تشرع را بر اخلاق مقدم داشتم، تا در بدو این نوشتار، هم آدرسی از شخصیت موردِ تکریم خود داده باشم و هم از آن مهمتر، پایم را به چاهِ ویلِ اخلاق و انسانیتِ منهایِ شریعت نیندازم! چه در آن صورت گرفتار هرج و مرجِ «اخلاق چیست؟» یا «انسانیت چیست؟» و هزارقرائتیِ بیانتهای آن خواهم شد! اخلاقی که از شریعت آمده باشد، آدرسی سَرراست دارد. بگذریم. سخن از مرحوم مبرور زندهیاد حاج حسین مهدیان در میان است که چند روز پیش راهی ابدیت گشت. به شخصیت و کارنامه او، از جنبههای گوناگون میتوان نگریست. این موجز هم درصدد است که بهاختصار چنین کند
تشرع را بر اخلاق مقدم داشتم، تا در بدو این نوشتار، هم آدرسی از شخصیت موردِ تکریم خود داده باشم و هم از آن مهمتر، پایم را به چاهِ ویلِ اخلاق و انسانیتِ منهایِ شریعت نیندازم! چه در آن صورت گرفتار هرج و مرجِ «اخلاق چیست؟» یا «انسانیت چیست؟» و هزارقرائتیِ بیانتهای آن خواهم شد! اخلاقی که از شریعت آمده باشد، آدرسی سَرراست دارد. بگذریم. سخن از مرحوم مبرور زندهیاد حاج حسین مهدیان در میان است که چند روز پیش راهی ابدیت گشت. به شخصیت و کارنامه او، از جنبههای گوناگون میتوان نگریست. این موجز هم درصدد است که بهاختصار چنین کند.
↖یک: بیش و پیش از هر چیز، در محضر مهدیان میشد آرامش و طمأنینه ناشی از ایمان را با تمام وجود حِس کرد. نیکدلی و مهری که بر صورت و سیرت او مستولی گشته بود و لحظهای از ادای وظیفه دینی و اخلاقی دورش نمیساخت، هر مصاحبی را در خود میگرفت! متمایل به هر خیری بود، چه مبارزه و زندان در دوره ضرورتش باشد و چه تأسیس مدرسه و دانشگاه و دارالقرآن و صندوق قرضالحسنه و چه ایجاد اُلفت و اصلاحِ ذاتالبین. اساسا از سربند یکی از همین آشتیجوییهایش بود که ترورش به دست «فرقان» رقم خورد! بگومگویی اتفاق افتاده بود بین شهید آیتالله صدوقی و مهندس بازرگان، که به جراید نیز کشیده شد. مهدیان بهرغم گرایش به آیتالله، تشتّت در جامعه پساانقلاب را برنمیتافت و در منزل خود، مجلسی آشتی برگزار کرد. این رویداد در روزنامه «کیهان»، با عکس و تفصیل انعکاس یافت و جماعتی کوتَهنظر، با این توجیه که مهدیان ضلعِ «زَر» از سهگانه زَر و و زور و تزویر است، در صبحگاه ۴ شهریور 1358، خودروی حامل وی و شهیدان حاج مهدی و حسام عراقی را به گلوله بستند، که او به گونهای معجزهآسا از ترور نجات یافت، اما آن دو دیگر به شهادت دنیا را ترک گفتند! او در عمری طولانی، گوهر خلوص و خدمت را در ضمیر خود فروزان نگاه داشت.
↖دو: آشنایی راقم با شادروان مهدیان، با شرکت در جلسات صبح جمعه در منزل رئیسالخطبای عصرِ حاضر، یعنی زندهیاد حاج شیخ محمدتقی فلسفی، دست داد، که با وی فامیلیِ نزدیک هم داشت. مهدیان در اواخر عمر فلسفی از او اجازه خواست تا آثارش را در دفتر نشر فرهنگ اسلامی بازنشر کند. حتی به یاد دارم که مرحوم فلسفی تأکید داشت که انتشار آثارش از دوره سهجلدی «اخلاق» بیاغازد. پس از چندی «شیخ» روی از جهان برگرفت و نگارنده از مهدیان، برای یادنامه آن مرحوم مقاله خواست. وی بخشی از خاطرات خویش را قلمی و ارسال کرد، که در ویژنامه پُروپیمانِ روزنامه «رسالت» برای نخستین سالگرد درگذشت مرحوم فلسفی درج شد. طی دیدارهای بعدی، شست حقیر خبردار شد که مهدیان گنجینهای از یادمانهای ناگفته رجال دینی و انقلابی معاصر است. از امام خمینی و مراجع حاضر و آیات: مطهری، بهشتی، طالقانی، صدر (سیدموسی)، صدوقی، مفتح، خامنهای، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، خزعلی، مروارید و... گرفته، تا مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر سنجابی، دکتر شریعتی، محمدرضا حکیمی، جلالالدین فارسی، حاج صادق امانی، حاج مهدی عراقی، حبیبالله عسگراولادی و...الخ. این شد که از آن تاریخ تا چندی پیش که بیماریاش رو به وخامت نهاد، هیچ کتاب، مجله، روزنامه و سایتی از زیر این قلم رَد نشد که خاطراتی از مهدیان را در خویش نداشته باشد؛ مجموعهای که در صورت گردآوری، به کتاب یا کتابهایی جذاب مبدل خواهد گشت.
زندهیاد حسین مهدیان در یک گفتوشنود مطبوعاتی (دهه 1360)
↖سه: در ساحت فرهنگ و سیاستِ معاصر، حاج حسین مهدیان قدمگاههایی قابل رصد دارد، که مروری بر آنها، در واقع شفاف کردنِ بخشهایی از تاریخ انقلاب اسلامی است:
1. مهدیان در زمره مؤسسان و در مقطعی، مدیر دفتر نشر فرهنگ اسلامی بود. متولدان دهههای 1350، 1360 و تا حدودی 1370، بخشی از دانستههای دینی، تاریخی و فلسفی خویش را از تولیدات و منشورات این دفتر تأمین کردهاند.
2. در جریان اعتصاب 61روزه مطبوعات در دوره اوجگیری انقلاب اسلامی، مهدیان در تعاملی سازنده با روزنامهنگاران و تأمینِ نیازِ مالی ایشان، مانع از شکستِ آن شد. او این اقدام مؤثر را به مدد تأمین بودجه از بدنه مردمیِ انقلاب و نیز همیاری چهرههایی چون احمد صدرحاج سیدجوادی و محمود مانیان انجام داد.
3. روزنامه کیهان در آستانه و فردای پیروزی انقلاب، به محلی برای تاختوتاز تودهایها، ساواکیها، کومولهها و...الخ تبدیل شده بود! همین امر صفآرایی انجمن اسلامی آن، در برابر گروههای فوقآمده را موجب گشت. از آن بدتر، ناتوانی این بنگاه در پرداخت دیون و واخواست شدن سفتههایش بود. این مؤسسه با 1300 کارمند و کارگر، در معرض ورشکستگیِ کامل قرار گرفت و دیگر توانِ تأمینِ کاغذ، مرکّب و لوازم یدکی خویش را نیز نداشت! مهدیان در چنین شرایطی خطیر، با صاحبان سفتههای واخواستشده وارد مذاکره شد، پرداخت طلبهایشان را ضمانت کرد و با همکاری شهید حاج مهدی عراقی، کیهان را به اکثریت کارکنان انقلابیِ آن سپُرد.
4. تلاشهای مهدیان در تسهیل مسیر انقلاب، چیزی نبود که از نگاه دشمنان دور بماند؛ هم از این روی «فرقان» طی عملیاتی که در بخش نخستِ یادداشت از آن سخن رفت، تصمیم به حذفش گرفت. دو گلوله به کتف و یک گلوله به دستش خورد و ترکش یکی از این سه، تا پایان حیات در بدنش باقی ماند! این سوءقصد بهرغم برنامهریزی و گسترهاش، نتوانست پرونده حیات او را ببندد.
5. مشارکت در تأسیس و بالیدن دانشگاه امام صادق(ع) در دهه 1360، بخشی از مشغولیات فرهنگی مهدیان بود. او اگرچه از هیئتامنای اولیه این نهاد ــ که متأثر از آیتالله منتظری بودند و خواهناخواه پایِ مهدی هاشمی را نیز بدانجا میگشودند ــ دلِ خوشی نداشت، اما حضور سازنده در آن نهاد را ترک نگفت و به تقویت رویکرد و گفتمان آیتالله مهدوی کنی در این مرکز علمی مبادرت ورزید. (گفتنیها در این خصوص، فراتر از ظرفیتِ این مختصر است).
6. تأسیس مؤسسه «بوستان کتاب» و «نمایشگاه قرآن» در یکی از مناطق شمالی تهران و در دهه 1370، در عداد مهمترین باقیاتالصالحات اوست. خود در این موضوع، به نگارنده گفت: «روزی با قدم زدن در این منطقه اصیل و تا حدودی متدیننشین، دریافتم که در آن یک کتابفروشی دینی وجود ندارد! در پی این بَرآورد، به تأسیس بوستانِ کتاب مصمم شدم». این مؤسسه، به هریک از ناشران مذهبی و مطرح کشور، غرفهای داده و در موضوع خویش، عملا به یک بازارچه تبدیل شده است؛ ضمن آنکه در موسمی، در آن سخنرانی و پاسخ به پرسشها نیز برگزار میشد.
↖چهار: خبر درگذشت زندهیاد مهدیان در پیِ دورهای بیماری، در رسانههای انقلابی نیز بازتابی درخور نیافت! این رویداد، نگارنده را در ایده خویش جازمتر ساخت، که فعالان فرهنگی انقلاب هم، نیازمندِ بازشناسی عقبه تاریخی خویشاند و دراینباره، کاستیها و نقصانهای فراوان دارند!
روحش شاد و یادش گرامی باد.