکومت پهلوی از بین رفت. از روز 18 شهریور تا پیروزی انقلاب اسلامی، یک حکومت نظامی نسبتا پیوسته در شهرهای بزرگ ایران به شیوه‌های مختلف به وجود آمد.3
 
واکنش امام به حکومت نظامی و سرانجام آن
امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، همواره در لحظات مختلف فرایند انقلاب تأثیر ویژه خود را ایفا می‌کرد. پس از نخستین حکومت نظامی دوران پهلوی دوم که مربوط به شهر اصفهان بود، حضرت امام بلافاصله با ارسال پیامی از نجف اشرف به تاریخ 22 مرداد سال 57، علاوه بر محکوم کردن حکومت پهلوی در اعلام حکومت نظامی و کشتار مردم، به دو نکته مهم اشاره کرد؛ امام(ره)  در پیام خود با تیزهوشی خطاب به مردم اعلام می‌کند که اگرچه حکومت نظامی از سوی ارتش و نیروهای نظامی صورت می‌گیرد ولی اینها سربازان وطن هستند و به ناچار از فرمان شاه اطاعت می‌کنند. در مقابل نیز این پیام را به نیروهای ارتش اعلام می‌کند که مسئولیت به گلوله بستن مردم علاوه بر شخص شاه، شما را نیز درگیر خواهد کرد. در واقع امام تلاش کرد به نظامیان گوشزد کند که فرمان شاه فرمان یک ظالم است و اطاعت بی چون و چرا از ظالم عین ظلم است.4
 
همانطور که گفته شد، امام در واکنش به حکومت نظامی و کشتار مردم واکنشهای مختلفی از خود نشان می‌داد. ایشان به عنوان رهبر انقلاب برای مقابله با حکومت نظامی پهلوی از چند زبان استفاده می‌کردند. با زبان سخت و تند خطاب به حکومت پهلوی، درماندگی و بی‌تأثیر بودن حکومت نظامی را تذکر می‌داد و به دربار این مسأله را یادآوری می‌کرد که حرکت انقلاب غیرقابل توقف است. با زبانی مهربانانه و البته تذکردهنده خطاب به سربازان ارتش که بخش اعظم نظامیان را تشکیل می‌دادند، اعلام می‌کردند که اسلحه کشیدن در مقابل مردم مانند این است که در مقابل خانواده خود اسلحه بکشید و اینکه اطاعت بی‌چون و چرا از فرامین شاه راهی جز تباهی نیست. همچنین به سربازان فرار از سربازخانه و شکست حکومت نظامی را پیشنهاد می‌کردند. خطاب به مردم نیز مقاومت در مقابل زورگوییهای پهلوی و برخورد مدبرانه با سربازان وطن را گوشزد می‌کردند. در نهایت این شیوه برخورد حضرت امام، منجر به شکست حکومت نظامی و پیروزی انقلاب اسلامی شد.5

رضا ناجی فرماندارنظامی  در حال عبور از بازار  اصفهان
شماره آرشیو: 1-5836-11ع

پی نوشت:
 
1.یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی، تهران، نشر نی، چاپ یازدهم، 1377، ص649 -650
2.همان، ص651-653.
3.همان. ص654-655.
4. صحیفه امام، ج3، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار آثار امام خمینی، 1387، ص 441-443.
5.صحیفه امام، جلد 5، ص152-153. https://iichs.ir/vdcb.fbaurhb9aiupr.html
iichs.ir/vdcb.fbaurhb9aiupr.html
نام شما
آدرس ايميل شما