در نشست تخصصی «روایت اسناد لانه جاسوسی»، فواد ایزدی، کارشناس ارشد مسائل آمریکا، گفت: مرجعسازی یکی از تاکتیکهای آمریکاییهاست؛ چون آنها میدانند با انواع برنامههایی که هم از طریق شبکههای ماهوارهای و اجتماعی میسازند باز هم بخشی از مردم ایران مذهبی خواهند ماند و اعتقادات خود را از دست نخواهند داد. برنامهای که آنها برای این قشر دارند این است که با مرجعسازی آنها را نسبت به حکومت بیتفاوت کنند
به گزارش روابط عمومی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ نشست تخصصی «روایت اسناد لانه جاسوسی» از ساعت 9 شنبه 3 آبان 1404 در پژوهشکده تاریخ معاصر آغاز شد.
در آغاز، دکتر حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر و دبیر علمی این نشست، از سه رویکرد در مقابل غرب و سلطهگری آن سخن گفت و با نام بردن از «رویکرد عادیسازی، رویکرد شیفتگان غرب و رویکرد مجاهدانه و عاقلانه در برابر غرب» پرسش اصلی این نشست را چنین عنوان کرد: «چرا رویکرد مجاهدانه و عاقلانه در برابر غرب تنها رویکردی است که میتواند ما و منطقه را از وضعیتی که در آن قرار گرفتهایم رهایی دهد؟»
ایزدی: فهم نقش کنگره و ساختار تصمیمگیری در آمریکا برای تحلیل دقیقتر سیاستهای آن کشور ضروری است
نخستین سخنران این نشست فواد ایزدی، کارشناس ارشد مسائل آمریکا، بود که سخنان خود را با عنوان «واقعه تسخیر در بستر روابط ایران و آمریکا» چنین مطرح کرد: از قرن نوزدهم به این سمت اصول ثابتی بر سیاست خارجی آمریکا حاکم بوده و منتها در روشها و تاکتیکها اختلاف نظر داشتهاند؛ برای نمونه هدف اصلی آمریکا در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران سرنگونی آن و تجزیه ایران بوده، اما بسته به دیدگاهها و شرایط، روش و تاکتیک آنها تغییر کرده که فشار و تهدید بیشتر یکی از این تاکتیکها بوده.
او با طرح این مقدمه گفت: اسنادی که ترجمه میشود به ما کمک میکند که اولا اصول حاکم بر سیاست خارجی آمریکا را شناسایی کنیم و ثانیا به تاکتیکها پی ببریم؛ یعنی اقداماتی که برای رسیدن به آن اهداف انجام دادند.
ایزدی در ادامه به یکی از تاکتیکهای آمریکا در مورد انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: مرجعسازی یکی از تاکتیکهای آمریکاییهاست؛ چون آنها میدانند با انواع برنامههایی که هم از طریق شبکههای ماهوارهای و اجتماعی میسازند باز هم بخشی از مردم ایران مذهبی خواهند ماند و اعتقادات خود را از دست نخواهند داد. برنامهای که آنها برای این قشر دارند این است که با مرجعسازی آنها را نسبت به حکومت بیتفاوت کنند. نمونه تاکتیک مرجعسازی آنها هم آیتالله شریعتمداری است.
این کارشناس مسائل آمریکا در ادامه به فواید دیگر اسناد ترجمهشده اشاره کرد و گفت: این اسناد افزون بر اینکه به ما در شناخت اهداف و تاکتیکهای سیاست خارجی آمریکا کمک میکند باعث میشود از سیستم بوروکراسی آنها هم شناخت پیدا کنیم.
وی با ذکر نمونهای از رفتار جان کری در دوران انتخابات که در کنگره اعلام کرده بود «برجام الزامآور نیست»، به ضعف شناخت داخلی از نظام سیاسی آمریکا اشاره کرد و افزود: این ناآگاهی موجب شده برخی مسئولان یا این اظهارات را نادیده بگیرند یا آن را صرفا داخلی تلقی کنند، درحالیکه فهم نقش کنگره و ساختار تصمیمگیری در آمریکا برای تحلیل دقیقتر سیاستهای آن کشور ضروری است.
ایزدی با اشاره به برخی شبههافکنیها درباره تسخیر لانه جاسوسی، تأکید کرد: اگر این اقدام انقلابی صورت نمیگرفت، انقلاب اسلامی ممکن بود به سرنوشت نهضت مرسی در مصر دچار شود. ایشان عملکرد نهضت آزادی را مشابه اخوانالمسلمین دانستند و تسخیر سفارت آمریکا را نقطهای حیاتی در تثبیت استقلال انقلاب اسلامی توصیف کردند. این کارشناس مسائل آمریکا با تأکید بر اینکه اسناد لانه جاسوسی ترجمه مستقیم منابع آمریکایی هستند و تحلیل شخصی در آنها دخیل نیست، مطالعه این اسناد را برای دانشآموزان، دانشجویان و بهویژه مسئولان کشور ضروری دانستند تا ابعاد پنهان خیانتهای آمریکا علیه انقلاب اسلامی بهتر شناخته شود.
قریبی: همیشه عامل داخلی بوده که پای استعمار را به کشور باز کرده است
سخنران دوم این نشست رضا قریبی، معاون اجرایی و توسعه منابع انسانی پژوهشکده تاریخ معاصر و پژوهشگر حوزه تاریخ، بود که سخنان خود درباره «بهائیت در اسناد لانه جاسوسی» را با طرح سه مرحله برای سیر نفوذ و تثبیت حضور آمریکاییها در ایران آغاز کرد. او بازه زمانی مرحله نخست را شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 و مرحله دوم را از کودتای 28 مرداد تا تصویب کاپیتولاسیون و مرحله سوم را از تصویب کاپیتولاسیون تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران عنوان کرد و گفت: در تمام این مراحل عامل داخلی، که یکی از آنها فرقه بهائیت بود، به نفوذ آمریکا در کشور ما کمک کرده است و درکل همیشه عامل داخلی بوده که پای استعمار، چه کهنه و چه نو، را به کشور باز کرده است.
این پژوهشگر تاریخ ادامه داد: عدهای تصور میکنند که رابطه بهائیت و آمریکا به دهه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 بازمیگردد، درحالیکه این روابط از دوره قاجار شروع شده بود و آمریکاییها بعد از کودتای 28 مرداد میوه آن را چیدند. نقش فرقه بهائیت این بود که در زمانی که استعمار انگلیس رو به اضمحلال بود برای حضور شرکتهای آمریکایی در ایران مقدمهچینی کند.
معاون اجرایی و توسعه منابع انسانی پژوهشکده تاریخ معاصر در ادامه به چند تن از این بهائیان برای نمونه اشاره کرد و در توضیح گفت: حبیب ثابت پاسال یکی از بهائیانی است که در دوره اشغال ایران در جنگ جهانی دوم به آمریکا سفر و در آنجا با نهادهای آمریکایی رابطه برقرار کرد و پس از بازگشت به ایران عامل تسهیلکننده ورود کالاهای آمریکایی به ایران شد. هژبر یزدانی یکی دیگر از این بهائیان بود که در دهههای 1340 و 1350 نقش بسیار مهمی در نابودی امنیت غذایی ایران داشت. او با نابود کردن حوزه گوشت، شکر و... توانست پای شرکتهای چندملیتی بهویژه آمریکاییها را به این زمینه باز کند.
قریبی با اشاره به تلاش برخی جریانها برای باز کردن پای شرکتهای چندملیتی و نسخهپیچی تسلیم در برابر آمریکا، تأکید کرد: شناخت این جریانات برای مقابله با نفوذ فکری و سیاسی ضروری است. مطالعه اسناد لانه جاسوسی در این زمینه، ابزار مهمی برای آگاهیبخشی و تحلیل دقیقتر است.
وی فرقه بهائیت را فعالترین لابی اسرائیل در ایران معرفی کرد و بر قابلردیابی بودن نقش آنها در مسائل مختلف کشور تأکید نمود و در پایان سخنان خود، مطالعه دقیق اسناد لانه جاسوسی را برای دانشجویان، پژوهشگران و مسئولان کشور ضروری دانست تا بتوان با شناخت دقیقتر از ساختارهای نفوذ، در برابر تکرار آنها ایستادگی کرد.
تبریزی: مؤسسه فرانکلین یک نهاد انتشاراتی نبود بلکه یک نهاد جاسوسی بود
قاسم تبریزی، کارشناس تاریخ، که «رجال و شخصیتهای مرتبط با سفارت» را موضوع بحث و بررسی قرار داده بود، درباره نقش رجال سیاسی و فرهنگی ایران در نفوذ آمریکا سخن گفت و مشکل اصلی بسیاری از این افراد را نداشتن شخصیت مستقل و وابستگی فکری و سیاسی به قدرتهای خارجی دانست. تبریزی افزود: رجال سیاسی ما عمدتا گرفتار سستی ایمان، عدم فهم و درک سیاسی، قدرتطلبی، ثروتطلبی، شهرتطلبی و درکل دنیاطلبی هستند و به همین دلیل از استقلال بهرهای نبردهاند. برخی از این رجال نهتنها وابسته به انگلستان بودند، بلکه بعدها فرزندانشان به سمت آمریکا گرایش پیدا کردند. گروههایی از نخبگان ایرانی، آمریکا را استعمارگر نمیدانستند و تصور میکردند این کشور به دنبال دموکراسی و توسعه است. همین نگاه باعث شد که خیانتهای آمریکا را نادیده گرفته شود و زمینه نفوذ آن در ایران فراهم گردد.
او در ادامه به بحث نفوذ آمریکاییها در دوره پهلوی وارد شد و اظهار کرد: گرچه در دوره مشروطه، جریانهای غربگرا، غربخواه، غربمزدور و... وجود داشتند، اما در دوره پهلوی وضع متفاوت بود؛ چراکه غرب این زمان، یعنی آمریکا، شروع کرد به نهادسازی و یکی از نهادهای ایجادشده در این دوره مؤسسه فرانکلین بود.
تبریزی ادامه داد: مؤسسه فرانکلین یک نهاد انتشاراتی نبود بلکه یک نهاد جاسوسی بود که توانست بسیاری از اعضای حزب توده را جذب کند و چندین انتشارات از جمله امیرکبیر، اقبال، زوار، نیل و... را مدیریت کرد.
این کارشناس تاریخ در بخش بعدی سخنان خود با اشاره به اسناد لانه جاسوسی، از چهرههایی مانند همایون صنعتیزاده، شاپور بختیار، داریوش همایون، جمشید آموزگار، عالیخانی، علی امینی و... نام برد که بهنوعی با آمریکا در ارتباط بودند و برخی حتی اطلاعات محرمانه را منتقل میکردند.
او در پایان گفت: برای شناخت دقیقتر این شبکههای نفوذ، باید اسناد لانه جاسوسی را در کنار دیگر منابع مثل اسناد ساواک، نخستوزیری و وزارت خارجه بررسی کرد تا تصویر کاملتری از تاریخ معاصر و نقش عوامل داخلی در نفوذ خارجی بهدست آید.
محبوبی: انتخاب هلمز به سفارت آمریکا در ایران باعث نگرانی ساواک و دیپلماتهای دیگر کشورها شد
محمد محبوبی، سخنران دیگر این نشست، رابطه سازمان سیا و ساواک را از زمان تأسیس ساواک تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران بررسی کرد. او در ابتدای سخنان خود، چهارچوبی ارائه کرد و در تبیین آن گفت: این دوره، دوره تسلط نظم جهانی جنگ سرد است و ما باید فعالیت سازمان سیا را در این چهارچوب تحلیل کنیم. درواقع در این زمان سازمان سیا ناظر به فعالیت جریان کمونیستی در ایران فعالیت میکند و فعالیت آن در ایران و همکاریاش با ساواک را در این چهارچوب باید دید.
او ادامه داد: در ابتدا نمایندگی سیا در ایران در حال مقابله با فعالیتهای شوروی و اقمار آن در ایران بود، اما در سال 1351 اولویت آنها به سمت چین تغییر میکند و از سال 1352 با تأسیس سفارت کره شمالی در ایران، فعالیتهای این سفارت نیز در دستور کار کارمندان سیا در ایران قرار میگیرد.
محبوبی با تقسیم مدت زمان همکاری سازمان سیا با ساواک به سه دوره گفت: نخستین دوره از سال 1335 تا 1342 میباشد. در این دوره مستشاران اطلاعاتی آمریکا بر ساواک تسلط دارند؛ دوره دوم از سال 1342 تا 1351 دوره استقلال ساواک از سازمان سیا است و در نهایت دوره سوم از سال 1351 آغاز میشود و تا سال 1357 ادامه دارد. این دوره را میتوان دوره بیاعتمادی ساواک به سازمان سیا نامید.
این پژوهشگر تاریخ در ادامه با اشاره به دو کتاب خاطرات منوچهر هاشمی (رئیس اداره هشتم ساواک) و مرتضی موسوی (از مدیرکلهای اداره هشتم ساواک) این سه دوره را چنین تشریح کرد: در دوره اول همه امور ساواک به دست مأموران اطلاعاتی آمریکاست، اما در سال 1342 منوچهر هاشمی رئیس اداره هشتم ساواک میشود. در این دوره شاهد تغییر و تحولاتی هستیم. هاشمی، که فردی انگلوفیل است، تسلط آمریکا بر این اداره را میشکند؛ البته فعالیتهای مشترک ضدشوروی و چین و... ادامه مییابد.
او پس از شرح ساختار ساواک و نحوه همکاری آن با مستشاران اطلاعاتی آمریکا به اتفاق مهم اشاره کرد که در سالهای 1351 و 1352 رخ دادند: اولین اتفاق انتخاب ریچارد هلمز به سفارت آمریکا در ایران بود. او پیش از این به مدت حدودا هفت سال، رئیس سازمان سیا بود؛ بنابراین انتخابش به سفیری، باعث نگرانی ساواک و سایر دیپلماتهای کشورهای دیگر (چه کشورهای بلوک شرق و چه کشورهای بلوک غرب) شد. این اتفاق باعث شد ساواک فعالیتهای نظارتی خود نسبت به مستشاران امنیتی آمریکایی را تشدید کند. دومین اتفاق جنگ داخلی لبنان و بحران امنیت در آن منطقه بود. براساس گزارشهای ساواک، به دنبال این تحولات، آمریکا پایگاه امنیتی خود در بیروت را به ایران منتقل کرد. این دو اتفاق باعث شد ساواک تلاش مند افسران ناشناخته آمریکایی را که در ایران حضور داشتند شناسایی کند.