کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

در نکوداشت دومین سالگرد رحلت مبارز دیرین انقلاب اسلامی، زنده‌یاد حاج محمدحسن عبد یزدانی

مومن به آرمان‌ها، تا آخرین نفس

7 خرداد 1402 ساعت 16:57

مولف : مهدی نعلبندی

در یکی از بازجویی‌ها اتفاقی می‌افتد و او به صداقت مسعود رجوی در مبارزه شک می‌کند و به ترفندی، نمونه امضایی از او می‌گیرد، برای تطابقی که شاید روزی زمانش برسد


 
اثر تاریخی ـ روایی «اعدامم کنید» را، نه که چون من نوشته‌ام می‌گویم بخوانید، نه، من به مرگ مؤلف معتقدم، خلاص! من فقط روایت کرده‌ام، نوشته‌ام خاطراتی را که صاحب خاطره گفته است. خاطره‌ها آن‌قدر جان دارند که گنجینه‌ای از روایت دهه‌های 13۲۰ تا 13۷۰ قرن ماضی تبریز و ایران باشند و تصویری دهند از رابطه خطه آذربایجان با انقلاب اسلامی. قهرمان کتاب مرحوم حاج‌ محمدحسن‌ عبدیزدانی، رابط شهید آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی با امام خمینی بود و سپس با آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی، از بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق و هم‌رزم محمد حنیف‌نژاد و ایضا از جداشدگان از سازمان، بعد از تغییر ایدیولوژی در سال 13۵۴. کسی که با یک اسکناس پنج تومانیِ زمان شاه، خیانت مسعود رجوی را رو می‌کند، در زمانی که در زندان‌های اوین و قزل قلعه بود و دیداری می‌کند با نام‌برده. فراوان شکنجه شده است و زندانی. یک سر داشته و هزار سودا. حکایت تکاپوی انقلابی و مبارزاتی او، بس طولانی و شنیدنی است.
 
سه سال با خاطرات این مرد زندگی کردم، تلخ و شیرین، اشک و لبخند. از تبریز تا عراق و اراضی اشغالی و حتی تل‌آویو! از نجف تا کرمانشاه و مشهد، تا مکه و سوریه. سفرهای مخفیانه و زندگی پنهان! سه سال تمام برای نوشتن خاطرات مبارزاتش با او زیستم و آنچه دیدم، ایمان و یقین بود به حقانیت مسیری که از نوجوانی و جوانی در پیش گرفته بود. از روزهایی که در مجالس خانگی آیت‌الله آقا میرزا فتاح شهیدی چای می‌داد و از موانسان مرحوم سیدحسین کهنمویی بود. از یادگارهای ماندگار مرحوم کهنمویی ــ که هم معلم زبان فرانسه بود و هم شاعر اهل بیت(ع) ــ این بیت مشهور است:
 
گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را
به هر گل می‌رسم می‌بویم او را
 
با رهنمود مرحوم کهنمویی، دست به کار نفوذ در جلسات بهائیان می‌شود و کتاب اقدس آنان را استنساخ می‌کند، تا آب در لانه مورچگان اندازد و بنیانشان را از تبریز برچیند.  مسیر بیداری ادامه دارد تا آشنایی با شهید آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی و سپس آشنا شدن با نام و مرام آیت‌الله العظمی سیدروح‌الله موسوی خمینی و قدم نهادن در وادی مبارزه. می‌شود رابط امام و آقای قاضی و از همین رهگذر دیداری نصیبش می‌شود، با ایشان در قم. رفت‌وآمدها به عراق آغاز می‌شود و می‌رسد به تحصیل در نجف. بعدها و در اواخر دهه 1340، نامه علما برای رفع تبعید امام خمینی و آیت‌الله قاضی را به مراجع اربعه می‌رساند و مبارزه با رژیم پهلوی را ادامه می‌دهد. حالا نوبت زندگی مخفیانه است و جَستن‌های مدام از دست ساواک! روزهای هجرت و گداخته شدن در کوره مبارزه. او که سال‌ها قبل در آذرشهر دستگیر شده و طعم زندان مراغه را چشیده، باز دستگیر می‌شود و راهی زندان. می‌شود هم‌بند علی باکری و محمد حنیف‌نژاد و سعید محسن و علی‌اصغر بدیع‌زادگان و راوی اعدام آ‌نها، در کتابی که نامش را گذاشتم: «اعدامم کنید!». در یکی از بازجویی‌ها اتفاقی می‌افتد و او به صداقت مسعود رجوی در مبارزه شک می‌کند و به ترفندی، نمونه امضایی از او می‌گیرد، برای تطابقی که شاید روزی زمانش برسد. انقلاب می‌رسد به شب پیروزی و او در تهران دست به کار نجات پرونده‌های مبارزین در ساواک می‌شود، تا تاریخ انقلاب درست روایت شود نه درشت. پس از آن دوباره تبریز و سال‌های نخست پیروزی. به دستور شهید قاضی می‌رود به زندان این شهر و سپس دادگاه انقلاب و بعدها ستاد جنگ‌زدگان. در تمام این مقاطع و تا روزی که دیده بر دنیا بست، من همیشه باور، یقین و ایمان به انقلاب اسلامی را در سیما و کلام این مرد می دیدم. با تأکید می‌گویم که این مبارز پیر و راوی روزهای پرالتهاب مبارزه، زنده‌یاد آقای حاج محمدحسن عبد یزدانی، تا آخرین لحظه عمر، مؤمن به انقلاب بود و مؤمن به انقلاب ماند. 
 
«اعدامم کنید» را سال 13۸۷ مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کرد. در همان سال، تحقیق برتر مرکز اسناد شد و در اولین جشنواره کتاب سال تبریز هم، در بخش خودش جایزه را برد. مصاحبه‌های خاطرات مرحوم عبد یزدانی را جمشید دژم‌خوی در دهه 1370 انجام داده بود و خاطرات پیاده‌شده، در سال 1385 به دست من رسید و سال 1388 چاپ شد، توسط همان مرکز اسناد انقلاب اسلامی. سه سال تمام با او و خاطراتش زیستم و ساعت‌ها نشستم پای صحبت او برای مصاحبه‌‌های تکمیلی و گرفتن پاسخ سؤالاتم و شنیدن و زیستن دوباره خاطراتش. او دو سال پیش از میان ما رفت. روحش شاد. انقلاب باقی است و راه خمینی جهانی است و ما و او و بسیاری در این جهان، همچنان انتظار فرج از نیمه خرداد کشیم. والسلام.
 
محمدحسن عبد یزدانی در اقتدا به شهید آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی (سال 1358)
محمدحسن عبد یزدانی در اقتدا به شهید آیت‌الله سیدمحمدعلی قاضی طباطبائی (سال 1358)


کد مطلب: 24766

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/note/24766/مومن-آرمان-ها-آخرین-نفس

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir