از جمله اقدامات او در دوره وزارت، تصویب قانون منع کشت خشخاش بود که جنجال بسیاری را برانگیخت. چون برخی آن را قانونی لازم و مثبت در راه مبارزه با گسترش مواد مخدر و استعمال‌کنندگان آن می‌دانستند و برخی نیز با نگاه اقتصادی، معتقد بودند این طرح به ضرر ایران است
مصوب منع کشت قاچاق که اتهامش قاچاق‌ موادمخدر بود!
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ جهانشاه صالح، برادر اللهیار صالح و علی‌پاشا صالح، در سال 1283 در آران و بیدگل به دنیا آمد. او یکی از رجال سیاسی در دوره حکومت پهلوی دوم بود. صالح، تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان علمیه کاشان و متوسطه را در کالج آمریکایی تهران به پایان رسانید. بعد از اتمام این دوره، او مدتی به کار در وزارت مالیه مشغول شد، اما بعد از مدتی فعالیت در این سازمان، برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. صالح ابتدا از دانشگاه سیراکیوز نیویورک لیسانس گرفت و سپس از دانشگاه پزشکی، موفق به دریافت درجه دکتری در طب گردید.[1]
 
ورود به عرصه سیاست
جهانشاه صالح مدتی در آمریکا اقامت کرد و ضمن اتمام تحصیلات خود، با یک زن آمریکایی نیز ازدواج کرد. او در آمریکا علاوه بر دریافت مدرک دکترای پزشکی، در رشته زنان و زایمان نیز تخصص خود را دریافت کرد. جهانشاه چند سالی نیز در برخی از مراکز درمانی آمریکا مشغول به کار شد، اما بعد از مدتی زندگی و اقامت در آمریکا، در سال 1313 به ایران بازگشت. این سال که مقارن با تأسیس دانشگاه تهران بود، فعالیت جهانشاه در این دانشگاه را نیز به دنبال داشت. او سال‌ها در سمت‌های مختلف در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.
 
ورود جهانشاه صالح به سیاست به سال 1329 بازمی‌گردد. در این سال، که مقارن با نخست‌وزیری رزم‌آرا بود، برای اولین بار وی به وزارت بهداری انتخاب شد و بدین ترتیب در چندین کابینه، این سمت را برعهده گرفت. صالح در این سمت به اقدامات متعددی در زمینه امور درمانی ـ بهداشتی دست زد. از جمله این اقدامات، تصویب قانون منع کشت خشخاش است. این قانون از همان زمان طرح جنجال بسیاری را برانگیخت. برخی آن را قانونی لازم و مثبت در راه مبارزه با گسترش مواد مخدر و استعمال‌کنندگان آن می‌دانستند و برخی نیز با نگاه اقتصادی، معتقد بودند این طرح به ضرر ایران است. 
 
گروه دوم معتقد بودند که «اقدام جهانشاه صالح از همان زمان بسیاری شبهه وارد کرده و آن را در راستای اهداف دول خارجی در جهت کمک به کشورهای ترکیه و افغانستان تفسیر کرده‌اند. در سندی در این زمینه آمده است: در زمان بهداری جهانشاه صالح، طرح مبارزه با کشت خشخاش در ایران به اجرا درآمد و حال آنکه این طرح آمریکایی به سود ترکیه و افغانستان بود که یکی از منابع سرشار درآمدشان به خصوص ترکیه از فروش تریاک است چه برای مصارف دارویی و چه برای مصارف تخدیری. به‌هرحال این طرح مشکلی را حل نکرد و اعتیاد رواج شدید داشت».[2] بااین‌حال این قانون به تصویب رسید و در کنار آن اولین کارخانه شیر پاستوریزه ایران نیز تأسیس شد.
 
جهانشاه صالح
جهانشاه صالح
شماره آرشیو: 5804-۵ع
 
از وزارت در کابینه شریف‌امامی تا ریاست دانشگاه تهران
جهانشاه در کابینه شریف‌امامی نیز به عنوان وزیر بهداری انتخاب شد. او در این سمت همان اقدامات و سیاست‌های پیشین خود را در پی گرفت. بااین‌حال این دوره از وزارت جهانشاه بسیار کوتاه بود و تنها یک سال (1339- 1340) دوام داشت. صالح از سال 1340 تا 1342، به سمت وزارت فرهنگ نیز رسید. این دوره مصادف بود با اعتراض بزرگ معلمان و فرهنگیان درباره ناکافی بودن حقوق خود. در همین دوره، دکتر جهانشاه صالح، وزیر فرهنگ، لایحه‌ای را به مجلس تقدیم کرد که براساس آن حداقل حقوق معلمان پنج‌هزار ریال تعیین شده بود. البته معلمان چون این لایحه را برای تقاضاهای خود کافی نمی‌دانستند، به اعتصاب در روز 12 اردیبهشت‌ماه سال 1340 دست زدند.[3] گفتنی است در این اعتراض صنفی، معلمی به نام ابوالحسن خانعلی با گلوله رئیس کلانتری بهارستان کشته شد.
  
نام جهانشاه در سال 1342 همچنین به عنوان کاندیدای ریاست دانشگاه تهران مطرح شد. جهانشاه خود علاقه زیادی به این سمت داشت؛ اما برادران او از جمله االهیار و علی‌پاشا مخالفت زیادی با این موضوع داشتند. در برخی از منابع درباره علل مخالفت برداران جهانشاه با ریاست او بر دانشگاه تهران آمده است: «هرچند علی‌پاشا برادرش زنهار داده است که این شغل را نپذیرد، دکتر صالح این سمت را می‌خواهد و فکر می‌کند بتواند به خوبی از عهده آن برآید. علی‌پاشا به برادرش گفته است که گروه‌های مخالف موجود در دانشگاه تهران، وی را یکی از طرفداران شاه می‌شناسند و لذا در معرض حملات مختلف (من‌جمله خشونت) قرار خواهد داشت. علی‌پاشا همچنین گفت یکی دیگر از نامزدهای سمت ریاست دانشگاه به وی گفته (ظاهرا دکتر عدل) که شاه او را خواسته و گفته است هرچند نمی‌خواهد در
مسائل مربوط به انتخاب رئیس جدید دخالتی کرده باشد، ولی شخصا حس می‌کند دکتر صالح بیش از دیگران کفایت این کار را داشته باشد و انتخاب او برایش دلپذیر خواهد بود».[4]
 
در آن سال ریاست صالح بر دانشگاه تهران با تحولات خاصی مواجه نبود، هرچند که او در نهایت با اعتراض دانشجویان در سال 1346 از این سمت برکنار شد، اما به طور کلی دانشگاه در این دوره، تحولات آرامی را پشت سر گذاشت. دکتر بهجت‌نیا، یکی از دوستان جهانشاه صالح، درباره دوره ریاست او بر دانشگاه تهران و دانشکده پزشکی آورده است: «دکتر جهانشاه صالح در آن تاریخ ریاست دانشگاه تهران و دانشکده پزشکی را نیز برعهده داشتند و افرادی را که بعد از فارغ‌التحصیل شدن برای گذراندن خدمت خارج از مرکز رشته تخصصی خود را آغاز نکرده بودند بعد از بازگشت برای شروع دوره تخصصی به‌سختی می‌پذیرفتند. بعد از گذراندن دوره چهارساله تخصصی زنان ازآنجایی‌که علاقه زیادی داشتم که در دانشگاه تدریس نمایم و شغل علمی را دوست داشتم، ولی چون متأسفانه برای رسیدن به این هدف احتیاج به توصیه و سفارش بود...».[5]
 
یحیی عدل و جهانشاه صالح هنگام گفت‌وگویحیی عدل و جهانشاه صالح هنگام گفت‌وگو
شماره آرشیو: ۳-8818-۴ع

آخرین پست سیاسی جهانشاه صالح
جهانشاه صالح مدتی به عنوان رئیس دانشگاه تهران فعالیت کرد، اما بعد از چهار سال فعالیت در این حوزه، از ریاست دانشگاه تهران کنار گذاشته شد. بعد از آن نام وی به عنوان سناتور برای مجلس سنا مطرح شد.  28 نفر از سناتورهای انتصابی (از تهران و شهرستان‌ها) که مجموعا سی نفر می‌شدند، عضو ایران نوین و دو نفر از آنها عضو حزب اقلیت مردم بودند.[6]
 
همکاری با سازمان سیا و وابستگی به نهاد سلطنت
گفته شده است که جهانشاه با سازمان‌های سیاسی ـ امنیتی غرب در ارتباط بود. سیا از جمله سازمان‌هایی است که ظن همکاری جهانشاه با آن در برخی از منابع مطرح شده است. در یکی از این منابع آمده است: طبق اطلاع واصله مأموران سازمان «سیا» و اداره اطلاعات آمریکا در ایران با عده‌ای از کسانی که در آمریکا تحصیل کرده و در وزارتخانه‌ها و ادارات مختلف مشاغل حساسی دارند به عنوان صرف نهار یا شام تماس و ارتباط داشته و ضمن تبادل نظر به جمع‌آوری اطلاعات لازم مبادرت می‌ورزند؛ به عنوان نمونه رئیس اداره اطلاعات آمریکا در ایران مسترلینج و معاون اداره اطلاعات آمریکا در ایران هر هفته یا پانزده روز یکبار با گروه‌ها و افراد مختلف از جمله با آقای جهانشاه صالح، رئیس دانشگاه تهران، به عنوان صرف نهار یا شام تماس و ارتباط دارند.[7]
 
البته به دلیل تحصیلات جهانشاه در دانشگاه‌های خارجی و چندین سال اقامت در آمریکا و نیز ازدواج با زنی آمریکایی، می‌توان گفت وی تحت تأثیر زندگی و سیاست‌های غرب قرار گرفته بود. بااین‌حال جدا از این موضوع، جهانشاه صالح متهم به قاچاق مواد مخدر نیز بود. این در حالی است که او خود عامل اصلی تصویب قانون منع کشت خشخاش بود. دراین‌باره نیز اسناد ساواک گویای آن است که «نام‌برده طرفدار سیاست غرب بوده و دو سال قبل از وزارتش مقدار 10 کیلوگرم هروئین قاچاق به کشور وارد کرده و از فروش آن پول سرشاری به جیب زده است. فردی دروغگو، ریاکار و در میان همکاران و تشکیلات خود شهرت خوبی ندارد».[8]
 
در سندی دیگر در همین باره آمده است: دکتر جهانشاه صالح، وزیر سابق بهداری که دو سال قبل وزیر بهداری بود و ده کیلو هروئین را به طور قاچاق وارد ایران کرده بود، گویا مقامات مربوطه به این موضوع پی برده بودند و در حال حاضر استاد دانشگاه می‌باشد؛ به طوری که دکتر رضا نقابت دارای شماره تلفن 43745 اظهار داشته است مدت‌ها قاچاقی هروئین وارد می‌کرده و از موقعیت خویش سوءاستفاده می‌نموده و در ضمن از فروش مواد مخدره پول سرشاری به جیب زده و مبارزه با تریاک نیز فقط برای رد گم کردن و در ضمن رواج بازار هروئین و مرفین و کوکائین خودش بوده است.[9] همچنین برخی از منابع از عضویت صالح در فراماسونری و برخی از نهادهای وابسته به آن نیز سخن گفته‌اند.
 
پایان زندگی جهانشاه صالح
جهانشاه صالح سال بعد از آنکه به عنوان سناتور به مجلس راه یافت، دیگر به هیچ پست سیاسی دیگری دست نیافت. او بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و به زندگی خود ادامه داد. جهانشاه چهار فرزند پسر داشت که از جزئیات زندگی آنها مطلب خاصی موجود نیست. جهانشاه صالح در سال 1375 و در 92 سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.
  
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. جمعی از نویسندگان، نشست تخصصی بررسی نقش مطبوعات در بسترسازی کودتای 28 مرداد، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1384، ص 78.
[2] . علی‌اکبر علیمردانی، «مواد مخدر و رژیم پهلوی»، فصلنامه مطالعات تاریخی، پیاپی 25 (تابستان 1388)، ص 133.
[3] . حسین آبادیان، دو دهه واپسین حکومت پهلوی، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1383، ص 180.
[4] . دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ج 8، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص 563.
[5] . جمعی از نویسندگان، زندگینامه مشاهیر ایران و جهان، ج 4، اصفهان، مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان، بی‌تا، ص 737.
[6] . مظفر شاهدی، سه حزب: مردم، ملیون، ایران نوین (1353-1336)، تهران، موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 962.
[7] . جمعی از نویسندگان، همان، صص 78- 79.
[8] . همان‌جا.
[9] . علی‌اکبر علیمردانی، همان، ص 134.
https://iichs.ir/vdch66ni.23nk-dftt2.html
iichs.ir/vdch66ni.23nk-dftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما