بررسی آغازین گام‌های پروژه مهار دین در عصر رضاشاه؛

هدف از تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه چه بود؟

رویارویی با روحانیت به دلیل قدرت سیاسی ـ اجتماعی و نفوذ آنها در بین مردم نمی‌توانست به‌طور مستقیم انجام شود و بنابراین شیوه‌هایی لازم بود که در ضمن آن بتوان نه به‌طور علنی، بلکه به شکل کاملا غیرمستقیم با قدرت روحانیت مواجه شد. تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه از جمله گام‌های رضاخان برای رویارویی با نفوذ روحانیت و تغییر محتوای وعظ و خطابه آنها به نفع رژیم پهلوی بود.
هدف از تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه چه بود؟
 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛  در دوران حاکمیت شانزده‌ساله رضاشاه اقدامات ساختارشکنانه گسترده‌ای روی داد. مشخصه اصلی این اقدامات ساختارشکنانه را شاید بتوان در باستان‌گرایی مدرن یافت. در این رویکرد، باستان‌گرایی و مدرنیته توأمان با سرعتی شتاب‌آلود مسیری را طی می‌کردند که مقصد نهایی آن حذف تدریجی سنّت‌های دینی و بومی و قرار دادن مدلی ناهمخوان با زیست‌بوم فرهنگی و مذهبی ایرانیان به جای آنها بود. بی‌شک اتخاذ چنین رویکردی نیازمند نهادسازی بود. «مؤسسه وعظ و خطابه» یکی از نهادهایی است که همسو با سیاست‌های مدرن‌سازی رضاشاه به‌گونه‌ای هدفمند تأسیس شد. نوشتار پیش رو به توصیف اهداف مؤسسه وعظ و خطابه و ارزیابی میزان تحقق این اهداف در دوره رضاشاه اختصاص یافته است.
 
رضاشاه و برخورد دوگانه با مذهب
شواهد تاریخی نشان‌دهنده این امر است که رضاخان در سال‌های ابتدایی قرارگیری بر مسند قدرت، با فضای ایران و کانون‌های قدرت ــ چه کانون‌های معنوی و چه کانون‌های مادی قدرت ــ آشنا بود و آنها را به‌خوبی می‌شناخت؛ به همین سبب نیز رویکرد اولیه وی نسبت به مذهب نه‌تنها خصمانه نبود، بلکه حتی با مذهبی‌ها همراهی و در نمایشی عوام‌فریبانه، خود را شخصی فوق‌العاده مذهبی و متدین معرفی می‌کرد؛ به‌طوری که می‌توان گفت رضاشاه پهلوی به‌نوعی نیل به سلطنت و تا حدودی مقبولیت سال‌های نخست پادشاهی‌اش را مدیون سکوت و گاها همراهی برخی علمای دینی بود. این دوره هم‌زمان بود با تلاش رضاخان برای تثبیت قدرت سیاسی. رضاشاه در این دوره «به‌منظور تحکیم مبانی قدرت خود در پی جلب حمایت گروه‌های صاحب نفوذ به‌ویژه روحانیان و علما برآمد».1
 
رضاخان سردارسپه، رئیس‌الوزرا، و فرمانده کل قوا، پس از فرونشاندن غائله شیخ خزعل، هنگام حضور در حرم امام حسین(ع) در کربلا
رضاخان برای تظاهر به مذهب، پس از فرونشاندن غائله شیخ خزعل، رهسپار حرم امام حسین(ع) شد
شماره آرشیو: 124020-275م
 
