پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ آیتالله سیدنورالدین حسینی شیرازی از مراجع تقلید بنام شیعه و از شخصیتهای ممتاز فقهی، سیاسی و اجتماعی قرن چهاردهم هجری قمری بهشمار میآید. وی در سال ۱۲۷۴ در شهر شیراز، در خانوادهای ریشهدار در علم و دین، پا به عرصه وجود نهاد. تبار شریف او به سیدمرتضی علمالهدی، برادر علامه سیدرضی، میرسید و از نوادگان بزرگانی چون سیدهاشم بحرانی، صاحب کتاب گرانسنگ «تفسیرالبرهان»، بهشمار میآمد. پدر ایشان، آیتالله سیدابوطالب حسینی شیرازی، از علمای بنام زمان خویش و مؤلف اثر کلامیِ «أسرارالعقائد» بود.[1]
تحصیلات
سیدنورالدین علوم مقدماتی را در حوزه علمیه شیراز آموخت و پس از آن برای تکمیل سطوح عالی فقه و اصول، به حوزههای علمیه عتبات عالیات عراق هجرت کرد. در نجف اشرف، در محضر استادان بلندپایهای چون آقا ضیاء عراقی، میرزا محمدتقی شیرازی، شیخالشریعه اصفهانی، آیتالله نائینی، سیدمحمدکاظم یزدی، ملا حسینقلی بهاری، شیخ محمدکاظم شیرازی، میرزا علیآقا شیرازی و دیگر بزرگان آن عصر تلمذ نمود.[2]
خود ایشان در مقام توصیف توان علمیاش اظهار کرده است که از معدود کسانی بوده است که پیش از رسیدن به سن بلوغ، به مقام اجتهاد نائل آمد و خود را در این خصوص همردیف با فخرالمحققین میداند. وی از شانزده تن از علمای بزرگ، از جمله آقا ضیاء عراقی، علی ابیوردی، میرزا ابراهیم محلاتی و شیخ محمدرضا ثامنی، اجازه اجتهاد دریافت کرد. ایشان پس از بازگشت به شیراز، به تدریس، تفسیر، خطابه و تربیت شاگردان اهتمام ورزید. از جمله شاگردان نامدار وی میتوان به آیات عظام: احمد بهشتی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، سیدعبدالعلی آیتاللهی و سیدمحمدهادی میلانی اشاره کرد.[3]

آیتالله العظمی سیدنورالدین حسینی الهاشمی در دوران جوانی
در باب علم و اخلاق
موقعیت دینی، علمی، اجتماعی و سیاسی سیدنورالدین حسینی شیرازی به اندازهای بالا بود که از وی با عنوان «نائبالامام» یاد میشد. سیدنورالدین، درس تفسیر قرآن را در حوزه علمیه شیراز برگزار میکرد و در تفسیر قرآن مهارت داشت. وی حافظ قرآن نیز بود. تسلط به ملل و نحل موجب شده بود بهتر بتواند قرآن را تفسیر کند. وی در تفسیر قرآن، گرایشی فلسفی داشت و درعینحال از تفسیر به رأی پرهیز میکرد و به درک عمیق قرآن اهمیت میداد. سبک او در تفسیر، ادبی، فلسفی و تاریخی بود؛ همچنین خطیبی بنام بود و خطبههایش انبوه مخاطبان را تحت تأثیر قرار میداد. او برای برگزاری نماز عید پیشاپیش جمعیت و با پای برهنه از خانه تا وادیالسلام راهپیمایی میکرد.[4]

آیتالله العظمی سیدنورالدین حسینی الهاشمی بر فراز منبر و در حال سخنرانی برای جمعی از مردم شیراز
سیدنورالدین در ماه رمضان بسیاری از دعاهای مفاتیح را میخواند. او برخی از آنها مثل دعای ابوحمزه ثمالی را حفظ بود و نیمهشبها در نماز وتر این دعا را در قنوت از حفظ میخواند. در ایام تاسوعا و عاشورا، قبل از اذان صبح مشغول زیارت عاشورا میشد و پیوسته اشک میریخت. وقتی به لعن قاتلان امام حسین(ع) و سلام به یاران ایشان میرسید، بسیار با آرامش میخواند و میگریست؛ گویی ضاربان و قاتلان حضرت را با چشم خود میدید. در روز تاسوعا و عاشورا از صبح، به حال گریه میایستاد تا دستههای عزاداری عبور کنند، آنگاه سخنرانی خود را آغاز میکرد. او در حرم حضرت احمد بن موسی(ع)، شاه چراغ، در مصائب جدش سیدالشهدا، درد دل میکرد و دو رکعت نماز زیارت عاشورا میخواند و بعد در مسجد وکیل شیراز نماز جماعت ظهر و عصر عاشورا را اقامه میکرد.[5]

نمایی از برگزاری مراسم عزاداری عاشورای حسینی(ع) در مسجد وکیل شیراز از سوی حزب برادران
در مقابلِ رضاشاه
در دوره استبداد رضاشاه و همزمان با اجرای سیاستهای ضد دینی در ایران، که با حمایت انگلیس اعمال میشد، سیدنورالدین با شهامتی کمنظیر به مقابله برخاست. او از شاگردان مراجع عظام تقلید نجف، آقایان آخوند خراسانی، محمدتقی شیرازی (میرزای شیرازی دوم) و شیخالشریعه اصفهانی بود که هر سه آنها از رهبران دینی ـ سیاسی بودند و در زمان حیات مبارکشان نهضتهای دینی ضد استعماری را رهبری کردند. آخوند خراسانی رهبری نهضت مشروطیت ایران و آقایان محمدتقی شیرازی و شیخالشریعه اصفهانی رهبری نهضت استقلال عراق علیه انگلیس (انقلاب عشرین) را برعهده داشتند. بیشک آیتاللّه سیدنورالدین شیرازی، اگرنه همه، حداقل بخشی از روحیه سیاسی و ضد استعماری خود را مرهون روحیه استادان مبارز و سیاسی خود بوده است. شایان یادآوری است که ایشان، خود از علمای مبارز انقلاب استقلال عراق (انقلاب 1920م معروف به الثورهالعشرین) بود و با همان شمشیری که در آن انقلاب جهاد کرد، در شیراز بر بالای منبر علیه سیاستهای نادرست پهلوی سخنرانی نمود.[6]
آیتاللّه سیدنورالدین شیرازی، به دلیل فعالیت سیاسی در عهد رضاشاه (حدّ زدن به منشی کنسول انگلیس در شیراز و اعتراض به مسئله کشف حجاب)، دوبار در سالهای 1306 و 1308 به بوشهر و تهران تبعید شد. برای اعتراض به تبعید ایشان، مردم در آستانه مقدسه حضرت شاه چراغ به طور گسترده اجتماع کردند که همین مسئله خشم نیروهای دولتی را برانگیخت و آنها را به مقاومت در برابر مردم واداشت؛ تا جایی که چندین نفر به دلیل تیراندازی مأموران رژیم، شهید شدند. در ادامه همین اعتراضها، بازار وکیل به مدت سه ماه تعطیل شد و نتایج اقتصادی سنگینی برای دولت داشت که در نتیجه آن، دولت ناگریز شد مرحوم شیرازی را به شیراز بازگرداند.[7]
در حقیقت، رضاشاه در اجرای سیاست انگلستان، تصمیم داشت دست روحانیت را از مناصب اجتماعی کوتاه و قوانین غربی را به جای احکام اسلامی حاکم کند. سیدنورالدین در اوج قدرت رضاخان و برای درهم شکستن سیاستهای ضد دینی وی، و در عمل به تکلیف شرعی خویش، وقتی دبیر ایرانی کنسولگری انگلیس، مشروبات الکلی مصرف و در نزدیکی مکانهای مقدس شیراز، بهویژه حرم مطهر حضرت احمد بن موسی شاه چراغ، عربدهکشی کرد، وی تصمیم به اجرای حد شرعی گرفت.

آیتالله العظمی سیدنورالدین حسینی الهاشمی در حال اجرای حد شرب خمر بر دبیر کنسولگری انگلیس در شیراز
در مدار سیاست
آیتاللّه شیرازی در سال 1327 همراه پانصد نفر از یاران خود سفری پربرکت به اصفهان، تهران، قم و مشهد انجام داد. در اصفهان، آیتاللّه چهارسوقی (ریاست وقت حوزه علمیه) و در قم، آیتاللّه بروجردی در منزل آیتاللّه صدر به استقبال وی رفتند. در تهران، آیتاللّه شیرازی در انجمن تبلیغات اسلامی و مسجد شاه سخنرانی کرد و نیز، پیشنهاد قانونی کردن منع فروش مسکرات را به مجلس داد و خطاب به نمایندگان فارس اعلام کرد که اگر مجلس با این پیشنهاد مخالفت کند، «همگی استعفا دهید». علاوه بر این، وی در تهران تأسیس یک دفتر در هر شهر برای جمعآوری کمک به مسلمانان را پیشنهاد داد.[8]
مهمترین حرکت سیاسی ایشان در شیراز، تأسیس حزب برادران بود. این حرکت، اقدامی مذهبی ـ سیاسی با هدف ایجاد خط دفاع دینی در برابر تودهایها و ملّیون بود. طرح اولیه این حزب در سال 1313، ریخته شد و در زمان رضاشاه محرمانه توسعه پیدا کرد؛ بیشتر جلساتش نیز محرمانه برگزار میشد. افرادی که وارد حزب برادران میشدند، با سوگند «والله من در حفظ استقلال ایران در ظل لوای مذهب جعفری با شما همراهم»، شروع به فعالیت میکردند. حزب برادران پس از سال 1320ش، فعالیت خود را بهطور جدی شروع و در سال 1324، کار رسمیاش را آغاز کرد. حزب برادران تا زمان کودتای 28 مرداد 1332 به فعالیتهای خود ادامه داد و از آن پس به صورت محدود فعالیت کرد.[9]

آیتالله العظمی سیدنورالدین حسینی الهاشمی در تجمع مسئولان، اعضا و هواداران حزب برادران در مسجد وکیل شیراز
شایان ذکر است که آیتالله شیرازی، از حامیان سرسخت نهضت ملی شدن صنعت نفت به رهبری دکتر محمد مصدق بود. او در منبرهای مسجد وکیل، با صدای رسا از این نهضت دفاع و جمله معروف «مصدق، مصدق است!» را بیان کرد؛ عبارتی که در میان مردم به ضربالمثل تبدیل شد، اما پس از بالا گرفتن آتش اختلاف میان دکتر مصدق و آیتالله کاشانی، ایشان از مصدق فاصله گرفت.[10]
پایان مسیر افتخار
در سال 1335، سیدنورالدین به شکل مرموزی رحلت کرد و در آرامگاه نور در خیابان احمدی شیراز به خاک سپرده شد. شواهدی هست که وی را عمال حکومت مسموم کردند و دکتر بعد از معاینه تشخیص داد که به وسیله سم سیانور مسموم شده است.[11]
پینوشتها:
[1]. معزالدین حسینی هاشمی،
زندگینامه حضرت آیتاللهالعظمی حاج سیدنورالدین حسینیالهاشمی(ره)/ از معززالدین حسینیالهاشمی. سه سال در محضر استاد: خاطرات سه سال تحصیل حضرت آیتالله دکتر احمد بهشتی در محضر حضرت آیتاللهالعظمی سیدنورالدین حسینیشیرازی (ره)، از احمد بهشتی، قم، عرش اندیشه، ۱۳۸۳، صص 10-17.
[2]. احمد رهدار، «آرامگاه دریا»،
زمانه، ش 86 و 87 (1388)، صص 1-5.
[3]. رسول جعفریان، «نگاهی به نسبت اسلام با دموکراسی، مجله حکومت اسلامی»،
حکومت اسلامی، ش 34 (زمستان 1383)، صص 132-140.
[4]. سیدغلامرضا سعیدی، «درود بر آقای سیدنورالدین مجتهد شیرازی»،
آیین اسلام، ش 121 (28 تیر 1325)، ص 5.
[6]. گزارش فعالیتهای سیاسی سیدنورالدین حسینی هاشمی، گزارش استانداری استان هفتم به نخستوزیری راجع به فعالیتها و سخنرانیهای سیاسی سیدنورالدین حسینی هاشمی به انضمام بریده روزنامه مهر ایزد، آرشیو ملی ایران، شناسه سند، ۳۱۰/ ۲۴۱۱۷.
[7]. ساجدی، «شمهای از شرح حال حضرت نایبالامام آقای حاج سیدنورالدین حسینی»،
آیین اسلام، ش 157 (11 اردیبهشت 1326)، صص 4-14.
[8]. احمد رهدار، همان، صص 1-5.
[9]. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،
یاران امام به روایت اسناد ساواک: آیتالله محمدصادق صادقی گیوی (خلخالی)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1383، ص 39.
[10]. یونس پارسا بناب،
تاریخ صدساله احزاب و سازمانهای سیاسی ایران (1284-1384)، واشنگتن، انتشارات راوندی، 1383، ص 250.
[11]. محمدکریم اشراق،
بزرگان جهرم: مشتمل بر شرح احوال و آثار رجال و سخنوران و دانشمندان و خوشنویسان و پزشکان جهرم و خفر، قم، کتابفروشی خیام، 1351، ص 101.