[6]. همان، صص 1 و 20؛
پیغام امروز، 27 آبان 1347، ص 8؛
آیندگان، 27 آبان 1347، ص 10.
ابراهیم پورداوود در سال 1264 در رشت و در خانوادهای مذهبی متولد شد. از پورداوود به عنوان احیاگر زبان و فرهنگ ایران باستان یاد میشود. پدر ابراهیم، بازرگان و ملاک و مادرش دختر ملاحسن خمامی، از مجتهدان بزرگ آن سامان بود. پورداوود تحصیلات مقدماتی فارسی و عربی را در این شهر فرا گرفت. او از خردسالی به سرودن شعر علاقه نشان داد. پورداوود زمانی که در مدرسه حاجیمیرزا حسن در سلک طلاب درس میآموخت، به مرثیهگویی پرداخت و دوستانش به وی تخلص لسان دادند.
رک:
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله ابراهیم پورداوود، ج 13، ص 5570.
ابراهیم پورداوود دوران جوانی خود را به تحصیل در دانشگاههای فرانسویزبان بیروت مشغول شد و بعد از مدتی تحصیل در بیروت، به فرانسه رفت و در رشته حقوق ادامه تحصیل داد. در فرانسه به جرگه روزنامهنگارانی چون جمالزاده پیوست و با روزنامه «رستاخیز» همکاری کرد. او بعد از کشوقوسهای فراوان در زندگی خود و سفر به کشورهایی چون سوئیس، به آلمان رفت و در آنجا با
تقیزاده و مجله «کاوه» آشنا شد و زندگی و اندیشهاش تحولاتی دربرگرفت.
همکاری پورداوود با تقیزاده و مارکوارت
همکاری پورداوود با تقیزاده باعث شد او بیش از پیش به تحصیل و تحقیق درباره ایران باستان علاقهمند شود. پورداوود و روزنامهنگاران دیگری چون محمد قزوینی، کاظمزاده ایرانشهر و... در مجله کاوه از راه بـررسی انتقادی ارزشها، مواریث اجـتماعی ـ دیـنی، باورهای ملی و اندیشههای رایج در کشور، لزوم اتحاد و یکپارچگی ملی، ناسیونالیسم ایرانی، حفظ تمامیت ارضی و نوسازی کشور را مطرح کردند و در این راه، به انتشار مقالات تحقیقی درباره گذشته تاریخی، ادبی و مـیراث عـلمی ایرانیان دست زدند.
رک: علیرضا ملاییتوانی،
مشروطه و جمهوری، تهران، نشر گسترده، 1381، صص 159-160.
همین گروه بودند که با طرحریزی استبداد منور زمینه را برای قدرتگیری رضاشاه و قربانی شدن آرمانهای مشروطه به مدت دو دهه فراهم کردند. آشنایی با تقیزاده و مجله کاوه تأثیرات زیادی بر اندیشههای پورداوود گذاشت، اما تأثیرات عمیقتر به واسطه آشنایی با ژوزف مارکوارت، از پژوهشگران معاصر آلمانی، بود. با اینکه مارکوارت هیچ وقت در ایران نبود، علاقه مفرطی به سرزمینی داشت که موضوع تحقیقات عمرش بود. او با طرح بازگشت دوره مجد و جلال ایران، از تشکیل سرزمین ایران قدیم سخن میگفت؛ یعنی خواستار آن بود که سراسر ایرانزمین قدیم، دیگر بار جزء قلمرو ایران شود و ایرانیان، به دین قدیم آبا و اجدادی خود روی کنند و ثروتمندان زیارت گور کوروش را در دشت مرغاب بر خود واجب شمرند و زبان پارسی را از لغات بیگانه پاک کنند و الفبای عرب را به الفبای اوستا تبدیل دهند و به جای تاریخ هجری، یک تاریخ ملی برگزینند. او کینه مخصوصی نسبت به عربها و ترکها داشت.
رک: علیاصغر مصطفوی،
زندگی و زمان استاد ابراهیم پورداوود، تهران، نشر مرکز، 1372، ص 104.
آشنایی با مارکوارت باعث شد ابراهیم پورداوود هم به شکل افراطی به تجدید ارزشهای باستانگرایانه ایران علاقه پیدا کند و در این عرصه به فعالیت مشغول شود. فعالیتهای او در این زمینه باعث شد با محافلی که در این زمینه فعالیت میکردند آشنا شود و با آنها ارتباط پیدا کند. یکی از این محافل در هند بود. پورداوود دو سال در هند ماند و در آنجا به انتشار بخشی از ادبیات مزدسینا و گزارش اوستا پرداخت و چند سخنرانی درباره تمدن ایران باستان از جمله شرح آتش بهرام، پیشوایان دین مزدیسنا، تقویم و فرق دین مزدیسنا، زبان فارسی، فروردین، دروغ و ایران قدیم و نو ایراد کرد.
رک:
دانشنامه بزرگ اسلامی، همان، ص 5570.
دیدگاه پورداوود نسبت به دین و حکومت
پورداوود از نظر دینی گرایشهای خاصی داشت. او بارها اعلام کرده بود که به دین اسلام اعتقاد دارد و مخالفتی با آن ندارد، اما برداشت او از دین اسلام بسیار خاص و متفاوت بود؛ چنانکه بین اسلام عربی و اسلام دینی تفکیک قائل بود. او هرگاه از اسلام عربی سخن میگفت، از آن با خشم و نفرت یاد میکرد و مانند استادش مارکوارت معتقد بود اعراب عامل ویرانی تمدن ایرانیان بودهاند. او تحول دینی را که بعد از آمدن اسلام به ایران، در این سرزمین روی داد به مراتب زیانبارتر از یورش اسکندر و حمله مغول میدانست؛ بدینترتیب او عملا با اسلام سر ستیز داشت.
به اعتقاد او چیرگی اسکندر بر ایران، «با آن همه ستم و بیداد و کشتار و ویرانی که دربرداشت» و یورش مغولان به سرکردگی چنگیز با همه آسیبی که ایجاد کرد، چون با تغییر دین همراه نبود، رنج و شکنج کمتری به ایرانیان وارد آورد». در منظومه «یزدگرد شهریار» (سرودهشده در مهر ۱۳۱۲) که آن را به تاگور، شاعر نامور هندی، تقدیم کرد، سقوط یزدگرد، آخرین شاه ساسانی، و پذیرش اسلام از سوی ایرانیان را نقطه آغاز نگونبختی این مردمان خواند.
رک: سیدمحمد دبیر سیاقی و حسن طارمی،
دانشنامه جهان اسلام، ج 5، بنیاد دایرهالمعارف اسلام.
گویی پورداوود هیچگاه به این مسئله نمیاندیشید که نظام کاستی باستانی ایران چه بر سر مردم عادی میآورد. او به این نمیاندیشید که اگر اسلام اینگونه بود که او تصور میکرد، پس چگونه ایرانیان به اسلام گرویدند.
پورداوود در یکی از سخنرانیهای خود درباره زیارت وطن و مدح آن آورده است: «آری بجاست که آتش مهر ایران جاودان زبانه کشد. وطن قدیم شما قابل محبت است؛ وطنی است که وخشورزرتشت را در آغوش خویش بپرورید و از پرتوی آیین یکتاپرستی به جهانیان بخشید. ایران سرچشمه توحید است؛ آبشخور سلطه و اقتدار هم هست: کورش هخامنشی در میان طوائف آریایی نخستین مردی است که اساس شهریاری بزرگی نهاد. ایران وطنی است که از برای فر و شکوه پارینه خویش از اوستای زرتشت و کتیبه داریوش اسناد بسیار معتبری در دست دارد».
رک: محمد معین،
یادنامه پورداوود، ج 1، تهران، اساطیر، ص 59.
او با این بزرگنمایی بیپایه از ایران، عملا دستگاه تئوریکی را فراهم میکرد که استبداد پهلوی را در تحکیم پایههایش یاری میکرد.
دیدگاه پورداوود نسبت به حکومت پهلوی
دیدگاه ابراهیم پورداوود درباره دین، با گرایشهای افراطی ملیگرایانه همراه بود و ازهمینرو با دیدگاه او پیرامون حکومت هم پیوند داشت. به عبارتی به اعتقاد پورداوود هر فردی که میتوانست احیاگر سنتها و ارزشهای ایران باستان باشد، بهترین گزینه برای حکومت ایران بود؛ ازهمینرو او کسانی چون رضاشاه را ناجی فرهنگ و تمدن ایران میشمرد! زیرا رضاشاه در پی احیای ایران باستان بود. مطابق این دیدگاه، پورداوود بسیاری از اقدامات استبدادی رضاشاه را نیز تحسین میکرد و با این کار درواقع او به تأیید مستبدی پرداخت که حتی به نزدیکترین یاران خود نیز رحم نکرد. به طور کلی ابراهیم پورداوود متعلق به نسلی از روشنفکران بود که معتقد بودند میتوان ایران را با احیای ارزشهای ایران باستان و تقلید از غرب، هرچند با استبداد، به جایگاه واقعی خود رساند.
بدینترتیب پورداوود و سایر روشنفکران به جای تأکید بر آرمانهای آزادیخواهانه و دموکراتیک مشروطه، از سلطه، تحکم و استبداد رضاشاهی حمایت کردند و از این طریق زمینه تغییر حکومت از قاجار به پهلوی را بهوجود آوردند. البته پورداوود اساسا با حکومت قاجارها مخالف بود و مخالفت او پیش از آنکه ناشی از مسائل سیاسی باشد، متأثر از دیدگاههای متعصبانه و افراطی او بود؛ چنانکه او قاجارها را به علت ترک بودن، افرادی غیر ایرانی میدانست.