اما مدتی بعد با ایده مدرن‌سازی کارگزارانش، نه تنها از روحانیت فاصله گرفت، بلکه بعد از قبضه کامل قدرت و اعلام پادشاهی به‌تدریج سیاست تعامل و روابط صلح‌آمیز با روحانیان را کنار گذاشت و درصدد خنثی کردن قدرت سیاسی این قشر برآمد. این سیاست‌ها که عمدتا از سال 1307ش در ابعاد وسیع آغاز شد، با تغییرات گسترده در نظام قانون و قضایی کشور و اتخاذ قوانین غربی در زمینه حقوق مدنی و تجارت و جزا و اصلاحات آموزشی با وضع مقررات جدید در نظام جدید همراه بود و صدمات عمده‌ای به موقعیت روحانیان وارد کرد.2 رضاخان در راستای حمله به شعائر دینی، اقدامات فرهنگی گسترده‎ای را نیز در جهت کاهش قلمرو نفوذ روحانیان پی گرفت که یکی از مهم‌ترین آنها عبارت بود از ایجاد دانشکده معقول و منقول و سپس تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه.
 
مؤسسه وعظ و خطابه که به دستور رضاشاه و به تقلید از دانشگاه‌های اروپا با تبلیغ و حمایت روشنفکران و تجددخواهان کار خود را آغاز کرد عمر چندانی نیافت و پس از دو سال فعالیت رسمی، منحل و از صحنه تبلیغ و ترویج علم و دین خارج شد. انحلال زودهنگام مؤسسه یادشده بیش از هر چیز نمایانگر ناکارایی و درنتیجه تحقق نیافتن اهداف مورد نظر طراحان آن است   
مؤسسه وعظ و خطابه؛ دستاویزی برای ترویج دینِ دولتی
یکی از حساس‌ترین بخش‌های مربوط به برنامه نوسازی رضاشاه، اقدامات مربوط به سکولاریزاسیون جامعه بود. در این برنامه، کم‌رنگ کردن نقش روحانیان در جامعه و از بین بردن موقعیت اجتماعی برجسته آنها از اهداف اصلی بود؛ چراکه رضاشاه از همان روزهای آغازین سلطنتش این نکته را به‌خوبی متوجه شده بود که به منظور استقرار کامل حکومت دیکتاتوری خود و قدرت‌یابی آن، باید با روحانیت رویارو شود؛ زیرا می‌دانست این قشر از دوره قاجار، قدرت سیاسی بسیاری در جامعه پیدا کرده بود و می‌توانست علیه حکومت نظامی وی قیام کند و مانع تحقق افکار ضدمیهنی او شود.3 ولی رویارویی با روحانیت به دلیل قدرت سیاسی ـ اجتماعی و نفوذ آنها در بین مردم نمی‌توانست به‌طور مستقیم انجام شود و بنابراین شیوه‌هایی لازم بود که در ضمن آن بتوان نه به‌طور علنی، بلکه به شکل کاملا غیرمستقیم با قدرت روحانیت مواجه شد. تأسیس مؤسسه وعظ و خطابه از جمله گام‌های رضاخان برای رویارویی با نفوذ روحانیت و تغییر محتوای وعظ و خطابه آنها به نفع رژیم پهلوی بود.
 
مؤسسه وعظ و خطابه با انگیزه‌های سیاسی و فرهنگی، که به آنها اشاره شد، در سال 1314ش از سوی شورای دانشگاه تهران به‌عنوان یک نهاد تکمیلی در کنار دانشکده معقول و منقول ــ الهیات بعدی ــ طراحی4 و در سال 1315 به‌طور رسمی آغاز به کار کرد. دولتمردان وقت، هدف از ایجاد مؤسسه یادشده را آموزش همگانی و مدرن و «تربیت اکابر و روشن ساختن عامه به اوضاع عصر جدید ایران»5 و جلوگیری از ورود وعاظ فاقد آگاهی و سواد دینی به مکان‌ها و مراسم مذهبی اعلام کردند، اما در حقیقت هدف اصلی رضاشاه، پیش از مدرن‌سازی آموزش، کنترل قدرت سیاسی و کاهش نفوذ روحانیان در امور سیاسی بود. به عبارت دیگر او می‌خواست «مذهب رسمی را رام و قبضه کند و آن را به [مذهب] افراد معقول و مطیع استبداد سلطنتی بدل سازد»؛6 زیرا همان‌طور که عبدالله مستوفی نیز اشاره کرده است «برای واعظین، سواد و برای ذاکرین، آواز از لوازم بود. حتی ذاکرین هم اکثرا مردمان باسوادی بودند و از عهده موعظه برمی‌آمدند».7
 
افزون بر این، ازآنجاکه خطابه، که یک هنر و یک فن است و «هر فن و هنر معمولا می‌تواند اثر اجتماعی داشته باشد و یک فکر و یک عقیده را تقویت یا تضعیف کند، از بزرگ‌ترین عوامل اجتماعی به‌شمار می‌رود و هیچ هنری به‌اندازه هنر خطابه نمی‌تواند اثر اجتماعی داشته باشد»8 هدف دیگر رژیم از ایجاد این مؤسسه، تربیت بزرگ‌سالان (اکابر) و تربیت وعاظ و روحانیان دولتی بود که بتوانند خدمات رژیم شاهنشاهی را با قدرت نفوذ کلام و بیان در میان مردم تبلیغ کنند و از دولت و «خدمات شایان آنها»! تعریف و تمجید لازم را به عمل آورند.
 
عدم تحقق اهداف و زوالِ زودهنگام
مؤسسه وعظ و خطابه که به دستور رضاشاه و به تقلید از دانشگاه‌های اروپا با تبلیغ و حمایت روشنفکران و تجددخواهان کار خود را آغاز کرد عمر چندانی نیافت و پس از دو سال فعالیت رسمی، منحل و از صحنه تبلیغ و ترویج علم و دین خارج شد. انحلال زودهنگام مؤسسه یادشده بیش از هر چیز نمایانگر ناکارایی و درنتیجه تحقق نیافتن اهداف مورد نظر طراحان آن است. صرف نظر از عوامل انحلال مؤسسه وعظ و خطابه، که بیشتر مربوط به مشکلات اداری، کمبود بودجه، شتاب‌زدگی در طرح و اجرای برنامه‌ها و ساختار رژیم پهلوی بود،9 می‌توان مهم‌ترین علت آن را در همکاری نکردن حوزه علمیه قم و روحانیان بزرگ و علمای بلاد با مؤسسه یادشده و حضور نیافتن آنها در کلاس‌های این مؤسسه دانست. بی‌شک پیشینه نهاد مذهب در ایران، که همواره حکایت از استقلال این نهاد از دولت و پیوند محکم آن با جامعه دارد، یکی از مهم‌ترین دلایل عدم پذیرش نهادهای دینی دولتی از سوی روحانیان وقت بوده است. افزون بر موارد یادشده، باید به این نکته نیز اشاره کرد که در ذیل مؤسسه وعظ و خطابه، دولت می‌کوشید به اقداماتی همچون اعزام روحانیان به خدمت نظام‌وظیفه، محدود و دولتی کردن محاکم شرع، محروم کردن علما از احراز مقام قانونی در سال ۱۳۱۵، برگزاری امتحان از سوی دولت برای صدور جواز مدارس مذهبی و پوشیدن لباس روحانیت دست بزند.10 این اقدامات رضاشاه بیش از «اصلاحات» دیگر، علما را به معارضه فرامی‌خواند11 و آنها را آشکارا مقابل شاه قرار می‌داد. بااین‌همه مجموعه این تدابیر برای آموزش وعاظ با ناکامی مواجه شد.
 
 بنا بر اسناد، در ابتدای کار که تمام همّ و غمّ دولتمردان، بر شرکت هرچه بیشتر و گسترده‌تر روحانیت در مؤسسه وعظ و خطابه قرار گرفته بود، تعداد افراد شرکت‌کننده آن‌قدر کم بود که مجبور شدند ملاک سنی را از 35 سال به 45 سال برسانند، اما این تدبیر نیز مؤثر واقع نشد و برنامه‌ریزان آن به این نتیجه رسیدند که وجود مؤسسه برای این تعداد اندک بیهوده است و ناگزیر در سال 1317ش تصمیم به انحلال آن گرفتند. فرجامِ کار مؤسسه وعظ و خطابه مانند بسیاری دیگر از طرح‌های مدرن‌سازی رضاشاه، که با زیست‌بوم فرهنگی و اجتماعی ایران همخوانی نداشت، بیانگر این امر است که رضاخان با دست‌اندازی به پایگاه مذهبی و ایجاد نهادهای مذهبی دولتی مانند این مؤسسه در عمل نتوانست موفقیتی به‌دست آورد و به دنبال آن دولت مجبور شد در سال 1317 «سازمان پرورش افکار» را به جای آن تأسیس کند.

جمعی از استادان و دانشجویان مؤسسه وعظ و خطابه
جمعی از استادان و دانشجویان مؤسسه وعظ و خطابه
شماره آرشیو: 1-4229-1ع
 
سخن پایانی
در جامعه ایران با توجه به بافت فرهنگی مذهب و نفوذ دین در ارکان آن، تأثیر دین در شکل‌دهی الگوها و رفتارهای اجتماعی روحانیان از نقش و جایگاه بیشتری برخوردار بوده است؛ ازاین‌رو در بررسی تاریخ معاصر درمی‌یابیم که در حوادث و وقایع سیاسی، بی‌جهت نیست که در هجوم به فرهنگ و ارزش‌های اسلامی، روحانیان به‌عنوان مروّجان دین در دوره رضاخان هدف حمله قرار می‌گیرند. رضاشاه در اجرای سیاست‌های فرهنگی جهت کاهش قدرت مظاهر دینی به‌ویژه روحانیان به ایجاد مؤسسه وعظ و خطابه و تربیت روحانیان وابسته دست زد. به عبارت دیگر رژیم با این کار درصدد نهادسازی مذهبی برآمد تا بدین‌وسیله روحانیانی درباری تربیت کند و امور مذهبی را در دست گیرد و با ترویج افکار غلط به‌نوعی میان روحانیان و توده‌های مردم شکاف و جدایی ایجاد کند، اما همان‌گونه که شرح داده شد، وی در عمل نتوانست به این اهداف جامه عمل بپوشاند.
 
پی نوشت:
 
1. حسین بشیریه، موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران، گام نو، چ پنجم، 1384، ص 69.
2. همان، ص 72.
3. مسعود بهنود، دولت‌های ایران از سید ضیا تا بختیار، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، 1366، ص 59.
4. محمد علی اکبری، دولت و فرهنگ در ایران 1357-1304، تهران، روزنامه ایران، مؤسسه انتشاراتی، 1382، ص 72.
5. مسعود کوهستانی‌‌نژاد، «مؤسسه وعظ و خطابه»، گنجینه اسناد، ش 281 (1370)، صص 103-105.
6. احسان طبری، ایران در دو سده پیشین، تهران، حزب توده ایران، 1360، ص 254.
7. عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، ج 1، تهران، انتشارات زوار، چ سوم، 1371، ص 275.
8. مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران، انتشارات اسلامی، 1363، ص 152.
9. مسعود کوهستانی نژاد، همان، ص 114.
10. فرزاد پورسعید، «امنیت‌زدایی از دولت اغتصابی؛ تأملی در قابلیت‌های فقه امامی»، فصلنامه مطالعات راهبردی، ش 15 (بهار 1381)، ص 81.
11. مسعود کمالی، جامعه مدنی، دولت و نوسازی در ایران معاصر، ترجمه کمال پولادی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1381، ص 153.
  https://iichs.ir/vdcgxy9q.ak9y34prra.html
iichs.ir/vdcgxy9q.ak9y34prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما