سرگذشت محمد حنیف‌نژاد

معمار یک دیوار کج

او متوجه شده بود ماشینی که ساخته و به راه انداخته بیشتر به سمت چپ منحرف می‌شود و دارای انحراف و کجروی است و ممکن است به سمت و سویی رود که سرانجام خوشی در انتظار آن نباشد
معمار یک دیوار کج
 
محمد حنیف‌نژاد در سال 1317ش در خانواده‌ای که از ثروت و مکنت چندان بهره‌ای نبرده بودند در تبریز متولد شد. وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس فردوس و منصور تبریز گذراند. از همان دوران نوجوانی و جوانی به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی روی آورد. در اوج دوران نهضت ملی کردن صنعت نفت و مبارزات ضد استعماری محمد مصدق به این نهضت پیوست و در عین حال تلاش می‌کرد به طبقات و اقشار تهیدست جامعه نزدیک باشد. فعالیت‌های او علیه رژیم شاهنشاهی در دوران موسوم به انقلاب سفید افزایش پیدا کرد. به همین علت دستگیر و راهی زندان شد. او چندین ماه را در زندان‌های قزل‌قلعه و قصر گذرانید. در آنجا بود که با آیت‌الله طالقانی آشنا شد. تقریبا در همان زمان بود که برداشت‌های سیاسی و ایدئولوژیک جدیدش را به روی کاغذ آورد و تلاش کرد مواضع فکری‌اش را تئوریزه کند.1
 
او پس از فراغت از تحصیل در سال 1342ش به سربازی رفت و در آنجا با نظم و نسق نظامی آشنا شد و تحت تأثیر آن قرار گرفت و درست در همین مقطع بود که به مطالعه درباره مسائل نظامی علاقه‌مند شد. دغدغه ذهنی او در این دوران بیشتر حول محور جنبش‌های ضدحکومتی می‌چرخید. او به مطالعه درباره احزاب سیاسی و چند و چون فعالیتشان و همچنین دلایل شکست آنها در تاریخ معاصر ایران پرداخت. حنیف‌نژاد در نتیجه مطالعات خود به این باور رسیده بود که دلیل اصلی شکست مبارزات گذشته علیه حاکمیت، فقر رهبری است؛ رهبری که مسلط به علم مبارزه و نظریات انقلابی و آماده عمل باشد. او با توجه به تجربه حوادث منتهی به قیام 15 خرداد به این نتیجه رسیده بود که جریانات رفرمیستی به جایی نخواهد رسید و چاره کار در پیش گرفتن مسیر مبارزه انقلابی است. به معنای دقیق کلمه، او به این باور رسیده بود که برای مبارزه با استبداد رژیم شاهنشاهی راهی جز مبارزه مسلحانه باقی نمانده است و حکومت محمدرضا اصلاح‌پذیر نیست. او می‌گفت کشتار مردم در قیام 15 خرداد 1342ش که دست خالی بودند نشان داد که نمی‌شود با شیوه‌های گذشته به مبارزه ادامه داد.2
 
این باور انقلابی حنیف‌نژاد، به تشکیل گروهی منجر شد که نام سازمان مجاهدین خلق را یدک می‌کشید. در واقع، برای اولین‌بار محمد حنیف‌نژاد، سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان بودند که در شهریور 1344ش هسته اولیه سازمان مجاهدین خلق را بنیان گذاشتند؛ سازمانی که بعدا در جریان مبارزات انقلابی مردم ایران به اعوجاج و انحراف کشیده شد؛ اعوجاج و انحرافی که در نهایت با آغاز جنگ ایران و عراق و کمک‌های سازمان به عراق در هشت سال جنگ تحمیلی، به حد نهایت رسید و همچون میخی بر تابوت این جریان ورشکسته سیاسی زده شد.3
 
محمد حنیف‌نژاد در قالب ایدئولوژی
حنیف‌نژاد که برای عمل انقلابی نیاز به زمینه تئوریک و نظری داشت در چهارچوب فعالیت‌های سازمان مجاهدین خلق ابتدا بیشتر متوجه مباحث نظری شده بود؛ مباحثی که وجوه مارکسیستی آن بسیار پررنگ بود و به عبارتی راه مبارزه با حکومت پهلوی و کشورهای استعمارگری همچون آمریکا را در چهارچوب تفکرات مارکسیستی دنبال می‌کرد. به تعبیر دقیق‌تر، حنیف‌نژاد معتقد بود برای مبارزه انقلابی باید از مرام مارکسیستی کمک گرفت. بر این اساس، در سال 1346 وی تصمیم گرفت برخی از کتاب‌های بسیار مهم مارکسیستی را به کتاب‌های مورد مطالعه سازمان اضافه نماید. او بر این عقیده بود که علم مبارزه را باید از افکار مارکسیستی برگرفت. به باور حنیف‌نژاد علم مبارزه همانند علوم مهندسی و پزشکی، اصول و موازین مخصوص به خود را دارد که باید آن را فراگرفت. در نتیجه مطالعه کتب مارکسیستی، کمتر از یک سال بعد گروه ایدئولوژی سازمان تشکیل ‌شد. حنیف‌نژاد در عمل به این درک رسیده بود که وجود یک ایدئولوژی منسجم در سازمان ضروری است و در واقع سازمان باید ایدئولوژی منسجم و یکپارچه‌ای داشته باشد. در نتیجه، خود در رأس گروه ایدئولوژی سازمان قرار گرفت و حسین روحانی، مسعود رجوی و علی میهن‌دوست از اعضای فعال آن شدند. این گروه به تهیه جزواتی برای اعضای سازمان مبادرت ‌ورزید؛ جزواتی که بعدا در انسجام تشکیلاتی مجاهدین خلق موثر واقع ‌شد.4   
 
البته او به افکار مارکسیستی بسنده نکرد و به قرائتی از اسلام نیز باور داشت؛ قرائتی که با التقاط آن با باورهای مارکسیستی بتوان علیه حکومت پهلوی مبارزه مسلحانه را تئوریزه کرد. در واقع، او به دنبال قرائتی از اسلام می‌گشت که با کمک آن بتوان مشی و مسلک مبارزه‌جویی را توجیه کرد. به عبارت ساده او به دنبال برداشتی از دل تاریخ تشیع بود که مشی مبارزه مسلحانه را متناسب با زمان دوران پهلوی پیدا کند. مضاف بر این، او در پی طرح‌ریزی منظومه‌ای فکری و چهارچوبی عقیدتی بود که ترکیب مارکسیسم با اسلام را ممکن سازد و آن دو را با صلح و مدارا کنار یکدیگر نشاند؛ ترکیبی که در آن جای اسلام و مارکسیسم مشخص باشد.5
 
بهمن بازرگانی ... می‌گوید: مجاهدین خلق و در رأس آنها حنیف‌نژاد مثل شریعتی یا بازرگان نه مذهبی سنتی بودند و نه مذهبی مدرن. برای مجاهدین و حنیف‌نژاد نقش سازمان در تغییر و تحولات انقلابی اهمیت اساسی داشت و جهان‌بینی و ایدئولوژی بیرون سازمان ارزش چندانی نداشت. بازرگانی در ادامه مثال حسن صباح را مطرح می‌کند...  
در مورد محمد حنیف‌نژاد افراد بسیاری اظهار نظر کرده‌اند. در میان آنها یکی از برجسته‌ترین افراد بهمن بازرگانی است. بهمن بازرگانی، که یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق پیش از انقلاب اسلامی است و از نزدیک محمد حنیف‌نژاد را می‌شناخت و با او در ارتباط بود، می‌گوید: مجاهدین خلق و در رأس آنها حنیف‌نژاد مثل شریعتی یا بازرگان نه مذهبی سنتی بودند و نه مذهبی مدرن. برای مجاهدین و حنیف‌نژاد نقش سازمان در تغییر و تحولات انقلابی اهمیت اساسی داشت و جهان‌بینی و ایدئولوژی بیرون سازمان ارزش چندانی نداشت. بازرگانی در ادامه مثال حسن صباح را مطرح می‌کند. او می‌گوید دوران حسن صباح بیرون از تشکیلات فرقه اسماعیلیه چیزی وجود نداشت. در واقع هرچه بود در دورن فرقه بود و مطلبی خارج از تشکیلات اسماعیلیه وجود نداشت که با استناد به آن بتوان گفت که مثلا قرآن کریم فلان مطلب را مطرح کرده یا پیامبر اسلام این صحبت را فرموده است. در واقع فرقه اسماعیلیه می‌گفت که آنچه در کتاب و سنت آمده ظاهر مسائل و اوامر را نشان می‌دهد و برای پی بردن به حقیقت هر چیزی باید توجه خود را معطوف به باطن آن کرد. به عقیده بازرگانی، مجاهدین خلق و رهبر آن حنیف‌نژاد به مشی و مسلکی باطنی اعتقاد داشتند؛ مشی و مسلکی که راه رسیدن به حقایق را در گذشتن از معنای ظاهر و توجه به باطن می‌دانست. باطن نیز آن چیزی بود که رهبری سازمان به اعضا القا می‌کرد. بازرگانی همچنین در خاطرات خود بر این نکته تأکید می‌کند که «گروه ایدئولوژی که رهبری آن را حنیف‌نژاد بر عهده داشت بیش از اینکه محصول حل شک‌ها و تناقضات ناشی از هم‌نشینی اسلام و مارکسیسم باشد، نیاز تشکیلات به انسجامی غیرعادی را برآورده می‌کرد».6
 
شخص دیگری که از محمد حنیف‌نژاد صحبت به میان آورده عزت‌الله سحابی است. همان‌طور که می‌دانید، در برهه‌ای حنیف‌نژاد با برخی از اعضای نهضت آزادی و به طور کلی جریان ملی ـ مذهبی‌ها در ارتباط بوده است. بر همین اساس، نیروها و جریان موسوم به ملی ـ مذهبی‌ها نیز از وی تا حدودی شناخت دارند. سحابی از نگرانی‌ها و دغدغه محمد حنیف‌نژاد یاد می‌کند و می‌گوید: محمد بسیار نگران این بود که بچه‌های سازمان مجاهدین خلق از نظر فکری و عقیدتی بسیار خام و ناپخته هستند و به روایتی فاقد بینش و نگرش اعتقادی عمیق می‌باشند. به تعبیر سحابی، محمدآقا متوجه شده بود ماشینی را که ساخته و به راه انداخته بیشتر به سمت چپ منحرف می‌شود و دارای انحراف و کجروی است و ممکن است به سمت و سویی رود که سرانجام خوشی در انتظار آن نباشد.7
 
اما سحابی مطلب جالبی نیز در ارتباط با آشنایی آیت‌الله خامنه‌ای با محمد حنیف‌نژاد مطرح می‌کند. او در خاطرات خود نقل می‌کند که من همراه محمد حنیف‌نژاد در سال 1349 سفری به مشهد مقدس داشتیم. در مشهد بود که محمدآقا با آیت‌الله خامنه‌ای آشنا شد. پس از گذشت چندی آیت‌الله خامنه‌ای به تهران آمدند و با سران سازمان مجاهدین خلق از جمله محمدآقا و سعید محسن دیدار و گفت‌وگو کردند. اما دیری نپایید که یک روز صبح زود آقای خامنه‌ای به منزل ما آمدند و با خود من در مورد سازمان مجاهدین خلق، نظرات، دیدگاه‌ها و رویکرد سازمان صحبت کردند. ایشان در مورد دیدگاه‌های فلسفی سازمان مجاهدین گفتند: اینها همان مبانی فکری و فلسفی ساده مارکسیست‌ها را تکرار می‌کنند و درصدد اثبات دیالکتیک مارکس آن هم به صورت سطحی هستند.8 درهرحال، عملکرد سازمان در سال‌های بعد و به‌ویژه پس از انقلاب اسلامی به سمتی رفت که این سازمان در انحرافی راهبردی در مقابل خواست مردم ایران ایستاد و مغضوب ملت و رهبران جمهوری اسلامی شد.
     
ضربه سخت ساواک به سازمان و اعدام برخی از سران آن
محمد حنیف‌نژاد سرانجام همراه چند تن از اعضای اصلی که در واقع سران سازمان مجاهدین خلق بودند در یک خانه تیمی در خرداد سال 1350ش دستگیر شدند. این عملیات که توسط ساواک برنامه‌ریزی شده بود به دستگیری سعید محسن، اصغر بدیع‌زادگان، مسعود رجوی و محمد حنیف‌نژاد منتهی شد. وی در نهایت همراه اصغر و محسن در سال 1351ش به اعدام محکوم شد. البته او ابتدا به حبس ابد محکوم شد، منتها به دلیل عدم همکاری‌اش با ساواک و رژیم پهلوی در نهایت به اعدام محکوم شد. نکته جالب توجه در جریان این دستگیری این بود که مسعود رجوی به علت همکاری با ساواک از مجازات اعدام و مرگ گریخت و به حبس ابد محکوم شد.9
 
محمدحنیف‌نژاد در گفت‌وگو با استاد سیدهادی خسروشاهی در حاشیه یک مراسم مذهبی در مسجد جامع نارمک تهران
محمدحنیف‌نژاد در حاشیه یک مراسم مذهبی در مسجد جامع نارمک تهران

پی نوشت:
 
1. جمعی از پژوهشگران، سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام (۱۳۴۴ - ۱۳۸۴)، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1385، ص 125.
2. همان، ص 127.
3. همان، ص 152.
4. مظفر مهرآبادی، بررسی تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص 357.
5. همان، ص 125.
6. امیرهوشنگ افتخاری راد، زمان بازیافته (خاطرات سیاسی بهمن بازرگانی)، تهران، نشر اختران، چ دوم، ص 295.
7. عزت الله سحابی، نیم قرن خاطره و تجربه تهران، ج 1، تهران، انتشارات رخ داد نو، 1388، ص 323.
8. همان، ص 325.
9. حسین احمدی روحانی، سازمان مجاهدین خلق ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۴، ص 152. https://iichs.ir/vdci.3a3ct1aqpbc2t.html
iichs.ir/vdci.3a3ct1aqpbc2t.html
نام شما
آدرس ايميل شما