رشید عالی گیلانی روزگاری نخستوزیر مقتدر عراق بود که در برابر سلطه انگلیس ایستاد و حتی به آلمان نازی نزدیک شد، اما چرا کودتای او شکست خورد و چگونه پایش به ایران، برلین و در نهایت تبعید در لبنان باز شد؟ آیا او در حمله متفقین به ایران مؤثر بود؟ این گزارش زندگی پرماجرای سیاستمداری را مرور میکند که تاریخ معاصر عراق را بدون او نمیتوان روایت کرد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رشید عالی گیلانی در سال 1892م یا 1893م در روستایی نزدیک بعقوبه عراق دیده به جهان گشود. او از خانوادهای سنتی و سنیمذهب برخاسته بود و ریشههایش به شیخ عبدالقادر گیلانی، صوفی نامدار قرن پنجم هجری و بنیانگذار طریقت قادریه، میرسید او تحصیلات خود را در پایتخت عراق، بغداد، آغاز کرد؛ شهری که در آن، فضای مذهبی غلبه داشت، اما نسیم اندیشههای نو و روشنفکرانه هم گهگاه از میان کوچهپسکوچههایش میوزید. او دوران ابتدایی را در همین فضا گذراند و پس از آن راهی استانبول شد و در آنجا در رشته حقوق ادامه تحصیل داد، زبان ترکی آموخت و با حقوق مدرن آشنا شد.
پس از پایان این دوران، گیلانی با اندوختهای از تجربه و دانش به بغداد بازگشت و به خدمت در نظام اداری و قضایی امپراتوری عثمانی درآمد. در سالهای جنگ جهانی اول و بهویژه هنگام ورود نیروهای انگلیسی به عراق، گیلانی به دلیل روحیه ملیگرایی در صف مبارزه با اشغالگران قرار گرفت. هرچند در انقلاب ۱۹۲۰ عراق از ارکان این نهضت نبود، با تمام وجود در کنار مردم ایستاد و از استقلال عراق دفاع کرد.[1] همین روحیه مبارزه و پایبندی به آرمانهای ملی بود که گیلانی را آرامآرام به صحنه پرالتهاب سیاست کشاند.
مسیر قدرتگیری رشید عالی گیلانی
رشید عالی گیلانی آرامآرام پای در میدان سیاست گذاشت و پلکان ترقی را گامبهگام بالا رفت. او خیلی زود در میان مردم به سیاستمداری ملیگرا شهره شد؛ سیاستمداری که در برابر نفوذ بیگانگان و سلطه استعمار سر خم نمیکرد. این ویژگی در روزگاری که امپراتوری عثمانی فروپاشیده و دولت عراق تازه در حال شکلگیری بود، او را بیش از پیش در مرکز توجه قرار داد.
در واقع، پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی قیمومیت عراق با انگلستان بود و انگلستان نیز امیر فیصل، پسر حاکم مکه، را به پادشاهی این سرزمین برگزید. در چنین فضایی بود که گیلانی در سال ۱۹۲۵م به مقام وزارت دادگستری عراق رسید و دو سال تمام در این جایگاه باقی ماند؛ سپس در سال ۱۹۲۷م، به ریاست دفتر ملک فیصل اول، پادشاه عراق، منصوب شد و اندکی بعد، کرسی ریاست مجلس نمایندگان عراق را نیز از آن خود کرد و وظیفه نمایندگی را نیز بر عهده گرفت.
اعتماد پادشاه و حاکمیت به گیلانی هر روز بیشتر میشد؛ تا جایی که بین سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۱، که جهان گذار از جنگ جهانی اول به جنگ جهانی دوم را تماشا میکرد، سه بار به مقام نخستوزیری عراق رسید. در آن دوران نظام حاکم بر عراق پادشاهی مشروطه بود و نخستوزیر در آن تا حدودی قدرت داشت.[2]
ماجرای دولت کوتاهمدت رشید عالی گیلانی در عراق
رشید عالی گیلانی به این باور رسیده بود که برای رهایی عراق از چنگال استعمار انگلستان، باید به آلمان و دولتهای محور نزدیک شود. او بهشدت تحت تأثیر آموزهها و افکار نازیسم و شخصیت کاریزماتیک هیتلر بود و همین گرایش او را به سمت یک حرکت جسورانه سوق داد: در آوریل ۱۹۴۱م، گیلانی با همراهی گروهی از افسران ارتش عراق علیه دولت دستنشانده انگلستان کودتایی ترتیب داد و در این مسیر از آلمان نیز کمک گرفت. این حرکت در میان بخش بزرگی از مردم عراق که از سلطه استعمار انگلیس به ستوه آمده بودند، با استقبال روبهرو شد.
رشید عالی پس از پیروزی کودتا، قدرت را در دست گرفت و دولت جدیدی تشکیل داد. در برابر این اقدام، انگلستان بهسرعت واکنش نشان داد. لندن، که هرگز نمیتوانست بغداد و منابع نفتی غنی عراق را از دست بدهد، بیدرنگ نیروهایش را از هند و خلیج فارس به عراق اعزام کرد. جنگی سخت میان نیروهای عراقی و انگلیسی درگرفت، اما مقاومت گیلانی فقط دو ماه دوام آورد، سرانجام دولت تازهتأسیس او سقوط کرد و عراق به اشغال نیروهای انگلیسی درآمد.[3]
این در حالی بود که گیلانی پیش از آغاز درگیریها بارها تلاش کرد از حمله انگلستان به عراق جلوگیری کند، اما در این راه موفق نبود. انگلیسیها هرگز حاضر نبودند چاههای نفت عراق ــ شریان حیاتی ماشین جنگیشان ــ را به خطر اندازند و دیر یا زود این کشور باید به تصرف درمیآمد. به همین دلیل بود که انگلیسیها نگذاشتند حکومت گیلانی پا بگیرد و عراق را در عرض مدت کوتاهی اشغال کردند. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر نمایان میشود که بدانیم گیلانی تصمیم داشت پس از تثبیت قدرتش در بغداد، رسما به هیتلر اعلام وفاداری کند و با ورود به جنگ در کنار دول محور، موازنه قدرت را در منطقه به ضرر متفقین تغییر دهد.[4]
فرار رشید عالی گیلانی به ایران
رشید عالی گیلانی پس از شکست در تلاشهایش و بیم از جان خود، راهی جز فرار نیافت و به ایران گریخت. زمانی که نیروهای انگلیسی بهسرعت به بغداد نزدیک میشدند و ارتش عراق درگیر جنگی نابرابر بود، او همراه جمعی از امرای ارتش ــ از جمله امین زکی: رئیس ستاد ارتش، شریف نایبالسلطنه، اعضای دولت و شماری دیگر از سیاستمداران عراقی ــ راه ایران را در پیش گرفت. 6 خرداد ۱۳۲۰ش، گیلانی از مرز قصر شیرین به خاک ایران قدم گذاشت و در تهران با استقبال رسمی مقامهای بلندپایه روبهرو شد. همراهانش را به دربند منتقل کردند، اما خودش در هتل فردوسی اقامت گزید.
رشید عالی همان روز ورود به ایران، با صدور بیانیهای، از طریق نمایندگیهای آلمان و ایتالیا خود را به این کشورها تسلیم کرد. در این بیانیه که از رادیوهای برلین و رم پخش شد، او علت خروج خود از عراق را انحلال ستادهای نظامی ارتش و توطئههای داخلی دانست و مردم عراق را به جهاد و مقاومت در برابر نیروهای انگلیسی فراخواند.[5]
ورود گیلانی به ایران همزمان با سلطنت رضاشاه بود. در آن مقطع، سرپاس مختاری ریاست شهربانی را برعهده داشت و کوچکترین تحرکات را به دقت زیر نظر میگرفت. ایران در آن روزها تحت فشار شدید انگلستان و شوروی بود که خواستار اخراج کارشناسان و نیروهای طرفدار آلمان از کشور بودند. با وجود این فشارها، دولت تهران از پذیرش این خواسته سر باز زد، هرچند تمامی فعالیتهای مرتبط با آلمانیها را بهطور کامل کنترل و رصد میکرد.[6]
آیا رشید عالی گیلانی در حمله متفقین به ایران دست داشت؟
رشید عالی گیلانی در همان روزهای نخست ورودش به تهران، دیداری با رضاشاه پهلوی داشت. او به زبان فارسی تسلط کامل داشت و در این ملاقات با صراحت گفت: «تمام تلاش خود را کردم تا این جنگ درنگیرد، اما انگلیس بود که آن را به عراق تحمیل کرد». گیلانی حتی به شاه ایران هشدار داد که لندن همراه متحدانش، قصد اشغال ایران را هم دارد.
جالب آن است که بعدها برخی مدعی شدند گیلانی در حمله متفقین به ایران مؤثر بوده است. گروهی به این باور دارند که او باعث شد رضاشاه به جبهه متحد تمایل یابد؛ بهویژه که لقب «گیلانی» که در نامش بود، باعث محبوبیتش میان ایرانیان میشد و او را در نگاه بسیاری از کشورهای عربی و اسلامی چهرهای مقبول جلوه میداد. برخی نیز کودتای او در عراق و فرار نایبالسلطنه وابسته به انگلیس را بهانهای برای اشغال بصره توسط انگلستان و سپس اشغال ایران در شهریور ۱۳۲۰ میدانستند.[7]

رشید عالی گیلانی (سمت راست) و مفتی اورشلیم (برلین؛ سال ۱۹۴۳م)
بههرحال، گیلانی در تهران زیر نظر دقیق نیروهای شهربانی بودند تا اینکه سرانجام تصمیم گرفت ایران را ترک کند و راهی آلمان شود. در برلین، هیتلر شخصا از او استقبال کرد و گیلانی را بهعنوان «رئیس دولت عراق در تبعید» به رسمیت شناخت؛ جایگزینی بالقوه برای دولت وقت عراق که به متفقین پیوسته بود. بااینحال، شکست آلمان نازی همه معادلات را برهم زد. گیلانی که دیگر جایی در اروپا نداشت، به خاورمیانه بازگشت و این بار عربستان سعودی را برای اقامت برگزید.

رشید عالی گیلانی و حاج امین الحسینی در حال سخنرانی در سالگرد کودتای ۱۹۴۱م عراق در برلین
او بیش از یک دهه در عربستان زندگی کرد و چشمانتظار تغییرات سیاسی در عراق ماند. سرانجام در سال ۱۹۵۸، هنگامی که عبدالکریم قاسم در عراق کودتا کرد و قدرت را به دست گرفت، امیدهای گیلانی برای بازگشت دوباره به صحنه سیاست زنده شد.[8]
سرنوشت تلخ رشید عالی گیلانی
رشید عالی گیلانی بار دیگر رؤیای بازگشت به قدرت را در سر میپروراند و میخواست دوباره مرد اول سیاست عراق شود، اما اینبار هم بخت با او یار نبود. در دسامبر ۱۹۵۸م، او همراه عبدالسلام عارف ــ معاون عبدالکریم قاسم ــ برای کنار زدن قاسم از قدرت نقشهای کشید، اما کودتا پیش از آنکه به نتیجه برسد لو رفت و شکست خورد.

رشید عالی گیلانی همراه جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر، در قاهره (اوت ۱۹۵۸م)
گیلانی و چند تن از همراهانش دستگیر شدند و دادگاه آنها را به اعدام محکوم کرد. بااینحال، سرنوشت بار دیگر به او مهلتی داد. چند سال بعد، در ۱۹۶۱م، دولت عراق حکم عفو او را صادر کرد و گیلانی نیز فرصت را مغتنم شمرد و عراق را برای همیشه ترک کرد. اینبار راهی لبنان شد و زندگی تبعیدی خودخواستهاش را آغاز کرد.
او تا سال ۱۹۶۵م در لبنان ماند و همانجا در غربت چشم از جهان فروبست. به این ترتیب، آخرین پرده از زندگی سیاستمدار ملیگرایی که همواره آرزوی استقلال عراق را در سر داشت، بهدور از وطن و در انزوای تبعید به پایان رسید.
پینوشتها:
[1]. The Editors of Encyclopedia Britannica, Rashid Ali Al-Gaylani, https://www.britannica.com/biography/Rashid-Ali-al-Gaylani,
[3]. فوزی خلف شویل، «سران جنبش آوریل- می 1941م و پناهندگی سیاسی آنان در ایران»، ترجمه علی شمس، فصلنامه
مطالعات تاریخی، ش 51، صص 47-50.
[5]. غلامرضا علی بابایی،
تاریخ سیاست خارجی ایران: از شاهنشاهی هخامنشی تا امروز، تهران، انتشارات درسا، 1375، صص 75-76.
[6]. علیرضا زمانیان،
اسنادی از 58 روز زمامداری در عراق، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1377، صص 5-15.
[7]. فوزی خلف شویل، همان.