کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

نگاهی به زندگی میخائیل سرگویچ گورباچف؛

آخرین راوی کمونیسم شوروی

14 شهريور 1404 ساعت 15:06

مولف : محمدرضا چیت سازیان

او هر چه در سلسله‌مراتب حزب کمونیست ترقی می‌کرد و بالا می‌رفت، بیش از پیش از ماهیت نظامی که اصلاح‌پذیر به نظر نمی‌رسید سرخورده می‌شد. شاید همین سرخوردگی بود که باعث شد مسیری را در پیش گیرد که در نهایت به پایان عمر هفتادساله اتحاد جماهیر شوروی و اقمار آن منتهی شد


 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ میخائیل سرگیوویچ گورباچف، هشتمین رهبر اتحاد جماهیر شوروی، روز 2 مارس 1931م در دهکده پریوولنوی در منطقه گراسنوسگ واردیسکی استاوروپل کرای چشم به جهان گشود. والدین او روستایی بودند. پدربزرگ او یک عضو حزب کمونیست و رئیس اولین مزرعه اشتراکی بود که در سال 1931م در منطقه‌ای که آنان زندگی می‌کردند بنیان گذاشته شد. پدرش سرگی آندرویچ راننده تراکتور در کلخوز بود. پس از گذراندن یک دوره آموزشی مکانیک خودرو پدرش در سال 1937م به راننده کمباین در یک ایستگاه محلی تبدیل شد. گورباچف هنوز دوران دبیرستان را می‌گذراند که ارتش آلمان در سال 1941م به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرد. پیشروی آلمان در خاک روسیه آن‌چنان سریع بود که گورباچف و خانواده او ترجیح دادند در روستای محل زندگی خود بمانند تا اینکه آن را تخلیه کنند.[1] 
 

گورباچف همراه پدربزرگ و مادربزرگش
گورباچف همراه پدربزرگ و مادربزرگش
 
عضویت در حزب کمونیست
در سپتامبر 1943م گورباچف تحصیل خود را بار دیگر از سر گرفت. از سال 1945م به بعد او هر تابستان به عنوان کارمند موقت ایستگاه محلی ماشین ـ تراکتور در سمت راننده کمباین کار می‌کرد. کار او فصلی بود و بعد از پایان و اتمام آن برای تحصیل به روند عادی زندگی برمی‌گشت، اما ماجرای او از آنجا بالا گرفت که در سال 1949م دهکده محل زندگی گورباچف، یعنی پریوولنوی، تولید بسیار خوبی داشت و از سقف تعیین‌شده بالاتر رفت. بسیاری از مقام‌های محلی و دهقانان برای دریافت جایزه از طرف دولت مرکزی انتخاب شدند که گورباچف هجده‌ساله و برخی از همکارانش نیز در بین آنها قرار داشتند. به گورباچف نشان پرچم سرخ کارگری اعطا شد. این پیشرفت در بالا بردن روحیه جاه‌طلبی او تأثیر داشت. در سال 1950م بود که برای عضویت در حزب کمونیست برای عضو علی‌البدل نامزد شد. در نهایت، او توانست به حزب راه پیدا کند و در سال 1952م بود که به عنوان عضو اصلی حزب کمونیست پذیرفته شد.[2]  
 
تحصیل در دانشگاه مسکو
اشغال آلمان گورباچف را یک سال از مدرسه بازداشت، بااین‌حال او با یک سال تأخیر در ژوئن سال 1950م فارغ‌التحصیل شد و فرصت یافت که در مقطع دانشگاهی تحصیلات خود را ادامه دهد. قبولی در دانشگاه دولتی مسکو و آن هم در رشته حقوق بسیار سخت بود؛ با وجود این، گورباچف از پس این کار برآمد و توانست این سد را هم پشت سر بگذارد. البته گرفتن پرچم سرخ کارگری نیز در پذیرش او در دانشگاهی که رقابت بر سر آن وجود داشت بی‌تأثیر نبود. به‌هرروی او توانست وارد مهم‌ترین مرکز تحصیلات عالیه در اتحاد جماهیر شوروی شود. البته در فصل تابستان برای تأمین هزینه برخی مخارج، او مجبور بود به روستای محل تولدش رود و روی کمباین کار کند. به هر ترتیب، او در سال 1955م از دانشگاه مسکو فارغ‌التحصیل شد و برای گرفتن فرصت کاری به استاوروپل بازگشت. او وارد حزب در ناحیه محلی استاوروپل شد.[3]   
 
ورود به شورای رهبری حزب
گورباچف در سال 1961م دبیر منطقه‌ای سازمان جوانان حزب کمونیست شد و برای حضور در کنگره حزب، که به صورت سراسری در مسکو برگزار می‌شد، به نمایندگی انتخاب شد. دوستانی که با او در دانشگاه هم‌دوره بودند و همچنین همکارانش در محیط کار، او را فردی جاه‌طلب، سختکوش، و در عین حال مهربان توصیف می‌کردند. او هر چه در سلسله‌مراتب حزب کمونیست ترقی می‌کرد و بالا می‌رفت، بیش از پیش از ماهیت نظامی که اصلاح‌پذیر به نظر نمی‌رسید سرخورده می‌شد. میخائیل گورباچف در 47 سالگی و در نوامبر 1878م بود که به گروه رهبری شوروی قدم گذاشت. این گروه شامل 25 نفر، اعم از اعضای دفتر سیاسی به علاوه دبیران کمیته مرکزی می‌شد. گورباچف جوان‌ترین عضو این گروه بود و تا زمان انتخابش به دبیرکلی کمیته مرکزی در مارس 1985م به فعالیت سیاسی خود ادامه داد. تنها دو سال از عضویت او در گروه رهبری شوروی می‌گذشت دبیر درجه یک شد.[4]
 
اصلاحات سیاسی و اقتصادی 
با قرار گرفتن در رأس حزب کمونیست اصلاحات سیاسی و اقتصادی بیش از پیش احساس می‌شد. بر این اساس، دکترین دوگانه پرسترویکا یا اصلاحات اقتصادی و گِلاسنوست به معنای شفافیت و فضای باز سیاسی را مطرح کرد. بااین‌حال، صحبت از اصلاحات سیاسی تنها در گفتار بود. مصداق آن فاجعه چرنوبیل در سال 1986م بود که هیچ شفافیتی در آن مشاهده نشد. مقام‌های شوروی ابتدا پنهان‌کاری کردند و سپس به انتشار اطلاعات نادرست و خلاف واقع دست زدند و بی‌اعتمادی را در میان افکار عمومی دو چندان کردند. پس از گذشت نوزده روز از این فاجعه بود که بالاخره گورباچف برای نخستین بار با مردم روبه‌رو شد و از ترس و وحشت موجود و نیز اذعان به اشتباه صحبت کرد. هنگامی که برنامه خود برای اصلاحات سیاسی و اقتصادی را آغاز کرد هدفش صرفا احیای اقتصاد دچار رکود کشور و ترمیم فرآیندهای سیاسی درگیر با آن بود. او آن زمان به هیچ وجه گمان نمی‌کرد که مسیر انتخابی‌اش در نهایت به پایان عمر هفتادساله اتحاد جماهیر شوروی و اقمار آن منتهی خواهد شد.[5] 
 
اولین وظیفه او احیای اقتصاد در حال فروپاشی شوروی بود که دیگر رمقی برای آن نمانده بود. در عین حال او به خوبی به این نکته واقف بود که برای موفقیت در اصلاحات اقتصادی نیاز به بازنگری در روندهای فعالیت حزب است. راه‌حل او برای برون‌رفت از این وضعیت بر سر زبان انداختن دو واژه روسی «پروسترویکا» (به معنای بازسازی اقتصادی) و «گلاسنوست» (به معنای شفافیت و فضای باز سیاسی) بود. گورباچف باور داشت که اقتصاد روسیه از بقیه دنیا عقب است و کالاهای تولیدشده در روسیه را بنجل و بی‌کیفیت می‌دانست. این نکته را باید در نظر داشت که گورباچف به دنبال کنار زدن نظام اقتصاد دولتی و استقرار بازار آزاد نبود و این مسئله را در سخنرانی حزبی در سال 1985م به‌صراحت برای نمایندگان تشریح کرد. او به همکاران خود گفت شما به بازار آزاد به عنوان یک جلیقه نجات نگاه می‌کنید درحالی‌که باید به دنبال کشتی سوسیالیسم باشیم. راهکار دیگر او برای تغییر وضعیت، دموکراسی بود. برای اولین بار برای انتخاب نمایندگان کنگره خلق انتخاباتی آزاد برگزار شد. این فضا باعث شد ملیت‌های متنوعی که روسیه را شکل می‌دادند به جنب و جوش برای فعالیت سیاسی بیفتند.[6]
 
تقابل و تعامل در عصر جنگ سرد
گورباچف پس از حادثه چرنوبیل، که بحث سلاح اتمی و بازدارندگی را پیش کشید، به دنبال تنش‌زدایی با آمریکا بود. به همین دلیل بود که او در سال 1987م با رونالد ریگان پیمان منع استفاده از موشک‌های هسته‌ای را امضا کرد. هر دو به دنبال بهبود روابط و تغییر شرایط بودند و نزدیکی آنها در نهایت به محدود شدن فضای جنگ سرد انجامید. البته از ذکر این نکته نباید غافل بود که ریگان سیاست فشار بر شوروی را رها نکرد و بر خلاف نیکسون، که به دنبال تنش‌زدایی بود، در پی سیاست فشار و مذاکره بود و در نهایت به هدف خود نیز دست پیدا کرد. این سیاست با روی کار آمدن شولتز در آمریکا عملیاتی شد. آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی در برابر تغییر مقاومت چندانی نکرد و در سال ۱۹۸۹م، زمانی که دیوار برلین، نماد جدایی شرق و غرب، پس از ماه‌ها اعتراض فرو ریخت با مشی عدم مداخله، از جنگ و خونریزی جلوگیری کرد. بااین‌حال، این رویکرد در قبال کشورهای بالتیک تعمیم پیدا نکرد؛ برای مثال، در ژانویه ۱۹۹۱م تمایلات استقلال‌طلبانه ساکنان لیتوانی توسط نیروهای شوروی سرکوب شد و در جریان ناآرامی‌ها سیزده غیرنظامی جان باختند.[7]
 
رونالد ریگان و میخائیل گورباچف (سال ۱۹۸۵م)
رونالد ریگان و میخائیل گورباچف (سال ۱۹۸۵م)
 
کودتا علیه گورباچف و فروپاشی شوروی
درحالی‌که گورباچف دست به تغییرات ساختاری در سیاست روسیه می‌زد نیروهای تندرو در کادر رهبری شوروی که مخالف اصلاحات گورباچف بودند در اوت 1991م کودتای نظامی را طرح‌ریزی کردند. کودتا در مسکو با مقاومت مدنی مردم روبه‌رو شد و سپس با کمک بورس یلتسین شکست خورد. ابتدا گورباچف که برای تعطیلات به سواحل دریای سیاه سفر کرده بود بازداشت شد. یلتسین با استفاده از قدرت خود به عنوان رئیس حزب در مسکو، در مقابل کودتا ایستاد، تظاهرکنندگان را دستگیر کرد و در ازای آزادی گورباچف قدرت را از او گرفت. گورباچف بعد از چند روز حبس خانگی در کریمه به مسکو بازگشت و در دسامبر 1991م استعفا کرد. در پی این تحولات بود که حزب کمونیست غیرقانونی اعلام شد و اتحاد جماهیر شوروی به صورت رسمی از هم فروپاشید.[8] 
 
روندی که گورباچف در روسیه در پیش گرفت تحسین بسیاری را در جهان برانگیخت؛ بااین‌حال در داخل او بسیار شماتت شد و به‌خصوص ملی‌گرایان روس او را زیر سؤال بردند. او در سال 1996م کاندیدای ریاست‌جمهوری روسیه شد، اما نتوانست رأی چندانی را از آن خود کند؛ بااین‌حال همچنان در نقاط گوناگون جهان از او به نیکی یاد می‌شد؛ بسیاری او را تکریم می‌کردند و دولت‌ها، دانشگاه‌ها و سازمان‌های گوناگون جوایز و نشان‌های متعددی به او اعطا کردند. اوج اینها جایزه نوبل بود که در سال 1990م به گورباچف تعلق گرفت. درواقع، گورباچف در کشور خویش اعتبارش را از دست داد، اما در دنیا به چشم قهرمان به او نگریسته می‌شد. دلیل آن هم کامل روشن بود؛ او توانسته بود به جنگ سرد بدون درگیری در ابعاد جهانی پایان دهد. به عبارت دیگر، سیاست و عملکرد گورباچف به جنگ سردی طولانی میان دنیای شرق و غرب به روشی مسالمت‌آمیز پایان داد.  
 
رونالد ریگان و میخائیل گورباچف ​​در مزرعه ریگان (سال ۱۹۹۲م)
رونالد ریگان و میخائیل گورباچف ​​در مزرعه ریگان (سال ۱۹۹۲م)
 
 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. ژورس ا. مدودف، گورباچف، ترجمه بهنام بلوریان، تهران، نشر سفیر، 1367، صص 27-36.
[2] . همان، صص 37-39.
[3] . همان، صص 41-53.
[4] . ماری مندراس و همکاران، شوروی گورباچف، ترجمه عباس آگاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368، ص 23. 
[5] . فاطمه نصیری، «پاشنه آشیل اقتصاد گورباچف»، دنیای اقتصاد، ش 5537 (10 شهریور 1401).
[6] . گورباچف رهبر شیک‌پوش شوروی، از اصلاحات ویرانگر تا پایان جنگ سرد، قابل دسترسی در:
https://www.isna.ir/news/1401060907110
[7]. Michael Macfaul and Abbas Milani, Reading Reagan in Tehran: A Strategy of Realistic Engagement, Washington Quarterly, 39:4, 2017, p147.
[8] . «بوریس یلتسین معمار فروپاشی درگذشت»، اعتماد، ش 1375 (4 اردیبهشت 1386).
 


کد مطلب: 26057

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/26057/آخرین-راوی-کمونیسم-شوروی

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir